تاریخ انتشار :

نگاه زیبای محمد علی به بیماری اش

بعد از اینکه از او سوال می کنم که آیا باید به خاطربیماریش برای او متاسف باشم ابتدا میگوید نه! بعد از لحظاتی مکث اضافه می کند هرچیزی ….

به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) از تمام عوارض بیمار پارکینسون سیند روم، علی خودش بیش از همه لکنت  زبان و مشکل سخن گفتن  رنج می برد ولی او همه اینها را خواست خدا می داند و قاطعانه می گوید خداوند هرگز باری به دوش کسی نمی گذارد که نتواند آن را حمل کند

اما به جبران چیزهایی که ممکن است از دست داده  باشد مزایایی دیگری کسب کرده است او امروز بیش از گذشته با خودش صلح  و صفا بسر می برد و بسیاری از این  آرامش و صلح و صفا را مدیون تکامل تدریجی اعتقادات مذهبی خویش است وقتی علی هنوز جوانتر بود تمایل داشت که مذهبش را در مسیر آنچه می خواست انجام بدهد ولی حال عکس آن است و هرشب قبل ازاینکه به بستر برود علی از خودش می پرسد اگر خداوند مرا فقط براساس کارهایی که تا امروز انجام داده ام جزا می داد آیا  بهشتی بودم یا جهنمی؟! و زندگی روزانه اش را با چنین محاسباتی می گذراند.

Muhammad-Ali-ap_1468665c

پیتر ریچموند در مورد محمد علی می نویسد:

روی میز جلوی او یک جلد قرآن مجید و بشقابی با سه قطعه  کیک شکلاتی  قرار دارد او خم می شود و آهسته  آهسته  دستش را به سوی یک قطعه کیک دراز می کند  با دست راست  که به طور غیرقابل کنترلی می لرزد کیک را برمی دارد و آرام  به دهانش  نزدیک می کند  دهانی که زمانی بی وقفه  کارمی کرد ولی اکنون سخت خاموش و بی حرکت است  به آرامی همچنان  که چشمانش خیره به جلو دوخته  شده و چیز خاصی را نمی بیند کیک را می جود همه جا را سکوت فراگرفته  فقط صدای قطرات باران  ریزی که رو  درختان  کنار پنجره  می ریزد سکوت را می شکند.

دانلود

بعد از اینکه از او سوال می کنم که  آیا باید  به خاطربیماریش برای او متاسف باشم  ابتدا میگوید  نه! بعد  از لحظاتی مکث اضافه می کند  هرچیزی …. هرچیزی ….  هرچیزی….. دراین جهان  حکمت  و هدفی دارد. بار دیگری که از او پرسیدم  اگر می توانست  چیزی را در زندگیش تغییر دهد  چه می کرد؟ بعد از چند  لحظه  اندیشه  می گوید: من هیچ  چیزی را در  زندگیم  نمی خواهم  تغییر دهم  آنچه که هست خواست خداست  و خوب است.

در سومین سوالم  از او می پرسم  دوست دارد  تاریخ  چگونه ازاو یاد  کند؟ برای پاسخ  این سوال لحظاتی نسبتا  طولانی به اندیشه می پردازد  ابتدا چشمهایش را می بندد و به پشتی مبل تکیه می دهد و بعد از مدتی چشمانش را باز می کند کمی بدنش به  جلو  خم  می شود  و بعد  کلمات  به سرعت  از دهانش بیرون می ریزد

photo_2016-06-06_21-48-28

تصویری از اثرات پارکینسون بر محمد علی در اواخر عمرش

من می خواهم  مردم و تاریخ  درباره ام بگویند او کسی بود که به خاطر اعتقاداتش جنگید  برای حقوق مردمش مبارزه کرد بگویند  سیاهپوستی بود که  در مقابل ظلم ایستاد  و بگویند  معتقد راستین به خداوند   او دیگر نمی گوید بگویند  من بزرگترین  بودم هرگز دیگر از این قبیل سخنان  نمی گوید

من صدها سوال دارم  که طرح کنم  ولی او خسته  به نظر می اید  و بنابراین  نمی توانم  پاسخ  همه سوالاتم را از او بگیرم  وقتی در آخرین  سوالات از او می پرسم از زندگی پرفراز و نشیب خود  چه درسهایی فراگرفته  که بیاموزد می گوید: برای سلامتی  ورزش کنید،  زیاد بدوید  و غذاهای مناسب بخورید وقتی می گویم من فکر می کنم  بهترین  مسابقه  او در طول مسابقاتش مسابقه سومش با جوفریزیر بود نه مسابقه با جرج  فورمن  خیره به من نگاه می کند و چنین  طعنه می زند تو اینقدرها خام نیستی که به  نظر می رسی! این لحنش مرا شادمانه  به خنده وا می دارد  در این فکر که او چقدر هوشیار و زیرک است چون به یاد دارم  دقیقا همان جمله ای بود  که در سال ۱۹۶۴ در ملاقات با بیتل ها به آنان گفت

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار