تاریخ انتشار :

احمد فاروق موسی، اندیشمند مالزیایی

آثار و آرای شریعتی و تأثیرات او بر اندیشمندان مسلمان جنوب شرق آسیا

احمد فاروق موسی، اندیشمند مالزیایی معتقد است بسیاری از آرای شریعتی در دوران معاصر برای مسلمانان کاربرد دارد و تأکید شریعتی بر نقش دین به مثابه یک پدیده آزادی‌بخش برای جوامع امروزی همچنان مؤثر، کارآمد و قابل توجه است.

 به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) آثار و دیدگاه‌های شریعتی به عنوان یک اندیشمند معتقد به بازبینی در باورهای دینی همواره از سوی اندیشمندان و روشنفکران مسلمان و محققان غربی مورد توجه بوده است. در جنوب شرق آسیا نیز محققان به‌ویژه دانشگاهیان فعال در زمینه‌ علوم اجتماعی و کسانی که دغدغه نواندیشی دینی داشته‌اند به آرا و آثار شریعتی توجه کرده و برخی از کتاب‌های او به زبان‌های محلی ترجمه شده است.

 

دکتر احمد فاروق موسی(Ahmad Farouk Musa)، بنیانگذار و مدیر جبهه رنسانس اسلامی (Islamic Renaissance Front) و استاد دانشگاه موناش این کشور از جمله اندیشمندان جنوب شرق آسیا بوده که اندیشه‌های شریعتی را مورد تحقیق قرار داده است.

 

موسی که حرفه اصلی او جراحی قلب است، جدا از دنیای آکادمیک و جراحی، به طور فعال درگیر فعالیت‌های اجتماعی است. وی برای ارتقا و استقرار جامعه مدنی کار می‌کند و در دانشگاه‌ها و سایر مراکز اسلامی در مالزی سخنرانی‌هایی درباره اسلام انجام داده و به طور خاص به موضوعاتی از جمله گفت‌وگوی بین ادیان به‌ویژه مسیحیان و مسلمانان و همچنین گفت‌وگوهای درون دینی به ویژه گفتمان شیعه و سنی علاقه‌مند است. او در وب‌سایت ارگان رسمی حزب اسلامی(PAS) مالزی در زمینه ارزیابی مجدد درک اسلام و تزریق عقاید مترقی و دموکراتیک مطالبی می‌نویسد.

 

وی به طور فعال درگیر کارهای تحقیقاتی بوده و مقالاتی را در سراسر آسیا و اروپا ارائه داده است. او چندین مدال برجسته در سطح ملی و بین‌المللی کسب کرده بود. موسی از اعضای بنیانگذار انجمن حرفه‌ای مسلمانان(MPF) مالزی است.

 

احمد فاروق موسی به آرا و آثار دکتر شریعتی علاقه‌مند است و کتاب «مذهب علیه مذهب» شریعتی را به زبان مالایی ترجمه کرده است. در چهل و چهارمین سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی،مصاحبه‌ای با این اندیشمند مالزیایی انجام  و درباره آثار و آرای شریعتی و تأثیرات او بر اندیشمندان مسلمان جنوب شرق آسیا به بحث پرداخته است که در ادامه می‌خوانید.

 

 شریعتی در محافل دانشگاهی جنوب شرق آسیا تا چه اندازه شناخته شده است و کدام یک از کتاب‌های او به زبان‌های محلی ترجمه شده است؟

فکر می‌کنم هر دانشمند جنوب آسیای شرقی فعال در رشته جامعه‌شناسی یا کسانی که به ایدئولوژی چپ علاقه دارند، آثار علی شریعتی را خوانده باشند. گرایش‌های برابری‌طلبانه شریعتی و انتقاد مداوم از نابرابری طبقاتی، او را به یک متفکر سوسیالیست تبدیل کرد. با این حال، از نظر او سوسیالیسم صرفاً یک شیوه تولید نیست بلکه یک سبک زندگی است. او منتقد سوسیالیسم دولتی بود که شخصیت، حزب و دولت را می‌پرستد و «سوسیالیسم اومانیستی» را پیشنهاد می‌کرد. برداشت من از شریعتی این است که مشروعیت دولت از عقل عمومی و اراده جمعی آزاد مردم ناشی می‌شود. از نظر او، آزادی و عدالت اجتماعی باید با معنویت مدرن تکمیل شود. سه‌گانه آزادی، برابری و معنویت از دیدگاه وی، خدمتی تازه به مفهوم «مدرنیته جایگزین» (alternative modernity) کرده است.

 

من برای اولین بار در سال‌های جوانی در اوایل دهه ۸۰ از طریق کتاب حج به کارهای شریعتی برخوردم، اثری برجسته که درک من از اصل پنجم اسلام را دگرگون کرد. حج از نظر شریعتی، نمایش خلقت، نمایش تاریخ، نمایش وحدت، نمایش ایدئولوژی اسلامی و صحنه نمایش یکپارچگی امت است.

شریعتی مناسک حج را از بعد فلسفی تشریح می‌کند. معرفت و شناخت(عرفات،)، آگاهی (مشعر)، و عشق(منا)، سه ماده اساسی هستند که باورهای یک مسلمان واقعی را می‌سازند. تأثیرگذارترین دیدگاه او در توصیف سنگسار بت‌ها در منا بود. این سه جمره نماد فرعون؛ مظهر ظلم و سرکوب، قارون؛ نماد سرمایه‌داری و بلعم باعورا؛ نماد ریا هستند که باید حجاج با آنها مبارزه کنند. شریعتی اهمیت هفت بار سنگ زدن به این بت‌ها با هفت سنگ را اینگونه توضیح می‌دهد که این امر نماد تعداد روزهای خلقت، هفت آسمان و هفت روز هفته است. این به معنای یک مبارزه ابدی است که از آغاز خلقت آغاز شده و تا پایان ادامه دارد؛ یک میدان جنگ بدون آتش‌بس و بدون سازش با هر یک از این بت‌ها. هیچ چیز به اندازه سخنان او در کتاب حج من را تحت تأثیر قرار نداده است.

به غیر از این کتاب(حج) که به زبان اندونزیایی/مالایی ترجمه شده است، جبهه رنسانس اسلامی که من ریاست آن را بر عهده داشتم کتاب دیگر او یعنی «مذهب علیه مذهب» را ترجمه کرده است. این کتاب بر اساس دو سخنرانی شریعتی درباره دین بود که دارای دو چهره است، «مذهب انقلابی» و «مذهب مشروعیت». تفاوت بین آنها به روشنی مشخص شده است: دین اول دینی است که برای غلبه بر اختلاف طبقاتی و وضعیت اقتصادی تلاش می‌کند، در حالی که دومی مذهبی است که چنین اختلافاتی را قانونی می‌سازد و تداوم می‌بخشد. اما شریعتی برخلاف برخی سوسیالیست‌ها که بین دین ​​به عنوان حامی اختلافات طبقاتی و بی‌دینی ​​که به عقیده آنها با این اختلافات طبقاتی مبارزه می‌کند، خط تقسیم را در درون خود دین قرار می‌دهد. از دیدگاه او این خود دین نیست که باید به عنوان «افیون توده‌ها» رد شود، بلکه فقط یک نوع دین، یعنی ​​«دین مشروعیت» است که باید با آن مقابله کرد در حالی که دین واقعی نجات‌بخش است. اینجاست که شریعتی از مارکسیسم دور می‌شود و پیامدهای این تحلیل چشمگیر بسیار گسترده است.

 

بیهوده او را معلم انقلاب اسلامی ایران لقب نداده‌اند. از زمان جنگ جهانی دوم، جهان اسلام توسط دو نیروی قدرتمند، ایدئولوژی سوسیالیستی و اخیراً، آنچه اکنون بنیادگرایی اسلامی نامیده می‌شود، متزلزل شده است. خط شریعتی این دو جنبش را به هم پیوند می‌دهد: اسلام واقعی، از نظر شریعتی، سوسیالیسم واقعی است و سوسیالیسم واقعی اسلام واقعی است. این نوعی شعار است که هزاران نفر برای آن جان داده‌اند. این تأثیر شریعتی بر ایران و به طور کلی در جهان اسلام بوده است.

 

اصلی‌ترین جاذبه اندیشه‌های شریعتی برای اندیشمندان و مردم مالزی چیست؟

حدس می زنم توضیح در مورد جاذبه‌های تفکر شریعتی برای مالزیایی‌ها دشوار باشد. می‌توانم فقط در مورد خودم و چگونگی تأثیر اندیشه شریعتی در تغییر رژیم در ایران و تأثیر وی بر سایر نقاط جهان اسلام سخن بگویم. متأسفانه بسیاری از کتاب‌های او به زبان ما ترجمه نشده است. اما آنچه که می‌توانم بگویم این است که به نظر من، شریعتی استدلال کرده است که مسلمانان به نوعی از رهبری نیاز دارند که دارای خصوصیات پویایی، آزاداندیشی، از خودگذشتگی و بصیرت اسلامی باشد. وی این رهبران را «روشنفکر» توصیف می‌کرد و ارتباط آن را با مفهوم روشنگری در اروپا متفاوت می‌دانست. شریعتی در کتاب «از کجا باید شروع کرد؟» می‌نویسد:

«روشنفکر کیست؟ به طور خلاصه، روشنفکر کسی است که نسبت به شرایط انسانی خود در زمان و موقعیت تاریخی و اجتماعی خودآگاه است و این آگاهی به ناگزیر به او احساس مسئولیت اجتماعی می‌بخشد؛ اگر اتفاقاً تحصیل کرده باشد، ممکن است مؤثرتر باشد. اما این یک قانون کلی نیست.»

در حقیقت، بسیاری از نوشته‌های شریعتی درباره این ایده، بحث و جوانان ایرانی را به سوی دستیابی به این ویژگی‌ها دعوت می‌کنند. به عنوان نمونه، او دائماً به تاریخ اسلام و بزرگان گذشته رجوع می‌کند. اینجاست که به نظر می‌رسد عقاید وی به مرور زمان به طور قابل توجهی تکامل یافته است. به عنوان مثال، او در مطالعات اسلامی، فهرستی ساده از موضوعاتی که مطالعات سنتی اسلامی در آنها کمبود داشته است، ارائه می‌دهد. در کتاب «از کجا باید شروع کرد؟» او در مورد «اصلاح اسلامی» و «پروتستانتیسم اسلامی» صحبت می‌کند که به نظر می‌رسد به پیشینه مسیحی اروپا مرتبط باشد. وی در مقاله «چه باید کرد؟»، چشم‌انداز خود را از یک برنامه تحقیقاتی برای حسینیه ارشاد ارائه می‌دهد که به نظر می‌رسد یک برنامه عملیاتی از دیدگاه وی است. با این وجود، علی‌رغم انتقاداتی که وی از تشکیلات شیعه داشت، به نظر می‌رسد این اتهام که وی ضد روحانیت بود با توجه به تأکید وی بر شناخت اسلام، نادرست باشد.

در عوض به نظر می‌رسد انگیزه وی ایجاد نوع جدیدی از علما، با درک بهتر از اسلام نسبت به اسلاف آنها باشد که قادر به پذیرفتن مسئولیت‌هایی هستند که پیشینیان در انجام آن کوتاهی کرده‌اند.

 

بله شریعتی پیش از هر چیز روشنفکری بود که در نهایت اندیشه او به بازآفرینی و تولد دوباره اسلام و جامعه اسلامی معطوف شد. اما برخی استدلال کرده‌اند که عقاید وی در سایر متفکران مسلمان پیشرو از جمله فیلسوف اقبال لاهوری که آثار وی در ایران شناخته شده و تأثیرگذار بود سابقه داشته است.
بسیاری از مردم نیز شدیداً تحت تأثیر مطالعات او درباره فلسفه‌ها و ایدئولوژی‌های غربی قرار گرفتند. اما با توجه به سابقه شریعتی در یک فضای سنتی اسلامی و شدت تأکید بر اسلام در نوشته‌هایش، تردید کمی وجود دارد که وی قبل از هر چیز مانند بسیاری از معاصرانش در سراسر جهان اسلام یک مسلمان دغدغه‌مند بود که به مصائبی که جوامع مسلمان دچار آن بودند پرداخت و به دنبال راه حلی برای این معضلات در اسلام بود. خدمت بزرگ شریعتی بیان این عقاید در یک فضای شیعی بود. مقاله وی با عنوان «تشیع سرخ در مقابل تشیع سیاه» نمونه خوبی است. وی در این مقاله به بیان ایده‌های خود درباره جنبه‌های دوگانه قابل درک مذهب شیعه در طول تاریخ می‌پردازد. تشیع سرخ که آن را شکل خالص دین می‌داند، مربوط به عدالت اجتماعی و رستگاری برای توده‌ها و عاری از بت‌پرستی است. از طرف دیگر، تشیع سیاه از نظر او شکل منحرف این مذهب است که تحت سلطه سلطنت و روحانیت وابسته به حکومت است که درکی از نیازهای توده‌ها ندارند و در زمان حکومت صفوی در ایران به وجود آمد.

بدون شک، شریعتی همیشه به‌خاطر انقلاب اسلامی که مدت کوتاهی پس از مرگ زودهنگام او رخ داد، به یاد می‌ماند و بسیاری معتقدند که این فقط به دلیل تعهد به اسلام به عنوان یک نیروی پویا برای تغییر که ایده‌هایش در بین نسل و طبقه‌ای از جوانان ایرانی نفوذ کرد که در صورت نبود شریعتی از آموزه‌های اسلامی دور شده بودند.

 

 آیا اندیشمندان مسلمانی در جنوب شرق آسیا هستند که بتوان آنها را با شریعتی مقایسه کرد؟

اگر منظور شما این است که آیا از اندیشمندان جنوب شرقی آسیا کسی از نظر افکار انقلابی شریعتی با او قابل مقایسه است پاسخ منفی است. اما ما در اوایل قرن بیستم در مجمع‌الجزایر مالایا متفکران بزرگی داشته‌ایم که یک تغییر الگوی عظیم در درک اسلام ایجاد کرده‌اند که کل جامعه را تغییر داده و تا امروز باقی مانده است. این بیشتر یک تحول بود تا انقلاب. نامی که در بین بسیاری دیگر به ذهنم خطور می‌کند «احمد دهلان» است.

 

کیایی احمد دهلان(Kiyai Ahmad Dahlan)، بنیانگذار جنبش محمدیه بود؛ جنبشی اصلاح‌طلب که در قرن بیستم شکل گرفت و تا امروز زنده مانده و میلیون‌ها پیرو داشته است که متعهد به کار اجتماعی و آموزش در اعتلای جامعه مسلمان مالایایی ـ‌ اندونزیایی در هر بخش از زندگی خود بودند و این جنبش ایجاد یک تغییر اساسی در درک مسلمانان اهل سنت مالایی از اسلام را از اسلاف خود ایجاد کرده است. اما اینجا جای بحث و گفت‌وگو درباره این موضوع نیست زیرا تمرکز ما روی علی شریعتی و افکار وی است.

 آیا فکر می‌کنید شریعتی متفکری متعلق به گذشته است یا هنوز پیام‌هایی برای جهان اسلام در دوران معاصر دارد؟

آیا شریعتی اندیشمندی است که فقط متعلق به گذشته است؟ اینطور فکر نمی‌کنم. میراث شریعتی و اندیشه او تا به امروز مهم است و به ساختارشکنی از دوگانه‌سازی دروغین «اسلام و مدرنیته»، «اسلام و غرب» و «شرق و غرب» کمک می‌کند. اندیشه شریعتی در دفاع از راه سوم بین این دو جریان افراطی، با سایر اصلاح‌طلبان معاصر از جمله عبداللهی احمد النعیم (Abdullahi Ahmed An-Na’im)، نقاط مشترکی دارد. علی شریعتی از نظر جامعه‌شناختی، ادامه سلطه تمدن غرب در جوامع غیر غربی را مورد توجه قرار می‌دهد.

 

 

از نظر من، بسیاری از نوشته‌های او در جهان کنونی به همان اندازه مرتبط و مفید باقی مانده است که در زمان نوشتن آن بوده است. بازاندیشی دیدگاه‌های وی، می‌تواند به جوامع مسلمان کمک کند تا از طریق یک جهت‌گیری فرهنگی تازه، دلایل ساختاری رکود و توسعه نیافتگی خود را بشناسند و هنگامی که به گفتمان ضد استعمارگری او نگاه می‌کنیم، شریعتی بر نقش دین در آزادسازی جامعه، (نوعی الهیات آزادی‌بخش اسلامی)، تأکید می‌کند و این نکته تا به امروز مؤثر و مفید باقی مانده است.

گفت‌وگو از محسن حدادی

منبع: ایکنا

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار