به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) خبرگزاری الجزیره مقالهای از دکتر الموند، استاد دانشگاه جورج تاون قطر، منتشر کرده که در آن به بررسی تفکر انتقادی در اسلام و در افکار مسلمانان و دانشمندان اسلامی پرداخته شده است.
در این مقاله آمده است:
هیچ چیز رضایت بخش تر از این نیست که بفهمید دشمن شما تفکر انتقادی ندارد. چه چیزی لذت بخشتر از این است که فردی که با او در نزاع هستید، ذهنی بسته و فاقد تفکر و تحلیل داشته باشد؟ در این صورت مبارزه کار سادهای میشود و هر خشونتی مشروع است. اگر معنی بشریت توانایی تفکر است، مبارزه با کسی که توانایی و آزادی تفکر ندارد، چه ایرادی دارد؟
اینکه اسلام را با ناتوانی در تفکر انتقادی قرین میدانند، سابقهای طولانی دارد. لایبنیتس فیلسوف آلمانی قرن هفدهم میگوید مسلمانان به قدری جبرگرا هستند که حتی حاضر نیستند خودشان را از جلوی گاری کنار بکشند و جانشان را نجات بدهند. اما در طول پانزده سال گذشته و به لطف اینترنت چنین دیدگاههایی گسترش زیادی پیدا کردهاند.
در دنیای اینترنت، هزاران نفر دنیای اسلام را فضایی معرفی میکنند که در آن هر نوع تفکر منطقی قدغن است.
برخی رفتارهایی که در این دیدگاه در طول تاریخ تاثیرگذار بوده، بسیار تعجب برانگیز است. در هر دانشگاهی اگر کسی میگفت آگوستین به نحوی در بمب گذاری یک کلینیک سقط جنین دست داشته است، یا اگر اشتاوفر قرون وسطی به هاینریش سوم منتهی شد، یا رنسانس هرگز رخ نداد به او میخندیدند و از اتاق بیرونش میکردند.
با این حال، تقریباً به طور روزانه و با اعتماد کامل هر چیز منفی به اسلام ربط داده میشود، اما سهم گسترده جهان اسلام در علومی مثل هندسه، نجوم و …، نه تنها به چشم نمیخورد بلکه اگر کسی حتی اسمی از آنها ببرد به عنوان یک لیبرال ساده لوح و عجیب و غریب مورد تمسخر قرار میگیرد. زندگی در این دوران واقعاً شگفتانگیز است!
گاهی به این میاندیشم که چطور میتوان جلوی این تلاش گسترده علیه یک دین را گرفت. به نظر نمیرسد که تکرار نکات و نمونههایی از تاریخ در مبارزه با یک میلیون نمایش یک کلیپ در یوتیوب چندان مفید باشد. بالا بردن آگاهی کافی نیست زیرا به نظر میرسد که اینجا تقریباً هیچکسی نمیخواهد چیزی بداند، بلکه گویی تصمیم دارند از واقعیت بیخبر بمانند.
وقتی یک روشنفکر دارای آثار پرفروش، آشکارا به موضوع «اختراعات اسلامی» می خندد و ۱۰ هزار نفر به خاطر این کارش او را به صورت آنلاین تحسین میکنند، نمیتوان تصور کرد که ارائه حقایق فایدهای داشته باشد. به نظر میرسد بخش زیادی از جامعه ما باورهای مهر و موم شدهای درباره اسلام و غرب دارند و این که چطور باید این قفل را باز کرد هنوز مشخص نیست.
با این حال محققان تسلیم نشدهاند. در آخرین کتاب عرفان احمد با عنوان «دین یک منتقد است: تفکر انتقادی اسلامی از مکه تا بازار» (۲۰۱۷) نقطه نظرات جالبی در تضاد با داستان سراییهای روشنگران اروپایی درباره غرب و بقیه دنیا بیان شده است.
وی در این کتاب حضرت محمد (ص) را «منتقد نظام اجتماعی مکه» میداند و از ریشه «نقد/تنقید» فعل دیگری میسازد که جدا از سنتهای یونانی پیش از اسلام غرب نیست و در عین حال زیرمجموعه آن هم نیست. این یک حرکت مناسب است که هوشمندانه و دقیق کار کارشناسان پیشین (طلال اسد، گایاتری اسپیفاک، جی.جی.ای. پاکک) در این زمینه را خلاصه میکند.
این موضوع بیش از هر چیز نشان میدهد که تا چه حد فرایند «روشنگری» در غرب یک پروژه قوممحور بوده – پروژهای که نیاز دائمی به یک دشمن دارد. وقتی کانت (Kant) خواستار تعریف فضای فلسفه میشود، وی عمدتاً به فضای اروپا اشاره داشت که باید از مرزهای آن محافظت شود.
چیز دیگری که در کتاب او به شدت هدف شالوده شکنی قرار میگیرد، مرتبط دانستن منتقد به سکولاریسم و غیرمنتقد به دین است. کاری که برای خیلیها جای بحث زیادی دارد. او میگوید : برخلاف جو حاکم که اسلام و نقد را دو مقوله کاملاً متضاد میبیند، من پیشنهاد میکنم که ما اسلام را یک نقد در نظر بگیریم؛ یک نقد دائمی.
به عبارت دیگر، مسلمان بودن به معنای از نظر سیاسی خفته بودن، یا منفعلانه پذیرای تقدیر بودن نیست، بلکه به معنای همیشه در حال نقد بودن است. البته همه با مثالهایی که وی در کتابش به عنوان مثالی از سنت نقد بیان میکند، موافق نیستند، اما کار او در مجموع کاری ارزشمند است.
اگر منصف باشم باید بگویم جنبه دیگری نیز برای این مسئله وجود دارد که هنوز به آن نپرداختهام. سنت انتقاد در اسلام را میتوان با یک شهر مقایسه کرد که از دو جناح مورد حمله قرار می گیرد: از بیرون و از داخل. علاوه بر دست کم انگاشتن بی رحمانه اسلام از سوی غربیها و پائین آوردن آن تا حد یک فرقه فاقد اندیشهورزی، بعضی از مسلمانان نیز برخی از معروفترین فیلسوفان و متفکران انتقادی دین خود را غیر اسلامی میدانند.
کتاب شهاب احمد با عنوان «اسلام چیست؟ اهمیت اسلامی بودن» (۲۰۱۵) به طرز جالبی هم ردیف با کتاب عرفان احمد قرار میگیرد چرا که در هر دو اثر، پارامترهای دنیای اسلام مجدداً تعریف میشود و به طور ضمنی به رابطه اسلام با غرب پرداخته میشود.
گرچه کتاب شهاب احمد به دلیل پرداختن به رفتارهایی مانند نوشیدن شراب، بیشتر رنگ و بوی انتقادی دارد تا نقد دینی، اما هر دو کتاب منتقد تعاریف محدود از سنتهای اسلامی هستند.
در پایان، شایسته است کلام را با جملاتی از یک فیلسوف عرب به پایان ببرم که ۸۰۰ سال پیش در شهر دمشق آنها را نگاشته است. سخن او نشان از این دارد که هر یک از ما یک پیشآگاهی ذهنی نسبت به خدایی که عبادتش میکنیم، داریم:
«… هیچ کس را نمی بینی که یک خدای ناساخته را بپرستد، چرا که انسان خودش کسی را که میپرستد و قضاوت میکند، در خود خلق میکند. هنگامی که یک فرد چیزی را که حقیقتی الهی دارد میبیند، هرگز چیزی جز خودش را ندیده است.»
متنی که بخشی از آن را خواندید از «فتوحات مکیه» نوشته ابن عربی (۱۲۶۴-۱۳۶۶) است که آن را در سالهای دهه ۱۲۲۰ میلادی نوشته است. ابن عربی میگوید «خدایی که ما میپرستیم، همیشه بازتابی از خود ما است، حتی به نوعی از خود ما متولد میشود».
هشتصد سال پیش نیز بشر مشتاقانه درباره اصول معرفت شناختی تجربه دینی سوالاتی داشت. مسلماً، هدف از این پرس و جو، تخریب سکولار خدا نبود، بلکه کسب تجربهای خالصتر از خدا مد نظر بوده است.
بعضی ممکن است این را یک تفکر انتقادی به تعویق افتاده فرض کنند: یک تفکر انتقادی که نهایتاً در خدمت تفکر غیرانتقادی قرار گرفته است. بله منصفانه است – هرکسی نظر خویش را دارد. اما نباید از یاد ببریم که این متون در شهرهایی مانند دمشق، قاهره و قرطبه، قرن ها قبل از گرامشی، مارکس و دکارت نوشته شده است.
منبع: ایکنا