تاریخ انتشار :

امامت

امامت از نظر شیعه از اصول دین و ریشه هاى اعتقادى است در حالیکه از نظر گروه دیگر جزء فروع دین و دستورات عملى محسوب مى شود.

به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) پرسش و پاسخ هایی در موضوع امامت

بخش۲۰

اولى الامر چه کسانى هستند؟

درسوره مبارک نساء آیه ۵۹ مى خوانیم: “یا ا یهاالذین امنوا اطیعوالله واطیعو الرسول واولى الامر منکم…. اى کسانیکه ایمان آوردید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا را و صاحبان امر را و….”
جمعى از مفسران اهل تسنن معتقدند اولوالامر زمامداران و حکام و مصادر امورند، ممکن نیست پیروى از هرحکومتى بدون قید و شرط در ردیف اطاعت خدا و رسول باشد.
و تفسیر اولوالامر به علما و دانشمندان عادل و آگاه از کتاب و سنت با اطلاق آیه سازگار نیست زیرا آیه اطاعت از اولوالامر را بدون قید و شرط لازم و واجب شمرده است. بنابراین اگر آنها مرتکب اشتباهى شوند چون معصوم نیستند یا به هر علت دیگر از حق منحرف شوند اطاعت آنها لازم نیست. در صورتیکه آیه اطاعت اولوالامر را بطور مطلق همانند اطاعت از پیامبر صلی الله علبه و اله لازم شمرده است. و منحصر ساختن به خلفاى چهارگانه نخستین مفهومش این است که امروز مصداقى براى اولوالامر در میان مسلمانان وجود نداشته باشد به علاوه هیچگونه دلیلى براى این تخصیص در دست نیست، اختصاص دادن به صحابه و یا فرماندهان لشکر نیز همین اشکال را دارد یعنى هیچگونه دلیلى براین تخصیص در دست نیست، و نیز جمعى از گروه اهل تسنن معتقدند اولوالامر یعنى همه طبقات مختلف جامعه اسلامى و مجموع امت معصومند، در علم اصول ثابت شده هیچگونه دلیلى بر معصوم بودن مجموع امت منهاى وجود امام معصوم درست نیست. در ضمن یکى از شرایط آن این است که برخلاف کتاب و سنت نباشد تشخیص این موضوع با چه اشخاصى است حتما با مجتهدان و علماى آگاه از کتاب و سنت نتیجه این مى شود که اطاعت آنها بالاتر از اطاعت اولوالامر باشد و این با آیه شریفه سازگار نیست. درسته علما و دانشمندان را جزء اولوالامر گرفته اند ولى در حقیقت علما و دانشمندان به عنوان ناظر و مرجع عالى تر از سایر نمایندگان طبقات شناخته شده اند نه در ردیف آنها و به این ترتیب مرجع عالى آنها خواهند بود.


تفسیر اولوالامر به رهبران و امامان معصوم کاملا با آیه فوق سازگار است چون مقام عصمت امام او را از هر گونه خطا و اشتباه و گناه حفظ مى کند و به این ترتیب فرمان او همانند فرمان پیامبر صلی الله علیه واله بدون هیچگونه قید و شرطى واجب الاطاعه است و سزاوار است که در ردیف اطاعت او قرار گیرد و حتى بدون تکرار “اطیعوا” عطف بر “رسول” شود.
جالب توجه این که بعضى از دانشمندان معروف اهل تسنن ازجمله مفسر معروف فخر رازى به این حقیقت اعتراف کرده مى گوید: کسى که خدا اطاعت او را بطور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمرد حتما باید معصوم باشد ( تفسیر کبیر فخررازى جلد دهم ص ۱۴۴)
همه مفسران شیعه در این زمینه اتفاق دارند که منظور از اولوالامر امامان معصوم علیه السلام مى باشند که رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، از طرف خداوند و پیامبر به آنها سپرده شده و غیر آنها را شامل نمى شود و البته کسانى که از طرف آنها به مقامى منصوب شوند و پستى را درجامعه اسلامى به عهده بگیرند، با شروط معینى اطاعت آنها لازم است نه بخاطر اینکه اولوالامرند بلکه بخاطر اینکه نمایندگان اولوالامر مى باشند.
پاسخ به چند سوال وایراد :
سوال: اگر منظور از اولوالامر، امامان معصوم باشند با کلمه “اولى” که به معنى جمع است سازگار نیست زیرا امامان معصوم در هر زمان یک نفر بیش نمى باشند؟
پاسخ: امام معصوم در هر زمان اگر چه یک نفر بیش نیست ولى در مجموع زمان ها افراد متعددى را تشکیل مى دهند و مى دانیم آیه تنها وظیفه مردم یک زمان را تعیین نمى کند.
سوال: اولوالامر در زمان پیامبر وجود نداشته چگونه فرمان به اطاعت از وى داده شده است؟
پاسخ: آیه منحصر به زمان معینى نیست وظیفه مسلمانان را در تمام اعصار و قرون روشن مى سازد، اولوالامر در زمان پیامبر صلی الله علیه واله خود پیامبر بود زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله دو منصب داشت یکى رسالت اطیعوالرسول و دیگرى منصب رهبرى و زمامدارى امت اسلامى، که قرآن اولوالامر از آن یاد کرده، منصب رسالت و منصب اولوالامرى دو منصب مختلف است که در وجود پیامبر صلی الله علیه و آله یکجا جمع شده ولى در امام از هم جدا شده است و امام تنها منصب دوم را دارد.
امام فقط مجرى احکام است نه قانونى وضع مى کند و نه نسخ مى کند بلکه همواره در مسیر اجراى احکام خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله است لذا در احادیث مى خوانیم که اگر از ما سخنى بر خلاف کتاب الله و پیامبر نقل کردند هرگز نپذیرید

امامت چیست ؟ آیا از اصول است یا فروع

امامت از نظر شیعه از اصول دین و ریشه هاى اعتقادى است در حالیکه از نظر گروه دیگر جزء فروع دین و دستورات عملى محسوب مى شود.
یک دانشمند سنى امامت را چنین تعریف مى کند: امامت ریاست و سرپرستى عمومى در امور دین و دنیا به عنوان جانشینى از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است. (شرح تجرید قوشچى ص ۴۷۲) بعضى نیز امامت را به معنى جانشینى یک شخص از پیامبر صلی الله علیه و آله در برپا داشتن احکام شرع و پاسدارى از حوزه دین بطوریکه اطاعت او برهمه امت واجب باشد دانسته اند. (شرح قدیم تجرید از شمس الدین اصفهانى اشعرى)
شیخ مفید در اوائل المقالات در بحث عصمت چنین مى گوید: امامانى که جانشین پیامبران در اجراى احکام و اقامه حدود و حفظ شریعت و تربیت مردمند معصوم هستند همچون انبیاء.

در شرح احقاق الحق، امامت در نزد شیعه چنین تعریف شده: امامت یک منصب الهى و خدا دادى است که تمام شئون والا و فضائل را دربر دارد جز نبوت و آنچه لازمه آن است. به همین دلیل اعتقاد به امامت جزیى از اصول دین محسوب مى شود نه یکى از فروع دین و وظایف عملى.

مبحث امامت نزد اهل سنت و اشاعره از اصول دینى و اعتقادى نیست بلکه نزد آنان از فروع متعلق به افعال مکلفین است (احقاق الحق)
که یکى از وظایف عملى مى شمرند که به خود مردم واگذار شده است.
تنها شیعه و پیروان اهل بیت علیه السلام و افراد کمى از اهل سنت مانند قاضى بیضاوى و جمعى از پیروان او، آن را از اصول دین شمرده اند. (دلایل الصدق, جلد۲ ص ۸)
این سخن به آن معنى نیست که امامیه مخالفان خود را در امامت کافر بدانند، بلکه آنها تمام فرق مسلمین را مسلمان مى شمرند و همچون یک برادر اسلامى به آنها نگاه مى کنند هر چند عقیده آنها را در مسئله امامت نمى پذیرند، از این رو گاهى اصول پنجگانه دین را به دو بخش تقسیم کرده سه اصل نخستین ,یعنى اعتقادبه خدا و پیامبراسلام و معاد را اصول دین و اعتقاد به امامت امامان و مسئله عدل الهى را اصول مذهب مى دانند.
حدیثى از امام على بن موسى الرضا علیه السلام:
امامت زمام دین و نظام مسلمین صلاح دنیا و عزت مومنان است، با امام نماز و زکات و روزه و حج و جهاد کامل مى شود و اموال بیت المال و انفاق به نیازمندان فراوان مى گردد و…..

بحث امامت از چه زمانى آغاز شد؟

بعد از پیامبر اسلام بر سر جانشینى آن حضرت بحث و گفتگو در گرفت، گروهى معتقد بودند پیامبر صلی الله علیه و آله براى خود جانشینى تعیین نکرد و این امر را به عهده امت گذاشت که آنها بنشینند و در میان خود رهبرى بر گزینند که امر حکومت را به دست گیرد و به عنوان نماینده مردم بر مردم حکومت کند، هر چند این نمایندگى هرگز صورت نگرفت بلکه در یک مرحله تنها گروه کوچکى از صحابه خلیفه را برگزیدند، و در مرحله دیگر گزینش خلیفه شکل انتصابى داشت و در مرحله سوم این گزینش بر عهده یک شوراى ۶ نفرى که همگى انتصابى بودند گذارده شد.
طرفداران این طرز فکر را اهل سنت مى نامند.
گروه دیگرى معتقد بودند امام و جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله باید از سوى خدا تعیین گردد، او باید مانند پیامبر معصوم از گناه و خطا و داراى علم فوق العاده اى باشد تا بتواند رهبرى معنوى و مادى امت را بر عهده گیرد، اساس اسلام را حفظ کند و مشکلات اسلام را تبیین نماید و دقایق قران را شرح دهد و اسلام را تداوم بخشد.
این گروه را امامیه یا شیعه مى نامند.
در تفسیر الدرالمنثور که از منابع معروف اهل سنت است در ذیل آیه “اولئک هم خیر البریه” از جابر بن عبدالله انصارى چنین نقل شده: ما نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بودیم که على علیه السلام نزد ما آمد پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این و شیعیانش روز قیامت رستگارانند و در این هنگام آیه شریفه “ان الذین امنوا وعملو الصالحات اولئک هم خیرالبریه” نازل گردید.
بسیارى از علماى اسلام و اهل سنت از جمله حاکم نیشابورى در کتاب شواهد التنزیل و ابن عباس و ابو برزه در همان کتاب و ابن حجر در کتاب صواعق، محمد شبلنجى در نور البصار این حدیث را ذکر کرده اند.
بنابر این به شهادت این روایات نام و عنوان شیعه را پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله براى پیروان راه على علیه السلام و طرفداران او برگزیده است، تاریخچه پیدایش شیعه نه بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بلکه در حیات خود آن حضرت بوده است، و این واژه را به یاران و پیروان على علیه السلام اطلاق فرموده و تمام کسانى که پیامبر را به عنوان رسول خدا مى شناسند مى دانند که او سخنى از روى هوى و هوس نمى گفت، “و ما ینطق عن الهوى – ان هو الا وحى یوحى”

اهل بیت چه کسانى هستند؟

در سوره احزاب آیه ۳۳ مى خوانیم”
انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا خداوند اراده کرده که نا پاکى و پلیدى را ازشما (اهل بیت پیامبر) دور کند و شما را از هر نظر پاک سازد ”
با توجه به آیه شریفى این سوال مطرح مى شود که منظور از اهل بیت چه کسانى هستند؟
این آیه در لابلاى آیات مربوط به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله است، تمام شش ضمیرى که در این بخش از آیه آمده همه بصورت جمع مونث است. سپس لحن آیه طور دیگرى مى شود در آیه تطهیر دو ضمیر جمع بکار رفته که هر دو بصورت جمع مذکر آمده است. در مورد این آیه روایات متعددى داریم که علماى بزرگ اسلام اعم از اهل تسنن و شیعه آنرا از شخص پیامبر نقل کرده اند و در معروفترین منابع فریقین که مورد قبول آنها ست این روایات به وفور و کثرت آمده است. این روایات همگى حاکى از این است که مخاطب در این آیه پیامبر اسلام صلی الله و على، فاطمه و حسن و حسین مى باشند (نه همسران پیامبر) تعبیر به ” انما ” که معمولا براى حصر است و در زبان فارسى “فقط وتنها” گفته مى شود دلیل بر این است که آیه ویژه خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله است و شامل دیگران نمى شود. جمعى از مفسران اهل سنت اهل بیت را به معنى همسران پیامبر صلی الله علیه و آله دانسته اند ولى تغییر سیاق آیه و تبدیل ضمیرهاى “جمع مونث” در ما قبل و ما بعد آیه به “جمع مذکر” دلیل روشنى بر این است این جمله محتواى جداگانه دارد و منظور از آن چیز دیگرى است. مگر نه این است که خداوند حکیم است و قرآن در حد اعلاى فصاحت و بلاغت و همه تعبیرات آن روى حساب است. گروهى دیگر از مفسران آنرا مخصوص به پیامبر و على فاطمه و حسن و حسین دانسته اند.. هیجده روایت تنها در تفسیر ” الدرالمنثور ” نقل شده که پنج روایت ام سلمه سه روایت از ابو سعید خدرى یک روایت از عایشه یک روایت از انس دو روایت از ابن عباس دو روایت از ابى الحمراء یک روایت ازوائله بن اسقع یک روایت از سعد یک روایت از ضحاک بن مزاحم و یک روایت از زید بن ارقم است. (المنثور جلد ۵ ص ۱۹۶-۱۹۹)
مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر المیزان روایاتى را که در این مورد وارد شده بیش از هفتاد روایت مى شمرد و مى فرماید آنچه از طریق اهل سنت در این زمینه نقل شده بیش از آن است که از طریق شیعه وارد شده است! بعضى تعداد روایات و کتبى را که این روایات در آنها نقل شده بالغ برصدها ذکر کرده اند. ثعلبى در تفسیر خود از ام سلمه همسر گرامى پیامبر نقل مى کند که پیامبر عبایى بر على فاطمه و حسن و حسین افکند و فرمود خداوند اینها اهل بیت من و عترت منند، پلیدى را از آنها دور کن و از هرگونه آلودگى دورشان گردان، و در اینجا بود که آیه انما یریدالله…. نازل شد من گفتم آیا من هم باشما هستم؟ پیامبر فرمود: ان الى خیر تو بر نیکى هستى اما در زمره این گروه نیستى .(مجمع البیان و شواهدالتنزیل)
ثعلبى از علماى معروف اهل سنت در تفسیر کبیر معروفش از عایشه همسر پیامبر چنین نقل مى کند: هنگامیکه درباره على سوال کردند چنین گفت: آیا از من درباره کسى سوال مى کنى که محبوبترین مردم نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بود و همسر محبوبترین کس نزد رسول خدابود من با چشم خودم دیدم پیامبر على، فاطمه، حسن حسین را زیر پارچه اى جمع کرده بود و فرمود: خداوندا اینها خاندان من و حامیان منن، رجس و پلیدى را از آنها ببر و از آلودگى ها پاکشان فرما, من گفتم اى رسول خدا آیا من نیز از آنها هستم فرمود: دور باش، تو بر خیر و نیکى هستى اما جزء این جمع نمى باشى (مجمع البیان)
داستان حدیث کساء در روایات فراوانى با تعبیرات مختلف بیان شده و قدر مشترک آن این است که پیامبر صلی الله علیه و آله على و فاطمه و حسن و حسین را فرا خواند و یا به خدمت او آمدند پیامبر عبا یا پارچه اى بر آنها افکند و فرمود خداوندا اینها خاندان منند رجس و آلودگى را از آنها دور کن در این هنگام آیه انما یریدالله لیدهب عنکم الرجس اهل البیت نازل گردید,
این حدیث را مسلم در صحیح از قول عایشه و حاکم در مستدرک و بیهقى در سنن و ابن جریر در تفسیرش و سیوطى در الدر المنثور آورده است.
حاکم حسکانى در شواهد التنزیل و در صحیح ترمذى کرارا این حدیث نقل شده در یکجا از عمر بن ابى سلمه و در جاى دیگراز ام سلمه.
فخر رازى در ذیل آیه مباهله بعد از نقل حدیث کساء مى افزاید: و اعلم ان هذه الروایه کالمتفق على صحتها بین اهل التفسیر و الحدیث بدان که این روایت همچون روایتى است که صحتش مورد اتفاق در میان علماى تفسیر و حدیث است. امام احمد حنبل در  مستند خود این حدیث را از طرق محتلف آورده است.
روایات متعددى است که پیامبر بعد از نزول آیه تطهیر چندین ماه هنگامیکه براى نماز صبح از کنارخانه فاطمه سلام الله علیه و سلم مى گذشت صدا مى زد: الصلوه یا اهل البیت انما یریدالله لیذهب…..
این حدیث در شواهد التنزیل نوشته حاکم حسکانى و در همان کتاب از ابى الحمراء و در همان کتاب از ابو سعید خدرى نقل شده است.
تنها خانه اى که در ورودى آن به مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله باز مى شد در خانه پیامبر و على بود زیرا پیامبر دستور بستن تمامى درها به جز این دو در را دادند.
روایاتى که درباره آیه تطهیر و اختصاص آن به پیامبر صلی الله و على علیه السلام و فاطمه سلام الله و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در منابع معروف اسلامى آمده به قدرى زیاد است که آنرا در ردیف روایات متواتره قرار مى دهد تا آنجا که در شرح احقاق الحق آنرا بیش از هفتاد منبع از منابع معروف اهل سنت نقل مى کند: اگر همه این منابع را احصاء کنیم از هزار هم مى گذرد.

حادثه غدیر چیست؟

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدى القوم الکافرین، اى پیامبر! آنچه از سوى پروردگارت نازل شده بطور کامل برسان و اگر نکنى رسالت او را انجام نداده اى وخداوند تو را از خطرهاى احتمالى مردم نگاه مى دارد و خداوند جمعیت کافران لجوج را هدایت نمى کند. در کتابهاى بسیارى از دانشمندان اهل تسنن و همه کتب معروف شیعه اعم از تفسیر و حدیث و تاریخ آمده که آیه فوق در شأن على علیه السلام نازل شد. این روایات را گروه زیادى از صحابه نقل کرده اند و در روایات آنها آمده است که این آیه درباره على علیه السلام و داستان روز غدیر نازل شده است. از جمله کسانى که این احادیث را در کتاب هاى خود آورده اند، دانشمندان معروف زیرند:
حافظ ابو نعیم اصفهانى، ابوالحسن واحدى نیشابورى، ابن عساکر شافعى، فخر رازى، ابو اسحاق حموینى، ابن صباغ مالکى، جلال الدین سیوطى، قاضى شوکانى، شهاب الدین آلوسى شافعى، شیخ سلیمان قندوزى حنفى، بدالدین حنفى، شیخ محمد عبده مصرى، حافظ ابن مردویه.
جریان غدیر
علاوه بر آیات فوق، روایات فراوان دیگرى داریم که با صراحت مى گوید: این آیه در جریان غدیر خم و خطبه پیامبر صلی الله علیه و آله و معرفى على علیه السلام به عنوان وصى و ولى نقل شده است. وعدد آنها به مراتب بیش از روایات گذشته است تا انجا که محقق بزرگ علامه امینى در کتاب الغدیر، حدیث غدیر را از ۱۱۰ نفر از صحابه و یاران پیامبر صلی الله علیه و آله با اسناد و مدارک زنده نقل مى کند، و همچنین از ۸۴ نفر از تابعین و ۳۶۰ دانشمند و مولف معروف اسلامى.
به راستى اگر کسى در تواتر آن شک کند باید به هیچ حدیث متواترى اعتماد نداشته باشد.
در آخرین سال عمر پیامبر مراسم حجه الوداع به پایان رسید. روز پنجشنبه سال دهم هجرت بود درست هشت روز بعد از عید قربان در سرزمین جحفه و بیابانهاى خشک و سوزان غدیرخم پیامبر همه را دعوت به تجمع در آنجا کرد نماز ظهر به جماعت بر پاشد بعد نماز پیامبر فرمودند همه باید براى شنیدن یک پیام الهى که در ضمن خطبه مفصلى بیان مى شد خود را آماده کنند، منبرى از جهاز شتر ترتیب داده و پیامبر بر فراز آن بعد از حمد و سپاس پروردگار فرمود: من به همین زودى دعوت خدا را اجابت کرده و از میان شما مى روم من مسئولم و……..اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه که در میان شما به یادگار مى گذارم چه خواهید کرد، اول ثقل اکبر، کتاب خداست که یکسوى آن بدست پروردگار و سوى دیگرش در دست شما ست، دست از دامن آن بر ندارید تا گمراه نشوید و اما دومین یادگار من خاندان منند و خداوند به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نشوند تا در بهشت به من بپیوندند از این دو پیشى نگیرید که هلاک مى شوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد. پیامبر دست على علیه السلام را بلند کرد و فرمود: خدا مولى و رهبر من است و من مولى و رهبر مومنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم، هر کس من مولا و رهبر او هستم على مولا و رهبر اوست و این سخن را سه بار و به گفته بعضى راویان چهار بار تکرار کرد و سر بسوى آسمان برداشت و عرض کرد: خداوندا دوستان او را دوست بدار و دشمنانش را دشمن بدار…….و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مکن. خطبه پیامبر به پایان رسید که امین وحى خدا نازل شد و این آیه را بر پیامبر خواند: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى امروز آیین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم.
کسانى که مى خو اهند مطالعه وسیعترى روى اسناد حدیث داشته باشند به کتابهاى زیر ارجاع مى دهیم:
نفیس الغدیر جلداول، احقاق الحق جلد دوم، سوم ، چهاردهم، بیستم، المراجعات، عبقات الانوار بهتراست به خلاصه اش جلد۷-۸-۹ مراجعه شود، دلائل الصدق جلد دوم

بررسى و تحلیل روى آیه تبلیغ

مى توانیم از عمق این آیات وظیفه خود را در برابر مسئله خلافت و جانشینى پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روشن سازیم. آیه فوق ناظربه مسئله اى است که داراى سه ویژگى مهم بوده است.
این مسئله از نظر اسلام فوق العاده اهمیت داشته تا آنجا که به پیامبر دستور داده مى شود اگر آنرا ابلاغ نکند رسالت پروردگار را ابلاغ نکرده است! (وان لم تفعل فمابلغت رسالته)
که با کیان رسالت و نبوت گره خورده است.
این مسئله مربوط به ارکان تعلیمات اسلام نبوده چرا که این آیه در سوره مائده آخرین سوره اى که بر پیامبر نازل شده آمده، که در آن زمان تمام ارکان مهم اسلام تبیین شده بود.
تعبیرات آیه نشان مى دهد مسئله اى بوده که بعضى در برابر آن موضع گیرى سختى داشته اند تا انجا که ممکن بود جان پیامبر به خاطر آن به خطر بیفتد و لذا خداوند حمایت خاص از پیامبرش را اعلام مى دارد و به او مى فرماید: خداوند تو را از مردم و خطرات احتمالى محفوظ مى دارد.
مجموع این جهات سه گانه که از آیه به دست مى آید نشان مى دهد منظور چیزى جز ابلاغ خلافت و جانشینى پیامبر صلی الله علیه و آله نبوده است.
حدیث متواتر غدیر و جمله معروف پیامبر که در همه کتب آمده است: من کنت مولاه فعلى مولاه, قرائن متعددى نشان مى دهد مولى به معنى ولى و سرپرست و رهبر مى باشد، این قرائن بطور فشرده چنین است.
اخوت و دوستى مسلمانان با یکدیگر، پیامبر بارها آنرا اعلام کرده بود و بر آن تاکید نهاده بود. و مسئله اى نبود که با لحن داغ در آیه بیان شود و پیامبر صلی الله علیه و آله از افشاى آن خطر احساس کند.
جمله “آیا من نسبت به شما از خود شما سزاوار تر و اولى نیستم” هیچ تناسبى با بیان یک دوستى ساده ندارد با توجه به تعبیر”من انفسکم ”
تبریک هایى که از سوى مردم در این واقعه تاریخى به على علی علیه السلام گفته شد مخصوصا تبریکى که عمر و ابوبکر به او گفتند، مسئله اى جز نصب خلافت نبوده است که در خور تبریک و تهنیت باشد. زیرا اعلام دوستى که براى مسلمانان ثابت است تبریک ندارد. در مسند امام احمد آمده: عمر بعد آن بیانات پیامبر به على گفت: گوارا باد بر تو اى فرزند ابیطالب! صبح کردى و شام کردى در حالیکه مولاى هر مرد و زن با ایمان هستى ( جلد۴ ص۲۸۱ ) و در تاریخ بغداد آمده : آفرین آفرین بر تو اى فرزند ابوطالب! صبح کردى در حالى که مولاى من و مولاى هر مسلمانى هستى ( جلد۷ ص۲۹۰ )
بسیارى از مفسران و راویان حدیث در ذیل آیات آغاز سوره معارج (سئل سائل بعذاب واقع….) تقاضا کننده اى تقاضاى عذابى کرد که بوقوع پیوست، نقل کرده اند منظور نعمان بن حارث است که به پیامبر گفت آیا این جانشینى على از ناحیه خودت است یا از سوى خدا؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود قسم به خدایى که معبودى جز او نیست از ناحیه خداست. نعمان بن حارث گفت خداوندا اگر این سخن حق است و از طرف توست سنگى از آسمان بر من بباران! ناگهان سنگى از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت و اینجا بود که آیه “سئل سائل بعذاب واقع” نازل گشت. (مجمع البیان جلد ۹-۱۰ , مطابق نقل نورالابصار شبلنجى ص۷۱, تفسیرپیام قرآن ۱۸۱/۹)
در بعضى از روایات حارث بن نعمان و در بعضى نضربن حارث آمده است.

ولایت تشریعى و تکوینى چیست؟

منطور از ولایت تشریعى همان حاکمیت و سرپرستى قانونى و الهى است مانند ولایت پدر یا ولایت حاکم اسلامى و…
اما منظور از ولایت تکوینى آن است که کسى بتواند به اذن خداوند در جهان آفرینش و تکوین تصرف کند. مثلا بیمار غیر قابل علاجى را به اذن خداوند با نفوذ و سلطه اى که خداوند در اختیار او گذارده شفا دهد و….
ولایت تکوینى چهار صورت مى تواند داشته باشد:
۱- ولایت در امرخلقت و آفرینش جهان، خداوند هر گونه توانایى را به هر کس مى تواند بدهد ولى آیات قرآن نشان مى دهد آفرینش عالم هستى همه به قدرت پروردگار انجام شده نه بوسیله بندگان خاص و فرشتگانش، همه جا نسبت خلقت به او داده شده و به غیر او داده نشده است.
۲- ولایت تکوینى به معنى واسطه فیض بودن، به این معنى که هر گونه امداد و رحمت و برکت و قدرتى از سوى خداوند به بندگانش یا سایر موجودات جهان هستى مى رسد از طریق اولیاء الله و بندگان خاص اوست همانند شاه لوله و شاهرگ قلب
۳- ولایت تکوینى در مقیاس معین، مانند احیاى مردگان و شفاى بیماران غیر قابل علاج وامثال آن، نمونه هایى از این نوع ولایت درباره بعضى از پیامبران در قران مجید با صراحت آمده روایات اسلامى شاهد و گواه بر آن است.
۴- ولایت به معنى دعا کردن براى تحقق امور مطلوب

ماهیت بیعت چیست؟ و چه تفاوتى با انتخابات دارد؟

ماهیت بیعت، یک نوع قرارداد و معاهده میان بیعت کننده از یکسو و بیعت پذیر از سوى دیگر است و محتواى آن اطاعت و پیروى و حمایت و دفاع از بیعت شونده است و بر طبق شرایطى که در آن ذکر مى کنند درجات مختلفى دارد.
در قران و احادیث بیعت یکنوع عقد لازم از سوى بیعت کننده است که عمل بر طبق آن واجب مى باشد و مشمول قانون کلى “اوفوابالعقود” است ( مائده -۱ )
بنابر این بیعت کننده حق فسخ ندارد ولى بیعت پذیر چنانچه صلاح بداند مى تواند بیعت خود را بردارد و فسخ کند، در اینصورت بیعت کننده از التزام وعهد خود آزاد مى گردد.
انتخابات ماهیت آن یک نوع ایجاد مسئولیت و وظیفه و پست و مقام براى انتخاب شونده و یا به عبارت دیگر نوعى توکیل در انجام کارى است، هر چند این انتخاب وظایفى هم براى انتخاب کننده به دنبال دارد (مانندهمه وکالتها) در حالیکه بیعت چنین نیست.
به تعبیر دیگر انتخابات اعطاى مقام است و شبیه توکیل مى باشد در حالى که بیعت “تعهد اطاعت” است. در مورد بیعت، بیعت کننده قادر بر فسخ نمى باشد در حالى که در مورد انتخابات در بسیارى از موارد انتخاب کنندگان حق فسخ دارند که دسته جمعى شخص انتخاب شونده را از مقامش عزل کنند( تفسیرنمونه ۷۱/۲۲ )

آیا بیعت نقشى در مشروعیت رهبرى پیامبر یا امام دارد؟

در مورد پیامبر و امام معصوم که از جانب خدا نصب مى شوند هیچ نیازى به بیعت نیست و اطاعت آنها واجب است خواه کسانى بیعت کرده باشند یابیعت نکرده باشند.
لازمه مقام نبوت و امامت “وجوب اطاعت” است همانگونه که قرآن مى فرماید “اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اولى الامر منکم” ( نساء ۵۹ )
بدون شک بیعت هایى که پیامبر مى گرفتند یک نوع تاکید بر وفادارى بوده که در مواقع خاصى براى مقابله با بحران ها و حوادث سخت استفاد ه مى شده تا در سایه آن روح تازه اى در کالبد افراد دمیده شود. ولى در بیعتهایى که براى خلفا مى گرفتند بعنوان پذیرش مقام خلافت بود هر چند به عقیده ما خلافت پیامبر اسلام چیزى نبود که از طریق بیعت مردم صورت گیرد بلکه تنها از سوى خداوند و بوسیله پیامبر یا امام پیشین تحقق مى یافت. به همین دلیل بیعت هایى که مسلمانان با ائمه معصومین کردند جنبه تاکید بر وفادارى داشت و شبیه بیعت هاى پیامبر بود. از بعضى عبارات نهج البلاغه به خوبى بر مى آید که بیعت یکبار بیش نیست تجدید نظر در آن راه ندارد و اختیار فسخ در آن نخواهد بود و آن کس که درباره قبول یا رد آن بیندیشد یا تردید کند منافق است . از مجموع این تعبیرات استفاده مى شود امام در مقابل کسانیکه ایمان به امامت نداشتند و بهانى جویى مى کردند به مسئله بیعت که نزد آنها مسلم بود استداال مى کرد تا یارى سرباز زدن نداشته باشند. بنابراین استدلال به بیعت هیچ منافاتى با مسئله نصب امام از طریق خدا و  پیامبر و تاکیدى بودن بیعت ندارد.
توجه به این نکته ضرورى است که مقام نیابت ولى فقیه از نظر ما مقامى است که از سوى امامان معصوم تعیین شده و هیچگونه نیازى به بیعت ندارد.

فلسفه انتظار چیست ؟

عقیده به ظهور مهدى (عج) در تعلیمات اسلامى از قطعى ترین مباحثى است که از شخص پایه گذار اسلام گرفته شده و عموم فرق اسلامى در این زمینه متفق اند و احادیث در این زمینه متواتر مى باشد. لحن و گوناگونى روایاتى که روى مسئله انتظار تاکید مى کند مورد بررسى قرار مى دهیم تا از هدف اصلى اگاه شویم، از امام صادق درباره انتظار ظهور پرسیدند ایشان فرمودند: همانند کسى است که با پیامبر صلی الله علیه و آله در مبارزاتش همراه بوده است. عین این مضمون در روایات زیادى با تعبیرات مختلفى نقل شده است. همانند شمشیر زنى در راه خدا، همانند کسى که زیر پرچم قائم بوده باشد. همانند کسى که پیش روى پیامبر جهاد کند، همانند کسى که با پیامبر شهید شود و از پیامبر و امیرالمومنین نقل شده: بالاترین اعمال امت من انتطار فرج از ناحیه خدا کشیدن است این تشبیهات روشنگر این واقعیت است که یکنوع رابطه و تشابه میان مسئله انتظار از یک سو و جهاد و مبارزه با دشمن از سوى دیگر وجود دارد همانطور که میزان فداکارى مجاهدان راه خدا و نقش آنها با هم متفاوت است انتظار و خودسازى و آمادگى نیز درجات کاملا متفاوتى دارد که هر کدام از نظر مقدمات و نتیجه شباهت دارد، هر دو جهادند و هر دو آمادگى مى خواهند و خودسازى، انتظار آمیخته با آمادگى است انتظار قیام یک مصلح بزرگ جهانى را کشیدن در واقع انتظار انقلاب و دگرگونى و تحولى را دارند که وسیع ترین و اساسى ترین انقلابهاى انسانى در طول تاریخ بشر است انقلابى، سیاسى، فرهنگى، اقتصادى، اخلاقى چنین تحولى قبل از هر چیز نیازمند عناصر آماده و با ارزش انسانى است که بتواند بار سنگین چنان اصلاحات وسیعى را در جهان بدوش بکشد.
انتظار یک مصلح جهانى به معناى آماده باش کامل فکرى و اخلاقى، مادى و معنوى براى اصلاح همه جهان است.

 

بخش های دیگر از کتاب۱۸۰پرسش و پاسخ را بخوانید؛

بخش۱: (انگیزه و نیاز انسان برای خداجویی) 

بخش۲: (چرا ذات پروردگاررانمى توان درک کرد؟)

بخش۳: (آیا آفریدگار هم آفریدگاری دارد؟) 

بخش۴: (چگونه دین فطری است؟) 

بخش۵: (ناممکن بودن تعدد خدایان، معنی لقاء الله، وجه الله،ثارالله، یدالله چیست؟) 

بخش۶: (خداوند سمیع و بصیر، جمال و جلال خداوند،محبت خدا نسبت به بنده، توحیدذات,صفات,افعال وعبادت چیست ؟) 

بخش۷: (اراده خداوند، سخن گفتن خدا، خشم خدا،اسم اعظم)

بخش۸: (مفهوم مکر درباره خدا، تقاضای رویت خدا توسط موسی،عرش خدا و عالم ذر چیست؟)

بخش۹: (هدایت و ضلالت از سوی خدا به چه معناست؟) 

بخش۱۰: (آیا مشاهده خداوند امکانپذیر است؟/روح القدس کیست؟) 

بخش۱۱: (بداء چیست ایا خداوند در چیزی حلول می کند؟) 

بخش۱۲: (آیا توسل به اولیا شرک است؟بالا بردن دست هنگام دعا/قوانین ثابت و نیازهای متغییر/ائین حضرت محمد قبل از اسلام )

بخش۱۳: (توبه مرتد فطری/چگونه خود را در مقابل حوادث بیمه کنیم/تسبیح موجودات/علم خدا به حوادث آینده ) 

بخش۱۴: (تفاوتهاى طبیعى درانسان ها باعدالت سازگاراست؟ چرا خداوند شیطان را آفرید؟) 

بخش۱۵: (فلسفه مصیبت ها وگرفتاری هائى که به انسان مى رسد چیست ؟ )

بخش۱۶ (جاودانگی در آتش جهنمبا عدل الهی سازگار است؟

بخش۱۷: (پیامبران اولوالعزم/نام حضرت محمد(ص) در تورات و انجیل/شناخت وحی/ایا عصمت انبیا جبری است/فرق معجزه و سحر)

بخش۱۸: در موضوع پیامبران (آگاهی از غیب،ضرورت آمدن اسلام، برگزیده شدن پیامبران از یک منطقه،تعدد زوجات پیامبر) 

بخش۱۹: سئوالات در موضع قرآن (تحریف قرآن/قرآن معجزه/حروف مقطئه/دادن قرآن به کافر/بسم الله/جمع آوری قرآن/قرآن و انجیل و تورات)

تنظیم و پیاده سازی خدیجه سادات علوی– گروه تحقیقات سایت رهیافته (وابسته به انجمن شهید ادواردو آنیلی)

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار