نجوایی از زوار امام رئوف
توی دل یه مزرعه، یه کلاغ رو سیاه، هوایی شده بره، پابوس امام رضا اما هی فکر می کنه، اونجا جای کفتراست
گدائی درت از خلق بی نیازم کرد که در سوال، کسی جز تو را صدا نزنم هزار بار شدم غافل از تو دیدم
کنار صحن خواهرت دلتنگه سقاخونتم منو دوباره راه بده من که هنوز دیوونتم دلم می خواد پر بزنم از اینجا تا ایون…