*حکایتی در مورد شیخ عباس قمی
به گزارش رهیافتگان: والد ما از مرحوم شیخ علی محدثزاده – فرزند بزرگ مرحوم شیخ عباس قمی، صاحب مفاتیح الجنان – نقل میکردند که ایشان میفرمودند: پدر ما در کتابخانه خودشان مشغول مطالعه بودند. یک وقت دیدیم همینطوری که مشغول مطالعه هستند، با صدای بلند گریه میکنند. خدمت ایشان رفتم و پرسیدم که چه اتفاقی افتاده است؟ ایشان فرمودند که روایات باب کذب را مطالعه میکردم، یادم آمد که در عمرم یک بار دروغ گغتم. آن وقت هم که دروغ گفتم، تشخیص دادم که این دروغ مصلحت دارد و دروغ مصلحتآمیز هم حرام نیست، اما الآن میترسم که اشتباه کرده باشم. آن دروغی که گفتم، این بود که من در حجاز میخواستم از علمای عامه اجازه نقل حدیث بگیرم. برخی از علمای عامه در مورد یکی از فروع دین و معتقدات شیعه از من سؤال کردند که من در جواب آنها گفتم که عوام شیعه این کار را انجام میدهند. این جواب یک مفهوم دارد و مفهومش این است که علمای شیعه این کار را نمیکنند و قصدم از گفتن این جواب، این بود که اینها اجازه نقل روایت بدهند. ولی حالا میترسم این کار درست نبوده و من مشمول این روایات باشم.
آدمهایی که مواظب خودشان و به فکر آخرت خودشان هستند و واقعاً باورشان آمده که دنیا فانی است و باید از آن گذشت «وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ» و به فکر آخرت بود، اینگونه به یک احتمال که نکند من این جور هستم، منقلب میشوند.
منبع: فارس