ترانه مهدوی از مجتبی مینوتن با بشنوید
خداوندا، خداوندا قرارم باش و یارم باش جهان تاریکی محض است، میترسم، کنارم باش
دلت را خانه ی ما کن با صفا کردنش با من به ما درد خود افشا کن مداوا کردنش با من بیافشان قطره ی اشکی که من هستم خریدارش
همیشه یکی با دوتا چشم معصوم حواسش بهت هست یکی مثله آینه مثه سایه آروم حواسش بهت هست همیشه یجایی که پاتو بریدن ک دست
گدائی درت از خلق بی نیازم کرد که در سوال، کسی جز تو را صدا نزنم هزار بار شدم غافل از تو دیدم
کنار صحن خواهرت دلتنگه سقاخونتم منو دوباره راه بده من که هنوز دیوونتم دلم می خواد پر بزنم از اینجا تا ایون…
زندون غمم با تو پر از خنده میشم مگر چه کمم از تو چه آکنده میشم طول هفته رو تا جمعه ها پر می زنم
من دل بریدم از همه سمت تو رو کردم/از عمق جونم دستمو سمت تو میگیرم/دستامو محکمتر بگیر من بی تو میمیرم/ من فکر میکردم به من پشت کردی اما تو/از من به احساسات من نزدیکتر هستی
به همه دنیا تا رو به تو سجاده بندازم هرروز حسم تازه تر میشه
چشمامو بستم از کنارش رد شدم چشماشو بسته تا نبینه بد شدم حسی که بین ماست از عشق بیشتره