تاریخ انتشار :

علم در تمدن اسلامی

نجوم و احکام نجوم در تمدن اسلامی

آثار زیادی در مورد علم نجوم به جا مانده است که بعضی از این رساله ها تنها به یک جنبه ی این علم تعلق دارد. مثلا آثاری که درباره آلات نجومی نگارش یافته است.

به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) دیگر مطالب تمدن اسلامی را اینجا ببینید

پیاده سازی – علیرضا میرکاظمی گروه تحقیقات (انجمن شهید ادواردو انیلی) نجوم و احکام نجوم در تمدن اسلامی

مقدمه علم نجوم

*وَ هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فی ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآیاتِ لِقَوْم یَعْلَمُونَ(۹۷ انعام)

او کسى است که ستارگان را براى شما قرار داد، تا در تاریکى هاى خشکى و دریا، به وسیله آنها راه یابید! نشانه ها (ى خود) را براى کسانى که مى دانند، (و اهل فکر و اندیشه اند) بیان داشتیم!

*لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ(۴۰یس)

نه (در گردش منظم عالم) خورشید را شاید که به ماه فرا رسد و نه شب بر روز سبقت گیرد و هر یک بر مدار معیّنی (در این دریای بی‌پایان) شناورند.

*وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها *وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها *وَ النَّهارِ إِذا جَلاّها(۱-۳ شمس)

سوگند به خورشید و تابندگیش. و به ماه هنگامى که بعد از آن در آید. و به روز هنگامى که زمین را روشن سازد.

این آیات از جمله آیاتی است که در قرآن کریم به افلاک و آسمانها اشاراتی کلی نموده است . اسلام به عنوان آخرین دین در دوران کنونی بشر مطرح می باشد. آیات این کتاب الهی از یک سو به انسان و از سوی دیگر به عالم ابداع مربوط می شود و پیوسته اشاراتی به جهان آفرینش کرده است. می توان گفت در هیچ کتاب دینی به اندازه قرآن کریم از آیات الهی بدان صورت که در طبیعت تجلی یافته است ، سخنی به میان نیامده است . اشارات قرآنی به طبیعت غالبا با ذکر آسمانها همراه است . این تاکید قرآن کریم همراه با تمایل طبیعی اعراب بیابانگرد به مطالعه ی آسمان که از این طریق در بیابانها راه خود را می یافتند ، از ابتدای تمدن اسلامی انگیزه ای نیرومند برای توجه مسلمانان به علوم نجوم بوده است.

شعائر اسلامی به خصوص نماز های پنجگانه نیز اهمیّت علم نجوم را برای امت اسلامی آشکار ساخته است . اوقات نمازهای روزانه می بایستی در سراسر سال برای طول ها و عرض های جغرافیایی نقاط گوناگونی که مسلمانان در آنجا می زیستند و نیز جهت قبله تعیین شود.از منجمان گمنام گرفته تا ابوریحان بیرونی و ابن هیثم مسلمانان روش های گوناگونی برای شاختن قبله پیدا کرده اند.

این عوامل باعث شد تا علم نجوم بصورت یکی از علوم مورد توجه دانشمندان مسلمان در آید.علم نجوم در جهان اسلام به علم هیئت و علم فلک نیز خوانده می شود.که شامل موارد ذیل می باشد:

*مشاهده و رصد کردن سیارات

*محاسبه ی حرکت سیاره ها

*ساختن وسایل نجومی

*علم اندازه گیری اوقات (برای نماز)

*یافتن جهت قبله

که تمامی این موارد تحت عنوان نجوم اسلامی مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است.

لازم به ذکر است که در آثار اسلامی همچون یونان ، غالبا ۲ اصطلاح “آسترونومیا“(علم نجوم) و “آسترولوگیا” (احکام نجوم) مترادف یکدیگر بکار می رفته اند. هر چند برخی از فیلسوفان علم نجوم را شاخه ای از ریاضیّات و احکام نجوم را شاخه ای از فلسفه ی طبیعی می دانند. به عنوان مثال هنگامی که در متون درسی قدیم با لفظ منجمان بر می خوریم تشخیص اینکه مقصود علمای نجوم است یا کسانی که به تنجیم می پردازند دشوار است . با آنکه همواره دانشمندان معتبری بوده اند که نجوم را می پذیرند ولی تنجیم را نفی می کنند.

 

منابع نجوم اسلامی

در علم نجوم همچون علوم دیگر منابع عمده ی یونانی،ایرانی و هندی وجود داشته است. به علاوه نفوز دوره پیش از اسلام اعراب نیز باید در نظر گرفته شود.

اعراب مدار قمر را به ۲۸ قسمت به نام منازل قمر تقسیم نموده اند که بعد از اسلام نیز پذیرفته شد.

علم الانواء: علم کاملی که مربوط به خانه های ماه و نخستین مرحله ظهور نور آن در هر یک از منازل می باشد.

نوء: پیدایش نخستین تابش نور ماه هنگام دخول در منازل می باشد.

در جهان اسلام دانشمندانی همچون ابن قتیبه دینوری به تکمیل آن پرداخت. کتاب الانواء وی بهترین اثر شناخته شده ی این موضوع است.

اسلام همچنین گاه شماری قمری که نظم و آهنگ حیات دینی مسلمانان و گاه شمار شمسی که برای مسائل کشاورزی و اداری در کار بوده است را پذیرفت. پیش از اسلام هر چند سال یکبار ماهی را به عنوان کبیسه وارد سال قمری می کردند تا نوعی توافق میان سال شمسی و سال قمری بر قرار شود؛ ولی قرآن کریم این عمل را در آیه ۳۷ سوره مبارکه توبه نهی کرده است:

«إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیَادَهٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عَامًا وَیُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِیُوَاطِئُوا عِدَّهَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَیُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ  وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»

نسی‌ء [= جا به جا کردن و تأخیر ماه‌های حرام‌]، افزایشی در کفر (مشرکان) است؛ که با آن، کافران گمراه می‌شوند؛ یک سال، آن را حلال، و سال دیگر آن را حرام می کنند، تا به مقدار ماه‌هایی که خداوند تحریم کرده بشود (و عدد چهار ماه، به پندارشان تکمیل گردد)؛ و به این ترتیب، آنچه را خدا حرام کرده، حلال بشمرند. اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شده؛ و خداوند جمعیّت کافران را هدایت نمی‌کند!

امّا در دلیل نهی قرآن باید گفت که منبع قرآن غیر بشری است زیرا این کتاب مدت ها قبل از آنکه مسئله مطرح شود، همین نهی را وسیله ای برای اجرای عدالت در میان مسلمانان قرار داده است. از طرفی عبادات اسلامی همچون نماز و روزه به طلوع و غروب خورشید بستگی دارد. و باید گفت که اسلام دینی جهانیست که پیروان آن در نقاط گوناگونی زندگی می کنند. اگر بنا بود سال قمری در سال شمسی تثبیت شود بی عدالتی بزرگی محسوب می شد. چون بعضی از افراد باید روز های طولانی تری روزه دار باشند. تنها نهی کبیسه به دلیل آن بوده است که عدل الهی اجرا شود.

پیدایش تقویم جلالی توسط دانشمندان دوره سلجوقی از جمله “خیّام” کامل ترین گاه شمار تا زمان حاضر است. گاه شمار قرطبه هم گاه شماری عمومی جهت کشاورزی بوده است.

همین تقویم ها سر مشقی شد برای آلمانا(Almanac) های کشاورزی غرب. اصل کلمه آلمانا کلمه عربی ” المناخ” است که به معنی “وضع هوا” می باشد. این خود نفوذ آثار اسلامی را در غرب نشان می دهد.

علم در تمدن اسلامی نجوم

علم در تمدن اسلامی نجوم

مسلمین برای تعیین اوقات نماز های ۵ گانه و شناختن قبله به منابع نجوم خارجی توجه نموده اند. در قرن ۲ آثار ساسانی به عربی ترجمه شد. چندین رساله تنجیمی پهلوی هم در آثار افرادی چون ابومعشر بلخی نقل شده است. در منابع هندی هم آثاری چون “کهنذکهادیک” از “برهمگوپت” وجود داشته است که در انتشار نجوم هندی در میان مسلمانان سهیم بوده اند.

در یونان با ظهور آثار بطلمیوس در قرن ۳ نجوم اسلامی به عنوان مکتبی متمایز بر پایه محکمی قرار گرفت. بزرگترین اثر وی “مگاله سونتاکسیس ماتماتیکی” که چندین بار توسط منجمانی همچون “حنین بن اسحاق” و “ثابت بن قره” به عربی ترجمه شد.آثار دیگر وی نیز به عربی ترجمه گردیده است.

آثار منجمان دیگر یونانی همچون هیپارخوس(ابرخوس)، ارسطرخوس، گمینیوس و آنتولوکوس و ثئودوسیوس و هوپسیکلس و ثئون و … منجمان مسلمان کسب آگاهی کرده اند.نتیجه اینکه باید گفت از قرن سوم به بعد زمینه برای فعالیت شدید علم نجوم بین مسلمانان صورت گرفت.

آثار اسلامی نجوم

آثار زیادی در مورد علم نجوم به جا مانده است که بعضی از این رساله ها تنها به یک جنبه ی این علم تعلق دارد. مثلا آثاری که درباره آلات نجومی نگارش یافته است.

بعضی دیگر از آثار مشتمل بر گزارشات توصیفی است بدون مبانی ریاضی؛ که برخی از آنها در کتب عمومی فلسفه آمده است و برخی از آنها در آثار برجستگانی چون نصیرالدین طوسی.

برخی دیگر از آثار نجومی با گاهشماری و طول روز و سال و نظایر اینها سروکار دارد. در ادامه نیز باید از کتاب های خلاصه نجومی یاد کنیم که در آنها کوشش شده تا تمام مباحث بصورت دائره المعارف و در عین حال تحلیلی بیان شود. مانند:قانون مسعودی بیرونی و کتاب نهایه الادراک قطب الدین شیرازی .

برای شناخت نجوم اسلامی باید تمامی این آثار مورد بررسی قرار گیرد ولی متاسفانه تا به امروز تنها به صورت جزئی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. حتی بسیاری از آثار بصورت خطی در کتاب خانه ها وجود دارد که هیچ توجهی به آنها نمی شود.

چهره های برجسته علم نجوم

  اغلب چهره های برجسته علم نجوم در شهر بغداد بودند.که در میان آنها حرّانیان نیز بودند که برخی بر دین صابئی باقی ماندند و بعضی در اواخر عمر خود به دین اسلام گرویدند.

    پیشوای منجمان “حبش حاسب” بود که در اوایل قرن سوم/نهم در دربار مأمون زندگی می کرد. حبش از جایی به جای دیگر سفر می کرد تا رصد های مختلفی را انجام دهد. در زمان مأمون رصد ها و اندازه گیری های اصیلی انجام داده اند که یکی از برجسته ترین آنها به دست آوردن اندازه ی مسافت قوس یک درجه بر نصف النهار در نزدیکی شهر موصل عراق بود که مقدار آن را ۸۱۴/۱۱۱ متر به دست آوردند.(اندازه حقیقی ۹۳۸/۱۱۰ متر است، رجوع کنید به ورنه،«ریاضیات و نجوم و علم مناظر» در میراث اسلام، ص ۴۷۹)

  “ابومعشر بلخی” محقق علم نجوم که بیشتر اعتماد وی به مواد ساسانی بود و کتاب “الألوف” وی تأثیر عمیقی در جهان اسلام داشته است.

   “محمد بن موسی خوارزمی” علاوه بر علم جغرافیا و ریاضیات ، در علم نجوم هم چهره مهمی به حساب می آید. او از خود ۲ زیج بزرگ و کوچک به جای گذاشت.

(زیج: از زبان سانسکریت به پهلوی و از پهلوی به عربی وارد شده است؛ که به معنای ” خط راست ” است و به شیار هایی مربوط می شود که با نوک گاوآهن در زمین پدید می آید. از آن جهت برای نمایاندن جدول نجومی به کار می رفته است . که خطوط متوازی این جدول به شیارهای متوازی زمین شخم شده شباهت دارد. زیج های متعدد اسلامی در دست است که بعضی اهمیت فراوان دارد و بعضی دیگر تنها از لحاظ محلی مورد توجه بوده است. “کندی” در تحقیقی در زیج های اسلامی ،فیلادلفی ۱۹۵۶،به پژوهش درباره آنها پرداخته است.)

   “فرغانی” مؤلف “فی الحرکات السماویه و جوامع علم نجوم”، که با تألیف آن مرحله تازه ای در تحقیقات نجوم اسلامی آغاز شد. معاصر نزدیک وی “نیریزی”( به لاتین آناریتیوس Anaritius) که در غرب شناخته شده است ، شرحی بر “المجسطی” نوشت که در آن توجه خاص به استفاده ی از مثلثات کروی در حل مسائل نجومی نشان داده است.

