به گزارش رهیافتگان: طیب حاج رضایی در سال ۱۲۸۰ در تهران متولد شد. او در دوران سلطنت پهلوی از جمله افرادی بود که در ادبیات محاورهای به جاهل یا لوطی مشهور بودند. طیب که در محله صابون پز خانه به دنیا آمده بود، از همان ابتدا به ورزش باستانی علاقهمند بود. پس از پایان دوره سربازی بود که نام طیب کم کم سر زبانها افتاد.
او که از میدانداران به نام میوه و تره بار تهران بود دو همسر و هفت فرزند داشت. در سال ۱۳۳۲ از موافقان حکومت شاه در کودتای ۲۸ مرداد بود. اما بعدها تغییر رویه داد و به نهضت امام پیوست. او در نهایت در یازدهم آبان ۱۳۴۲ در میدان تیر پادگان حشمتیه تهران اعدام شد و در قسمت شرقی حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد. برای درک چگونگی تغییر رویه و اعتقاد طیب و کمکهایی که به پیروزی انقلاب کرد،
به گزارش گفتوگویی را با سید ابوالفضل کاظمی (راوی کتاب کوچه نقاشها) انجام دادهایم که مشروح آن در ادامه آمده است.
چه شد که افرادی مثل طیب، مرید امام خمینی شدند؟ امام چه داشت که توانست این آدمها را جذب کند؟
این کار در تاریخ برای اولین بار نبوده و به دفعات اتفاق افتاده است، نمونه بارز آن هم قصه «حُر» است. امام هم به طیب رضایی لقب حر انقلاب را دادند. انسانهایی که باطنهای پاکی دارند اما برخی تاثیرات بد محیط و جامعه آنها را به جاهایی کشیده بود که تاریکی وجودشان را فراگرفته بود، بر اثر یک اتفاق ساده از راه خود برگشته و به سوی نور آمدند. طیب هم فردی به اصطلاح عامیانه خودمان داش مسلک و بابا شملی بوده و یک عده هم به عنوان نوچه دور خود داشته است، اما از اول عمرش در خدمت امام حسین (علیه السلام) بوده و از اول محرم که تکیه میزدند دو ماه برای امام حسین مشکی میپوشیده و عزاداری میکرده است.
ماجرای همراهی طیب با امام خمینی (ره) چگونه بوده است؟
من از زبان شهید مهدی عراقی (ایشان آچار فرانسه امام خمینی بوده)، شنیدم که امام خمینی به او میگوید من قرار است در تهران سخنرانی کنم پرچم دارهای هیئتهای تهران مثل طیب و حسین رمضان حاج یخی و ناصر جیگرکی را خبر کن. شهید عراقی هم این کار را میکند. از بین این افراد ناصر جگرکی که با شاه بوده از همراهی ممانعت میکند ولی حسین رمضان یخی و طیب لبیک میگویند. زمینه قبلا چیده میشود تا اینکه روز دهم دسته و مراسم سخنرانی راه میافتد.
نصیری (رئیس ساواک) بعد از بازداشت طیب به او میگوید ما مصاحبهای را ترتیب میدهیم تو نیز بگو خمینی به ما پول داده تا شورش به وجود بیاوریم. اما از آنجایی که خداوند طیب را برای خود میخواهد و دلش را برای خود میخرد، او پاسخ میدهد من در قالب مَشتیگری با فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) در نمیافتم و پای حرف خود میایستد تا کارش به دادگاه میرسد و محکوم به اعدام میشود. از طرف رژیم به او اعلام میشود که اگر قبول کنی که با خمینی بودهای و پول گرفتهآی ما به تو عفو میدهیم اما او قبول نمیکند و تا آخر پشت امام خمینی (ره) میایستد و به شهادت میرسد. مهر امام حسین ایشان را خرید و آزاد کرد.
آیا مسائلی در زندگی طیب وجود دارد که تاکنون بازگو نشده باشد؟
مسعود ده نمکی میخواست فیلمی در رابطه با طیب حاج رضایی بسازد، من او را نزد حاج اسدالله صباغ بردم که نزدیک ۸۵ سال دارد و از شاگردان خاص نواب صفوی بوده است، در دادگاه انقلاب هم همه کاره آقای خلخالی بوده و در تهران در صنف داش مسلکها روی منبر میرفت. آقای صباغ مقداری صحبت کردند و مسعود ده نمکی از حرفهایش در حدود چهار نوار پر کرد.
طیب با داییهای من دوست بود. من با این بزرگوار فاصله سنی داشتم و با بچههای ایشان آشنا بودم. مردم نمیدانند آقای حاج رضایی که کارشناس فوتبال است و مربی تیم ملی بوده هم برادرزاده این آقا و هم دامادش است. خانمشان سال گذشته فوت کردند. نام پدرشان طاهر بود که قهرمان زورخانه هم بودند.
به هر حال این قصه در دل او بوده و قرعه هم به نامش خورده و به دفعات هم چند کتاب از سرگذشتاش نوشتهاند. اخیرا هم یک کتاب آقای عمادی برای طیب نوشته است. هر وقت کنار قبر او در حرم حضرت عبدالعظیم میروم افراد زیادی کنار مزارش هستند که اصلا در زمان زندگی او نبودهاند. عمل آن مرحوم بوده که باعث شده مردم جذب شخصیتاش بشوند.
داییتان خاطرهای از طیب برای شما نقل نکردهاند؟
همه زندگی این شهید، حریت و آزادگی است. باید این را بگویم که این فرد قبل از اینکه جذب و شیفته امام خمینی شود به دستگاه شاه وصل شده بود. وقتی فرح همسر محمدرضا شاه فرزند اولش را به دنیا میآورد، طیب به شخصه زایشگاه را فرش کرده و چراغانی میکند. تا اینکه زمان میگذرد و او متحول میشود.
در ورزش باستانی حتی اگر کسی ۵۰ سال هم سابقه ورزش داشته باشد، وقتی بچه سید داخل گود میآید باید بالاتر از همه بایستد و ورزش کند، این جایگاهی است که در مباحث عرفانی، اخلاقی و عرفی جامعه ما به فرزندان حضرت زهرا میدهند. طیب نیز ارادت ویژهای به سادات داشت. به همین خاطر به راه امام خمینی و حمایت از او کشیده شد.
دایی بزرگم تعریف میکرد طیب حاج رضایی همیشه عدهای را با خود جمع میکرد و برای دیدار و سرکشی به امین آباد و کهریزک میبرد تا گره از کار مردم باز کند و اگر به طور مثال کسی میخواهد دخترش را شوهر دهد به او در تهیه جهیزیه کمک کند. روحیه کرامت و احسان و دستگیری از فقرا و نیازمندان همیشه در وجود این مرحوم بوده است.
گویا امام پس از بازگشت به ایران بر سر مزار طیب هم رفتهاند. شما در آن روز همراه امام بودهاید؟
وقتی امام در ۱۲ بهمن ۵۷ وارد ایران شدند، هنوز بختیار نخست وزیر ایران بود. شب ۱۴ بهمن حاج مهدی عراقی، شهید بروجردی را خواست – او در آن زمان فرمانده ما بود – و ما از مدرسه علوی سه تا ماشین گرفتیم و به شاه عبدالعظیم رفتیم. ساعت ۱۱ امام و پسرشان و آقای صانعی به همراه عدهای دیگر به زیارت رفتند. در حرم، حاج مهدی عراقی من را صدا زد و جویای قبر طیب شد و بعد با امام سر قبر طیب حاج رضایی رفتند. فردا که من از او (عراقی) پرسیدم، چه شد؟ جواب داد امام بعد از خواندن فاتحه برای طیب فرمودهاند شما که عاقبتات به خیر شد؛ دعا کن عاقبت ما نیز ختم به خیر شود.
بعد از شهادت طیب امام خمینی به حوزههای علمیه قم، نجف و مشهد میگویند سه شبانه روز برای طیب نماز و روزه قضا انجام دهید و ۱۵۰ هزار تومان هم در آن زمان به آقای عسگر اولادی میدهند و میگویند این پول را به نیت رد مظالم برای طیب حاج رضایی بدهید. جالب این است که هم اکنون عکس او را در هر جا از جمله در خانهاش در میدان خراسان زدهاند، زیر آن این مطلب نوشته شده که «به خدا من این سید (امام خمینی) را نمیشناسم، اما با بچه حضرت زهرا (سلام الله علیها) در نمیافتم.» و همین موضوع باعث عاقبت به خیری و شهادت او شد.
امام هم درباره او فرموده بودند که طیب، حُری برای انقلاب اسلامی ایران بود. ولی به عنوان سمبل مشتیگری و عیاری و دستگیری از ضعفا و زمین خوردهها نیز مطرح است و این اتفاق هم باعث شد تا جلوه این فرد نزد دیگران هم مشهود شود. سال گذشته در یادمانی که برای این شهید والامقام گرفته شده بود، دکتر حداد عادل سر مزارش سخنرانی کرد. حاج رضا حداد (پدر دکتر حداد عادل) با طیب حاج رضایی در خیابان لرزاده همسایه بودهاند. در این مراسم دکتر حداد عادل مطالبی را درباره این شهید بزرگوار بیان کرد.
چه شد که امام، هنگام زیارت حضرت عبدالعظیم، تصمیم گرفتند سر مزار طیب بروند؟ ایشان سایر بزرگان مدفون در حرم را هم زیارت کردند؟
روایت داریم یکی از دوستان امام هادی(علیه السلام) به ایشان گفت آقا دلم خیلی هوس کربلا کرده است. امام پرسیدند ساکن کجایی؟ پاسخ داد شهرری. امام فرمودند: هرکسی حضرت عبدالعظیم را در ری زیارت کند، همانا امام حسین (علیه السلام) را در کربلا زیارت کرده است. جالب است امام خمینی (ره) هم دو روز بعد از آمدن به ایران، سریع گفتند میخواهم به حرم حضرت عبدالعظیم بروم. ایشان که آمدند مردم هم باور نمیکردند. بعد از گذشت نیم ساعت جمعیت خیلی زیاد شد. محور این کار شهید حاج مهدی عراقی بود که توسط گروهک فرقان شهید شد. او ۱۴ سال از زمان ترور منصور در زندان بود.
امام طیب را به عنوان یکی از یاوران اصلی انقلاب پذیرفته بودند که سر مزارش آمدند. همان موقع در حرم خیلی از بزرگان دفن بودند و امام میتوانستند سر مزار آنها بروند. اما با این کار میخواستند به دیگران این خط را بدهند که اگر کسی برای خدا کاری کند خدا به او عزت میدهد و نامش جاودان میشود. ده نمکی هم در سال ۹۳ یا ۹۴ بنا دارد فیلمی را به نام طیب حر انقلاب بسازد.
ما موظفیم به نسل جوان آگاهی دهیم که آنها نیز میتوانند با الگو گرفتن از شهید حاج رضایی تحول درونی داشته باشند و خود را از تمام قید و بندها آزاد کنند و به مردم و خدای خودشان خدمت کنند. امام حسین (علیه السلام) مایه نجات طیب شدند، او مدارج علمی و دانشگاهی نداشت ولی نوکر امام حسین و پهلوان زورخانهای بوده است و روی عقیده خود ایستاد و از حق دفاع کرد.
از وضعیت طیب در زندان اطلاعی دارید؟
افرادی که با او دستگیر شده و در زندان با او بودند تعریف میکردند که طیب را شکنجههای زیادی میدادند. اما او از عقیده خود در دفاع از امام و انقلاب برنگشته است. عکسهایش از زمان بازداشت تا وقتی که او را پای چوبه دار بردهاند وجود دارد. او در این مدت نزدیک به ۱۱ کیلو وزن کم کرده است. اما پای ارادهاش ایستاد و امروز در تاریخ ما و حضرت حق به عنوان یک انسان آزاده مطرح است. خیلیها مانند طلحه و زبیر بودند که طرف حق بودند و پیامبر به آنها شمشیر اسلام میگفتند، اما در میانه راه از مسیر خارج شده بودند و عاقبت روبروی امیرالمومنین (علیه السلام) که خود حق است ایستادند. عدهای هم مانند حر و طیب بودهاند که خدا دست آنها را توسط بندگان خاصش گرفت و عاقبت به خیر شدند.
طیب به اتهام مشارکت و همکاری در قیام ۱۵ خرداد تهران دستگیر و زندانی شد. نصیری به شاه گزارش داده بود که طیب حاج رضایی مسئول اصلی این اقدامات است. در تحقیقات دستگاه ساواک گفته شد طیب، عامل اصلی و مؤثر در این جریان بوده است و ۱۵ خرداد ماه، عده زیادی از بارفروشان و ساکنین جنوب شهر را با چوب و چماق که قبلاً آماده کرده بودند، به طرف میدان شوش و بازار روانه میکند.
البته طیب بعد از دستگیری برای فریب بازجویان اعلام میکند، من همچنان فدایی شاه بوده و هستم و حاضرم تمام زندگیام را در راه شاه بدهم. در زندان او را شکنجه میکردند و میگفتند، بگو از خمینی پول گرفتهام و این غائله را به راه انداختهام. ولی او میگفت من عمر خود را کردهام، بنابراین حاضر نیستم در پایان عمر خود به کسی که جانشین ولی عصر (عجل الله تعالی) است و مرجع تقلید هم هست، تهمت بزنم. نقل شده زمانی که او زندانی بود، ساواک زندانیان را به صف کرده بود و به مرحوم طیب دستبند قپونی زده بودند. (این دستبند، یک دست از عقب و یک دست از روی شانه میآید و هر دو مچ را از پشت سر با چیزی به هم میبندند، مثل ساعت کوک میکنند و دو دست تحت فشار قرار میگیرد، عرق از بدن انسان جاری میشود.) مرحوم طیب تمام سختیها را به جان خرید و حاضر نشد بگوید، از امام خمینی پول گرفتهام؛ و به فیض شهادت میرسد و برایش چند هزار نماز وحشت خوانده میشود.
وقتی طیب را اعدام کردند چه تاثیری روی مردم داشت و مردم چه واکنشی نشان دادند؟
در آن زمان حکومت دست شاه بود، روزنامه و رسانهها دست دولت پهلوی بود. فقط روزی که او را میخواستند اعدام کنند به خانوادهاش روز قبل اطلاع میدهند و آنها توسط یکی از دوستان مرحوم طیب نزد امام میروند. خانم طیب به امام میگوید من چند فرزند دارم و نزد ایشان درد دل میکند. امام به این واسطه میگوید به آقای پاکروان رئیس ساواک بگویید نزد من بیاید. پاکروان هم که میدانسته امام با او چه کاری دارد بعد از اعدام نزد امام میرود و امام هم میگوید برو بیرون نمیخواهم تو را ببینم. بعد از این اعدام مراسم ختمی در تهران و قم برای این شهید گرفته میشود.
دستگاه پهلوی هم برضد این شهید تبلیغات زیادی در رسانه کرد. او را خائن معرفی میکردند، اما بعد از انقلاب بود که قصه طیب برملا شد و مراجع و علما و مسئولان از او دفاع کردند، میدان و خیابانی را به نام او زدند و زندگینامهاش به شکل کتاب درآمد و برای او مراسم گرفتند. در ابتدا اسدالله لاجوردی و حبیب عسگراولادی کم کم که انقلاب پیروز شد حمایتهایشان را از مرحوم طیب آغاز کردند.
در میان نسل جوان تیپهایی مانند طیب هنوز قابل شناسایی است؟
هم اکنون متاسفانه مشتیگری با اوباشیگری قاطی شده است. یک عده خالکوبی میکنند، اما سراغ مسائلی مانند زورگیری، سرقت مسلحانه و آدم ربایی میروند. مشتیگری طوری بود که در زمانهای قدیم وقتی خانوادهای میخواست به سفر حج برود ناموسش را دست روحانی محل میسپرد. الان هم در ماه رمضان هزاران جوان به زورخانهها میآیند و هرجایی میروی طیب را به عنوان یک پهلوان و صاحب جود و کرم میشناسند. با ختم صلوات و یادآوری نام او و هر سال هم برای او مراسم یادبود میگیرند. اینگونه است که این مرحوم را به مردم میشناسانند. هم اکنون هم اگر یک فیلم از زندگی او بسازند نسل جوان بیشتر با زندگی این فرد بزرگوار آشنا میشوند. با ساختن آثار هنری مانند فیلم یاد و نام این افراد برای جوانان زنده میشود.
* گفتگو از ندا فراهانی
منبع:خبرگزاری دانشجویان ایران