به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان) مصاحبهی اختصاصی رهیافته (پایگاه جامع مبلغین و تازهمسلمانان) با خانم الیزابت -مصاحبه از بنتالهدی مفخمی -مترجم شادی پارسا
الیزابت با ریشه آلمانی، در اسکاندیناوی متولد و بزرگ شد. ۲۲ سال سن دارد و خانوادهاش از اعضای فرقه مسیحیت بودهاند. او حدود دو سال پیش به اسلام گرایش یافت.
-مصاحبه کننده: خواهر الیزابت! گروه رهیافته (وابسته به انجمن اسلامی ادواردو آنیلی) بابت پذیرش این مصاحبه از شما قدردانی میکند. ما مایل هستیم تا در مورد سفر و راه شما به سمت اسلام بدانیم و اینکه چرا اسلام را به دیگر ادیان ترجیح دادید.
-الیزابت -من همیشه به خداوند ایمان داشتم، هرچند که گه گاهی اعتقاداتم ضعیف بود، میدانستم که چیزی بزرگتر از تمام ما وجود دارد. در دوران نوجوانیام برای یافتن پاسخهایی دعا میکردم اما به آنها دست نیافتم مگر در اواخر دوران نوجوانیام که بهمرور شروع به گرفتن پاسخهایی که دنبالشان بودم کردم.
این حقیقت است که مسلمانان به وجود خدایی واحد ایماندارند و به تمام پیامبرانی که اسمشان در انجیل آمده است، معتقدند. همهچیز بسیار مشابه بود و من هیچ دلیلی برای نپذیرفتن اسلام نداشتم، چراکه به تمام اعتقاداتی که یک مسلمان داشت، ایمان داشتم.
چه چیز بهطور مشخص شما را به سمت اسلام جذب کرد؟
اینکه تنها یک خدا وجود دارد، خداوند متعال، بخشندهترین الله. من هیچگاه نمیتوانستم ایمان به خدایی را که جزئی از تثلیت بود توجیه کنم. چراکه انسانی که متولدشده و نیازمند خوردن و آشامیدن و استراحت است (برای مثال، حضرت مسیح) نیز در دیدگاه یک مسیحی، خدا نامیده میشود.
واکنش خانوادهات پس از گرایش شما به اسلام چگونه بود؟ آیا با افرادی که میشناختی به مشکلی برخوردی؟ آیا ازدواجکردهاید؟
من تقریباً در همان بازدهای که به اسلام گرویدم، این موضوع را با دو تا از دوستان نزدیکم به همراه دو نفر از همکارانم که ریشه مسلمان داشتند (از خانوادههای مسلمان بودند) در میان گذاشتم. اما از بیان این موضوع به خانوادهام، به علت تجربیات قبلیمان با دین، بسیار هراس داشتم. در آن هنگام من به مادر و عموزادهام گفته بودم. دوستانم خیلی خوب با این موضوع کنار آمدند، اما من احساس میکردم که خانوادهام دچار سو برداشتشدهاند به خاطر اینکه آنان هیچ اطلاعاتی از اسلام بهجز آنچه از رسانهها میشنیدند، نداشتند. در حال حاضر من متأهل هستم.
شما چگونه گسترش اسلام را در کشور خود میبینید؟
من هر روز از روز قبل مسلمانان بیشتری را میبینم. اما همچنان اسلام یک دین خارجی است که بیشتر مردم آنها نمیپسندند و این میتواند به این خاطر باشد که آن را نمیفهمند و یا اینکه وقتی برای فهمیدن آن نمیگذارند. آنها تنها آنچه را که از جانب رسانه ناگفته میشود، میشنوند که تصویری که از مسلمانان در آنها ترسیم میشود زیبا نیست، و همچنین این موضوع که بهاشتباه بسیاری از فرهنگها را جزئی از دین اسلام بهحساب میآورند.
زیباترین آیه از قرآن به نظر شما کدام است؟ و چرا؟
انتخاب تنها یک آیه کار بسیار دشواری است اما من سورهی الاخلاص را بسیار دوست دارم. این اولین سوره از قرآن بود که من آموختم و به حدی مهم است که با یکسوم از قرآن برابری میکند. این سوره، دین ما را (اعتقاد به وجود خدایی واحد)، توضیح میدهد و مهمتر از آن خداوند را توصیف میکند.
نظر شما در رابطه باحجاب چیست؟ آیا زندگی شخصیتان را تحتالشعاع قرار داده است؟ آیا شما معتقدید که حجاب تنها برای بانوان است؟
پیش از گرایش به اسلام، من هیچوقت خانمهایی را که به انتخاب خود حاضر به انتخاب پوشش بودند، درک نمیکردم. اما همانطور که رشد کردم و در مورد اسلام آموختم، فهمیدم که این برای خداوند است و او میداند چه چیزی برای ما بهترین است و از ما محافظت میکند. حجاب برای من بسیار سخت بوده و هست. خانوادهام موافق استفاده من از پوشش سنتی حجاب نیستند بنابراین من از کلاه توریان استفاده میکنم تا پوشش خود را داشته باشم. امت ما در قضاوت بانوانی که حجاب ندارند بسیار باعجله برخورد میکند، این در حالی است که بسیاری از آقایان حجاب ندارند. آنان باید نگاهشان به پایین باشد و از البسه آزاد (و نه تنگ) استفاده کنند.
شما چگونه نهاد خانواده را در مسیحیت و اسلام، برآورد میکنید؟
بزرگ شدن در یک خانواده مسیحی، به من آموخته بود که مرد (پدر) مسئول خانه است و زن (مادر) مسئولیت نگهداری از خانه و کودکان را بر عهده دارد. قبل از تحقیقاتم، در مورد اسلام نیز همین نظر را داشتم، اما متوجه شدم که خانمها حقوحقوق مربوط به خود را در اسلام دارند. همسرانشان مسئولیت امور مالی خانه را بر عهدهدارند و این در حالی است که خانمها درعینحال میتوانند در خارج از خانه کار کنند و درآمد خود را همانگونه که مایل هستند، خرج کنند.
احساست وقتی برای اولین بار نماز خواندی چه بود؟ آیا برایت سخت نبود که ۵ بار در روز نماز بخوانی؟
من فکر میکردم خیلی عجیب است که نماز بخوانی، به رکوع بروی و سجده کنی. همه چیز بسیار جدید بود و من تاکنون آنها را انجام نداده بودم. پس از گذشت حدود یک هفته دیگر سخت نبود و حس خوبی داشت. دعا تنها چیزی است که یک مؤمن را از فردی که ایمان ندارد، جدا میکند، اما گاهی اوقات دشوار است علیالخصوص در غرب. چرا که در اینجا گذاشتن زمانی در روز برای دعا کردن، مرسوم نیست.
اگر بخواهی جملهای در رابطه با زیبایی، آرامش و آسایشی که در این دین پیدا کردی بگویی، چه میگویی؟
تمامی سؤالاتم پاسخ داده شدهاند و در قلب خود میدانم که این حقیقت است. هیچوقت با خودم این میزان آرامش را نداشتم و از زندگی که به من دادهشده هیچگاه اینقدر راضی نبودهام. من هر روز از خداوند برای فرصت دوبارهای که به من داده شده، تشکر میکنم چرا که هر روز یک فرصت برای بهتر بودن است. میدانم که هر اتفاقی بنا به دلیلی میافتد و همه چیز توسط بهترین برنامهریزی کننده، برنامهریزی شده است.
به خاطر زمانی که در اختیار ما قراردادید از شما سپاسگزاریم. امیدوارم که خداوند به شما برکت دهد و شما را در مسیر حقیقی، محکم نگه دارد.