ولایت فقیه جزء مسلمات فقه شیعه است. این که حالا برخی نیمه سوادها می گویند امام «ولایت فقیه» را ابتکار کرد و دیگر علماء آن را قبول نداشتند، ناشی از بی اطلاعی است،
ولایت فقیه جزء مسلمات فقه شیعه است. این که حالا برخی نیمه سوادها می گویند امام «ولایت فقیه» را ابتکار کرد و دیگر علماء آن را قبول نداشتند، ناشی از بی اطلاعی است،
به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) کتاب ولایت فقیه از دیرباز تا امروز تالیف حجت الاسلام محمد ابوطالبی با موضوع ولایت فقیه از قدما و بعداز نواب خاص اربعه امام زمان عج الله تعالی، تا علمای کنونی می پردازد. در این کتاب به لزوم ولایت فقیه از نظر علما توجه شده که مطالعه این کتاب را به همه طالبان حقیقت شیعه توصیه می ماییم.
خلاصه کتاب
آیا مسئله ولایت فقیه –به معنای حکومت و زمام داری جامعه اسلامی- از ابتکارات امام خمینی(ره) و با لااقل از ابداعات مرحوم ملا احمد نراقی بوده و فقهای گذشته قائل به ولایت فقیه نبوده اند؟
با پیروزی انقلاب شکوهمند انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی uبرای اولین بار الگوی حکومت اسلامی با رهبری فقیه جامع الشرایط به جهانیان عرضه شد.
از آنجا که این نوع از حکومت در جهان معاصر تجربه جدیدی است که می تواند الگویی برای ملت های تحت سلطه زورمندان باشد استکبار جهانی از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به مقابله با آن پرداخت و با انواع روش های نظامی، سیاسی، فرهنگی و … درصدد ضربه زدن به این نظام مقدس برآمد. از سوی دیگر برخی از روشنفکر مآبان داخلی نیز این شبهه را دامن زدند که اندیشه ولایت فقیه، اندیشه ای نوظهور و از ابداعات امام خمینی uاست و یا حداکثر سابقه ای که در آثار فقیهان شیعه برای آن به توان یافت در آثار محقق نراقی است.
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در این باره می فرمایند: «البته ولایت فقیه جزء مسلمات فقه شیعه است. این که حالا برخی نیمه سوادها می گویند امام «ولایت فقیه» را ابتکار کرد و دیگر علماء آن را قبول نداشتند، ناشی از بی اطلاعی است، کسی که با کلمات فقها آشناست می داند که مسئله ولایت فقیه جزو چیزهای واضح و روشن در فقه شیعه است» خطبه های نماز جمعه (۱۵/۳/۷۸).
بدین منظور در کتاب ولایت فقیه از دیرباز تا امروز مولف به بررسی آثار فقهی فقیهان برجسته شیعه (بیش از ۴۰ نفر) از زمان شیخ مفید تا امروز، در ۵ دوره و مرحله زمانی پرداخته است.
دوره اول: از شیخ مفید تا قاضی ابن براج
دوره دوم: از ابن براج تا ابن ادریس حلی
دوره سوم: از ابن ادریس تا محقق کرکی
دوره چهارم: از محقق کرکی تا محقق نراقی
دوره پنجم: از نراقی تا امام خمینی
شیخ مفید اولین فقیهی است که به «ولایت فقیه» به عنوان نظام الهی در کتب خود بویژه کتاب المقنعه تصریح فرموده و تمام تلاش خود را برای تحکیم این نظام الهی بکار بسته است.
در اینجا به ذکر چند مورد از سخنان ایشان در باب ولایت فقیه به عنوان قدیمی ترین منابع و ذکر چند مثال از هر دوره بسنده می کنیم. برای مطالعه بیشتر به کتاب “ولایت فقیه از دیرباز تا امروز” تالیف محمد ابوطالبی و یا کتاب “ولایت فقیه، شرایط و حدود آن” تالیف سید احمد حسینی مراجعه بفرمایید؛
دوره اول: از شیخ مفید تا قاضی ابن براج
ایشان در باب امر به معروف و نهی از منکر، پس از بیان مراتب امر به معروف و نهی از منکر، بالاترین مرحله آن یعنی قتل و جرح را مختص به «سلطان الزمان المنصوب لتدبیر الانام» می داند:
«و لیس له القتل و الجرح الاباذن سلطان الزمان المنصوب لتدبیر الانام؛ در مقام امر به معروف و نهی از منکر کسی حق کشتن یا جراحت وارد کردن را ندارد مگر آنکه سلطان و حاکم زمان که برای تدبیر و اداره امور مردم منصوب شده اجازه دهد».(المقنعه، ص ۱۸۰).
و بر فقیهان از پیرو آل محمد است که اگر برایشان ممکن است و از آزار اهل فساد درامانند با برادران خود در نماز جمعه و نمازهای اعیاد، استسقاء و خسوف و کسوف جمع شوند، آنان باید بین برادران خود به حق داوری کنند و بین کسانی که با یکدیگر اختلاف دارند و هیچ یک شاهدی بر ادعای خود ندارد صلح برقرار سازند و همه آنچه را که برای قاضیان در اسلام قرار داده شده، انجام دهند؛ زیرا ائمه، به استناد روایاتی که از آنها رسیده و در نزد آگاهان، صحیح و معتبر است، این امر را در صورت امکان اجرای آن، به آنان –فقهاء- تفویض کرده اند». (المقنته، ص ۸۱۱).
از این عبارت با توجه به صدر آن و آنچه در باب امر به معروف و نهی از منکر آمده، می توان نتیجه گرفت که شیخ مفیدu نیز، مانند سایر عالمان شیعه، اندیشه «امام عادل» را در نظر داشته و مصداق آن را کسی می دانسته که حکومت او از سوی خداوند متعال پذیرفته شده باشد؛ یعنی یا مستقیم منصوب از ناحیه خدا باشد، یا از سوی منصوبان او نصب شده است.
تصرف در زکات. ایشان در «باب وجوب اخراج الزکاه الی الامام» ابتدا اقامه حدود و احکام را بر عهده امام معصوم و جانشین پیغمبر و کسانی که منصوب از طرف آنها باشد، می داند سپس نتیجه می گیرد حمل زکات و رساندن آن به فقهاء در زمان غیبت واجب است بنابراین همان ولایتی را که پیغمبر و امام دارند، همان ولایت را فقهاء دارند و اطاعت مردم از آنان نیز واجب است.
«فاذا عدم السفراء و بین رعیته وجب حملها الی الفقهاء المامونین من اهل ولایته، لان الفقیه اعرف بموضعها اعرف بموضعتها ممن لا فقه فی دیانته؛ اگر نمایندگانی از طرف ائمه معومین برای اخذ زکات وجود نداشت، واجب است آن –زکات- را برای فقیهان اهل بیت بفرستند زیرا، فقیه به موارد مصرف آن از غیر فقیه آگاه تر است».(المقنته، ص ۲۵۰).
۲-سید مرتضی، علم الهدی (متوفای ۴۳۶ ه.ق)
۳-حمزه بن عبدالعزیز دیلمی معروف به سلار (متوفای ۴۴۸ ه.ق)
توجه در آثار علمی معظم له نیز نشانگر اعتقاد وی به مسئله ولایت فقیه است. از جمله در بالاترین مرحله امر به معروف و نهی از منکر که منجر به قتل و جرح می باشد، در صورت تعذر از سلطان المسلمین که همان امام معصوم یا منصوب خاص ایشان است می فرماید این امر به فقهاء شیعه تفویض شده است:
۴-شیخ ابوالصلاح حلبی (متوفای ۴۴۷ ه.ق)
وی شاگرد سید مرتضی و شیخ طوسی و سلار بن عبدالعزیز بوده و از فقهاء بزرگوار و جلیل القدر، فاضل، محدث، مفسر و از مشایخ امامیه است. او صاحب آثار متعددی در فقه است که معروف ترین آنها «الکافی فی الفقه» می باشد. این کتاب، نخستین کتاب فقهی است که در فصل مستقلی با عنوان«تنفیذالاحکام» به بررسی زوایای مختلف ولایت فقیه می پردازد. وی در این فصل ابتدا می فرماید:
۵-شیخ الطائفه، ابو جعفر طوسی (متوفای ۴۶۰ ه.ق)
ایشان منصب قضاء را که یکی از شئون حکومت و زمامداری است در زمان غیبت مخصوص فقهاء و در صورت تمکن،آن را برای فقیه جایز دانسته اند.
دوره دوم: از ابن براج تا ابن ادریس حلی
۱-قاضی عبدالعزیز الحلبیu (متوفای ۴۸۱ ه.ق)
وی در کتاب مهذب می فرماید: «اذا استخلف الجائر انساناً من المسلمین و جعل الیه اقامه الحدود جاز ان یقیمها بعد ان یعتقد انه من قبل الامام العادل فی ذلک
۲-ابن حمزه عماد الدین طوسی (متوفای ۵۵۰ ه.ق)
۳-قطب الدین راوندی (متوفای ۵۷۳ ه.ق)
وی در کتاب «فقه القرآن» می فرماید: «لیس لنا نترک احدا یعمل بالمعاصی اذا مکننا منعه منها… و ان کان امکننا اذلته بالقول فلا مزید علیه و ان لم یمکن الا بالمنع من غیر اقرار لم یزد علی ذلک، فان لم یتم دفعه الا بالحرب دفعناه و ان کان عند اکثر اصحابنا هذا الجنس موقوفاً علی اذن السلطان فیه
هنگامی که شخصی معصیتی انجام می دهد بر ما واجب است که در صورت امکان او را منع کنیم. اگر منع، بوسیله زبان ممکن باشد بیش از آن جایز نیست و در غیر این صورت با راه های دیگری باید با او برخورد شود و از حد آن نباید فراتر رفت و اگر منع او فقط از طریق جنگ (قتل و جرح) مقدور باشد باید این مرحله را هم انجام داد هر چند که اکثر علماء این مرحله را منوط به اذن سلطان می دانند». (سلسله الینابیع الفقهیه، ج ۹، ص ۱۳۶).
ایشان مرتبه آخر امر به معروف و نهی از منکر –قتل و جرح- را منوط به اذن سلطان می دانند و البته منظور از سلطان جز «فقیه عادل» نمی تواند باشد زیرا سلاطین جور به طور قطع و مسلم منظور ایشان نیست و امام معصوم هم که در پرده غیبت است و دسترسی به آن حضرت نیست.
۴-قطب الدین البیهقی الکیدری (از اعلام قرن ششم ه.ق)
از عبارت «ناظر در امور مسلمین» نوعی ولایت بر جامعه مسلمین برداشت می شود که در زمان غیبت معصومین غیر از فقیه عادل نمی تواند مصداق آن باشد و ادله عقلی و نقلی این ادعاء را تایید می کند.
۵-علاء الدین علی بن ابی الفضل، الحسن بن ابوالمجد الحلبیu (متوفای ۵۶۶ ه.ق)
دوره سوم: از ابن ادریس حلی تا محقق کرکی
۱-محمد بن ادریس حلی (متوفای ۵۹۸ ه.ق)
ایشان ولایت در قضاء را که یکی از مراتب و شئون ولایت تدبیری و ولایت در حکومت است در زمان حضور، مخصوص معصومین می داند و می فرماید در زمان غیبت این ولایت به فقهاء تفویض شده است. (السرائر، ج ۲، ص ۲۵).
۲-محقق حلی (متوفای ۶۷۶ ه.ق)
شهید ثانی در مسالک، در بحث خمس می گوید: «منظور از من الیه الحکم در کلام محقق حلی کسی جز فقیه جامع الشرایط نیست». (شرایع الاسلام، ج ۱، ص ۱۸۴).
بنابراین طبق نظر محقق حلی، فقیه عادل، حاکمی است که سمت نیابت از امام عصر عج الله تعالی را دارا می باشد. مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، ج ۱، ص ۴۷۶٫
۳-یحیی بن سعید الهذلی الحلی (متوفای ۶۹۰ ه.ق)
در زمانی که امام از دخالت مستقیم در امور منع دارد، حاکم کسی است که راوی حدیث است و به احکام آشنایی دارد. کسی که فقیه را رد کند مانند آن است که امام را رد کرده باشد… واجب است که حاکم، مجتهد باشد و نسبت به فقه کتاب و سنت و زبان عربی و مسائل اجماع و… عالم باشد… . و جایز نیست برای قضاوت به کسی جز امام یا نائبش یا کسی که به او اذن داده اند مراجعه شود…». (الجامع للشرایع، ص ۵۲۳).
۴-علامه حلی (متوفای ۷۲۶ ه.ق)
۵-فخر المحققین (متوفای ۷۷۱ ه.ق)
چنین توضیح می دهد: «تنبیه: المراد باالحکام هنا السلطان العادل الاصلی، او نائبه فان تغدر فالفقیه الجامع لشرایط الفتوی» پس مراد از حاکم در این گونه موارد عبارتست از: ۱) امام معصوم ۲) نائب خاص معصوم ۳) فقیه جامع الشرایط (نائب عام معصوم) ایضاح الفوائد، ج۲، ص ۶۲۴٫
دوره چهارم: از محقق کرکی تا محقق نراقی
۱-محقق کرکی (متوفای ۹۴۰ ه.ق)
تو شایسته تر از من به سلطنتی؛ زیرا، تو نائب امام هستی و منن از کارگزارانت بوده و به اوامر و نواهی تو عمل می کنم». (پیشینه نظریه ولایت فقیه، ص ۱۷۶، به نقل از دین و سیاست در دوره صفوی، ص ۳۳).
۲-شهید ثانی (متوفای ۹۹۶ ه.ق)
۳-مقدس اردبیلی (متوفای ۹۹۳ ه.ق)
چنانچه ملاحظه می شود ایشان تولیت سهم امام را با فقیه عادل می داند و دلیل آن را سخن علامه، که فرمود: «انما یتولاه من الیه النیابه» و تفسیر آن به فقیه عادل می داند و با توجه به اطلاق «من الیه النیابه» در واقع ولایت عامه فقیه را پذیرفته اند. (مجمع الفائذه والبرهان، ج۴، ص ۵۴۶).
دوره پنجم: از نراقی تا امام خمینی
۱-محقق نراقی (متوفای ۱۲۴۵ ه.ق)
احدهما: کل ما کان للنبی و المام –الذین هم سلاطین الانام و حصون الاسلام- فیه الولایه و کان لهم، فللفقیه ایضاً ذلک، الا ما اخرجه الدلیل من اجماع ائنص او غیرهما.
و ثانیهما: ان کل فعل متعلق بامور العباد فی دینهم او دنیاهم و لابد من الاتیان به ولا مفرمنه اما عقلاً او عاده من جهه توقف امور المعاد او المعاش لواحد او جماعه علیه، و اناطقه انتظام امور الدین او الدنیا به. او شرعاً من جهه ورور امر به او اجماع، او نفی ضرر او اقرار او عسر و حرج، او فساد علی المسلم او دلیل آخر، او ورود الاذن فیه من الشارع و لم یجعل وظیفته لمعین واحد او جماعه و لالغیر معین –ای واحد لابعینه- بل علم لابدیه الایتان به او الاذن فیه، و لم یعلم المامور به و لا الماذون فیه، فهو وظیفه الفقیه و له التصرف فیه والاتیان به» (عوائد الایام، ص ۵۳۶).
چنانچه از سخنان ایشان استفاده می شود، دو ضابطه کلی برای اثبات ولایت فقیه بیان فرموده اند:
ضابطه اول اینکه از بیشتر آیات و روایات استفاده می شود همان ولایتی را که پیامبر و ائمه علیه السلام دارا بودند، -از آن جهت که سلطان و حاکم جامعه هستند- همان ولایت را فقهاء در عصر غیبت دارا می باشند مگر موارد خاصی که اختصاص به مقام عصمت دارد.
ضابطه دوم بیانگر آن است که کلیه امور مربوط به امور دینی و دنیوی و انتظام زندگی بشر است و شارع مقدس برای آن متولی به طور خاص معین نفرموده، وظیفه فقهاء است که به انجام این امور اهتمام ورزند.
۲-امام خمینی
امام خمینیu، معمار و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، اولین فقیهی است که به نظریه ولایت فقیه در سطحی وسیع جامه عمل پوشانید. اعلام حکومت اسلامی و زعامت فقیه عادل در اداره امور جامعه و حضور فقیه برای «مشروعیت بخشیدن» به تمامی ارکان حکومت، نظریه ولایت فقیه را از قوه به فعل و از کنج کتاب ها و کتابخانه ها به صحنه اجتماع آورد.