۱۸ شهریور ۱۳۹۳
ماجرای تازه مسلمان هندی که در جبهه جانباز شد
در پاسگاه زید بودیم که سردار سلیمانی آمدند. بچه ها به ایشان گفتند: این آقا هندی است. باور نکرد. گفت: بیاریدش پیش من. رفتم خدمت ایشان مرا بغل و با من روبوسی کرد. شهید پایدار هم بود. گفت: چطور مسلمان شدی؟ چرا به جبهه آمدی؟ماجرا را برایش تعریف کردم.