تاریخ انتشار :

منصوره معتمدی :

داستان محجبه شدن بلما دختر ترکیه ای بوسنیایی

راستش همیشه این دغدغه رو داشتم که با حجاب بشم یا نه، اما قطعی بهش نرسیده بودم. تا اینکه بعد از ماه رمضان و یک ماه عبادت و روزه داری، برای تعطیلات، به کنار دریا رفتیم، کسی آنجا نبود و من با لباسی بازتر به دریا رفتم. آنجا…

مطالب دیگر از منصوره معتمدی در سایت رهیافته را اینجا ببینید
بلما سه سال پیش با مصطفی که ترکیه ای است ازدواج کرد و از بوسنی به ترکیه مهاجرت کرد

.
هر دو از خانواده مسلمان بودند، اما خانواده مصطفی مقید به حجاب نیز بودند. با این حال مصطفی اجباری برای بلما در پوشش حجاب نداشت. ☘️☘️☘️
دو ماه قبل از ماه رمضان، بلما آمده بود بوسنی تا به مادرش سر بزنه، یک سر هم آمد خانه ما و فرصتی شد با هم گپ بزنیم. برایش از عقاید شیعیان و بعضی فلسفه های نماز مثل وضو و سجده بر مهر و غیره گفتم، البته خود بلما اهل نماز هست اما دوست داشت بیشتر بدونه، بعد هم کمی راجع به حجاب با هم صحبت کردیم و گفت به نظرم حجاب خوب و جالبه اما هنوز در موردش تصمیم نگرفتم. بهش گفتم برات دعا می‌کنم خیلی زود خدا بهت کمک کنه و تمام تردیدهات در مورد حجاب تبدیل به یقین بشه و شیرینی حجاب را با تمام وجودت حس کنی. ☘️☘️☘️


.
دو روز پیش یاسکو گفت یه خبر: بلما گفته به منصوره بگو دعات در حقم مستجاب شد. ☘️☘️☘️
.
دیگه منتظر یاسکو نشدم سریع رفتم وایبر بلما و گفتم چی شده؟ گفت محجبه شدم.?
.
ازش پرسیدم چطور شد که بالاخره تصمیمت رو گرفتی؟ .
گفت راستش همیشه این دغدغه رو داشتم که با حجاب بشم یا نه، اما قطعی بهش نرسیده بودم. تا اینکه بعد از ماه رمضان و یک ماه عبادت و روزه داری، برای تعطیلات، به کنار دریا رفتیم، کسی آنجا نبود و من با لباسی بازتر به دریا رفتم. آنجا مشغول قدم زدن با همسرم بودم که ناگهان مردی به آنجا آمد و مرا دید.من همیشه فقط بدون روسری بودم اما این بار بدن مرا مردی میدید. حالم خیلی بد شد. انگار آوار روی سرم ریخته شد که چرا اجازه دادم مرد دیگری غیر از همسرم بدنم را ببیند. با خودم گفتم :مگر من مسلمان نیستم؟ مگر من ماه رمضان آنقدر عبادت نکردم؟ مگر من نماز نمی‌خوانم؟ پس چرا باعث شدم این مرد بدن مرا ببیند…
.
خیلی گریه کردم و از خدا خیلی خجالت کشیدم با حالی بد به مصطفی گفتم من دیگه میخوام حجاب داشته باشم، مصطفی باور نمی‌کرد، وقتی آمدیم خانه من شروع کردم قرآن خواندن، بخصوص آیات حجاب را.
.
بعد فکر کردم الان که جوان هستم ،این تصمیم بسیار با ارزش تر خواهد بود تا زمان پیری که دیگر حجابم چندان ارزشی نخواهد داشت . این بود که با وجود اینکه نمی دانستم عکس العمل خانواده ام چه خواهد بود دیگر حجاب را انتخاب کردم و شدم بلمای محجبه?
.
Belma, a #Bosnian Muslim girl, she says about her hijab: according to Quran, #hijabis necessary for #muslim woman, and I am so happy that I started wearing it now. Because having hijab when you are young and beautiful is more valuable than when u get old.

اشتراک گذاری :


  1. M گفت:

    با اجازه کپی

آخرین اخبار