   “ثابت بن قره حرانّی” که مسلمان شد و از دانشمندان بسیار برجسته زمان خود بود.چندین اثر در علم نجوم تألیف نمود که بیشتر در مورد حرکت نقطه ی اوج خورشید و اندازه گیری دقیق اعتدالین بود. معاصر وی “ابوعبدالله بتانی”(آلباتگنیوس Albategnius) “زیج صابی” را نوشت که اوج نجوم رصدی و ریاضی در اسلام است. (هیچ اثر نجومی اسلامی در زمان های جدید اندازه ی این زیج مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفته است.که به تمامی توسط “نالینو” در کتابش “الزیج الصّابی” ۳ جلد- پاریس ۱۸۹۳- ترجمه شده است.[ C.A.  Nallina.   Al-zij    al-sabi ]

“قبانی” راصد دقیقی بود و اندازه حرکت نقطه ی اوج خورشیدی را از زمان بطلمیوس تا زمان خودش اندازه گرفت.وی تمایل دایره البروج را به دقت مساوی ۲۳َ۳۵َ به دست آورد و کسوف و خسوف را با دقت مورد مطالعه قرار داد. که تا اواخر قرن ۱۸ در اروپا جاری بود.

 در قرن چهارم/دهم فعالیت وسیع نجومی توسط افرادی همچون “ابوسهل کوهی”( رئیس منجمان شرف الدوله)، “عبدالرحمن صوفی” صاحب کتاب “صور الکواکب” (معتبرترین منبع جهان اسلام) دنبال شد.

“ابوالوفای بوزجانی”: تحقیق وی در حرکت اهتزازی ماه سدیّو در قرن ۱۹ میلادی مورد مطالعه قرار گرفت.

   “ابومحمد خجندی”:مخترع بزرگترین ذات السُدّس دیواری ( معروف به سدّس فخری) برای تعیین لحظه عبور نور خورشید از نصف النهار.

   “ابوریحان بیرونی”: صاحب کتاب نجومی “قانون مسعودی” که از نظر اهمیت هم طراز با کتاب قانون ابن سینا می باشد. و تا عصر کنونی بزرگترین خلاصه ی نجومی اسلام است که متأسفانه مورد توجه کافی قرار نگرفته است. وی رساله های متعددی در نجوم و گاهشماری و مدخلی بر نجوم و احکام نجوم به نام “التفهیم” تألیف کرده است.

  “ابن یونس”: ساکن کشور مصر در سال ۳۹۷/۱۰۰۷ “زیج حاکمی” را تألیف نمود. (این اثر توسط “کوسن دو پراسوال” مورد تحقیق قرار گرفت و بخشی از آن تحت عنوان “کتاب زیج بزرگ حاکمی” در مجموعه یادداشت ها و گزیده هایی از نسخه های خطی ، جلد هفتم،۱۸۰۴،ص ۲۴۰-۱۶ به چاپ رسید.) این کتاب شاهکاری از نجوم رصدی است .در آن چندین مقدار ثابت از نو اندازه گیری شده  و در حل مسائل نجومی علم مثلثات مورد توجه و استفاده قرار گرفته است.

ابن یونس اولین فردی است که عالمانه حرکت نوسانی آونگ را مورد مطالعه قرار داد. که سرانجام به اختراع ساعت مکانیکی انجامید.

ابن یونس مصری علم - تمدن اسلامی

ابن یونس مصری علم – تمدن اسلامی

   “ابن هیثم”: وی علاوه بر علم فیزیک و مناظردر علم نجوم نیز سرآمد بوده است. شناخت ماهیت افلاک و اندازه گیری بستری جوّ و تحقیق در تأثیر جوّ بر رصد ستارگان.

    در قسمت متأخر قرن پنجم/یازدهم تألیف “زیج سنجری” توسط “عبدالرحمن خازنی زرقانی”(ازرکیل Azarquiel) حرکت نقطه اوج خورشیدی را نسبت به ثوابت اندازه گیری کرد. و “زیج طلیطله” را تألیف کرد.( تحقیق مهمّی درباره جنبه های مختلف نجوم زرقانی توسط “میلاس والیکروزا” در کتابش تحقیقاتی در خصوص زرقانی، مادرید – گرانادا-۱۹۵۰-۱۹۴۳ صورت گرفته است.

در قرن هفتم/سیزدهم تأسیس رصدخانه مراغه به دست “نصیرالدین طوسی” و گرد هم آمدن دانشمندان بزرگی چون “قطب الدین شیرازی” ، “مؤید الدین عُرضی” و ” محیی الدین مغربی” و حتی منجمی چینی به نام “فائومون جی” نجوم اسلامی حیات تازه ای یافت. در این عصر “زیج ایلخانی” و آثار دیگری تألیف یافت که عمیقاً در نظریه ی سیاره ای تأثیر یه سزایی گذاشت. همچنین امکان اختراع آلات نجومی توسط دانشمندان اسلامی فراهم گردید.

   در قرن هشتم/چهاردهم و نهم/پانزدهم “ابن شاطر دمشقی” به بحث درباره ملازمات نظریه ی سیاره ای پرداخت. همچنین رصد خانه ای جدید در شهر سمرقند به دستور “الغ بیک” تأسیس شد.او هم منجم بود و هم پادشاه. چراغ هدایت منجمان این عصر ، “غیاث الدین جمشید کاشانی” است که به تألیف “زیج خاقانی” پرداخت.زمانی که در سمرقند بود با “قاضی زاده رومی” و چند منجم دیگر در تألیف “زیج الغ بیک” شرکت داشت که از اهمیّت ویژه ای برخوردار است. پس از سمرقند نجوم اسلامی رو به افول رفت .علی رغم دوره کوتاهی از فعالیّت توسط “تقی الدین” در قرن دهم/شانزدهم در استانبول ترکیه، آثار دیگری به وجود نیامد. در واقع چنان به نظر می رسد که منجمان اسلامی، پس از آنکه همه پیچیدگی های جهان بسته بطلمیوسی-ارسطویی را مورد مطالعه قرار دادند، به آن راضی شدند که به جای نابود کردن مرزهای کیهان، بی نهایت را در آن سوی جستجو کنند.

(درباره فرایند شکسته شدن بندهای کیهان در مغرب زمین رجوع کنید به کویره /از جهان بسته تا جهان نامحدود .نیویورک ۱۹۵۸ ).

گسترش نظریه ی سیاره ای

تا قرن چهارم/دهم مسلمانان از نمونه های سیاره ای هندی و ایرانی پیروی میکردند ولی از زمان بتانی به بعد نظریه ی بطلمیوس کاملا غالب شد .عدم رضایت منجمان مسلمان به دو گونه ی خرده گیری از این نظریه انجامید که در قرن های ششم/دوازدهم و هفتم/سیزدهم در دو کناره ی جهان اسلام پیدا شد.موجی از انتقاد در قرن ششم /دوازدهم در اسپانیا بر ضد بطلمیوس و به طرفداری از افلاک ارسطویی برخاست که در حقیقت مشائیان مشرق همچون ابن سینا کاملا ازآن آگاه بودند.اما در اسپانیا تلاش می شد که نونه هایی از لحاظ نجومی درست بر پایه منظومه ی ارسطویی بسازند و از منظومه ی بطلمیوسی متشکل از فلکهای تدویر و حامل که زمین را از مرکز جهان خارج کرده بود خود را خلاص کند .بطروجی اوج این نهضت را نمودار می سازد که با وجود بیش از آن که اهمیت نجومی داشته باشد اهمیت فلسفی داشت.هرچند که این تلاش ها برای انتقام از بطلمیوس دز حمله هایی که بعد ها در دوران رنسانس مغرب رمین به منظومه بطلمیوسی شد تاثیر داشته است .در ایران خرده گیری از نظریه بطلمیوسی اهمیت نجومی بیشترداشت.نصرالدین طوسی درشاهکار نجومی خود به شدت از نقایص الگوی سیاره بطلمیوس انتقاد کرده است.قطب الدین شیرازی در نهایه الادراک پیشنهادهای استاد خود را پیگیری کرده و((جفت طوسی))را در مورد سیاره عطارد تطبیق داده است.در صورتی که این شاطر دمشقی نظریه ی جدید را در حرکت ماه تطبیق کرد و الگوی ماهی مشابه الگوی بطلمیوسی به دست آورد.الگوی سیاره ای تازه که از لحاظ ریاضی توسط قطب الدین و ابن شاطر به کار برده شد درآغاز پیشنهاد نصرالدین بود و به همین جهت کندی که این حقیقت را اکتشاف کرده…آن را ((جفت طوسی)) نامیده است . الگویی است که درآن تنها از حرکت دورانی زمین استفاده میشود و با استعمال اصطلاحات جدید مبتنی بر حاملی است که بر انتهای حاملی دیگر حرکت می کند.گفته ی خود کندی چنین است :

اگر دایره ای در داخل دایره ی دیگری با شعاع دو برابر دایره اولی بغلطد در آن صورت هر نقطه واقع بر محیط دایره کوچکتر قطری از دایره دوم را می پیماید.این دستگاه غلطنده را می توان همچون دو حامل با طول برابر در نظر گرفت که با سرعت های ثابت ( یکی با سرعت دو برابر دیگری ) دوران میکنند و به همین جهت آن را ((جفت طوسی)) نامیدیم.نصرالدین با قرار دادن درست چنین جفتی بر کنار یک حامل که از مرکزیت معدل مسیر بطلمیوسی خارج میشود ….باعث شد که حامل به صورت متناوب انبساط و انقباض پیدا کند.چون ودوره ی تناوب انبساط آن مساوی با دوره ی تناوب دوران فلک تدویر بر گرد زمین است ….نقطه ی انتهایی جفت مرکز فلک تدویر را با خود میبرد و فلک حاملی رسم میکند .در عین حال همه ی این مجموعه ترکیبی از حرکتهای دورانی یکنواخت و غیر قابل اعتراض است و خواص تعدیلی را که مقتضی خود این نمود است محفوظ می دارد.  (کندی.((علوم دقیقه در ایران دوره ی سلجوقیان و مغولان ))در تاریخ کمبریج ایران .جلد پنجم .ص ۶۶۹٫نیز رجوع کنید به کندی ((نظریه سیاران دوران اخیر قرون وسطی ))در ایزیس. جلد ۷۵٫ ۱۹۶۶)

بدون شک این نظریه سیاره ای جدید بدان صورت که اطرافیان طوسی در مراغه و سپس منجمان اسلامی آن را به کار میبردند ..مهمترن تغییری بود که در این جنبه علم نجوم توسط مسلمانان صورت گرفت .

دانشمندان روم شرقی بعضی از آثار دانشمندان اسلامی را در دوره ایلخانی به زبان یونانی ترجمه کرده بودند .ثمره نظریه ی سیاره ای مکتب مراغه به کوپرنیکوس و منجمان اروپایی رسید که ازآن برای ساختن تصویر خورشید مرکزی که پس از قرن شانزدهم میلادی در اروپا غلبه پیدا کرد بهره جستند.در صورتی که مسلمانان که کاملا از امکان منظومه شمسی مرکزی آگاه بودند و به منظومه زمین مرکزی دلخوش ماندند.چنانکه بیرونی به این نتیجه رسید که تصمیم گرفتند درباره این امر بیش از آنکه به علوم نجوم وابسته باشد به مابعدالطبیعه وعلم کلام بستگی دارد و به همین جهت از برداشتن گامی خودداری کردند که نتیجه ای جزازدست دادن تعادل بشریت نداشت و پیامد های هولناک آن هم اکنون در برابر چشمان جهان امروز عرضه می شود.

 

رصد خانه ها و آلات نجومی

اولین رصد نجومی در جهان اسلام مربوط به سال ۱۸۴/۸۰۰ است که احمد نهاوندی حرکت خورشید را در جندی شاپور رصد کرد. منجمان قدیمی تر هم چون عباس بن فرناس ، قرطبی در خانه های خود یا در نزدیکی تپه ها کار رصد را انجام می دادند. رصد خانه هایی هم برای افرادی از منجمان ساخته می شد.مثل رصد خانه ای که برای ابن یونس بر تپه مقطم در حومه قاهره ساخته شد.

تأسیس رصد خانه مراغه در سال ۶۵۷/۱۲۵۹ می باشد.

نصیر الدین طوسی رصدخانه را از حالت وابستگی به یک فرد بیرون آورد و به آن صورت دستگاه علمی داد که گروهی از داشمندان در آن با یکدیگر همکاری می کردند.

حدود یک قرن پس از رصدخانه مراغه ،رصدخانه سمرقند با مقیاسی بسیار بزرگ به تقلید از رصدخانه مراغه ساخته شد.(توسط الغ بیک)

(اثر مهم در تاریخ رصدخانه های اسلامی – ساییلی ،رصدخانه در اسلام، آنکارا ۱۹۶۰ است.)

در سال ۹۸۳/۱۵۷۵ تقی الدین در استانبول ترکیه یک رصدخانه دیگر ساخت.

( رصدخانه های بزرگ مغرب زمین مثل توکوبرائه و کپلر بر گرده ی رصدخانه مراغه و سمرقند و استانبول ساخته شدند.)

در قرن ۱۲/۱۸ جی سینگ امیر هندی رصدخانه های عمده ای در چندین شهر هند (دهلی، جیپور ،اجین)تأسیس نمود.

معماران هم با عشق به نجوم و آلات نجومی آثار خود را با آنها آرایش می دادند. قدیمی ترین نمونه آن کاخ اموی قصیر عمره قرن۲/۸ که در آن نقش هایی از صور فلکی ترسیم شده است.حتی نمونه های ظریف تری از دوره ی صفویه و زندیه و قاجاریه در اصفهان و شیراز به وجود آمد. در مساجد نیز شاخص هایی برای تعیین وقت ساخته می شد.

 مهمترین آلت نجومی اسطرلاب است.که در آن تصویر رسم الجسمی کره فلکی بر سطح استوا ترسیم شده است و نقطه دید آن قطب است.این آلت چند کاره می تواند ارتفاع ستارگان و خورشید و ماه و سیارات را به طریق ذات السدس و ذات الربع اندازه گیری کند. با آن همچنین می توان وقت را معین کرد و ارتفاع کوه یا ژرفای چاه را اندازه گرفت.

قدیمی ترین اسطرلاب موجود ساخته شده قرن ۴/۱۰ در اصفهان است.و نمونه های فراوان دیگری از قرن های بعد از هند تا مراکش وجود دارد.

اسطرلاب شاه سلطان حسین صفوی از دقت و ظرافت خاصی برخوردار است. امروز نمونه هایی از زیباترین و ظریف ترین آنها در موزه های اروپا و آمریکا نگهداری می شود.

اسطرلاب باید به اندازه عرض های جغرافیایی که باید در آنها مورد استفاده واقع شود صفحه لازم دارد معمولا بسیار سنگین و کاربرد آن دشوار می شود.برای از بین بردن این دشواری تدابیری اندیشیده شده است:

*علی بن خلف قرن ۴/۱۰ “صحیفه جامع” را اختراع کرد. که تصویر رسم الجسمی کره فلکی بر سطحی عمود بر دائره البروج داشت و آن را در امتداد خط انقلابین قطع می کرد. در صحیفه زرقالی تصویر رسم الجسمی بر استوا و دائره البروج بر یک سطح نموده شده بود. ( ریاضیات و نجوم و علم مناظر ص ۴۷۶ – ۴۷۵)

*جابربن افلح “آلت جامع” را اختراع کرد. در نجوم ، ریاضیات و فیزیک به کار می رفت . بعضی آن را پیشتاز “تورکتوم” اروپایی دانسته اند.

*مظفر شرف الدین طوسی که “اسطرلاب خطی” را اختراع نمود.

*بیرونی که “اسطرلاب مکانیکی” را اختراع کرد. که بعد ها دست اروپاییان افتاد و پیشتاز ساعت های مکانیکی شد.

در کل باید گفت مسلمانان سه گونه اسطرلاب را فراهم کردند:

*اسطرلاب مسطح

*اسطرلاب خطی

*اسطرلاب کروی

آلات نجومی دیگر:

ربع سمتی یا ذات الربعین که ابن سینا با آن آشنا بود و نصیر الدین طوسی آن را کامل کرد.این ابزار پیشتاز طولیات یا تئودولیت است که توکوبرائه با آن سمت و ارتفاع را اندازه می گرفت.

مسلمانان همچنین اسباب هایی برای مجسم نمایاندن دوائر معروف فلکی به نام ذات الحلق و نیز کره هایی برای مجسم ساختن وضع ستارگان به آسمان ساخته بودند و نیز ستاره یاب های نصف النهاری برای پیشگویی طولهای فلکی سیارات .

(رجوع کنید به کندی، ” دایره نصف النهاری ابوالصلت ” در مجله ی فیزیکی بین المللی تاریخ علم ، جلد ۱۲ ، دفتر ۱ ،۱۹۷۰ ،ص ۸۱ – ۷۳)

ساختن آلات نجومی در مراغه به اوج خود رسید که در آن موید الدین عرضی مسئول ساختن این گونه اسباب بود. ( رجوع کنید به زیمان  “آلات رصدخانه ی مراغه بنا به گفته عرضی” در نشریه انجمن فیزیکی و پزشکی ،ارلانگن ، جلد ۶۰، ۱۹۲۸ – ص ۱۲۶ – ۱۵)

یک تحقیق مقایسه ای تأثیر شدید آلات نجومی اسلامی بر اروپاییان را نشان می دهد. مثلا : ربع دیواری که تیکو بسیار به آن می بالید و آن را به نام خود ” تیکونیکوس” می نامید ، توسط تقی الدین نیز ساخته شده بود و به نام “لبنه” نامیده شده بود. بسیاری از آلات دیگر هم همینطور که رصدخانه های اروپایی تا چه درجه ای از ممالک اسلامی پیروی کرده اند.

 

احکام نجوم:

در جهان اسلام برای یک فرد این امکان وجود داشت که ریاضیدان دقیقی همچون بیرونی و نصیر الدین طوسی باشد و در عین حال ، بدون هیچ تناقض و ریاکاری رساله ای در احکام نجوم تألیف کند.

منابع احکام نجوم اسلامی:

آثار معروف یونانی مثل کتاب های دوروثئوس صیدایی و بطلمیوس و آنتیوخوس و وتیوس و والنس  و تئوکروس  – برخی نوشته های ساسانی و احکام نجومی هندوستان.

احکام نجومی مسلمانان :

*احکام نجوم قضایی (پیشگویی اوضاع آینده)

*احکام نجوم زایچه ای(طالع افراد به خصوص اشخاص مهم مانند شاهان و وزرا)

*جنبه جهان شناختی.

(رجوع کنید به کندی و پینگری، تاریخ احکام نجومی ماشاالله،کمبریج – کشورهای متحد آمریکا – ۱۹۷۱٫)

منجمان مسلمان از علاقه فرمانروایان به احکام نجوم برای فراهم آوردن وسایل پیشرفت علم نجوم بهره برداری می کردند که بهترین نمونه آن بیرونی در مقابل محمود غزنوی و نصیرالدین طوسی در برابر هلاکو خان مغول می باشد.

نماد دیگری از احکام نجوم ،  سیمای مابعد الطبیعه داشت. مثل آثار ابن سینا – سهرودی  و فخرالدین رازی.

احکام نجوم عامیانه در مورد مسائل غیب گویی برای عامه مردم به کار می رفت.

احکام نجوم:

*مسائل: به زندگی و فعالیت های کسی که غایب است ارتباط دارد.

*اختیارات: در آن از انتخاب وقت معین خاص برای انجام دادن یک امر مهم

*پیشگویی از آینده فردی خاص.

کارهای عمده نجوم اسلامی:

مقدار فراوان رصد هایی که عملا درباره اجرام فلکی صورت گرفته است و بیش از کار هایی بوده است که یونانی ها انجام می دادند.

رصد های دقیقی انجام دادند و فهرست هایی از ستاره های تازه اکتشاف شده فراهم آمد. تمایل دایره البروج از نو اندازه گیری شد.و با اندازه گیری نقطه اوج خورشیدی ارتباط آن با حرکت ثوابت آشکار شد. و اکتشافات دیگری درباره سیارات صورت گرفت .

همچنین روش های تازه ی بهره برداری از ریاضیات در علم نجوم فراه گردید.

نجوم اسلامی در تهذیب منظومه بطلمیوسی می کوشید و گاه به ان خرده می گرفت. آنها فلک نهمی فرض کردند تا جوابگوی حرکت یومی باشد. و بدین ترتیب کره ای را که بطلمیوس برای توجیه حرکت یومی در هر فلک تصور کرده بود حذف کردند.

دوام ترین سهم مسلمانان در تاریخ نجوم این بوده است که افلاک بطلمیوسی را از صورت نمونه ها و الگو های ریاضی بیرون آوردند و برای آنها واقعیت فیزیکی قائل شدند.

در آغاز دوره اسلامی ثابت بن قره به “جامد بودن” افلاک اعتقاد داشت و ابن هیثم در رساله بسیار مهم خود (خلاصه نجوم) الگو های مادی و فیزیکی برای افلاک آورده است . (رجوع کنید به پ،دوئم ، منظومه ی جهان ، جلد ۱۱، پاریس ،۱۹۱۴ ص ۱۱۹) طوسی و منجمان برجسته شرق و دانشمندان غربی آن را دنبال می کردند.

آنچه به تمدن اسلامی مربوط می شود این است که پیشرفت نجوم اسلامی از یک سو با تدوین گاه نامه ها و تقویم ها و رساله هایی برای یافتن جهت قبله و نظایر اینها همراه بوده است. از سوی دیگر یک علم نجوم ریاضی فراهم آورده است که عمیقا بر مغرب زمین اثر گذاشته است. نجوم هند را دگرگون ساخت و حتی فصل تازه ای به نجوم چینی افزود.(رجوع کنید به ،نیدهم ، علم و تمدن در چین ، جلد اول، کمبریج ۱۹۵۴ ص ۱۵۰)

 

 

 

 

 

 

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار