.
به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) سال اسلام آوردن او معلوم نیست و این سخن جوزجانی که او از کودکی در دامان اسلام پرورش یافته چندان اعتباری ندارد. اما ظاهراً زمانی که منکو به مقام خانی رسید، برکه مسلمان شده بود؛ چون به گفته جوینی در جشنها به ملاحظه او حیوانات را ذبح شرعی میکردهاند.
برکهخان یکی از نخستین کسان از میان مغولان و نخستین کس از میان فرزندان چنگیزخان است که به اسلام تشرف یافت و به پاسداری از اسلام و مسلمانان برخاست و سبب توقف کشورگشایی مغولان در غرب جهان اسلام گردید.
گزارش منابع درباره چگونگی و زمان تشرف برکهخان به اسلام متشتت است؛ گفتهاند که برکه به خواست جوجیخان از آغاز تولد به دایهای مسلمان سپرده شد و در مسلمانی برآمد و قرآن آموخت. وی در ۶۳۱ق/۱۲۳۴م کوشید تا با شمسالدین اِلْتتمش از سلاطین مملوک دهلی رابطه برقرار کند. او به دربار خلیفه عباسی نیز سفیر فرستاد و دوبار تشریف دارالخلافه پوشید؛ از مسلمانانسمرقند در برابر مسیحیان آن شهر که به حمایت امیر ترسای مغولی مستظهر بودند، پشتیبانی کرد و همواره با مفسران، محدثان و فقیهان همنشین بود و کتابخانه بزرگی داشت و در سپاه او کسیخمر نمیخورد و در مسلمانی «به غایت صلب و با حمیت» بود.
غیر از جوزجانی بیشتر مؤلفان برآنند که وی به دست سیفالدین باخرزی عارف و صوفی نامی، یا یکی از شاگردان او به دین اسلام تشرف یافته است. ذهبی اسلام آوردن او را به سال ۶۴۰۰ و اندی دربخارا و در حضور باخرزی همراه با گروهی از سردارانش دانسته است. به نوشته ابوالغازی، برکه در دوره فرمانروایی، به راهنمایی دو بازرگان بخارایی به دین اسلام تشرف یافت. برخی نیز آوردهاند که برکهخان در بازگشت از قوریلتای منگکه قاآن (۶۴۸ق/۱۲۵۰م) به ارشاد باخرزی که وی را به نامهنویسی با خلیفه و بیعت و دوستی او ترغیب کرد، اسلام آورد اما میدانیم که در قوریلتای منگکه قاآن مسلمانی برکه آشکار و مشهور بود و به پاس خاطر او در آن جشن خوراک میهمانان از گوشت گاو و گوسفندی که به «طریق مشروع» ذبح شده بود، فراهم میآمد. بنابراین، باید او در آغاز جوانی و دست کم در سالهای نخست دهه ۶۴۰ق به اسلام گرویده باشد. به نوشته بیشتر تاریخنویسان او در مسلمانی ثابت قدم بود و زنان و کسان و سرداران خود را به اسلام خواند و در قلمرو خویش مدرسه و مسجدها ساخت. مسجد سیّار (یا چادر – مسجد) نیز از ابتکارات او بوده است. او عالمان و فقیهان را بزرگ میداشت. شیخ نجمالدین ابوالرجا مختار بن محمود زاهدی صاحب کتابالقنیه، رسالهای در اعتقاد تألیف، و به او اهدا کرد و آن را رساله الناصریه نامید.
طبق وصیت چنگیزخان، امپراطوری بزرگ مغول بین چهار فرزند وی (جوجی، جغتای، اوگتای و تولی) تقسیم شد که از این بین بخش عظیمی از سرزمین روسیه و قفقاز به جوجی فرزند ارشد چنگیز رسید که به آلتین اردو یا اردوی زرین (Golden Horde) مشهور است.
.
در سال ۶۵۲ هجری یعنی تنها چهار سال قبل از سقوط خلافت عباسی و فتح_بغداد توسط هولاکو_خان، حادثه مهمی در امپراطوری مغول رخ داد و آن مسلمان شدن (برکه خان) فرزند جوجی، فرمانروای اعظم اردوی زرین بود که سبب اسلام آوردن بسیاری از مغولان تحت فرمان او گردید.
.
برکه خان هنگامی که از جنایت پسرعموی خونریز خود یعنی هولاکو خان بن تولی بن چنگیز در فتح بغداد در سال ۶۵۶ هجری و قتل عام مسلمانان آگاه شد، سخت متاثر گردید و به انتقام خون مسلمانان، توانست در طی جنگهایی سخت، بخش عظیمی از لشکر هولاکوخان را تار و مار و نابود گرداند که همین امر یکی از عوامل بزرگ تضعیف لشکر هولاکوخان در شام و پیروزی دولت مسلمان ممالیک مصر بر آنها گردید.
.
روبروک، ضمن اشاره به اسلام آوردن برکه، می گوید که وی در اردوی خود خوردن گوشت خوک را ممنوع کرده بود. تاریخ اسلام آوردن او معلوم نیست و این سخن جوزجانی که او از کودکی در دامان اسلام پرورش یافته چندان اعتباری ندارد. اما ظاهراً زمانی که منکو به مقام خانی رسید، برکه مسلمان شده بود؛ چون به گفته جوینی در جشنها به ملاحظه او حیوانات را ذبح شرعی میکردهاند.
برکهخان یکی از نخستین کسان از میان مغولان و نخستین کس از میان فرزندان چنگیزخان است که به اسلام تشرف یافت و به پاسداری از اسلام و مسلمانان برخاست و سبب توقف کشورگشایی مغولان در غرب جهان اسلام گردید.
گزارش منابع درباره چگونگی و زمان تشرف برکهخان به اسلام متشتت است؛ گفتهاند که برکه به خواست جوجیخان از آغاز تولد به دایهای مسلمان سپرده شد و در مسلمانی برآمد و قرآن آموخت. وی در ۶۳۱ق/۱۲۳۴م کوشید تا با شمسالدین اِلْتتمش از سلاطین مملوک دهلی رابطه برقرار کند. [۱۷] [۱۸] او به دربار خلیفه عباسی نیز سفیر فرستاد و دوبار تشریف دارالخلافه پوشید؛ از مسلمانانسمرقند در برابر مسیحیان آن شهر که به حمایت امیر ترسای مغولی مستظهر بودند، پشتیبانی کرد و همواره با مفسران، محدثان و فقیهان همنشین بود و کتابخانه بزرگی داشت و در سپاه او کسیخمر نمیخورد و در مسلمانی «به غایت صلب و با حمیت» بود. [۱۹]
غیر از جوزجانی بیشتر مؤلفان برآنند که وی به دست سیفالدین باخرزی عارف و صوفی نامی، یا یکی از شاگردان او به دین اسلام تشرف یافته است. ذهبی اسلام آوردن او را به سال ۶۴۰۰ و اندی دربخارا و در حضور باخرزی همراه با گروهی از سردارانش دانسته است. [۲۰] [۲۱] به نوشته ابوالغازی، برکه در دوره فرمانروایی، به راهنمایی دو بازرگان بخارایی به دین اسلام تشرف یافت.. [۲۲] برخی نیز آوردهاند که برکهخان در بازگشت از قوریلتای منگکه قاآن (۶۴۸ق/۱۲۵۰م) به ارشاد باخرزی که وی را به نامهنویسی با خلیفه و بیعت و دوستی او ترغیب کرد، اسلام آورد [۲۳] اما میدانیم که در قوریلتای منگکه قاآن مسلمانی برکه آشکار و مشهور بود و به پاس خاطر او در آن جشن خوراک میهمانان از گوشت گاو و گوسفندی که به «طریق مشروع» ذبح شده بود، فراهم میآمد. [۲۴] بنابراین، باید او در آغاز جوانی و دست کم در سالهای نخست دهه ۶۴۰ق به اسلام گرویده باشد. به نوشته بیشتر تاریخنویسان او در مسلمانی ثابت قدم بود و زنان و کسان و سرداران خود را به اسلام خواند و در قلمرو خویش مدرسه و مسجدها ساخت. مسجد سیّار (یا چادر – مسجد) نیز از ابتکارات او بوده است. او عالمان و فقیهان را بزرگ میداشت. شیخ نجمالدین ابوالرجا مختار بن محمود زاهدی صاحب کتابالقنیه، رسالهای در اعتقاد تألیف، و به او اهدا کرد و آن را رساله الناصریه نامید. [۲۵]
اشاره بارتولد به استناد گزارشهای سفیران مصر در دربار برکهخان مبنی بر اینکه آداب و رسوم بتپرستانه همسان مغولستان در دربار برکهخان رواج داشته است [۲۶] استنباط نادرستی است؛ چه، منع شستن جامه در دربار خان، آیینی بتپرستانه نیست و در آیین شمنی و باور داشته ای مغولان (که نمیتوان آن را بتپرستی تلقی کرد) شستن جامه هیچگونه منعی نداشته، بلکه تنها آبتنی و افکندن جامه شسته شده در فضای باز و زیر آسمان (به تصور وقوع رعد و برق بر اثر آن) منع میشده است. [۲۷] [۲۸]
درست نمیدانیم که برکه، در مقام سلطانی مسلمان، تا چه حد توانست رعایای خویش را به پیروی از آداب اسلام تشویق کند. منابع مصری از مدارسی حکایت دارند که در آنها به جوانان قرآن تعلیم داده میشد، و علاوه بر خان، هر یک از زنان و نیز امرای او امام و مؤذنی وابسته به دستگاه خود داشتند. در عین حال، در همین مآخذ آمده است که انواع و اقسام آیینهای مشرکانه، به همان دقتی که در مغولستان انجام میگرفت، در دربار خان نیز برگزار میشد. احتمالاً، برکه و چندتن از برادرانش اسلام آورده بودند؛ اما، پس از مرگ او، نیم قرن طول کشید تا اسلام در قلمرو وی رواج مسلم یافت.
منبع :ویکی شیعه