به گزارش رهیافته (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان) در صفحه ۹۵ کتاب «او یک ملت بود» میخوانیم: «یکبار لامپ اتاق منزلمان که محل مطالعه و تحقیق پدر بود، سوخت و از تعاونی دادگستری برای آنجا لامپ خریداری شد. ایشان لامپ را پس فرستادند و گفتند: «اینجا اتاق کارهای شخصی خودم هست و لذا لامپ را باید از مغازهای معمولی و با قیمت عادی بخریم.» شاید خیلیها ندانند که ایشان حقوق از دادگستری نمیگرفتند و تا آخر، از همان حقوق بازنشستگی آموزش و پرورش استفاده میکردند.»
مطالب بیشتر در این موضوع