تاریخ انتشار :

ترجمه اختصاصی رهیافتگان

بانوی تازه مسلمان آمریکایی: پسر خوانده ام مرا به سمت اسلام سوق داد

من هیچ گاه برای خودم احترام و اهمیتی قائل نبودم تا اینکه مسلمان شدم و با حجاب شدم.

  به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان) مترجم  فاطمه جمشیدی / سفر پاملا کارا به اسلام. تنها بعد از خواندن سوره فاتحه متوجه شدم که این همان چیزی است که دنبالش بودم.

سلام علیکم.

و علیکم السلام.

اسم شما چیست خواهر؟

اسمم پاملا کارا هست.

خواهر پام، شما اهل کجا هستید؟

اصالتاً اهل حومه کلیولند اوهایو واقع در شمالی ترین بخش ایالات متحده  نزدیک دریاچه هستم. من آنجا بزرگ شدم.

 چه مدت است مسلمان شده اید؟

خب، ۱۲ سال است که مسلمان شده ام.

قبل از مسلمان شدن چه دینی داشتید؟

من در خانواده ای که اصالتاً به فرقه پروتستان معتقدند بزرگ شدم.

چه چیزی باعث شد که با اسلام آشنا شوید؟

همیشه در تمام زندگی ام در جستجوی حقیقت بودم. در جستجوی چیزی بودم. در واقع نمی دانستم به دنبال چه چیزی هستم. وقتی بزرگتر شدم ازدواج کردم و آماده شدم تا کودکی را که متعلق به آن طرف دریاها و از یک کشور مسلمان بود، به فرزندی قبول کنم. ۱۶ سال از ازدواجم می گذشت و من همچنان مسیحی بودم. شوهرم مسلمان بود و من مسیحی بودم. حتی علاقه نداشتم چیزی درمورد اسلام بدانم. تا اینکه آماده شدیم که کودک را به خانه خود بیاوریم با این دید که من قصد دارم مادر شوم و باید آماده شوم و درمورد چیزهایی که می خواهم به کودک آموزش دهم، ایده کسب کنم، کلاس هایی در مسجد محله برداشتم. بنابراین، این گونه برای اولین بار به اسلام روی آوردم.

Pamela Kara's Journey to Islam

 شما برای پرورش این کودک کار خوبی انجام داده اید، او یتیم هم هست؟

بله یتیم بود.

پس پاداش بیشتری هم از خداوند دریافت می کنید.

ان شاءالله.

بنابراین با توجه به تحقیقاتتان، درمورد اسلام متقاعد شدید. اجازه دهید سؤال ویژه ای از شما بپرسم مثل این سؤال که چه چیزی باعث شد که واقعاً به اسلام پی ببرید؟ و آن چیزی که واقعاً شما را تحت تأثیر قرار داد چه بود؟

خب در واقع رفتن به کلاس های مسجد محله را شروع کردم. به یاد می آورم که با امام جماعت بحث می کردم و به او می گفتم که درمورد چیزهایی که از آنها صحبت می کند، واقعاً چیزی نمی داند. به هیچ چیزی به طور واقعی دل بسته نبودم و چیزهایی را که او می گفت کاملاً باور نداشتم. یکی از آقایان محترم کلاس از من پرسید که کتاب قرآن دارم یا نه و من گفتم ” نه ندارم ” و یک نسخه از قرآن را به من داد. سوره فاتحه را خواندم و همان کافی بود. تنها با خواندن این سوره، احساس کردم گویی صدایی اندک می گفت ” این همان چیزی است که به دنبالش هستی. این همان حقیقت است “. تنها بعداز خواندن سوره فاتحه فهمیدم که این همان چیزی است که به دنبالش می گشتم.

اکنون که شهادتین را گفتید زندگی تان بعداز روی آوردن به اسلام را چگونه می بینید؟ تفاوت زیادی قبل و بعد از پذیرفتن اسلام در زندگی خود می بینید؟

زندگی الان من مانند گذشته نیست و من هم همان شخص نیستم. نمی توانم تصور کنم مسلمان نباشم و دین اسلام، قرآن و سنت را نداشته باشم. مثل این است که عینک جدیدی برداشته ام و به چشمانم زده ام و جهان را به شکل درستی می بینم. زیرا زندگی قبلی ام پر از پریشانی و گیجی بود. بزرگ شدن به عنوان یک فرد آمریکایی، بدون وجود هیچ حقیقتی در پایه و اساس و فرهنگ، درست مثل این است که گیج شده باشی، در حال جستجو باشی و از یک موقعیت به موقعیت بعدی بروی بدون اینکه برنامه ای یا جایی برای رفتن داشته باشی.

بنابراین شهادتین را گفتم و مسلمان شدم و بعد درمورد اسلام بیشتر آموختم، نماز خواندن یاد گرفتم، می دانستم که عقب گردی وجود ندارد و فقط پیشرفت وجود دارد. پس این همان بهترین کاری است که تاکنون در زندگی ام انجام داده ام.

پس شما از کاری که هم اکنون انجام می دهید پشیمان نیستید؟   

اگر این تنها کاری باشد که در زندگی ام انجام داده ام، همچنان هم بهترین کاری است که انجام داده ام. قطعاً پشیمان نیستم.

می خواهم درمورد خانواده و دوستانتان از شما بپرسم، آنها بعداز اینکه متوجه شدند که شما مسلمان شدید چه عکس العملی نشان دادند؟

خب آنها از این مسأله خیلی خوشحال نبودند، اما خیلی هم مقابله نکردند، جز اینکه بعضی از اعضاء فامیل با من صحبت نمی کنند، هرچند اگر نخواهند با من صحبت کنند واقعاً زیانی نمی بینم. حجاب اقدام سنگینی برای خانواده ام به حساب می آمد. اما سبحان الله همه چیز خوب پیش رفت و با گذشت زمان وقتی در مقابل مردم صبور باشی می پذیرند یا حداقل اجازه می دهند که خودت باشی و به مسائل دینی ات بپردازی. بعد از مدتی این مسأله به خوبی سپری شد. من والدین بسیار خوبی دارم.

اکنون قبل از اینکه آخرین سؤال را بپرسم، چیزی برای شما دارم. اخیراً با خواهر کتیا ، دختر روسی، مصاحبه داشتیم. مطمئناً شما بعد از مسلمان شدن با او دیدار داشتید. بنابراین، آن دیدار هم بخشی از دعوت شما به حساب می آید، مثل شما که توسط تازه مسلمان ها مورد پیگیری قرار می گیرید. تمایل دارید کمی درمورد نحوه دیدارتان با دختران دیگری که مسلمان شده اند، به ما بگویید؟ هنگام مصاحبه با کتیا، او از شما به عنوان مادری برجسته برای خودش حرف می زد و گویی دوست بسیار نزدیک شماست. تمایل دارید کمی هم درمورد دعوت خودتان به ما بگویید؟

وقتی وارد جامعه می شوید هر کاری که انجام می دهید دعوت محسوب می شود، نحوه نشان دادن خودتان، نحوه صحبت کردن با مردم؛ البته اگر مردم را همان طور که من کتیا را ملاقات کردم، ببینید، وقتی کتیا را دیدم در مسجد تلاش می کرد اطلاعاتی درمورد اسلام به دست بیاورد. می توانید به راحتی خودتان را ارائه دهید. به مردم به خصوص به خانمها نشان می دهید که این راه درست است. من هیچ گاه برای خودم احترام و اهمیتی قائل نبودم تا اینکه مسلمان شدم و با حجاب شدم. زیرا من آزاد و رها هستم. من از هر آنچه دنیا می گوید و هر آنچه شما نیاز دارید باشید، رها هستم. ماشاءالله کتیا دختر بسیار زیبا و خوبی است و او هم به دنبال چیزهایی مشابه من بود.

 آخرین چیزی که تمایل دارم بپرسم این است که چه پیامی برای جهانیان دارید؟  

از جهانیان، تمام افراد موجود در آن، درخواست می کنم که لطفاً یک نسخه از قرآن را خریداری کرده، آن را بخوانید و مورد مطالعه قرار دهید و به جستجوی خودتان بپردازید. با این کار شاید دریچه قلبتان باز شود زیرا خداوند قلب های تمام مخلوقاتش را فرا می خواند. او قلب شما را می گشاید و به شما اجازه می دهد که حقیقت را ببینید و ان شاءالله زندگی تان به یک زندگی بسیار خوب منجر شود.

 

 گروه ترجمه رهیافتگان مترجم  فاطمه جمشیدی

 

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار