به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) این که اسلام کاملترین دین است، دلیل نمیشود تا همگان و یا کثیری از مردم به آن بگروند و گرویدگان نیز به جز “حمل اسم اسلام و ادعای مسلمانی”، با شناخت و بصیرت لازم، تسلیم اوامر الهی شده و مسلمانی کنند!
آری، خداوند متعال در سوره واقعه فرمود:
«وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ * فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ * ثُلَّهٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ * وَقَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ» (الواقعه، ۱۰ تا ۱۳)
ترجمه: و (سومین گروه) پیشگامان پیشگامند * آنها مقرّبانند * در باغهاى پرنعمت بهشت (جاى دارند) * گروه زیادى (از آنها) از امّتهاى نخستین هستند * و کمتری (اندکی) از امّت(های) آخرین.
ابتدا برای درک بیشتر و بهتر این آیات، باید به چند نکتهی بسیار مهم دقت نمود:
الف – در این آیات، سخن از مؤمنان، متقیان، انجام دهندگان عمل صالح و برخورداران از اخلاق خسنه و سایر کمالات انسانی نیست، بلکه سخن از “سبقت گیرندگان” میباشد. و تعداد این عده در زمان خودشان نیز کمتر از سایرین میباشد.
ب – بحث از “مسابقه و سبقت” است و بدیهی است که در مسابقه، افراد شرکت کننده با یکدیگر مقایسه میشوند نه با دیگران. به عنوان مثال دو تیم به نسبت یکدیگر مقایسه میشوند، نه نسبت به هزاران تماشاگران مستقیم در استادیوم ورزشی و یا صدها هزار یا میلیونها تماشاگر غیر مستقیم در خانهها.
در این آیات، مجموع سبقتگیرندگان، نسبت به تمامی شرکت کنندگان در طول تاریخ بشریت، در مسابقۀ معرفت، ایمان، عمل صالح، اخلاص، تقوا، مجاهدت در راه خدا و سایر شاخصههای معرفت، محبت، مودت، بندگی و اطاعت معبود، مورد بحث قرار گرفته است.
ج – در این آیات نمیفرماید که تعداد مؤمنان در امتهای آخرین کمتر است، بلکه راجع به آنها، تحت عنوان «أَصْحَابُ الْیَمِینِ» میفرماید: «ثُلَّهٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ * وَثُلَّهٌ مِنَ الْآخِرِینَ / آیات ۳۰ و ۴۰»، یعنی گروهی از پیشینیان و گروهی از آیندگان.
پس موضوع آیۀ «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ»، اشاره به سبقتگیرندگان دارد و بدیهی است که در هر مسابقهای، نه تنها تعداد سبقتگیرندگان کمتر از مجموعۀ شرکت کنندگان میباشد، بلکه به طور کلّی در هر علم، تخصص، هنر، نخبگی و …، حتی تعداد کسانی که میدانند، از آنان که نمیدانند، به مراتب کمتر است، چه رسد به سبقت گیرندگان! و میتوان گفت: قاعدۀ «وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ – ولیکن اکثر مردم نمیدانند»، بر هر موضوعی مترتب میباشد! هم تعداد کسانی که خیاطی، نجاری، کارگردانی، فیزیک، شیمی، ریاضی، فلسفه و … میدانند، نسبت به کل مردم جهان کم و کمتر است، و هم تعداد کسانی که “عقل” را بر “نفس” حاکم کردهاند؛ کتاب خلقت و کتاب وحی را که “علم و نور بینایی عقل میباشند” را با تفکر، تعقل تدبر میخوانند کمتر است – هم تعداد اهل ایمان و تقوا به نسبت کل مردم کمتر است، و هم در میان مؤمنان، تعداد دانشمندان، فقها، مجاهدان و اهل نماز شب کمتر است؛ و هم در میان آنها، سبقت گیرندگان کمترند.
د – نکته اینجاست که در مسابقهی قرب به خداوند سبحان، فقط نفرات اول تا سوم یا دهم برنده نیستند، بلکه هر که کسی که به حد خود تلاش کند تا در راه رشد، کمال و قرب، در هر میدان و کاری که هست، سرعت و سبقتی بگیرد، جزو «السَّابِقُونَ» محسوب شده و مقرب میگردد.
- -در یک آیه و یک دستهبندی کلی، در عرصۀ چگونگی مواضع و عملکرد نسبت به پیامبر و کتاب خدا، میفرماید: مردمان در این میدان، سه دسته هستند، برخی به خودشان ظلم میکنند – برخی محاسبهگر و میانهرو هستند؛ یعنی در جرگۀ مؤمنان هستند، اما شاخص نیستند – ولی برخی دیگر، در نیکیها سبقت میگیرند که این یک برتری بسیار بزرگ میباشد:
«ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ» (فاطر، ۳۲)
ترجمه: سپس این کتاب (آسمانى) را به گروهى از بندگان برگزیدۀ خود به میراث دادیم؛ (امّا) از میان آنها عدهاى بر خود ستم کردند، و عدهاى میانهرو بودند، و گروهى به اذن خدا در نیکیها (از همه) پیشى گرفتند، و این، همان فضیلت بزرگ است!
چرا آخریها کمترند؟
علل کمتری سبقت گیرندگان در آخریها [متأخرین – مردمان آخر الزمان]، یکی و دوتا نیست که قابل شمارش و بیان باشد، بلکه صدها و هزاران دلیل و سبب وجود دارد.
- -از جمله علل و اسباب، قلّت و کثرت جمعیت میباشد. بدیهی است که شرایط در یک جامعه بشریِ چند ده میلیونی، با شرایط در یک جامعۀ بشری هشت میلیاردی، بسیار متفاوت میباشد.
- -از جمله اهمّ علل و اسباب، “نظام سلطه” و گسترۀ حاکمیت آن میباشد که تنها سیاست و روش آنها برای برتری، “تحمیل استضعاف= ضعیف نگه داشتن ملتها”ست، چرا که خود فضیلتی ندارند! چنان که فرمود: «فرعون، طایفههایی را تضعیف میکرد»، و سیاست و کار اصلی او برای این تضعیف، کشتن مردان و زنده نگهداشتن زنان آنها بود:
«إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَهً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ» (قصص، ۴)
ترجمه: فرعون در زمین برترى جویى کرد، و اهل آن را به گروه هاى مختلفى تقسیم نمود؛ گروهى را به ضعف و ناتوانى مىکشاند، پسرانشان را سر مىبرید و زنانشان را (براى کنیزى، خدمت، لذت، باروری از مردان خودشان و تغییر نسل و هویت) زنده نگه مىداشت؛ او به یقین از مفسدان بود!
و این سیاست تمامی فرعونیان در هر زمان و مکان میباشد و هیچ فرقی بین سیاست و روش فرعون آن روز با فراعنهی امروز وجود ندارد.
چرا امروزه امریکا و متحدان اروپاییاش، استضعاف را بر مردمان جهان تحمیل کردهاند؟! چرا با هر گونه رشد علمی، صنعتی، کشاورزی و اقتصادی ما و ملل مسلمان در سرتاسر جهان دشمنی میکنند؟! چرا تحریم میکنند و چرا علما، فقها و دانشمندان را ترور میکنند و …؟! همه، در راستای تحقق همان سیاست و تاکتیک “ضعیف نگهداشتن” میباشد.
- -گسترش فرهنگ “خودنگری و خود خواهی”، یا همان “اومانیسم”، که با تبلیغ تئوری و عملی، و به زور و یا اختیار بر مردمان حاکم میگردد، به طور کلی راه “خیر و خیرخواهی” را میبندد، چه رسد به مسابقه در خیر و تلاش برای سبقت از دیگران.
وقتی نگاه بیشتر مردمان [به تحمیل مستبکران و یا به اختیار]، به خودشان، به دیگران و به عالم هستی، مادی شد – وقتی جهانبینی بیشتر مردمان “شکمی و زیر شکمی” شد، وقتی منفعت و لذت شخصی، اصالت یافت، زیربنا شد و ارجحیت یافت، آن چه که افزایش مییابد، جهل، استکبار، زیادهخواهی و بالتبع ظلم، تجاوز و جنایت خواهد بود، نه خیرخواهی برای خود و دیگران و سبقت گرفتن در نیکیها، نسبت به دیگران.
آیا دیگران نیز میتوانند به این مقام و درجه برسند؟
به بزرگان عصر خودتان بنگرید و در احوال آنان مطالعه و تأمل نمایید.
بزرگانی چون امام خمینی، امام خامنهای، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید دستغیب، شهید مدنی، شهید محمد باقر صدر، شهید امام موسی صدر … و صدها داشمند و فقیه دیگری که با ترور به شهادت رسیدهاند، و یا بزرگانی چون: علامه طباطبایی، علامه جعفری، علامه مصباح یزدی و … که دار فانی را وداع گفتهاند، و یا سایر بزرگانی که در قید حیات هستند، همگی افراد معمولی و بیشتر از اقشار متوسط و ضعیف بودهاند، اما با اخلاص، عبادت، تلاش و نیز جهاد در راه خدا، به این مقامات و درجات رسیدهاند. پس دیگران نیز میتوانند.
امثال: سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، شهید حججی، دانشمندان هستهایِ شهید، صدها هزار شهید دیگر در ایران، عراق، افغانستان، فلسطین، لبنان، سوریه، یمن …؛ و نیز میلیونها جانباز و میلیونها مجاهد دیگر، همه افراد معمولی و مانند سایرین بوده و هستند.
پس، راه رشد، سبقت و قرب به خداوند متعال، نه تنها بسته نیست، بلکه امروزه هموارتر نیز شده است.
چگونه میتوان به این مقامات رسید؟
راه سبقت در قرب الهی، زیر ساختهایی چون: عقلانیت، علم، ایمان، اخلاص و همت دارد، اما به صورت موضوعی، راههای عملی نیز یکی و دوتا و دهتا و صدتا نیست. هر کسی در هر موقعیت و کاری که قرار دارد، میتواند در صفوف مجاهدان در راه خدا قرار گیرد که خداوند متعال آنان را نسبت به سایر مؤمنان فضیلت بخشیده است؛ و جهاد به تعبیر امام خامنهای، یعنی: «تلاش دشمن ستیز»، نه هر گونه سعی و تلاشی! پس چه در میادین علمی، چه فرهنگی، چه اقتصادی، چه سیاسی یا اجتماعی، میتواند مجاهدت نمود.
اما در یک جمله فرمود که راه “تقرب بیشتر”، رعایت “تقوای بیشتر” میباشد: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ – بزرگوارترین (مقربترین) شما نزد خداوند، با تقواترین شماست / الحجرات، ۱۲»، و تقوا، تمامی شئون زندگی شخصی و اجتماعی انسان را شامل میگردد.
چرا (به استناد سوره واقعه)، به رغم آن که اسلام کاملترین دین است، عدهی قلیلی نسبت به پیشینیان به مقام قرب میرسند؟ آیا در عصر ما نیز میشود به این مقام رسید؟!
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10785.html
منبع: ایکس شبهه