به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان )، حجت لااسلام سید حسن موسوی بروجردی که ریاست مرکز تحقیقاتی شیعه را بر عهده دارد در کانالش با انتشار این تصاویر نوشت: این تصاویر مربوط به چند روز قبل است که مشرف به زیارت سلمان فارسی و حذیفه بن یمان شدم.
مدائن جای بسیاری ترسناکی بود..
مناطق اولیه در جادهٔ منتهی به آنجا شیعه نشین بود، ولی خود شهر مدائن و دور تا دور مرقد سلمان و طاق کسری همه سنی نشین بلکه سنی های نزدیک به داعش بودند.. از وضع شهر هم که شبه ویران بود واضح بود که درگیری های سنگینی در آنجا بوده.
شهر کاملا تحت کنترل حشد شعبی عراق بود، از این رو به حمد الله آسیبی به مرقد شریف و طاق کسری وارد نشده بود. و حشد شعبی مسؤلیت محافظت از آنجا را داشت.
انصافا طاق کسری توصیف ناشدنی است. وقتی زیر آن طاق به آن بلندی می ایستی مات و مبهوت می مانی از این معماری و عظمت که خداوند به ولادت سرورش آن را لرزاند و شکافی بر آن نشاند.
ایوان کسری یکی از نشانههای اسلام است
ابراهیم موصلی گوید: وقتی ابو جعفر میخواست شهر بغداد را بنیان کند در باره آن با یاران خویش مشورت کرد و از جمله کسانی که با آنها مشورت کرد خالد بن برمک بود که رای موافق داشت.
علی بن عصمه گوید: خالد بن برمک شهر ابو جعفر را برای وی خط کشی کرد و در باره آن رای موافق داد و چون محتاج مصالح شد، بدو گفت: «در باره اینکه شهر ایوان کسری را که در مداین است ویران کنیم و مصالح آن را به این شهر بیاریم چه میگویی؟» خالد گفت: «ای امیر مؤمنان رای من چنین نیست.» گفت: «چرا؟» گفت: «از آن رو که یکی از نشانههای اسلام است که هر که ببیند از روی آن بداند که کسانی همانند صاحبان آن به سبب کار دنیایی متعرض نمیشدهاند بلکه این به سبب کار دین بوده است بعلاوه ای امیر مؤمنان نمازگاه علی بن ابی طالب صلوات الله علیه نیز آنجاست.
گفت: «ای خالد همیشه از یاران عجم خویش جانبداری میکنی.» و بگفت تا قصر سپید را ویران کنند و مصالح آنرا ببرند، یک طرف قصر را ویران کردند و مصالح آنرا ببردند و چون در مبلغی که برای ویران کردند و بردن بایستهشان بود نظر کردند آنرا از بهای آماده کردن مصالح نو بیشتر یافتند و این را به منصور خبر دادند که خالد بن برمک را پیش خواند و آنچه را برای ویران کردن و بردن مصالح بایستهشان بود معلوم وی داشت و گفت: «رای تو چیست؟» گفت: «ای امیر مؤمنان پیش از این رأی من آن بود که نکنی اما اکنون که کردهای رأی من این است که ویران کنی تا به پایههای آن برسی که نگویند از ویران کردن آن ناتوان ماندهای.» اما منصور از این کار چشم پوشید و گفت که ویران نشود. (طبری. ۱۳۶۲: ج۱۱، ۴۹۱۵ و ۴۹۱۶)
مآخذ: طبری، محمدبن جریر. ۱۳۶۲٫ تاریخ طبری. ترجمه ابوالقاسم پاینده. تهران: اساطیر