به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) جلسه سخنرانی حجتالاسلام سیدیدالله یزدانپناه، استاد سطوح عالی حوزه و مدرس برجسته عرفان و فلسفه، ۳۰ اردیبهشتماه، با موضوع «عوامل غفلت انسان» برگزار و به صورت زنده از طریق صفحه اینستاگرام به نشانی https://www.instagram.com/nafahat.eri منتشر شد که مشروح آن را در ادامه میخوانید؛
اساساً یکی از مشکلات بشر غفلت او از خود و خدای خود است. غفلت از خود شعبی دارد. یک شعبه غفلت از خود، غلفت انسان از ابد، معاد و سرنوشت آینده خود است. شعبه دوم، غفلت انسان از دشمنان حقیقت خود است که وقتی از اینها غفلت میکند، دارد از خودش غفلت میکند که اینها را برشمردیم. یک شعبه دیگر، غفلت انسان از مقام بلند انسانی خود است. اکثر انسانها اصلاً انسان را اینطور نمیشناسند که مقام بلندی داشته باشد.
یعنی موتور محرکی که باید او را به حرکت درآورد و بداند تا کجا باید برود، وجود ندارد، چون اصلاً تصویری از آن ندارد و دنبالش را نمیگیرد. لذا قرآن کریم این مقام بلند را به چشم آورده است. در قرآن کریم وقتی خلقت انسان را مطرح میکند، افزون بر این مرحله خاکی او و مراحلی که در شکم مادر طی میکند، روح هم دارد. اینجا خدا فرمود از روح خودم در او دمیدم که معنای بلندی دارد. در آیه ۷ سوره سجده فرمود از طین انسان را آفرید، اما نسل این انسان را از چکیدهای از آب پست پدید آورده است که نشان میدهد انسان مراحلی را طی میکند که تا چهار ماهگی است و بدن کامل میشود. در ادامه میگوید در چهار ماهگی روح در او دمیده میشود که فرمود خداوند از روح خود در او دمید.
وجه ممیزه انسان با دیگر موجودات چیست؟
اینجا یک فضای تشریفی است. هرچقدر این را معنا کنید، تشریفش مهم است. مثلا در آیه ۲۸ حجر فرمود از روح خودم در او دمیدم. این تعبیر نشان میدهد چه عظمتی وجود دارد و آنچه انسان را متمایز میکند همین روح خداوندی است. گاهی نیز طوری توضیح میدهد که میشود فهمید به این دلیل انسان اشرف مخلوقات میشود. خدا در آیه ۱۲ سوره مومنون فرمود «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَهٍ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَهً فِی قَرَارٍ مَکِینٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا» اما در ادامه آیه میگوید «ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»، تعبیر انشا یعنی خلقی دیگر به وجود میآید و روح در آن دمیده میشود. اینجا فرمود خلق دیگری به وجود میآید و خدا در این لحظه میگوید «فتبارک الله احسن الخالقین» و در این موقع به خود بارکالله میگوید. اگر انسان اشرف مخلوقات نبود، فتبارک الله معنا نداشت.
آنچه باعث میشود انسان اشرف مخلوقات شود، مراحل بدن آماده برای روح خدا است و وقتی این روح آمد خدا احسنالخالقین میشود و خدا انسان را به عنوان احسن و اشرف مخلوقات میداند و میگوید «فتبارک الله احسن الخالقین». پس خداوند کارش با برکت است. تا صحبت روح خداوندی شد، خداوند از او به تشریف یاد کرد و تعبیر به احسن مخلوقات کرد و همین مسئله سِرّ سجده ملائکه است.
فرشتگان برترین موجودات این عالم هستند. یعنی اگر در بین این مخلوقات در نظر بگیریم، ملائک برتر هستند، اما اینها باید در مقابل انسان کرنش کنند. در آیه ۲۸ حجر داریم که فرمود من انسان را از گل خشکی خلق میکنم که از گل سیاه بدبو پدید آمده است. وقتی روح خود را در او دمیدم و او انسان کامل شد، به فرشتگان گفت پس برای او سجده کنید. اینجا جریان آدم است، اما طوری توضیح میدهد که سر از همه انسانها در میآورد.
آیات ۷۱ و ۷۲ سوره صاد فرمود «إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ»، خداوند جریان آدم را به عنوان اولین انسان و نماد انسان مطرح کرده و تصریح کرده است. نوع انسان این قابلیت را دارد که مسجود ملائکه شود. در آیه ۱۰ سوره اعراف خطاب میکند به همه انسانها که «وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ»، تعبیر اول اینکه شما انسانها را خلق کردیم و سپس گفتیم به آدم سجده کنید. علامه میگوید اینجا صحبت از همه انسانها است. آدم آغازگر نوع انسان و نماد نوع انسان است و همه انسانها میتوانند به این جایگاه برسند که مسجود ملائکه باشند.
همه انسانها میتوانند مسجود ملائکه باشند
این خطاب به همه انسانها است و انسان میتواند به عنوان مسجود ملائکه و اشرف مخلوقات شود. ملائکه باید نسبت به انسان کرنش کنند و این مقام بلند برای همه است اما نه اینکه به آن میرسند بلکه مراد این است که قابلیتش را دارند. اگر کسی این توانایی را بالفعل کند غفلت نمیکند. این توانایی در ما هست اما استفاده نمیکنیم. در قرآن جریان سجده ملائکه و جریان خلافت را مطرح میکند.
در جریان آیات سوره بقره هم آمده است که ملائکه گفتند خدایا میخواهی کسی را قرار بدهی که روی زمین فساد و خونریزی میکند؟ در حالی که ما باید خلیفه میشدیم. خدا میگوید من میدانم و شما نمیدانید و علامه میگوید خدا فساد و خونریزی انسان را رد نکرد که انسان خونریزی ندارد، یعنی در انسان هست و علامه تبیین میکند که ملائکه قیاس نکردند که یک نوع استدلال غلط انجام دهند، استدلال غلط نکردند چون دیدند تا روح به بدن تعلق میگیرد، نفس اماره وجود دارد و خودخواهی و فساد خواهد بود.
بنابراین تا روح خدا در بدن دمیده شد، بدن خودش مشکلاتی دارد. لذا نفس اماره در تعلق به بدن ریشه دارد. خدا میگوید در کنار این، چیزی را در او میبینم که ظرفیت و قوت روحی است و فرمود چیزی را میدانم که شما نمیدانید. وجه این معنا چیست؟ فرمود خدا به آدم اسماء را تعلیم کرد. آن وجه ترجیح انسان بر ملائکه در تعلیم اسماء است. آن تعلیم اسمائی که میتواند همه اسماء را جمع کنند. این ظرفیت در همه انسانها هست و حالا این انسان میتواند تا اینجا پیش برود، اما ممکن است سقوط هم بکند و مشکل در غفلت است. کسی که بداند این گوهر را دارد خودش را ارزان نمیفروشد.
منبع: ایکنا