مرز در عقل و جنون باریک است کفر و ایمان چه به هم نزدیک است عشق هم در دل ما سردرگم مثل ویرانی و بهت مردم
بی تو به سامان نرسم / ای سر و سامان همه تو / ای به تو زنده همه من/ ای به تنم جان همه تو/ من همه تو/ تو همه تو / او همه تو / ما همه تو / هر که و هر کس همه تو / این همه تو /آن همه تو …