۲۵ بهمن ۱۳۹۳
ماجرای مرد مسیحی و آیه شماره ۸۷ سوره حضرت یوسف
غرق در خواب بود که صدای دخترش را شنید که مشتاقانه و شادمانه او را صدا می زد،باورش نمی شد فکر می کرد که خواب می بیند،به آهستگی چشم گشود و ناباورانه دخترش را دید که در مقابلش ایستاده گیج شده بود،آخر و در تمام این ۱۸ سال هرگز حتی لحظه ای هم روی پای خودش نتوانسته بود بایستد! حالا پروفسور که جوابش کرده،پس چه شد که…؟! خواب می بینم یا واقعیت را؟!