عبدالحسین زرین کوب انجام داد ودر پیشگفتاری که بر چاپ دوم «دو قرن سکوت» نوشت با اعترافی دلیرانه ، حق پذیری و پختگی تدریجی خویش را ثابت کرد. گام مهمتر زرین کوب در این عرصه ، نگارش کتاب گرانسنگ «کارنامه اسلام» بود.
عبدالحسین زرین کوب انجام داد ودر پیشگفتاری که بر چاپ دوم «دو قرن سکوت» نوشت با اعترافی دلیرانه ، حق پذیری و پختگی تدریجی خویش را ثابت کرد. گام مهمتر زرین کوب در این عرصه ، نگارش کتاب گرانسنگ «کارنامه اسلام» بود.
به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان )
هرچند اظهار نظر کامل پیرامون تمامی مطالب کتاب نیازمند نقد و بررسی موردی است ؛ اما اگر به صورت کلی بخواهیم ارزیابی درباره آن داشته باشیم در این زمینه تو شما را به مطالب ذیل جلب می نمائیم :
یکم . پیشینه کتاب دو قرن سکوت :
مرحوم دکتر عبدالحسین زرین کوب، دو قرن سکوت را در سال 1330 برای اولین بار به چاپ رساند. این اثر که به بررسی سرگذشت حوادث و اوضاع تاریخی ایران در دو قرن اول اسلام می پردازد، بر اساس دیدگاه باستانگرائی و برتری ایران قبل از اسلام تالیف شده و از نظر تاریخی، ایراداتی اساسی دارد که مولف در مقدمه چاپ های بعدی کتاب آن گوشزد نموده است و خود اعتراف می کند که با توجه به شور جوانی ای که در دوران نگاشتن این کتاب با او همراه بوده است، در بسیاری از مسائل مغرضانه نویسندگی کرده است. لذا در چاپ دوم این کتاب دکتر عبدالحسین زرین کوب به انجام تصحیحاتی در راستای صحت بخشیدن هرچه بیشتر به اثرش دست زد. استاد مطهری در خدمات متقابل اسلام و ایران انتقادات جدی و تندی را نسبت به این کتاب دارد و در آغاز این کتاب از نوشته ی استاد مطهری نیز یادشده است. این کتاب در سال 1384 برای نوزدهمین بار توسط انتشارات سخن به چاپ رسید.
دوم . فضای زمانی و فکری نویسنده :
نویسنده در زمان و شرایط به تألیف کتاب مذکور می پردازد که غربزدگی ، حمله به اسلام و تقدیس ایران باستان ، دو پایه سیاست فرهنگی عصر پهلوی بود که توسط روشنفکران سکولار انجام میگرفت. در آن روزگار سرد و سیاه و تلخ ، همسو با مذاق قدرت مسلط، صادق هدایت (نیهیلیست یهودی تبار، که جان بر سر نیست انگاری کافکایی گذاشت) کتاب «پروین دختر ساسان» را نوشت. مجتبی مینوی «مازیار» را همراه با نمایشنامه صادق هدایت منتشر کرد و درآن ، از ارتش رهایی بخش اسلام که رائد و رهنمای آن ، یک ایرانی پارسا و آزاده و فرهیخته (سلمان پارسی) بود با عنوان «مشتی مارخواران اهریمن نژاد» یاد کرد.
سعید نفیسی اعراب مسلمان را «گروه سوسمارخوار و بی خط و دانش» شمرد که 17 وی همچنین در لزوم تغییر خط اعلام کرد: «… من جدا عقیده ایمانی دارم که یکی از نخستین ضروریات زبان فارسی، اختیار کردن خط دیگری جز خط امروز است…». احمد کسروی ، عضو انجمن آسیایی همایونی لندن (بزرگترین لژ فراماسونری در خاورمیانه) بانوشتن کتاب «زبان پاک» به جنگ واژه های عربی تبار موجود در زبان فارسی (که استعمال آنها قرنها در ادبیات کشورمان رواج داشته و در معنی ، تابعیت ایرانی گرفته اند) رفت و به سره نویسی ، بلکه واژه تراشی های بعضا مضحک (نظیر جعل واژه شلپ! به جای شیرینی) پرداخت. (ر.ک : زمانه و کارنامه ابراهیم پورداوود ، علی ابوالحسنی ،جام جم ) در چنین فضائی عبدالحسین زرین کوب کتاب «دو قرن سکوت» را نوشت و در آن ، هرچه را که از آن ایران باستان نبود «زشت و پست و نادرست» شمرد!
سوم . اعتراف و جبران اشتباهات :
بسیاری از روشنفکران شووینیست مآب عصر رضاخان ، بعضاً با شهامت تمام به اشتباه خویش اعتراف کردند. همان کاری که عبدالحسین زرین کوب انجام داد ودر پیشگفتاری که بر چاپ دوم «دو قرن سکوت» نوشت با اعترافی دلیرانه ، حق پذیری و پختگی تدریجی خویش را ثابت کرد. گام مهمتر زرین کوب در این عرصه ، نگارش کتاب گرانسنگ «کارنامه اسلام» بود.
دکتر زرینکوب در مقدمه چاپ دوم مینویسد: «در تجدید نظری که در این کتاب، برای چاپ تازهای کردم، … ترتیب و شیوه کتاب اول را بر هم زدم و کاری دیگر پیش گرفتم. از آنچه سخن شناسان و خردهگیران، در باب چاپ سابق گفته بودند، هر چه را وارد دیدم به منت پذیرفتم و در آن نظر کردم. در جایی که سخن از حقیقت جویی است چه ضرورت دارد که من بیهوده از آنچه سابق به خطا پنداشتهام دفاع کنم و عبث لجاج و عناد ناروا ورزم؟
از این رو، در این فرصتی که برای تجدید نظر پیش آمد، قلم برداشتم و در کتاب خویش بر هر چه مشکوک و تاریک و نادرست بود،خط بطلان کشیدم. بسیاری از این موارد مشکوک و تاریک جاهایی بود که من در آن روزگار گذشته، نمیدانم از خامی یا تعصب،نتوانسته بودم به عیب و گناه و شکست ایران به درست اعتراف کنم. در آن روزگاران، چنان روح من از شور و حماسه لبریز بود که هر چه پاک و حق و مینوی بود از آن ایران میدانستم و هر چه را از آن ایران– ایران باستانی را میگویم- نبود زشت و پست و نادرست میشمردم. در سالهایی که پس از نشر آن کتاب بر من گذشت و در آن مدت، دمی از کار و اندیشه در باب همین دوره از تاریخ ایران، غافل نبودم در این رای ناروای من، چنانکه شایسته است، خللی افتاد. خطای این گمان را که صاحب نظران از آن غافل نبودند، دریافتم و در این فرصتی که برای تجدید نظر در کتاب سابق بدست آمد لازم دیدم که آن گمان خطای تعصب آمیز را جبران کنم.
آخر عهد و پیمانی که من با خواننده این کتاب دارم آن نیست که دانسته یا ندانسته، تاریخ گذشته را به زرق و دروغ و غرور و فریب بیالایم. عهد و پیمان من آن است که حقیقت را بجویم و آن را از هر چه دروغ و غرور و فریب است جدا کنم. در این صورت ممکن نبود که بر آنچه در کتاب خویش نادرست و مشکوک میدیدم از خامی و ستیزهرویی خویش،خط بطلان نکشم و خوانندهای را که شاید بر سخن من بیش از حد ضرورت اعتماد میورزد با خویشتن به گمراهی بکشانم. … خواننده جوانی که آن کتاب سابق مرا خوانده بود، در ذهن خویش پرسشهایی میداشت که من در آنجا، بدانها جوابی نداده بودم. سبب سقوط و شکست سامانیان چه بود؟ … در هر حال از این بایت هیچ ادعایی ندارم: ادعا ندارم که در این جستجو به حقیقتی رسیدهام. ادعا ندارم که وظیفه مورخی محقق را ادا کردهام. این متاعم که تو میبینی و کمتر زینم.»
تلگرام ما را اینجا دنبال کنید
چهارم . نقد استاد مطهری بر کتاب دو قرن سکوت :
استاد مطهری در کتاب ارزشمند و مستند خدمات متقابل اسلام و ایران می نویسد : « خواننده عزیز ! از آنچه در بخش سوم این کتاب خواند هر چند باختصار برگذار شده است یک مطلب کاملا دستگیرش می شود و آن اینکه عکسالعمل ایرانیان در برابر اسلام فوقالعاده نجیبانه و سپاسگزارانه بوده و از یک نوع توافق طبیعی میان روح اسلامی و کالبد ایرانی حکایت میکند . اسلام برای ایران و ایرانی در حکم غذای مطبوعی بوده که به حلق گرسنهای فرو رود . یا آب گوارایی که به کام تشنهای ر یخته شود . طبیعت ایرانی مخصوصا با شرایط زمانی و مکانی و اجتماعی ایران قبل از اسلام این خوراک مطبوع را به خود جذب کرده و از آن نیرو و حیات گرفته است و نیرو و حیات خود را صرف خدمت به آن کرده است
چنانکه میدانیم از سال 41 هجری تا 132 یعنی نزدیک یک قرن امویان بر جهان اسلام حکومت راندند . امویان ، اصلی را که اسلام میرانده بود ، یعنی امتیازات قومی و نژادی ، کم و بیش زنده کردند ، میان عرب و غیر عرب بالخصوص ایرانی تبعیض قائل میشدند ، سیاستشان سیاست نژادی بود امویان حساسیت خاصی علیه ایرانیان داشتند که با سایر نژادهای غیر عرب مثلا قبطیها ، نداشتند . علت اصلی این حساسیت تمایل نسبی ایرانیان نسبت به علویین خصوصا شخص علی علیهالسلام بود ، نقطه حساس سیاست اموی جنبه ضد علوی آن است و نظر به اینکه سیاست علوی بر اجراء جنبههای ضد نژادی و ضد طبقاتی اسلام بود و طبعا اجراء این اصل بر عرب خصوصا قریش که خود را نژاد برتر میدانست دشوار بود، امویان از نخوت عربی و قرشی به سود حکومت خویش بر ضد علویان استفاده میکردند
لهذا امویان با هر عنصر طرفدار علویین اعم از عرب یا ایرانی یا افریقایی یاهندی مبارزه میکردند ، مظالمی که آل علی و پیروان عربشان از امویان دیدند از مظالمی که بر ایرانیان در آن دوره وارد شد بسی بیشتر و جانگدازتر بوده است از سال 132 که عباسیان روی کار آمدند دفتر سیاست ورق خورد.
سیاست عباسیان تا زمان معتصم که عنصر ترک روی کار آمد بر مبنای حمایت از ایرانیان و تقویت ایرانیان علیه اعراب بود . صد ساله اول عباسی برای ایرانیان عصر طلایی بوده است . برخی وزرای ایرانی مانند برامکه که از اولاد بوداییان بلخ بودند و فضل بن سهل ذوالریاستین سرخسی ، بعد از خلیفه بزرگترین قدرت بشمار میرفتند
ایرانیان در قرن اول حکومت عباسی هر چند در رفاه بودند ، ولی از نظر سیاسی جزء قلمرو خلافت اسلامی بودند و حکومت مستقلی نداشتند . اما پس از صد سال یعنی از زمان حکومت طاهریان بر خراسان و بالخصوص از زمان صفاریان حکومت مستقل تشکیل دادند
و البته این حکومتهای مستقل در عین حال تا پایان خلافت عباسی تحت نفوذ معنوی خلفای عباسی بودند ، مردم ایران برای مقام خلافت به اعتبار نام جانشینی پیغمبر اکرم نوعی قداست قائل بودند و حکومت هیچ حاکمی را در ایران مادامی که منشوری از خلیفه نمیآورد شرعی و قانونی نمیدانستند ، تا آنکه در قرن هفتم دستگاه خلافت عباسی برچیده شد و این جریان خاتمه یافت . پس از برچیده شدن خلافت عباسی ، خلفای عثمانی در غیر ایران تا حدی نفوذ معنوی داشتند ، ولی در ایران به علت تشیع این مردم و غیر شرعی دانستن خلافت ، به هیچ وجه نفوذی نداشتند برخی از مستشرقین و در رأس همه آنها سرجان ملکم انگلیسی دو قرن اول ایران اسلامی را – یعنی از حدود نیمه قرن اول هجری که ایران فتح شد تا حدود نیمه قرن سوم هجری که کم و بیش حکومت مستقل در ایران تشکیل گردید – به اعتبار اینکه در این دو قرن ایران جزء قلمرو کلی خلافت بوده و از خود حکومت مستقلی نداشته است ، دوره سکوت و سکون و احیانا دوره بردگی ایرانیان نامیدهاند و نوعی جار و جنجال راه انداخته تا آنجا که برخی ایرانیان را تحت تأثیر فکر خود قرار دادهاند اگر از دید امثال سرجان ملکم بنگریم ، یعنی توده ایرانی را ندیده بگیریم و به تحولات فرهنگی و غیر فرهنگی ثمربخش بینظیر که در همین دو قرن رخ داد و سخت به حال توده ملت ایران مفید افتاد توجه نکنیم و تنها طبقه حاکمه را در نظر بگیریم ، حق داریم دورهای را که ایران جزء قلمرو خلافت بوده دوره سکوت و سکون بشماریم آری اگر تنها طبقه حجاج بن یوسف و ابومسلم خراسانی را در نظر بگیریم که آن یکی صد و بیست هزار نفر را به باد فنا داد و این یکی ششصد هزار نفر را قتل عام کرد و مانند یک عرب متعصب نژادپرست نوحه سرایی کنیم که چرا این ششصد هزار نفر را نیز حجاج که یک عنصر عربی است به باد فنا نداد ؟ و یا مانند یک متعصب ایرانی سوگواری کنیم که چرا ابومسلم در جای حجاج ننشست تا آن صد و بیست هزار نفر هم با دست توانای او قتلعام شوند حق داریم که دو قرن اول را دوره سکون و سکوت از نظر ایران بنامیم ، چون با مقایسه با دورههای دیگر تنها چیزی که مایه تأسف است این است که فیالمثل به جای ابومسلمها نام حجاجها برده میشود اما اگر توده ملت ایران را ، یعنی موزه گرزادهها و کوزه گرزادهها را ، همانهایی که سیبویهها و ابوعبیدهها و ابوحنیفه ها و آل نوبختها و بنیشاکرها و صدها افراد دیگر و خاندان دیگر از میان آنها برخاستند در نظر بگیریم که استعدادهاشان شکفت و توانستند در میدان یک مسابقه آزاد فرهنگی شرکت کنند و گوی افتخار را بربایند و برای اولین بار در تاریخ ایران به صورت پیشوای ادبی ، علمی ، مذهبی ، ملل دیگر درآیند و آثاری جاویدان از خود باقی بگذارند و نام خویش و آب خاک خویش را قرین عزت و افتخار و جاویدانی سازند ، این دو قرن ، دو قرن خروش و نشاط و جنبش و نغمه و سخن است در این دو قرن بود که ایرانیان با یک ایدئولوژی جهانی و انسانی فوق نژادی آشنا شدند ، حقایقش را به عنوان حقایقی آسمانی و مافوق زمان و مکان پذیرفتند و زبانش را به عنوان زبانی بینالمللی اسلامی که به هیچ قوم خاص تعلق ندارد و تنها زبان یک مسلک است از آن خود دانسته و بر زبان قومی و نژادی خویش مقدم شمردند
عجبا ! میگویند ( در طی این دو قرن زبان ایرانی خاموشی گزیده بود و ایرانی سخن خویش جز بر زبان شمشیر نمیگفت ) من حقیقتا معنی این سخن را نمیفهمم ! آیا زبان علمی زبان نیست ؟ ! آیا زبان ادبی زبان نیست ؟ آیا شاهکار ادبی سیبویه که در فن خود همطراز المجسطی بطلمیوس و منطق ارسطو در فن خودشان ، به شمار میرود جز در این دو قرن آفریده شده است ؟ ! آیا ادب الکاتب ابن قتیبه که آن نیز در فن خود یک شاهکار است محصول این دو قرن نیست ؟ ! آیا شاهکار ادبی آفریدن مربوط به زبان نیست ؟ خواهند گفت : اینها هر چه هست به زبان عربی است جواب این است : مگر کسی ایرانیانرا مجبور کرده بود که به زبان عربی شاهکار خلق کنند ؟ اصلامگر ممکن است کسی با زور شاهکار خلق کند؟
! آیا این عیب است بر ایرانیان که پس از آشنایی با زبانی که اعجاز الهی را در آن یافتند و آن را متعلق به هیچ قومی نمیدانستند و آن را زبان یک کتاب میدانستند به آن گرویدند و آن را تقویت کردند و پس از دو سه قرن از آمیختن لغات و معانی آن با زبان قدیم ایرانی زبان شیرین و لطیف امروز فارسی را ساختند ؟ میگویند : زبان این قوم ( ایرانیان قبل از اسلام ) زبان قومی بود که از خرد و دانش و فرهنگ و ادب به قدر کفایت بهره داشت ، با این همه این قوم که ( به صد زبان سخن میگفتند ) وقتی با اعراب مسلمان روبرو گشتند ( آیا چه شنیدند که خاموش شدند ؟ آقای دکتر زرین کوب که سؤال بالا را طرح کردهاند ، خود بدان پاسخ دادهاند میگویند : زبان تازی پیش از آن زبان مردم نیمه وحشی محسوب میشد و لطف و ظرافتی نداشت . معهذا وقتی بانک اذان در فضای ملک ایران پیچید ، زبان پهلوی در برابر آن فروماند و به خاموشی گرایید . آنچه در این حادثه زبان ایرانیان را بند آورد سادگی و عظمت ( پیام تازه ) بود و این پیام تازه ( قرآن ) بود که سخنوران عرب را از اعجاز بیان و عمق معنی خویش به
سکوت افکنده بود .
پس چه عجیب که این پیام شگفتانگیز تازه ، در ایران نیز زبان سخنوران را فروبندد و خردها را به حیرت اندازد ؟ حقیقت این است که از ایرانیان آنها که دین را به طیب خاطر خویش پذیرفته بودند شوروشوق بیحدی که در این دین مسلمانی تازه مییافتند چنان آنها را محو و بیخود میساخت که به شاعری و سخنگویی وقت خویش به تلف نمیآوردند (دو قرن سکوت ص 107 – .108)
کوچکترین سندی در دست نیست که خلفا حتی خلفای اموی مردم ایران را به ترک زبان اصلی خود ( البته زبانهای اصلی خود ، زیرا در همه ایران یک زبان رائج نبوده ، در هر منطقهای زبان مخصوص بوده است ) مجبور کرده باشند . آنچه در این زمینه گفته شده است مستند به هیچ سند تاریخی نیست ، و هم و خیال و غرض و مرض است . زیبایی و جاذبه لفظی و معنوی قرآن و تعلیمات جهانوطنی آن ، دست به دست هم داد که همه مسلمانان این تحفه آسمانی را با اینهمه لطف از آن خود بدانند و مجذوب زبان قرآن گردند و زبان اصلی خویش را به طاق فراموشی بسپارند منحصر به ایرانیان نبود که زبان قدیم خویش را پس از آشنایی با نغمه آسمانی قرآن فراموش کردند ، همه ملل گرونده به اسلام چنین شدند ، و چنانکه مکرر گفتهایم اگر کوشش عباسیان که سیاست ضد عرب داشتند نبود ، زبان فارسی امروز که با زبانهای قبل از اسلام متفاوت است پدید نمیآمد خلفای عباسی بهترین مشوق این زبان بودند ، آنها مایل نبودند که زبان عربی درمیان توده ایرانی رایج گردد بنیالعباس شعوبیان را که ضد عرب بودند و در مطاعن و مثالب عرب کتاب تألیف میکردند تأیید و تقویت مینمودند.
علان شعوبی کتابی در بدیهای عرب و صفات نکوهیده آنان نوشت در حالی که کارمند رسمی هارون و مأمون بود و در بیت الحکمه برای آنها کتاب استنساخ میکرد و مزد میگرفت همچنین سهل بن هارون شعوبی که شدیدا ضد عرب بود و علیه عرب کتاب نوشت مدیر بیتالحکمه هارونی و مأمونی بود (ترجمه تاریخ تمدن جرجی زیدانج 3 ص 310 – . 311 ) ، همچنانکه قبلا در فصل مربوط به زبان فارسی گفتیم ، مأمون اول حاکمی است که شاعری پارسی گوی را فوقالعاده تشویق کرده است آری آن بود علت خاموشی گزیدن ایرانیان از پارسی گویی ، و این بود علت رواج ثانوی این زبان . و البته همچنانکه باز هم گفتهایم رواج ثانوی زبان فارسی ، به هیچ وجه جای تأسف نیست ، بلکه جای شکر است : هر زبانی از خود لطف و زیبایی خاص دارد . زبان فارسی از برکت لطف و زیبایی خود و هم از همت و ایمان ایرانیان پارسی گوی خدمات بسیار ارزندهای به اسلام کرده است ادوارد براون منصفانه خود را از غرضرانیهای امثال سرجان ملکم برکنار میدارد ، وی میگوید : دو کتاب تاریخ ایران است که انگلیسها بیشتر با آن آشنا و دینی خود را به مقام قداست رساندند در حدی که مورد احترام فوقالعاده مذهبی ملل دیگر قرار گرفتند و هنوز هم در کتب اسلامی ، مخصوصا در کتب غیر ایرانی و غیر شیعی نام آنان در هالهای از قدس قرار گرفته است
در اقصی بلاد اسلامی مردم نام آنها را با احترام فراوان میبرند . این دوره از نظر علمی و فرهنگی در ردیف اول است و اما از جنبه کسب قداست و احترام مذهبی برای ایرانیان قطعا بیرقیب و بینظیر است اگر بخواهیم محصول این دو قرن را روشن کنیم باید نظری به جامعه ایرانی از حدود دهه سوم قرن اول هجری که ایران به دست مسلمانان فتح شد تا حدود دهه دوم قرن سوم هجری که طاهریان در خراسان نیمه استقلالی یافتند و بلکه تا حدود دهه ششم قرن سوم که صفاریان استقلال یافتند بیفکنیم و نتیجهگیری کنیم البته از این نکته نباید غافل بود که تازه در عهد صفاریان و سامانیان و غیر هم نیز بسیاری از دانشمندان ایرانی که استعداد خویش را به ظهور رسانیدهاند در ایران و حوزه حکومت ایرانی نبودهاند غالبا در عراق و احیانا در حجاز یا جای دیگر میزیستهاند بگذریم از سلمان فارسی که افتخار صحبت رسول خدا را کسب کرده و به شرف « منا اهل البیت » نائل آمده است و از نظر مسلمانان شیعه افضل صحابه رسول خدا و امیرالمؤمنین است و از نظر غیر شیعه در ردیف کبار صحابه است و نام نامیش در دیوار مسجدالنبی میدرخشد از این مرد بزرگ و بزرگوار میگذریم ، سایر ایرانیان نامدار را در نظر میگیریم . و چون طرف سخن ما کسانی هستند که با مقیاس احساسات ملی و ایرانی با ما سخن میگویند ، ما عجالتا با احساسات شیعی و حتی با احساسات اسلامی خودمان کاری نداریم ، تنها از جنبه افتخارات ملی مطلب را محل بحث قرار میدهیم . میخواهیم اجمالا ببینیم این دو قرن چه امکاناتی و چه افتخاراتی برای ملت ایران خوارزمی ، همچنین نوبختیان ، ابومعشر بلخی، ابوالطیب سرخسی و غیر اینهااز سرداران اسلامی ایرانی ، گذشته از سردارانی که در ایران جنگیدهاند مانند طاهر ذوالیمینین ، باید موسی بن نصیر فاتح اسپانیا را نام برد
آری این است دو قرنی که آنرا دوره رکود و سکون و سکوت ایران نامیدهاند. » ( جهت آگاهی و مطالعه بیشتر ر.ک :خدمات متقابل اسلام و ایران ، صص 668-677 )
پنجم . کارنامه اسلام :
روزی که اسلام وارد ایران شد مورد استقبال باشکوه مردمی قرار گرفت که از نظام تبعیض و ستم امپراتوری ساسانی به تنگ آمده بودند. برخلاف کسانی که مدعی اند ملت ما به دلیل ترس از شمشیر به اسلام روی آورد ، این آیین آسمانی در اعماق وجود ایرانی خسته از ظلم و شیفته عدل جای خود را پیدا کرد و بر آن اساس تمدن باشکوهی را در هزار سال پیش پایه گذارد که چهره های برجسته و کم نظیری همچون زکریای رازی ، بوعلی سینا، خواجه نظام الملک و… را به عالم انسانیت تقدیم کرد. چهره هایی که اروپا قرنها خوشه چین دریای علم و فضل آنها بود و از سفره دانش آنها ارتزاق می کرد و تمدن جدید هم به اعتراف خاورشناسان و امداد آن دستاوردهاست. ایرانی اسلام را با جان و دل پذیرفت و به قول استاد مطهری از آن بهره ها برد و متقابلا به پیشبرد و پیشرفت آن در جهان نیز بیشترین کمکها را داد. دکتر عبدالحسین زرین کوب در مقدمه کتاب « کارنامه اسلام » می نویسد : « کارنامه اسلام یک فصل درخشان تاریخ انسانى است.نه فقط از جهتتوفیقى که مسلمین در ایجاد یک فرهنگ تازه جهانى یافتهاند بلکه نیزبسبب فتوحاتى که آنها را موفق کرد به ایجاد یک دنیاى تازه،وراى شرقو غرب:قلمرو اسلام که در واقع نه شرق بود نه غرب. » ضمن توصیه مطالعه این کتاب ، در ادامه توجه شما را به بخشی از آن جلب می نمائیم :
« نگاهی به علم نجوم و ریاضیات در اسلام
در ریاضیات،نجوم،و فیزیک مسلمین کارهای قابل توجه داشتهاند.
رصدخانهیی که مامون ضمیمه بیت الحکمه کرد مرکزی شد برای مطالعهدر نجوم و ریاضیات.درین رصدخانه مسلمین محاسبات مهم نجومیانجام دادند چنانکه طول یک درجه از نصف النهار را با دقتی نزدیک بهمحاسبات امروز اندازه گرفتند.تفصیل طرز عمل و محاسبه را ابن خلکاندر شرح حال محمد بن موسی خوارزمی نقل میکند.ارقام معروف بههندی از همین ایام نزد مسلمین متداول شد و ظاهرا ترجمه کتابنجومی سدهانته-معروف به سندهند-از سنسکریتبه عربی که بوسیله محمد بن ابراهیم فزاری انجام شد و همچنین کارهای خوارزمی از اسبابرواج این ارقام شد،چنانکه جنب و جوش بازرگانی مسلمین و وسعتدامنه تجارت آنها بعدها موجب انتشار استعمال این نوع ارقام شد دراروپا. (1)
در هر حال خوارزمی از مؤسسان جبر نیز-بعنوان یک علممستقل-هست و وی بود که اولین کتاب را در باب در اروپا معادل فن محاسبه تلقیشد چنانکه نام کتاب نیز به شکل Algebra عنوان علم جبر باقی ماند.جبر خوارزمی در قرون وسطی نزد اروپائیان فوق العاده اهمیتیافت و تا زمان ویت F.viete (متوفی1603 میلادی)مبنایمطالعات ریاضی اروپائیان بود (2) وی در ریاضیات بین طریقه یونانی وهندی تلفیق گونهیی انجام داد و سیستم عدد نویسی هندی را بینمسلمین رایج کرد.گفتهاند که وی بیش از هر دانشمند دیگر قرونوسطی در طرز فکر ریاضی تاثیر گذاشت. (3) ابوالوفای بوزجانی(متوفی388 ق)در بسط علم مثلثات نیز-مثل جبر-کارهای ارزنده کرد.
Sin مطابقت چنانکه در استخراج جیب زاویه سی درجه طریقهیی یافت که نتیجه آن تاهشت رقم با مقدار واقعی 30 دارد. (4) در اروپا حل مساله جمع زوایا را به کوپرنیک منسوب میدارندو او که از راه حل ابو الوفا بیخبر بوده است ظاهرا برای حل مساله طریقهییپیچیدهتر از ریاضیدان اسلامی یافته است. (5) خیام با آنکه آثارش درقرون وسطی به لاتینی ترجمه نشد تا در بسط ریاضیات اروپا مؤثر افتد بهرحال در جبر از بزرگترین علماء قرون وسطی است.وی اول کسی است کهبه تحقیق منظم علمی در معادلات درجه اول،دوم،و سوم پرداخته استو رساله او در جبر برجستهترین آثار علماء قرون وسطی است در جبر.
در هر صورت جبر و مقابله را اولین بار مسلمین وارد نظام علمی کردند،همچنین استعمال جبر در هندسه و بالعکس بوسیله مسلمین انجام یافتو این امر نیز در بسط هندسه تحلیلی تاثیر بسزائی داشت. (6) خدمات مسلمین به بسط و توسعه ریاضیات منحصر به همین حدودنماند.در همان دوره مامون که مسلمین کتاب بطلمیوس و اقلیدس وسندهند را (Alcuin) مربی و عالم ترجمه و تحریر میکردند در تمام اروپا ریاضیدان مشهوریکه وجود داشت عبارت بود از الکوین دربارشارلمانی که نوشتههای او در ریاضیات از بعضی اصول مقدماتی تجاوزنمیکرد.در تمام قرون وسطی،پیشرفت ریاضیات در واقع به نبوغ ریاضی مسلمین مدیون بود.حتی در نیمه اول قرن پانزدهم میلادی کهمسلمین با مشکلترین مسائل هندسه دست و پنجه نرم میکردند،معادلات درجه سوم جبری را به کمک مقاطع مخروطی حل میکردند،ودر مثلثات کروی تحقیقات ارزنده انجام میدادند،در اروپا تحقیقاتریاضی از حساب تقویم و طرز بکار بردن چرتکه-که غالبا در سطححوائج روزانه بود-در نمیگذشت (7) در هندسه مسلمین کارهایریاضیدانان یونانی را دنبال کردند،و اصول اقلیدس را ترجمه و شرحکردند.بعلاوه،علم مثلثات را آنها بوجود آوردند.در واقع همان ترجمهاقلیدس هم در آن زمان خالی از اهمیت نبود چنانکه رومیها بداننپرداخته بودند و وقتی برای اولین بار در قرن دهم میلادی به زبان لاتینترجمه میشد تقریبا سه قرن از ترجمه عربی آن که بوسیله حجاج بن یوسف-یک ریاضیدان عهد هارون الرشید-انجام شده بود میگذشت.
در نجوم،مطالعات مسلمین مخصوصا ارزنده بود.مطالعاتبابلیها،هندوان،و ایرانیان که به آنها رسید از اسباب عمده شد (Albumasar) میخواندهاند-مجموعه درپیشرفت آنها:ابو معشر بلخی که اروپائیها در قرون وسطی وی را به نام زیجاتی داشت که در آنحرکات سیارات از روی طریقه هندی و رصد گنگ دز محاسبه شده بود واگر چه اصل آن نمانده است اما آثار دیگر او از خیلی قدیم به زبان لاتینیترجمه و مکرر چاپ شده است و اینهمه او را در نجوم در تمام قرون وسطیشهرت جهانی بخشید.
با اینهمه،وی رویهمرفته به عنوان یک منجمبیشتر اهمیت دارد تا بعنوان یک عالم نجوم.از اینها گذشته،تجارب واطلاعات صابئین نیز در پیشرفت نجوم اسلام تاثیر بسیار داشت.ثابتابن قره-که به هندسه و فیزیک علاقه داشت-در تحقیق طول سالشمسی و درجه آفتاب مطالعات مهم کرد.بتانی که نیز از میراث صابئینبهره داشتبا تالیف زیجی در بسط هیئت و نجوم اسلامی تاثیر قابل ملاحظه کرد.وی حرکت نقطه اوج آفتاب را کشف کرد و بعضی اقوالبطلمیوس را درین باب نقد و اصلاح نمود.ملاحظات او درباب خسوفدر محاسباتی که دانتورن (Dunthorn) از علماء قرن هجدهماروپا کرد به عنوان یک رهنما یا محرک تلقی شد.نیز وی برای مسائلمربوط به مثلثات کروی راه حلهایی یافت که رجیومانتوس(متوفی1476)از آنها استفاده کرد (8) کارهایی را که مسلمین در نجوم و ریاضیاتانجام دادهاند نالینو ایتالیائی،کارادوو فرانسوی و چندتن از علماءمعاصر دیگر تا حدی ارزیابی کردهاند.
احوال و آثار منجمین و ریاضیدانهایاسلامی نیز در کتاب ریاضیدانان و منجمین عرب تالیف سوتر و تاریخادبیات عرب تالیف بروکلمان بررسی شده است.این میراث علمی عظیممسلمین،هم از حیث وسعت موجب اعجاب است هم از لحاظ دقت. دربین آثار مهم نجومی مسلمین مخصوصا کتب زیج را باید نام برد کهبعضی از آنها شاهکار دقت ریاضی است.از سه شاهکار نجومی مسلمیندرین زمینه به عقیده سارتون یکی صورالکوکب عبد الرحمن صوفی است(متوفی376)دیگر زیج ابن یونس(متوفی399)است که شایدبزرگترین منجمین اسلام باشد و چون وی آن را به نام الحاکم بامر اللهخلیفه فاطمی مصر ساخت زیجحاکمی خوانده میشود.سومین شاهکارنجومی عبارتست از زیجالغبیگ که با همکاری امثال قاضی زاده رومیو غیاث الدین جمشید کاشانی تدوین شد اما قتل الغبیگ مطالعات جدیمربوط به نجوم را در شرق در واقع پایان داد.از جمله اقدامات علمیمسلمین در امور مربوط به ریاضی و نجوم اصلاح تقویم بود.در عهدجلال الدوله ملکشاه سلجوقی که گویند عمر خیام هم با منجمین دیگردرین اصلاح همکاری داشت و تقویم جلالی که بدینگونه بوجود آمداز بعضی تقویمهای مشابه که در اروپا بوجود آمد دقیقتر بود و شاید عملیتر.
علماء اسلامی مکرر از هیئتبطلمیوس و اقوال یونانیان انتقاد کردند و هر چند ایرادهایی که بر آن گرفتند بکلی موجب دگرگونکردن دنیای بطلمیوسی نشد اما زمینه را برای اصلاحات گالیله،کپلر،و کوپرنیک آماده ساخت.حتی مساله حرکت زمین،که بعضی از یونانیهاهم متعرض آن شدند نزد مسلمین مطرح شد.چنانکه ابو سعید سجزی-کهتا اواخر قرن چهارم میزیست-اسطرلابی ساخت مبتنی بر فرض حرکتزمین و سکون افلاک.
آیا سجزی واقعا به حرکت زمین معتقد بود یا ایناعتقاد را فرضی قرار داده بود برای عمل اسطرلاب خویش؟درستمعلوم نیست اما بیرونی که از این اسطرلاب سجزی صحبت کرده استاین فرض را-بر خلاف حکمائی امثال رازی و ابن سینا که در بطلانآن شک نداشتهاند-ممکن میدانسته است هر چند اثباتش را مشکلمییافته (9) در بین کسانی که هیئتبطلمیوس را انتقاد کردهاند نامخواجه نصیر الدین طوسی را نیز مخصوصا باید ذکر کرد.این وزیر معروفو عالم بزرگ و جامع شیعه نه فقط مؤسس واقعی رصدخانه عظیم مراغهو زیجایلخانی بود بلکه آشنایی علماء اسلام را با تحقیقات چینیهانیز فراهم آورد. بعلاوه،وی ظاهرا در مدت اقامت در الموت (10) نیز بهکار رصد و نجوم اشتغال داشت و در آن امر مهارت تمام بدست آورده بود.
خواجه نصیر طوسی قطع نظر از تحریر اقلیدس و مطالعات راجع به مثلثات-که آن را از گرو نجوم بیرون آورد و مستقل ساخت-در کتاب تذکره،هیئتبطلمیوسی را بشدت انتقاد نمود و خود نظریات بدیعی پیشنهادنمود.اثبات و طرح عیوب سیستم بطلمیوس به ضرورت اظهار طرح تازهییکه بعدها بوسیله کوپرنیک عرضه شد کمک کرد (11) آیا ممکن استبعضی از آراء او درین باب از طریق بیزانس به کوپرنیک رسیده باشد؟
بعضی این احتمال را بعید نمیدانند و برای آن قراینی نیز یافتهاند.
در بین مساعی مسلمین در بسط ریاضیات کشف ترتیب کسوراعشاری را باید یاد کرد و روشهای تقریبی که توسط غیاث الدین جمشید کاشانی صورت یافت.در هندسه بعضی مسائل که برای قدما لا ینحلمانده بود نزد ابن هیثم و ابو سهل کوهی و امثال آنها راه حلهایی یافت.
مساله امتحان کردن محاسبات از طریق طرح نه نه و قاعده موسوم بهخطاین منسوب به مسلمین است.محاسبات اعداد بزرگ نجومی با حداقلاشتباهات حاکی است از تبحیر آنها در علم اعداد.بعلاوه،مسلمین درساختن آلات نجومی،تکمیل اسطرلاب،و ماشینهای محاسبه جهت تنظیمزیجها کارهای ارزنده انجام دادند.
ازین تحقیقات و مطالعات در فیزیک و مکانیک هم نتایج نیکو وجالب بدست آمد.ابو معشر بلخی در کتاب المدخل الکبیر که راجع بهنجوم است-و در 1130 بوسیله یوهانس هیسپالنسیس به لاتینیترجمه شده-تاثیر ماه را در مساله جزر و مد بررسی کرد و اروپا ظاهرادر قرون وسطی قوانین راجع به جزر و مد را از کتاب وی آموخت. (12) در فسطاط مصر یک دانشمند ریاضی به نام فرغانی،در روزگارمتوکل توانست میلهیی مخصوص تعبیه کند برای اندازهگیری ارتفاعآب نیل در (Optics) در اروپا هنگام فیضان.کارهای یعقوب کندی و مخصوصا ابن هیثمبصری در مسائل مربوط به علم مناظر تاثیرگذاشت چنانکه،هم راجربیکن به آثار ابن هیثم مدیون شد و هم کپلر. (13) ابن هیثم بزرگترین فیزیکدان مسلمین بود و یکی از بزرگترین محققانعلم مناظر در تمام ادوار (14) در واقع تحقیقات ابن هیثم درباره نور وقواعد انکسار و انعکاس آن منشا کشفیات بعدی شد،بطوریکه میتوانگفت اگر ابن هیثم نبود راجربیکن بوجود نمیآمد و خود راجربیکن در یککتاب خویش مکرر از ابن هیثم نام میبرد و از سخنان او نقل میکندچنانکه کپلر نیز ازین دانشمند (Alhasen) میخواندهاند و او را بعضیمحققان از حیث مسلمان نام میبرد.ابن هیثم را اروپائیهابسبب نامش الحسن میتوان گفت که وی بهر حال بهترین تجسم روح تجربی بود در تمام قرون وسطی (16) بیرونیدر باب وزن مخصوص اجسام تحقیقات علمی کرد و وزن مخصوصشانزده جسم را با چنان دقتی تعیین نمود که تقریبا با علم امروز موافقاست.مطالعات ابوالفتح خازنی صاحب میزان الحکمه در باب تعادلمایعات اهمیت علمی داشت و وی هم در باب وزن مخصوصاجسام و آلیاژها تحقیقات و محاسبات درست کرد.مطالعات خازنی البتهمحدود به انواع ترازو نیست.در باب وزن،مرکز ثقل و مسائل مربوط بهآنها نیز بحث فیزیکی و ریاضی دارد.در هر حال راجع به انواع ترازوتحقیقات بسیار بوسیله مسلمین انجام یافته است و خاصه در باب ترازویرومی-قراسطون.بعضی مکانیسینهای مسلمان،حتی در عهد جنگهایصلیبی،برای پادشاهان فرنگ نیز پارهیی تعبیهها درست میکردهاند (17) رویهمرفته در مکانیک-علم حیل و جراثقال-تحقیقات مسلمین خالیاز اهمیت نبود-خاصه از لحاظ نظری.از مرده ریگ یونانیان (Heron d,Alexandrie) را قسطابن لوقا ترجمه کردبه امر المستعین بالله خلیفه عباسی. رسالههرون اسکندرانی از کارهائی که خود مسلمانان درینرشته انجام دادند رساله احمد خوارزمی بود-از بنی موسی.درین رساله،خوارزمی توضیحات علمی جالبی درباب بعضی مسائل مربوط بههیدرولیک داده بود.یک اثر جالب دیگر مسلمین درین باره عبارتست ازرساله بدیع الزمان جزری که مؤلف آن را در سال 602 هجری به فرمانقرا ارسلان امیر دیار بکر تالیف،کرده است و قسمت عمده اسباب وتعبیههایی که وی در آن شرح میدهد اختراع خود او بوده است.
وقتی تاریخ تکنولوژی جدید بررسی شود سهم مسلمین در تحول آنبیشک قابل توجه است. 13
پینوشتها:
Sarton, Introduction, I/585 1.
2. مصاحب،خیام بعنوان عالم جبر/103
Sarton, Introduction, I/563-4 3.
4. خیام بعنوان عالم جبر/104
Carra de Vaux, in Legacy of Islam/390 5.
6. مصاحب،خیام بعنوان عالم جبر/109
7. سارتون،سرگذشت علم،ترجمه احمد بیرشک/205
Nallino, EI(2),Vol.I/1138 8.
9. تقی زاده،تاریخ علوم در اسلام/99
10. Aydin Sayili, in Ankara uniuersitesi dil ue Tarib-Gografya FakultesiDergisi,Cilt XIV, Sayi 1-2/2-3
11. تقی زاده،تاریخ علوم در اسلام/97
Millas, J.M. EI(2), Vol.I/143-4 12.
Legacy of Islam/334 13.
Sarton, Introduction I/271 14.
15. مصاحب،خیام بعنوان عالم جبر/106
Sarton Introduction, I/694 16.
Carra de Vaux, Penseurs de l|Islam II/181 17. »
متن کتاب فوق در پایگاه tebyan موجود می باشد .
سلام
تشکر از نظرتون
خوشحال میشیم که از کمک همه مخاطبای سایت برای ارائه بهتر اطلاعات به دوستان دیگر استفاده کنیم پس شما هم آستین بالا بزنید
درودبرایران بزرگ،شماکه درخواست دادن نظرروداری،ومیخوای که آستین بالابزنن،چراپیامها راچاپ نمیکنی؟؟؟؟؟؟؟؟شماپیام وچاپ کن،آخرآخرآخرش چن تاداعشی یک جوابی میدن دیگه، یایکی گفته بودضددین!!!!هاروبمن معرفی کنین باپول من به کربلابروید(نه اینکه جاقحطیه وهمه راه هابه کربلاختم میشه)
mental health counseling association [url=http://www.rgdmape.com/fiere/cytotec.html]cytotec sin receta[/url] majors to become a doctor
با سلام و خسته نباشید خدمت شما دوست و برادر گرامی امیدوارم موفق باشید
اگر عمل ز ورای سخن عبور کند
ز حتم یوسف زهرای ما ظهور کند
ز حتم یوسف زهرای ما ظهور کند
ز حتم یوسف زهرای ما ظهور کند
ز حتم یوسف زهرای ما ظهور کند
و گاهی میزها پایه اش می شکند و پرونده بعضی آدم ها را به آتش می کشاند!
کتابهای مطهری سراسر دروغ,مغلطه گری و سفسطه های اغماض آلود است. کتاب دوقرن سکوت زرین کوب با اینکه در بسیاری از مباحث به بیراه رفته است اما به دلیل اینکه از روی رفرنس های معتبر نظیر فتوح البلدان -تاریخ طبری-ابن اثیر-تاریخ سیستان-تاریخ یعقوبی و سایر منابع اصیل نوشته شده است بسیار مستندتر از نوشته های نویسندگان متعصب اسلام گرا می باشد.ای کاش امثال مطهری در اوایل ظهور اسلام حضور داشتند تا جلوی چشمش به همسرش و فرزندش تجاوز کنند و اموالش را به یغما ببرند و خودش و فرزندانش را برده و غلام و کنیز کنند. لطفا سفسطه نکنید.تمام امکانات دولتی متاسافانه امروز در اختیار اسلام گرایان است و ماجرا را وارونه جلوه می دهند
چرت نگو
همه حرفاتون صحیح و درست و به جا، فقط اون ” نیهیلیست یهودی تبار” درباره صادق هدایت چی بود اون وسط، این بنده خدا که حداقل شش پشتش که ما میشناسیم مسلمان بودن قربانت
ما میدونیم شما چرا اعراب رو دوست دارید چون از اونا به وجود آمدید.دوم اینکه شما به جای اینکه از این محققان و بزرگانی که عمر خود را صرف زنده نگاه داشتن فرهنگ و زبان ایرانی کردن حداقل به خاطر اون آب و هوایی که در داخل این کشور وارد بدن ها و مغز متحجر تان میشود کمی احترام به خرج داده و این دروغ ها را ننویسید.هر چند مردم عاقل و دانا شما ها را خوب شناخته اند.
مسلما همه میدونن اینا چیه . شما هم میدونی من هم میدونم . کذاب بودن اینا تو دنیا رسواشون کرده . مثل کسی که می افته تو آب ولی شنا بلد نیست داره دست و پا میزنه هر کاری هم می کنه تا خودش نجات بده معلومه این ماجرا هم چه جوریه .
اگر اینطور بود ایرانیان که شما میگی از دین زده شده بودن پس بعد از اینکه اعراب خواستن اروپا رو تسخیر کنن ایرانیان چرا با اروپاییا همدست شدن و نزاشتن اسلام اونجا بره؟ اگه جواب قانع کننده ای دارین بگین
هنگام نوشتن این مقاله مبحث وجود جنایتکار انقلابی مثل صادق خلخالی و کفتارهای تروریستش و ترس زرین کوب رو فاکتور گرفتید که البته با این اوصاف مقالتون پشیزی ارزش نداره
یک مشت دروغ نوشتی که چی بشه
خوب که ننوشتی که ایران به اعراب حمله کردن و اونا رو کشتن
واقعا متاسفم که این متن پر از دروغ و جانبدارانه رو خوندم
تازه تو کتاب اجتماعی ۸ ام گفتن اعراب مسلمان بعد یجوری نوشته انگار ایرانیان باستان بد بودند
واقعا متاسفم
گیریم که همه اینا درست
پس چرا کشتار و تجاوز و جنایات اعرابو نمیگید؟
من جایی نخوندم که زرین کوب یا مطهری نقضی بر این قتل و تجاوز وحشیانه کرده باشن!!!!؟!؟!
لطفا اگه کسی جوابی داره بگه سپاس
کاش میشد فرق درست و نادرست رو فهمید
بسم الله
برخی از دوستان که ذکر کرده بودند که به دیگران احترام بگذارید خودشون بلافاصله با تهمت متحجر بودن !!و رسوای عالم شدن!! که مدت هاست داره زده میشه سعی در نشان دادن درستی کلام خودشون بودند.نکته ای که باید بدونید اینه که سعی در مخاطب قرار دادن ما با توهین و انگ زدن نمیتونید به جایی برسه چون خدا بهمون گفته شده از طرف اشخاصی کلمات آزار دهنده ای خواهید شنید اما هیچ وقت مایوس نشید و کار ضد اسلامی نکنید بنابراین ما به شما توهینی نخواهیم کرد.دوما در مورد دوست داشتن اعراب:ما اهل بیت پیامبر(ع) رو نه تنها دوست داریم بلکه عاشقشون هستیم.ما ایرانی هستیم و به ایرانی بودنمون افتخار میکنیم در عین حال عاشق این خاندان هم هستیم چون عاشق خدا هستیم.در واقع رسالت خدایی این خاندان باعث عشق ما به اونهاست.اما در مورد حمله اعراب به ایران هم لازمه بدونید که این کار،کار اهل بیت نبود و مورد تایید هم نبود. این حمله رو خلفا انجام دادن.گاهی سخن های بدون سندی در مورد حضور امام حسین(ع) و امام حسن(ع) زده میشه که هیچ دلیلی نمیتونه کسی براش بیاره.توجه دارید که وقتی حضرت علی(ع) 4سال و خرده ای خلیفه بودن به جایی حمله نکردن.این اسلامی ست که ما بهش استناد می کنیم.حالا اگر میخواین اسلام رو به رفتار اون خلفا نسبت بدید و بگید شما اون دسته اید خب میتونید این کار رو بکنید اما واقعیت رو نگفتید در این صورت.خلاصه نکته آخر اینکه اگر جایی قصد تخریب چیزی رو دارید سعی کنید اول مستنئداتی تهیه کنید تا حرفتون خالی از منطق نباشه.از بحث و مناظره استقبال میکنیم.
سلام
خدا قوت
فقط خواستم بگم هیچ چیز به اندازه اسلام به بشریت خدمت نکرده و نخواهد کرد.
اسلام ناب محمدی
خوشبختانه هر چه می گذرد حقانیت این دین بیشتر اثبات می شود و از سوی دیگر چهره دشمنان و منافقان آشکار تر می گردد.
دعای ما همراهتان
نمی دونم چرا یاد دو جمله می اقتم یکی این که حزب باد شرف نداره دیگری که از یکی از دوستام شنیدم از استاد شفاست میکه ایرانیانی مثل شریعتی باید اول در کتب مورخین عرب مطالعه کافی داشته باشن بعد کتاب بنویسند
معلوم نیست حکومت استاد زرین کوب رو به چی تحدید کرده که در جلد دوم میگه مطالب کتاب چاپ اول تاثیر پذیر از هدایت بوده
استاااااااد مطهری.وکتاب عرب پرست خدمات متقابل اسلام وایران
انگار خود ایرانیا همشون شلو فلجو چیزی از انقلاب علیه حکومت ظالم توانی نداشتن که مشتی عرب متوحش بیان به اونا کمک کنن انگار عربها عاشق چشمو ابرو ایرانیا بودن(البته بر منکرش لعنت .که در حد جنون عاشق چشمو ابروی دختران وزنان ایرانی بودن)اگر همین اسلام در اموزهاش نمیگه ساکت موندن در مقابل ظالم فرقی با همکاری با ظالم نداره
پس چرا امامان طیعه در مقابل این ظلم وحطیانه لشکر خلفا سکوت کردند؟
مردا رو به فجیع ترین وضع سلاخی میکردو ودختران وزوان زیبای ترکو کرد وایرانی رومثل داعشی ها بهشون تجاوز میکردن
(این از خدمات اسلام اعراب به ایران)
مرتضی مطهری
سلام عزیزان
از شما میخوام جهت آشنایی با افکار منفی و وحشتناک بهاییان کتاب<> اثر استاد محمدرضا حدادپور جهرمی رو بخونید و به دوستاتون معرفی کنید …
این کتاب و کتابهای مستند و هیجانی این نویسنده رو از سایت و کانال تلگرامی زیر میتونید تهیه کنید…یاعلی
http://www.haddadpour.ir
https://t.me/mohamadrezahadadpour
از اسلام گراهای متعصب و دروغگو که تحمل شنیدن حرف ها و واقعیات تلخ رو ندارن و رو به بزک کردن حقایق میارن بیزارم خوشحالم که راه درست رو پیدا نمودم و ازجهل و تعصب دست کشیدم
هر کسی کو دور ماند اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
سوال:چرا باید از دین یک عرب پیروی کنیم؟
جواب: چون دین یک اندیشه است و اندیشه مرز و نژاد و ملیت ندارد. آن
اعتقاد بت پرستان قدیم بود که می گفتند هر چه پدران و نیتاکان باستانی ما
انجام دادند را باید ادامه دهیم. هیچ کس هم به یک آمریکایی یا انگلیسی
نمی گوئید تو چرا از دین مسیحیت که از فلسطین در خاورمیانه شروع شده
پیروی می کنی. به یک ژاپنی هم نمی گویند چرا تو پیرو بودا هستی که یک
هندی است. در مورد سایر مکاتب و ایسم ها چنین است. کسی نمی گوید چون
مارکس آلمانی است مثلا روسها نباید مارکسیست باشند! چرا که عقیده مرز
ندارد و امری فرا ملیتی است. جالب اینکه همانها که می گویند اسم دین عرب
است خودشان ابایی ندارند عینا روشهای زندگی اروپاییان و آمریکاییان را از
آن سوی جهان بیروی کنند و اصلا نگران بیگانه بودن آنها نیستند!
سوال: چرا ما را به زور مسلمان کردید؟
جواب : چه کسی به زور مسلمان شده؟ ایرانیها تدریجا مسلمان بودند و حتی تا
زمان حمله مغول یعنی 600 سال بعد از حمله اعراب هنوز بخش عمده آنها
زرتشتی بودند. اساسا دین به زور باقی نمی ماند. چرا مردم ایران به زور به
دین یونانیها یا مغولها در نیامدند؟ اتفاقا چون اکثر عربهایی که ایران و
سایر کشورها را تصرف کردند دنبال کسب ثروت و دریافت جزیه بودند. در حالی
که اگر مردم کافر اهل کتاب- مانند زرتشتی ها و مسیحی ها و یهودیها- کشته
می شدند یا مسلمان می شدند دیگر کسی نبود که جزیه بدهد! لهذا عربها نه
تنها کسی را به زور مسلمان نکردند که اتفاقا تلاش کردند به زور جلوی
مسلمان شدن ایرانیها و مصریها و شامیها را بگیرند. در زمان بنی امیه
فرمان دادند غیرعربها حتی اگر مسلمان هم بشوند باز هم باید جزیه بدهند!
به این ترتیب تا سالها مانع از مسلمان شدن مردم شدند. تا اینکه عمر بن
عبدالعزیز این قانون ظالمانه خلاف اسلام را لغو کرد. خزانه دارها به او
گفتند با اینکار درآمد ما کم می شود اما او که نسبتا مرد متدینی بود گفت
ترجیح می دهد در صحرا شتربانی کند اما اجازه دهد مردم مسلمان شوند. این
رویه آنچنان ایرانیها را جذب اسلام کرد که اتفاقا بیشتر عالمان و فقهای
مسلمان در سده های اول و دوم هجری ایرانی بودند!
سوال: مسلمانها هر کس مسلمان نمی شد را کشتند!!
جواب: به همان دلیل سوال قبلی خیر. مسلمانها ترجیح می دادند تعداد کشته
ها هر چه کمتر باشد تا جزیه بیشتری دریافت کنند. قانون جزیه مانند ترمزی
بود که سبب می شد خونریزی صورت نگیرد. تمام تلفات جنگهای مسلمانها و
ایبرانیان مربوط به صحنه نبرد بود اما برخلاف رومیان و یونایان و مغولها
هیچ آسیبی به شهرها نرساندند و مردم غیر نظامی را نکشند. اتفاقا بیشتر
شهرهای ایران هم به صورت صلح آمیز و با بستن قرارداد صلح بین مردم آن
شهرها و عربها تصرف شد. البته چند روایت دروغ و بی سند از برخی مورخان
نقل شده که مثلا در گرگان سعد ابی وقاص شهر را خراب و مردم را قتل عام
کرد! حال آنکه اصلا مسلمانان تا دویست سال نتوانسته بودند ازجنگلها و
کوههای البرز عبور کنند چه رسد که شهرهایش را تصرف کنند. در واقع این
روایتهای بدون سند مربوط به زمانی است که چند صد سال بعد از اسلام عربها
دوباره به خوی جاهلی و تفاخر عربی روی آورده و خیال می کردند هر چه بیشتر
آمار کشته ها را بالاببرند قدرت عربی خود را به رخ دیگران کشیده اند!
مخصوصا در زمانی ترکها بر زمینهای اسلامی مسلط شده بودند عربها در مقابل
آنها احساس حقارت می کردند.
در واقع این مسیحیان بودند که با قتل عام مردم در روسیه و فنلاند و آلمان
و انگلیس و بعدها با کشتار سرخپوستان آمریکا دین خود را در دنیا گسترش
داده و هرکس مخالف آنها بود را زنده زنده می سوزاندند یا در دادگاههای
تفتیش عقاید به وحشیانه ترین شکل می کشند.
سوال: مسلمانها دانش و کتابهای ایران را سوزاندند!
جواب: این هم دروغ است. چرا که هیچ دینی به اندازه اسلام سفارش به مطالعه
و حرمت کتاب نکرده است. ضمنا گنجیه اصلی کتابهای ایرانیان در شهر و
دانشگاه جندیشاپور بود. این شهر اساسا بدون خونریزی فتح شد! و دانشگاه
جندی شاپور تا دویست سال بعد یعنی زمان حکومت مامون عباسی فعالیت می کرد
و خلفای عرب به اساتید آن حقوق می دادند. تا اینکه مامون دانشگاه بزرگ
بیت الحکمه بغداد را ایجاد کرد و همه کتابها و استاید دانشگاه جندیشاپور
را به بغداد متقل نمود.
با استفاده از همین کتابها و سایر کتابهای مصری و سریانی و هدی و یونانی
بود که بعدها با تلاش دانشمندان مختلف مسلمان ایرانی و غیر ایرانی دوره
طلایی علمی اسلامی را در قرون وسطی رقم زدند. همه دانشمندان بزرگ ایرانی
نظیر ابن سینا و فارابی و محمد بن زکریای رازی و هزاران نام درخشان دیگر
مربوط به بعد از اسلام هستند چرا که قبل از اسلام تحصیل علم صرفا برای
طبقه اشراف و اتباع غیرایرانی مجاز بود و توده عوام مردم ایران اجازه
تحصیل نداشتند لهذا تعداد دانشمندان ایرانی قبل از اسلام انگشت شمار است.
حتی دانشمندان دانشگاه جندیشاپور اغلب غیر ایرانی بودند. داستان
پیرکفشگر در شاهنامه حکایت کفاشی است که قبول کرد در ازای کمک به ارتش
انوشیروان اجازه تحصیل برای پسرش بگیرد! که انوشیروان اجازه نداد. در عوض
قبل از اسلام ایران تعداد زیادی مطرب و نوازنده بودند که نه تنها اسامی
آنها باقی مانده که حتی موسیقی و الحان آنها نیوز هنوز استفاده می شود.
خواننده هایی نظیر بامشاد و باربد از خنیاگران دربار خسروپرویز که مثلا
الحان باربدی در موسیقی ایرانی بسیار مشهور است.
در واقع این دروغ هم برای تطهیر کاری است که رومیان و مسیحیان انجام
دادند. مسیحیان کتابخانه بزرگ شر اسکندریه مصر را به آتش کشیبدند و
دانشمندان آن را به قتل راندند. بعدها در آمریکا تمام کتابهای اقوام آزتک
را آتش زدند. یا در جریان جنگهای لیبی کتابخانه بزرگ عمار آل شیعی طرابلس
با چهارصد هزار جلد کتاب خطی را آتش زدند و…
در شرافت زرین کوب همین بس که وقتی فهمید اشتباه کرده است شجاعانه کتاب کارنامه اسلام را در رد دو قرن سکوت نوشت.
افرادی که به اسلام فحاشی کردند بیایند و با خودشان صداقت داشته باشند: مشکل آنها حمله اعراب به ایران نیست. چون بسیاری اقوام دیگر هم به ایران حمله کردند. در واقع حمله اعراب به ایران در مقایسه با حملات یونانیان و رومیان و ترکها و تاتارها و روسها و آمریکاییها و انگلیسیها از کم خسارت ترین حملات بوده است. پس مشکل جای دیگری است. مشکل آنها فقط با خود اسلام است.
چون اسلام آنچه آنها به عنوان آزادی حیوانی در پی آن هستند ذا محدود می کند. در واقع اگر اسلام دینی بود که اجازه می داد مردم آزادانه هرکاری بخواهند بکنند و حرفی از جهنم و عذاب در کارش نبود، کسی هم مشکلی با آن نداشت!
بگذریم که فروغ فرخزادی هم بود و دفاع احمقانه ای از ساسانیان کرد. مهم
مردمی بودند که نان و خرما به دست در دروازه تیسفون از لشکر عرب پذیرایی
می کردند. دقیقا بر عکس مقاومت شدیدی که در مقابل رومیان نشان می دادند.
در حقیقت اگر اسلام با زور وارد شده بود به زودی هم از دلها می رفت.
چنانچه مغولها و یونانیها هم ایران را تصرف کردند اما اثری از دینشان
باقی نماند. آنچه شما باید بدانید این است که یک تفکر و حقانیت آن هیچ
ربطی به مرز و ملیت ندارد. اتفاقا عربهایی که ایران را گرفتند همه تلاش
خود را کردند که مردم کشورهای فتح شده مسلمان نشوند و مسیحی یا مجوسی
باقی بمانند تا بتوانند جزیه بیشتری بگیرند. کار به جایی رسید که دولت
بنی امیه اعلام کرد هر غیرب حتی اگر هم مسلمان شود باز هم باید جزیه
بدهد! این رسم ادامه داشت تا زمان عمر بن عبدالعزیز که این رسم ضد
اسلامی را لغو کرد و در نتیجه فقط در خود شام دهها هزار نفر مسلمان
شدند.
حمله ی مغولها وحشیانه تر و هزاران برابر بدتر از حمله اعراب به ایران بود ولی از لحاظ اعتقادی تاثیری روی ایرانیان نداشتند بلکه خودشان هم تحت تاثیر فرهنگ ایران و دانشمندان مسلمان ایرانی قرار گرفتند . اگر دین ایرانیان اجباری و به زور شمشیر بود بعد از پایان سیطره خلافت عباسیان بر ایران دلیلی بر پافشاری بر دین اجباری نبود همان طور که در اندلس در حال حاضر اثری از اسلام و مسلمانان نیست .
به ایرانی بودن خودم افتخار میکنم به دلیل اینکه توسط پیامبر و امامان معصوم نژادی حق پذیر و طرفدار حق معرفی شدیم نه متعصب بدون دلیل .
ایران بسیار شکوهمند و قدرتمند بوده است ولی در مقابل عربهایی که پاپتی معرفی میشوند و سوسمار خور شکست میخورند چون شاهان ایرانی و سپاهیان آن زمان عرضه پاسداری از میهن رو نداشتن هر چه قدر ایران رو بزرگ نشون داده بشه و عربها رو کوچک و حقیر خودمون رو زیر سوال میبریم و علامت سوال بزرگتر میشود که چرا ایران نتوانست در برابر یک مشت پاپتی دوام بیاورد در واقع اگر مردم ذره ای علاقه به پاسداری از کیش و آیین خودشان داشتند هرگز اعراب نمیتوانستند وارد ایران شوند شاید راه رو خود ایرانیها برای عربها باز گذاشتند
در آخر باید بگم اونچه که ایرانیان رو جذب کرده جریان اسلام ناب بوده که توسط نمایندگان امامان به ایرانیان عرضه شده و آنها طی گذر زمان آن را پذیرفته اند این مسئله به راحتی از عشق ایرانیان به اهل بیت و پناه آوردن علویان به سرزمین ایران در طول تحت فشار قرار داشتن آنها توسط دشمنان اهل بیت مشهود است و مسئله ای ست غیر قابل انکار .
هر کدام از ادیان ابراهیمی خاستگاهی داشته اند و پذیرفتن یا نپذیرفتن آن دین به خاطر محل ظهور دین یا فرق داشتن زبان آن دین با زبان رایج دلیلی غیرمنطقی ست همانطور که در سراسرجهان مسیحیان به دینیکه خاستگاه آن فلیسطین است میباشند یا یهودیان به دینی که پیامبرشان مبعوث شده در مصر میباشد معتقدند .
در دین مکان و نژاد موضوعیت ندارد .
در آفریننش خدا هرکس خانه ای دارد و سرزمینی.مهم نیست چه دینی داشته باشی تائو یا بودا یا بهدین یا مسیحی یا مسلمان هرکس به خانه ات از درجنگ وارد شد برای دفاع و ایستادگی از سرزمین و خانه و ناموست با دشمن می جنگی.خواه یونان خدایان خواه عرب مسلمان خواه مغول آفرینش پرست خواه آمریکای مسیحی یا بی دین.به گواهان میهن خدایی که در راه راستی و سربلندی ایران فدا شدند آداب بگذاریم.وراهشان را ادامه دهیم و از غلو و یکدندگی های دینی دست برداریم.بالاترین دین خودشناسی هرکس است وچون نیاکان مادراثر سختی محیط زندگی این مهم را بیشتر فراگرفتند شایسته نیست خود و خون پاک سرشت خودرا به زیر دین عربان واروپاییان ببریم.
سلام به دوستان اهل تفکر و نه تعصب(چه عقیده ای و چه باستانی و ایرانی)
اینکه دکتر زرین کوب چقد تاریخ نگارند بماند برای اهل نظر….
اما جهت دانستن نظردرست نویسنده رجوع درست به کتابها و تاریخ چاپ آنها به نظرم کفایت میکند…
برای دوستانی که فکر میکنند چاپ اصلاحی کتاب دوقرن سکوت احتمالا براساس فشار حکومت بعد از انقلاب بوده بدونن چاپ اصلاحی کتاب توسط نویسنده در دهه ۳۰ و در دوران پهلوی بوده…. و اگر جهت دربهتر فهمیدن نظر نویسنده و تغییر دیدگاه اون میخواهید بدانید کتاب های “بامداد اسلام “و “کارنامه اسلام ” که در دهه ۴۰ و بازهم در حکومت پهلوی نوشته شده … و اینکه کتاب کارنامه اسلام توسط ساواک توقیف شده !!،
تعصب خیلی بده چه دینی و اعتقادی باشه و چه نژادی و باستانگرایی باشه چون درهرصورت مانع تفکر و درست دیدنه
ورود اسلام به ایران متاسفانه با غارت و چپاول و …بود.مردم با سواد ایران حتما این را فراموش نخواهند کرد و هرگونه توجیح عربها و طرفداران عربها را قبول ندارند.هر چه اسلام دارد دین زرتشت زیباتر و بهتر دارد.
صم بکم عمی فهم لایبصرون
هر کاری می کنند که تاریخ رو تحریف کنند و به شکلی بنویسند که دوست دارند
تمام مورخان گفتند ورود اسلام به ایران با جنگ و خونریزی و جنایت همراه بوده
نمی فهمم این تطهیر کردن یک سری عرب جاهل که هر رو از بر تشخیص نمی دادن واسه چیه …
از نگاهی که به صادق هدایت نویسنده دارد تا آخر کار میتوان حدس زد که با یک متن عربپرستانه سرشار از مغالطات تقدسگرایانه سر و کار داریم. کلا مرحوم زرینکوب در اواخر عمر مشاهیر درست و حسابی نداشت و به زوال عقل دچار شده بود. تحت فشار هم قرار گرفته بود.
چرا نویسنده این سطور نام واقعی خودش را ذکر نمیکند؟ تا به کی با اکانتهای بی نام و نسان ؟
بهتره چرت و پرتا و عقاید منسوخ خودتو به خورد مردم ندی… نقد افتضاح و یک طرفه ای بود
اگر حکومت اعراب بر ایران شبیه این چهل سال بوده آنچه در موردشان گفته میشود نیاز به تفکر و نقدو محکوم است
اره حتما شما راست میگید که کلا معتقدید ایران قبل از اسلام هیچی نبوده وقتی مرجع شما میشه یه اخوندی به نام مطهری که با اراجیفشون ۴۰ ساله مملکتمونو به باد دادید نباید هم بیشتر ازاین انتظار داشت اگه خیلی اسلام و اخوند دوست دارید برید عربستان و دست از سر ایران بردارید