اتفاق پیش پا افتاده ای که تحول بزرگ در یوسف ایجاد کرد.
چشمش به کتابی میخورد که زندگی نامه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را روایت میکند. بعد از مطالعه کتاب با اسلام آشنا میشود و با الگو از حمزه سیدالشهداء، مسلمان میشود
یوسف، در کتابفروشی ناخودآگاه و به مشیت الهی دستش به چند کتاب میخورد و به زمین میریزد. وقتی میخواهد کتابها را سرجایشان بگذارد، چشمش به کتابی میخورد که زندگی نامه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را روایت میکند. بعد از مطالعه کتاب با اسلام آشنا میشود و با الگو از حمزه سیدالشهداء، مسلمان میشود. در سفر به مدینه و زیارت قبر حمزه، حالت عجیبی به او دست میدهد و بسیار گریه میکند. او به عشق حضرت حمزه، اسم دخترش را صفیه خواهر حمزه میگذارد. «إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ یهْدِی مَن یشَاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ [القصص/ ۵۶]؛ در حقیقت تو هر که را دوست دارى نمىتوانى راهنمایى کنى لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایى مىکند و او به راهیافتگان داناتر است».