تاریخ انتشار :

بازگشت به آمریکا

روایت شری جعفری تازه مسلمان آمریکایی که خاطره تلخی از زندگی با مردم ایران دارد…

من دوست دارم فکر کنم اینها مردم هستند و نه خود دین و اینها دینی رفتار نمی کنند و واقعیت رفتار اسلامی این نیست.
اینگونه رفتار ها از حقیقت دین اسلام به دور هست

به گزارش سایت رهیافته (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان) پیاده سازی هانیه زمامدار گروه تحقیقات (انجمن شهید ادواردو انیلی) روایت شری جعفری همان داستان قدیمی مسلمانی ماست که فاصله عمیق رفتار مسلمانی با مسلمان نامی یا شناسنامه ای را نشان می دهد. ناهنجاری که شاید برای ما عادی شده باشد ولی تازه مسلمانانی که با مطالعه اسلام با ما برخورد می کنند با مواجهه با این دوگانگی متحیر و آزرده خاطر می شوند.

 چرا مسلمان شدم؟
_سلام. لطفا خودتون رو معرفی کنید
_شِری جعفری هستم و یک آمریکایی. در ایالت کالیفرنیا به دنیا آمدم اما بیشتر عمرم رو در ایالت یوتا بودم. در شهرهای سالک لیک سیتی و سنت جرج ایالت یوتا و بعد به شهر دنور در ایالت کلرادو آمدم. در ایران هم زندگی کرده ام. به مدت هشت و نیم سال و این ۱۳_۱۴سال اخیر را برگشتم به کلرادو.
_چه مدت هست که مسلمانید؟
_الان تقریبا ۷یا ۸ سال میشه که مسلمان هستم.
_منظورتون این هست که هفت سال هست به دستورات اسلام عمل میکنید یا نه؟
_بله.  هفت سال به دستورات اسلام عمل میکنم ولی قبل از آن هم اسلام رو قبول داشتم. من در اصل از زمانی که با همسرم آشنا شدم، مسلمان شدم. با هم رفت و آمد داشتیم، درباره اسلام حرف میزدیم. برای من خیلی جذاب بود. احساس خیلی خوبی در مورد دین اسلام و چیزهای دیگه ای که همسرم به من میگفت، داشتم
_چطور و چه زمانی ازدواج کردید؟
_سال ۱۹۷۹میلادی
_پس همان زمانی که انقلاب در ایران اتفاق افتاد ازدواج کردید
_بله تقریبا ۳۹ سال پیش
_قبل از ۷سال چکار میکردید؟ خودتون را مسلمان میدانستید؟
_بله ولی بهش عمل نمی کردم و اگر مردم می پرسیدند بهشون نمیگفتم که مسلمان هستم. اکثر کسانی که در اطرافم بودند در این مورد چیزی نمی پرسیدند
_به نظر شما تفاوت اسلام و مسیحیت در چیست؟
_به نظر من اسلام بسیار کاملتر(جامع تر) هست. خیلی چیزها در مسیحیت وجود دارد که سبب این سوال برای انسان میشود که آیا این یک عقیده به حساب می آید؟!
_میشه لطفا مثال بزنید
_به طور مثال میگویند حضرت مسیح خدا هست. باور خدا بودن حضرت مسیح برای من سخت است و اینکه حضرت عیسی به خاطر گناهان ما قربانی شده است چطور همچین چیزی ممکن است؟! در واقع، وقتی ما برای گناهان خود مسئول هستیم. آنها میگویند خدا (مسیح) به خاطر گناهان ما کشته شده است تا ما گناه کنیم و هر کاری دلمان میخواهد انجام دهیم. قرار هم نیست مجازات بشویم! منطقی نیست و چنین عقیده ای را قبول نمیکنم…

-بعد از مسلمان شدن با چه مشکلاتی رو به رو شدید؟
-وقتی مسلمان شدم مشکلات خیلی کمی داشتم. پدر و مادرم ما را بدون ایمان به یک دین بزرگ کردند. خدا را باور داشتم ولی اهل کلیسا رفتن و کارهایی از این قبیل نبودیم. یکی از دلایلش هم این بود که وقتی پدر و مادرم در سن جوانی ازدواج کردند به آنها گفته شده بود، اگر یکشنبه ها به کلیسا نروند، وارد جهنم خواهند شد. پدر و مادرم هم می گفتند اگر به این دلایل میفرستنمون جهنم، مشکلی با جهنم رفتن نداریم!
والدینم بسیار بخشنده بودند به (الرحمن بودن) خداوند اعتقاد داشتند و پدرم از حال دل خودش با خبر بود، به همین دلیل ما حداوند را باور داشتیم ولی به کلیسا نمیرفتیم.
بعد که بزرگتر شدم با برادرها و خواهرم به کلیسا رفتیم. مجدداً به ما گفتند چون پدر و مادر شما به کلیسا نمی آیند می روند به جهنم. ما هم که نمیتوانستیم بدون پدر و مادرمان در بهشت زندگی کنیم دیگر به کلیسا نرفتیم!
و این پایانی شد بر کلیسا رفتن ما. بعد هم به شهر سالت لیک سیتی در ایالت یوتا نقل مکان کردیم. من آنجا رفتن به کلیسای مورمون ها را بهمراه دوستانم شروع کردم. (مورمونیسم:جنبش قدیسان آخر الزمان مسیحیت). آن زمان یکم سنم بیشتر شده بود.
مورمون ها هوای مردم خودشون را خیلی دارند. مذهبشان به اسلام خیلی نزدیک است. منظورم نوع حمایتشان از مردم جامعه است و اینکه به روش فلّه ای افراد را گزینش و انتخاب نمیکنند، مراقب هم هستند، سر میزنند به خانه ات که مطمئن شوند حالت خوب است. حتی اگر مورمون هم نباشی سوای اعتقاداتت می آیند و به تو سر میزنند و جویای احوالت می شوند. مواظب هستند گرسنه و… نمانی، همان کارهایی که ما باید در اسلام انجام دهیم.
همانطور که گفتم و شما هم متوجه شدید، مشکلاتی که با آن روبه رو شدم خیلی کم بودند. وقتی شروع به پوشیدن حجاب کردم، در مواجهه با مردم به مشکلاتی بر نخوردم. هیچ صحبت بی ادبانه یا نگاه خصومت آمیز یا هیچ چیز دیگه ای پیش نیامد. در کل تجربه خوبی موقع محجبه شدن داشتم. این تجربه در کلرادو بود حتی وقتی به یوتا و کالیفرنیا و حتی جاهای دیگر رفتم با هیچ مشکلی روبه رو نشدم. مثلا وقتی رفتم آریزونا ملاقات پدرم، برای خرید که به فروشگاه رفتم، چون دیدند یک نفر در هوای ۳۰ و چند درجه روسری سرش کرده، تعجب کردند. نگاه کردن هم داشت. حرف و حدیثی نزدند یعنی من که نشنیدم چیزی بگویند یا مثلا رفتار بد یا برانداز و این قبیل کارها را نمی کردند. فکر میکنم این مسائل به خود آدم مربوط میشود اگر انتظار بدی داشته باشی بد میبینی

مقایسه زندگی ایران و آمریکا

-شما چند وقت ایران بودید؟ تجربه نظرتون در مورد زندگی در ایران چی بود؟
من هشت سال و نیم در ایران زندگی کردم و دوباره پارسال هم برای شش ماه برگشتم اونجا (ایران). در اون هشت سالی که در ایران بودم جو خانوادگی که شما در ایران دارید را دوست داشتم و احساس می کردم در خونه خودم هستم. تجربه من از بیرون از خانه این بود که همه مردم ایران خیلی مهربان و مودب هستند. ولی اینبار که رفتم ایران تنها چیزی که دوست نداشتم این بود…
ببینید اینجا در آمریکا همه چیز راحته، انجام دادنش خیلی آسون هست ولی در ایران سخته، همه چیز! مثلا وقتی میخوای بری خرید و فروشگاه (الان یکم بهتر شده) خیلی سخته! من تجربه خوبی در مورد تاکسی ها نداشتم. همین تاکسی هایی که در خیابان میگیریم خیلی بد بود. بهمین دلیل دلم برای راحتی زندگی در آمریکا تنگ شده بود. می خواستم رانندگی کنم ولی نمیشد چون کسی به من راه نمی داد که برم. مردم موقع رانندگی ملاحظه هم را نمی کنند و این هنوز هم تعییر نکرده است. چیز دیگه ای که ایندفعه مثل قبل به چشمم اومد این بود که این روز ها فروشگاه ها بیشتر و بزرگتر شدند برای خرید راحتتر ولی مردم تغییر زیادی نکردند و من حس میکنم که مردم ایران لازم هست که در این مورد تعییر کنند. من میدونم که زندگی در ایران در مقایسه با آمریکا از نظر امکانات و راحتی زندگی، خیلی سخته ولی شما نباید آمریکایی باشید. آمریکا اون چیزی نیست که شما فکر می کنید. همه زندگی در آمریکا صرف این میشود که مخارجش رو تامین کنید. تعطیلات اسلامی ندارید.

-منظورتون این هست که همه زندگی آدم صرف کار کردن برای تهیه مخارجش میشه؟
-بله بله! در آمریکا شما مالک چیزی نیستید. هر چیزی که می خرید دارید قسطش رو پرداخت می کنید. بنابراین دارید کار می کنید که قسط هاش رو بپردازید و مالک چیزی هم نیستید. در ایران مردم مالک چیزی میشوند که می خرند چون مردم هم نقد و هم اقساط پرداخت می کنند و مردم ایران نمی دانند که این چقدر خوبه!
-پس شما می فرمایید که در آمریکا حتی اگر کار هم داشته باشید باز همچنان نگرانی هایی را برای پرداخت قبوضش دارید ولی در ایران میدونید که اگر کار داشته باشید می توانید مالک یک زندگی حداقلی باشید؟

-بله
تفاوت دیگر این هست که شما در ایران هر موقع بخواهید می توانید نماز بخوانید. مثلا سر کار به شما فرصت برای نماز خواندن می دهند ولی در آمریکا شما این امکان را ندارید.
مگر اینکه برای یک برادر یا خواهر مسلمان کار کنید. مجبور هستید بمانید تا بروید خانه و نماز بخوانید. همین چیزهای خیلی ساده که در ایران لازم نیست نگرانش باشید. بنابراین از نظر من زندگی در ایران بهتر از امریکا هست ولی مردم ایران برعکس فکر می کنند چون هیچوقت اینجا نبودند و در این مورد بی تجربه هستند. وقتی که ما رفته بودیم به سیاتل، یک آقای ایرانی را دیدم که در رستوران کار میکرد و میگفت من آمده بودم آمریکا زندگی رویایی داشته باشم ولی تا الان حسابی بدهکار شدم و نمی توانم از پس آن بربیایم و می خواهم بر گردم به ایران.
بله اگر شما بخواهید با ایمان باشید اینجا برای زندگی کردن خیلی سخته.

ما باید بدونیم خدا کمکمون می کنه. تنها برنامه ای که اینجا هست همین برنامه نماز هست که اینجا می خوانیم فقط همین!
ما هر روز نمازمان را میخوانیم ولی این کافی نیست. هیچ برنامه ای در مورد اسلام نیست، تلوزیون برنامه ای ندارد، قران پخش نمیکند… اون فضای معنوی که در ایران هست اینجا وجود ندارد.

ادعای مسلمانی ورفتارهای غیراسلامی

– شما بعضی از مزایای ایران را ذکر کردید. نظرتون در مورد چیزهایی که درایران باید بهبود پیدا کنه چیست؟
اجازه بدید طور دیگری بپرسم، شما گفتید حدود چهل سال مسلمان اسمی بودید ولی مذهبی نبودید. وقتی بعد از چند سال رفتید ایران، تجربه اسلامی شدن شما چطور بود؟

– مسلمان بودن در ایران خیلی آسان تر هست. البته من در آمریکا به هیچ وجه، مشکلی برای پوشیدن حجاب و امثال اون نداشتم و هیچ وقت هم به من بی احترامی نشد و مردم حرف بدی به من نزدند. بنابراین تجربه من از مسلمانی در آمریکا خوب بود ولی حس میکنم تجربه مسلمانی در ایران خیلی معنوی تر هست. وقتی در ایران هستم احساس میکنم انگیزه دارم؛ افراد زیادی در اطرافم هستند که از اونها میتونم نصیحت و کمک بگیرم مثلا بهت یاد می دهند که چطور نماز بخوانی. این معنویت را درونت حس میکنی و بهت کمک می کنند این حس رشد پیدا کند.

-رفتار مردم ایران باشما چطور بود و چقدر روی باورهای اسلامی و مسلمان شدن شما تاثیر گذاشتند؟

-وقتی من به ایران رفتم، رفتار مردم ایران با چیزی که همسرم می گفت خیلی فرق داشت
مثلا اینکه نباید پشت سر مردم حرف بزنم یا غیبت کنم و خیلی چیزهای شبیه به اون
ولی در رفتار بغضی ها چنین چیزی ندیدم.
یکی از اولین تجربیاتم در ایران این بود که وقتی با همسرم برای خرید نان به بیرون از خانه رفتیم و در صف خرید ایستادیم، جلوی چشم ما بعضی ها نوبت رو رعایت نمی کردند.
اونها داشتند حق ما را ضایع میکردند در حالیکه در اسلام اجازه نداریم حقوق دیگران را ضایع کنیم؛ یا اینکه می دیدم مردم در صحبتهاشون یا تلفنی غیبت همدیگر را میکردند، در مورد چیزهای بی معنی صحبت می کردند؛ در مورد اینکه مثلا فلانی چی پوشیده یا باید چی می پوشید و خیلی چیزهای بچگانه شبیه به این.
یکی دیگر از تجربیات من در ایران کلاس قران به زبان انگلیسی بود که خانواده همسرم برای من امکانش رو فراهم کردند. من رفتم به کلاس و اولین چیزی که اتفاق افتاد معرفی و آشنایی با هم بود. نوبت به معرفی من رسید،من گفتم اسمم شری هست. اونها سریع گفتند: اوه! شما باید اسمت رو عوض کنی و یک اسم اسلامی بگذاری و من گفتم چرا؟!
در اسلام بنا بر این هست که شما به پدر و مادر خود احترام بگذارید چه مسلمان باشند چه مسیحی یا هر چیز دیگری. اسم من را پدر و مادرم انتخاب کردند و تغییر آن، بی احترامی به اونهاست.

-پس فکر می کنید اینگونه رفتارها، ممکن انگیزه شما برای مسلمانی را کم کند؟

-بله! من دوست دارم فکر کنم اینها مردم هستند و نه خود دین و اینها دینی رفتار نمی کنند و واقعیت رفتار اسلامی این نیست.
اینگونه رفتار ها از حقیقت دین اسلام به دور هست

بازگشت به آمریکا

ایندفعه که رفتم ایران، در مورد اسلام، چیزهای بیشتری میدونستم و بهشون گفتم درستش این هست و اسلام این را می گوید.

به عنوان مثال، وقتی داشتم باکسی، در مورد پسرم و سن ازدواجش و اینکه ازدواج کند یا نه صحبت می کردیم، اون آقا گفت: پسرت خیلی بچه هست، پسر من بیست و پنج سالش هست و آن آقا می گفت خیلی بچه است!
من گفتم چنین چیزی درست نیست. اسلام می گوید زود ازدواج کنید، خداوند به شما کمک می کند و این حرف که آماده نیستی برای ازدواج کاملا اشتباه است. این باور که اون بچه هست، نمیدونم از کجا میاد ولی اساساً اسلامی نیست. چون خدواند قول داده، اگر زود ازدواج کنید خودش کمکتون می کند.

-منظور شما این هست که بعضی ها ادعا می کنند که مسلمان هستند ولی به خدا توکل ندارند؟ به کمک خدا برای حل مشکلات بعد ازدواج،این خوب نیست که ادعا می کنند اعتقاد دارند ولی به اون اعتقادات عمل نمی کنند.
-بله! جالب این هست که این حرف ها را به بقیه هم می گویند و اطلاعات غلط می دهند.
شاید اگر فقط برای خودشون اینطور فک می کردند ایرادی نداشته باشد و نظرات شخصی را برای خودشون نگه می داشتند
بر عکس این مطلب، در آمریکا صدق می کند، به بقیه نمی گوییم شما باید اینطور رفتار کنید. بگذاریم هرکس هر طوری که دوست دارد فکر کند و به بقیه نگوییم این کار رو انجام بده یا نده، این کار شما درست هست یاغلط.

ببینید شما این حق دارید که نظرشخصی خودتون را داشته باشید و من هم نظر خودم را؛ ولی ما داریم در مورد اسلام صحبت می کنیم و وقتی شما به کسی اطلاعات نادرست می دهید، گناه هست.
منظورم این است که از طرف اسلام نظرات و اطلاعات شخصی و نادرست به کسی ندهیم. این برخورد باعث دلسردی ام از مردم ایران شد. اون هشت سال و نیمی که در ایران بودم، از این رفتارها خیلی دیدم و آخرش گفتم اگر این اسلام هست، من نمی خواهم مسلمان شوم. بعد برگشتم به آمریکا و برای سه چهار سالی اینجا زندگی کردم. در آمریکا متوجه شدم که این مردم بودند که اشتباه می کردند و اسلام، دین خیلی خوبی هست. ولی شما باید قبل از پذیرش دین، اطلاعات بیشتری از دین داشته باشید.

من فکر می کردم اگر به ایران بروم می تونم بیشتر در مورد اسلام باد بگیرم.
اون زمان مطالب زیادی در مورد اسلام به انگلیسی وجود نداشت. فقط یک ترجمه قران بود. اینترنت بود ولی در ایران دسترسی آسانی بهش نبود. بنابراین چیز زیادی وجود نداشت که من یاد بگیرم. خواندن قرانی که خوب ترجمه نشده بود، اصلا کمکی به من نمی کرد. بنابراین بعد چهار پنج سال از برگشتم به ایران، اینجا در آمریکا ماندم و فهمیدم که من واقعا مسلمان بودم و هنوز هم میخواهم مسلمان و دیندار باشم. اینطور شد که دیگر حجاب پوشیدم و از آن به بعد تا الان محجبه هستم.

-الان چه فکری می کنید، به نظرتون راه درستی طی می کنید که مسلمان هستید؟

-اوه بله قطعا!
من فکر میکنم مسلمان بودن تنهاترین راه هست
چیزی که من ایندفعه در ایران فهمیدم و این را به مرور زمان و بعد از فکر کردن زیاد، بهش رسیدم این بود که وقتی مردم را به چیزی مجبور کنید، آدم ها به طور غریزی آن را پس می زنند.

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار