۲۷ شهریور ۱۴۰۱
برشهایی از کتاب خاطرات یگانه مادر شهد ژاپنی در ایران
در اولین دیدار، پدر و مادر، برادر و حتی خواهرم از دیدن من و بچههایم ذوق زده شدند. خانه ما در اَشیا همان ساختمان دو طبقه چوبی پای کوهستان بود. برادرم، هیداکی، ازدواج کرده بود و توی همان خانه زندگی میکرد. خستگی راه طولانی که از تن بچهها خارج شد