تاریخ انتشار :

شهید مالکوم لطیف شباز

“مالکوم ” متولد ۸ اکتبر ۱۹۸۴

“مالکوم لطیف شباز” متولد ۸ اکتبر ۱۹۸۴ در پاریس است. وی نوه دختری “مالکوم ایکس” معروف به “الحاجّ مالک الشباز” رهبر سیاه پوستان مبارز امریکا بود. مالکوم ایکس در اوان جوانی با اسلام آشنا شد و به گروه “امت اسلام” در ایالات متحده گروید و پس از چندی به عنوان سخنگوی گروه فعالیت نمود.

51927a1f86793
به گزارش رهیافتگان:در این نوشتار دوران کودکی، نوجوانی و بخشی از دوران جوانی مالکوم شباز، فعال شیعه شهید امریکایی، بررسی شده است…

 سایت ال اچ وی نیوز در سلسله گزارش هایی از زندگی مالکوم شباز به بررسی دوران کودکی، نوجوانی و بخشی از دوران جوانی او پرداخته است. بخش اول این زندگی‌نامه به شرح زیر است:

کودکی با استعداد فوق العاده

“مالکوم لطیف شباز” متولد ۸ اکتبر ۱۹۸۴ در پاریس است. وی نوه دختری “مالکوم ایکس” معروف به “الحاجّ مالک الشباز” رهبر سیاه پوستان مبارز امریکا بود. مالکوم ایکس در اوان جوانی با اسلام آشنا شد و به گروه “امت اسلام” در ایالات متحده گروید و پس از چندی به عنوان سخنگوی گروه فعالیت نمود.

مالکوم شباز اولین نوه مذکر مالکوم ایکس به حساب می آید. وی فرزند دختر دوم مالکوم ایکس به نام “قبیله شباز” است. مادر مالکوم با یک مسلمان الجزایری در پاریس ازدواج کرد اما نام و مشخصات پدر وی در منابع موجود نیست.

گفته می شود مالکوم هیچ گاه نتوانسته پدر را ببیند؛ البته منابعی نیز اعلام نموده اند پدر را دیده اما روابط خوبی با یکدیگر نداشته اند. مادر مالکوم ابتدا در دانشگاه پرینستون دو ترم درس خوانده ولی دانشگاه را رها کرده و به فرانسه نقل مکان می کند. در پاریس در سوربون مشغول به تحصیل شده و هم زمان به شغل مترجمی می پردازد.

در این شهر با همسرش آشنا شده و مالکوم در سال ۱۹۸۴ به دنیا می آید. پس از مدت کوتاهی رابطه پدر و مادر از هم گسیخته می شود و در حالی که مالکوم چند ماهه است به همراه مادر به لس آنجلس بر می گردند.

“راسل ریکفورد” نویسنده امریکایی، در کتاب خود با عنوان “بتی شباز” که در سال ۲۰۰۳ منتشر شده، عنوان می دارد بتی در سن ۱۱ سالگی از اسلام روی برگردانده و به مذهب کواکر (شاخه ای از مسیحیت) گرویده است.

البته به دلیل عدم دسترسی مستقیم به متن کتاب، نمی توان صحت این گفته را تایید یا تکذیب کرده و منابع آن را بررسی نمود. با توجه به مصاحبه ای که مالکوم با نیوز وان صورت داده مشخص است که وی دوران کودکی پر تنش و بی ثباتی را گذرانده است که بیش تر سر ریز دغدغه ها و مشکلاتی بوده که از مادرش به وی منتقل شده است.

مالکوم دوران کودکی و نوجوانی را با مادر گذراند. برخی از نزدیکان خانواده مالکوم، زندگی مادر وی را به زندگی کوچ نشینی تشبیه کرده اند زیرا مدت زیادی در یک شهر ساکن نبوده و با تغییر شغل، به شهر دیگری در امریکا مهاجرت نموده اند.

مالکوم شباز

با وجود این که این بی ثباتی طبیعتا می باید ضربه بزرگی به آموزش و رشد استعدادهای کودکی مالکوم زده باشد اما بنا به گفته معلمان، وی هوش و استعداد فوق العاده ای داشته و حتی توانسته برخی مقاطع تحصیلی را به صورت جهشی بخواند.

دوران پر فراز و نشیب نوجوانی

مالکوم وقتی چند ماهه بود به همراه مادرش از پاریس به لس آنجلس نقل مکان کرد. کمی بعد به نیویورک رفته و سپس در فیلادلفیا ساکن شدند.

در طول دهه ۹۰ میلادی، مالکوم بیش تر با مادربزرگ و عمه هایش در نیویورک زندگی می کرد. در سال ۱۹۹۴ با مادرش به مینیاپولیس می رود. در این شهر، “قبیله” سعی می کند به همراهی یک مخبر اف بی آی به نام “مایکل فیتزپاتریک”، نقشه ترور “لوییس فراخان” را بکشند.

نکته مشکوک قضیه حضور یک مامور اف بی آی در این ماجرا است. اطلاعات چندانی از این مامور وجود ندارد و همین امر این مسئله را مبهم می کند. این که چگونه مادر مالکوم با فیتزپاتریک آشنا شده و چگونه با همکاری وی نقشه ترور را می ریزند مشکوک و نامشخص است.
به هر حال در سال ۱۹۹۵ قبیله به اتهام تلاش برای استخدام یک قاتل حرفه ای دستگیر می شود. وی ضمن قبول اتهام، مسئولیت اقدامات خود را بر عهده می گیرد. در یک مصالحه، قبیله می پذیرد برای مدت دو سال تحت معالجه و مشاوره روان شناس قرار گیرد تا مشکل اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکی خود را درمان کند؛ در عوض از زندان رفتن اجتناب نماید.

مالکوم در این زمان، کودکی ۱۰ ساله بود و در طول این دو سال، سرپرستی وی به مادربزرگش که ساکن نیویورک است داده می شود. در دسامبر ۱۹۹۶ مالکوم به ملاقات مادرش در شهر سن آنتونیو در ایالت تگزاس می رود.

مادر در این شهر، دوره درمان خود را می گذراند. او مجددا ازدواج کرده بود. مالکوم نیز به سرعت با پدر خوانده خود انس گرفت اما ازدواج دوام چندانی نیاورد.

در پی آن مالکوم و مادرش شروع به دعوا و پرخاش گری نسبت به یکدیگر می نمایند. در ۲۶ فوریه، مادر مالکوم پلیس را خبر کرده و از آن ها می خواهد تا اورا به یک بیمارستان روانی تحویل دهند. مالکوم بعد از مدت کوتاهی، مرخص می شود. در ۲۶ آوریل، به نیویورک بازگشته تا با مادر بزرگش زندگی کند.

مالکوم در مصاحبه با نیویورک تایمز در سال ۲۰۰۳ و در زمانی که ۱۸ ساله بود، ماجرا و حادثه آتش گرفتن خانه مادر بزرگش را باز می گوید. وی توضیح می دهد به خاطر دوری از مادرش، پریشان و غمگین بود و در عالم کودکی خود اندیشیده که هر چقدر کارهای شیطنت آمیزتری انجام دهد، مادر بزرگ و عمه هایش مجبور می شوند وی را نزد مادرش بفرستند. با این تفکرات، حادثه آتش سوزی پیش می آید. وی در این مصاحبه از وقوع حادثه مزبور، ابراز پشیمانی و تاسف می کند.

در همین مصاحبه، مالکوم هر گونه ادعا درباره مشکلات روانی و پریشان خاطری خود را انکار می نماید و از برخی گفته ها در این خصوص انتقاد کرده و آن ها را نادرست می داند. وی تاکید دارد مشکلات روانی نسبت داده شده به وی، درست نبوده و تنها دوری از مادر موجب افسردگی وی شده بود.

مالکوم در مسیر ایکس

در دو قسمت پیشین، دوران کودکی و نوجوانی “مالکوم شباز” تشریح گشته و سعی شد تا فضایی که مالکوم در آن رشد و نمو نموده ترسیم شود.

مالکوم کودکی با استعدادهای فوق العاده بود که دوران کودکی و نوجوانی پر فراز و نشیبی را سپری نمود. روحیات و خلقیات وی در این دوران به شدت متاثر از مادری بود که نه ثبات کاری داشت و نه ثبات روحی. البته بررسی علل این‌که چرا مادر وی این‌گونه بود در این مقال نمی گنجد ولی نمی توان این نکته را نادیده گرفت که مادر مالکوم یعنی “قبیله” در چهار سالگی شاهد قتل پدر بوده و خاطره آن جنایت دهشتناک، در تمام دوران زندگی وی را رها نکرده و گاه و بی گاه در روحیات متزلزل مالکوم نمایان می شد.

مالکوم سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۷ را به آرامی سپری و سعی کرد تا از خاطرات تلخ کودکی و نوجوانی خود فاصله گرفته و آهسته آهسته وارد دوران جدیدی از جوانی شود.

در این مدت، مالکوم با افکار و اندیشه‌های پدر بزرگ خود بیشتر آشنا شد و بدان ها گرایش قوی تری پیدا نمود. در همین دوران بود که ادامه راه “مالکوم ایکس”، برای شباز جوان یک فرض تلقی شد و پیمودن راه پدر بزرگ، اولویت نوه او قرار گرفت.این‌که چگونه مالکوم وارد این فضای جدید شد را نمی توان دقیق مشخص کرد ولی بدون شک رشد و ترقی فکری و آشنایی بیشتر با افکار و اعمال پدر بزرگش و احتمالا تشویق و همراهی خانواده در این مورد نقش مهمی داشته است.

مالکوم در تاریخ ۵ نوامبر ۲۰۱۰ به مکه سفر و در مراسم حج شرکت می‌نماید. گفته می‌شود وی علاوه بر انگلیسی، بر زبان‌های فرانسه، اسپانیولی و عربی نیز مسلط بود.

در برخی منابع ادعا شده که مالکوم مدتی در سوریه زندگی کرده و در آن‌جا زبان انگلیسی تدریس می‌نمود. اگر این گفته صحت داشته باشد احتمالا زمان آن بین سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ است که اطلاع چندانی از این دوره زندگی وی در دسترس نیست. مالکوم در حالی راهی سفر حج شد که پیش از آن یعنی حدود ۴۶ سال قبل، پدر بزرگش نیز همین راه را طی کرده بود.

مالکوم در مصاحبه با روزنامه “بی ویو” چاپ سان فرانسیسکو که روزنامه ملی سیاهان امریکایی است، درباره سفر خود به مدینه و مکه صحبت می کند. در این مصاحبه وی عنوان می دارد که به کشورهای زیادی در غرب آسیا نظیر امارات، اردن، لبنان و سوریه سفر کرده است. در همین سفر است که وی راهی که پدر بزرگش بیش از چهار دهه پیش طی نموده بود را تجربه می کند؛ این سفر نقطه عطفی در زندگی او محسوب شده و آثار فراوانی بر زندگی وی گذاشته است.

ادامه دارد…

برخی منابع:

جبهه جهانی مستضعفین،

http://www.africanglobe.net/headlines/malcolm-shabazz/

Rickford, Russell J. (۲۰۰۳). Betty Shabazz: A RemarkableStory of Survival and Faith Before and After MalcolmX. Naperville,Ill.: Sourcebooks. ISBN۹۷۸-۱-۴۰۲۲-۰۱۷۱-۴

http://newsone.com/۱۸۱۷۱۱/malcolm-x-grandson-breaks-silence/

http://www.nytimes.com/۱۹۹۷/۰۶/۰۸/nyregion/lost-in-shadows-of-history-shabazz-family-s-troubles.html?pagewanted=all&src=pm

http://sfbayview.com/۲۰۱۰/live-from-saudi-arabia-an-interview-with-el-hajj-malcolm-shabazz

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار