تاریخ انتشار :

خديجه ؛ زن تازه مسلمان انگليسي

ما بسیار خوشبخت هستیم که توسط خدا انتخاب شدیم تا مسلمان شویم

پدربزرگ و مادربزرگ من هم نژادپرست بودند. آن‌ها کاملاً با ازدواج‌های بین دو نژاد مختلف مخالف بودند. تقریباً هر وقتی که به دیدار آن‌ها می‌رفتم، تلاش می‌کردند با دلایلی ثابت کنند که چرا ازدواج بین دو نژاد مختلف این قدر وحشتناک است و سفیدپوستان برتر هستند

 

 

Khadijah

به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان )،  مترجم: زهرا مودب شعار/ سلام علیکم. من خدیجه هستم. امیدوارم تجربیات من بتواند به کسانی که مسلمان می‌شوند و در خانواده‌های غیرمسلمان زندگی می‌کنند، کمک کند و دلگرمی بدهد.
من حدود ۶ سال پیش “دوباره” به اسلام گرویدم؛ علت این‌که می‌گویم “دوباره”، این است که هر نوزادی مسلمان به دنیا می‌آید، این پدر و مادر او هستند که او را یهودی، مسیحی، بودایی و غیره می‌کنند. بنابر این، الحمدلله من حدود ۶ سال پیش بعد از این‌که با برادری مالزیایی که همه چیز درمورد اسلام را به من آموخت دیدار کردم، مجدد مسلمان شدم؛ البته این را می‌دانستم که همیشه به این دین اعتقاد داشتم. به هر حال، پدر و مادرم در ابتدا با این قضیه مشکلی نداشتند، چرا که فکر می‌کردند حالتی گذراست که به آن وارد شده ام. ولی وقتی دیدند که از آموزه‌های غیر اسلامی امتناع می‌کنم، و یا مثلاً ۵ بار در روز نماز می‌خوانم، و در ماه رمضان روزه می‌گیرم، متوجه شدند که واقعاً قصد مسلمان شدن دارم.
الحمدلله، پدرم همیشه بسیار از من حمایت می‌کند. فکر می‌کنم که شاید چون او مسیحی باایمانی است، فکر می‌کرد این خیلی خوب است که سعی داشتم دستورات “الله” را در زندگی‌ام رعایت کنم. به هرحال، برای مادرم خیلی سخت بود که قبول کند؛ او واقعاً با فکر حجاب داشتن من کشمکش داشت، احساس می‌کرد داشتم همه زنانگی‌ام را می‌پوشاندم. من برایش توضیح دادم که دیگر زنی نبودم که بدنم را در مقابل مردان به رخ بکشانم. در واقع توضیح دادم که از وقتی حجاب را انتخاب کردم، حتی مردان غیرمسلمان با احترام بیشتری با من رفتار می‌کنند. به جای این‌که برایم سوت بزنند و از روی فیزیک بدنم درمورد من قضاوت کنند، رفتار احترام ‌آمیز و مودبانه ‌ای با من داشتند و تقریباً یک حس عفت طبیعی را نشان می‌دادند.

حجاب

مشکل اصلی

مشکل واقعی این بود که به سؤالات و نظرات خانواده‌ام به طور احساسی و تقریباً انفجاری واکنش نشان می‌دادم. بسیار خشمگین می‌شدم که جرئت می‌کردند حجاب، دوری از الکل، مختلط بودن و.. را زیر سوال ببرند، و اغلب آن‌ها را بی‌خردانه ملامت می‌کردند. این واکنش تنها برای خودم زیان آور بود. ولی، با گذشت زمان که در دینم قوی‌تر و به قطعیت و درستی آن مطمئن‌تر شدم، شروع به پاسخ دادن به آن‌ها بر اساس منطق کردم. سعی کردم به یاد داشته باشم که باید “پر و بال تواضع و تکریم را با کمال مهربانی نزدشان بگسترانیم” (سوره اسرا) و برای پاسخ به آن‌ها از لحن زیبا استفاده کنیم و در راه غیرپرخاشگرانه برایشان توضیح دهیم.
از وقتی این‌گونه رفتار کردم، نه تنها زندگی کردن با پدر و مادر غیرمسلمانم برایم آسان‌تر شد، بلکه در درون خودم هم احساس سکون و آرامش بیشتری می‌کردم. بنابراین، توصیه من این است که بسیار مهربان باشید و با خویشاوندان غیرمسلمان رفتار مقابله‌گرانه نداشته باشید. با این راه، آن‌ها احساس خطر نمی‌کنند و حتی ممکن است در واقع تحسینمان هم کنند و متوجه تغییری که اسلام بر شخصیت ما گذاشته بشوند. ان شاءالله، اگر ما رفتار زیبا، متواضعانه و مسالمت‌آمیزی از خود نشان دهیم، شاید این کار واقعیت اسلام را به آنان نشان دهد و تاثیر عظیمی بر زندگی آن‌ها داشته باشد. البته همه ما انسان هستیم و اگر حس کنیم چیزی که واقعاً به آن اعتقاد داریم پذیرفته نمی‌شود، آسیب می‌بینیم، ولی به یاد داشته باشید که خدا با ماست، کمکمان می‌کند، حمایتمان می‌کند، هدایتمان می‌کند… او می‌داند که به کجا می‌رویم و ” مسلّماً با هر سختی آسانی است” (سوره شرح). ما بسیار خوشبخت هستیم که توسط خدا انتخاب شدیم تا مسلمان شویم. اگر آن‌چه را که بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) گذشت بخوانیم، شاید به برای ما راحت‌تر باشد که بفهمیم خیلی افراد دیگر هم تجربیات مشابه داشتند و خدا در حال امتحان کردن ماست. صبر و تحمل، شخصیت ساز است. می‌دانم که سخت است، ولی به یاد داشته باشید که ما را قوی‌تر می‌کند و ان شاءاالله به ما درس‌های خردمندانه‌ای می‌دهد.

 

نژادپرستی خانواده من

در خانواده من عقیده به نژادپرستی به طور مسلّم وجود داشت. همان طور که احتمالاً می‌دانید، در اسلام هیچ نژادی برتر از نژادی دیگر نیست. همه ما برابریم و تنها تقوا و پرهیزکاری و این‌که شخصیت ما چقدر خوب است، علت برتری بر دیگری است. به هر حال، خیلی از غیرمسلمان‌ها و هم چنین مسلمانان (ناراحتم که این را می‌گویم) هنوز هوادار ظلم نژادپرستی هستند. متأسفانه من هم این بدبختی را تجربه کردم؛ با خواهران مسلمان. آن‌ها به خاطر این‌که من بریتانیایی و سفیدپوست بودم، مرا تنها گذاشتند؛ آن‌ها از این که با یکی از “آن‌ها” ازدواج کرده بودم متنفر بودند، و هنگامی که لباس‌های سنتی آن‌ها را می‌وشیدم، مرا نادیده می‌گرفتند.
هم‌چنین، پدربزرگ و مادربزرگ من هم نژادپرست بودند. آن‌ها کاملاً با ازدواج‌های بین دو نژاد مختلف مخالف بودند. تقریباً هر وقتی که به دیدار آن‌ها می‌رفتم، تلاش می‌کردند با دلایلی ثابت کنند که چرا ازدواج بین دو نژاد مختلف این قدر وحشتناک است و سفیدپوستان برتر هستند و غیره. من از نظرات اهانت‌آمیز آن‌ها بیزار بودم، ولی ساکت می‌ماندم، و تلاش می‌کردم تا جایی که می‌توانستم آرامش و صلح را حفظ کنم؛ ولی در نهایت به سخن آمدم و گفتم نمی‌توانم بیش از این، این چیزها را بشنوم، می‌لرزیدم و اشک می‌ریختم، توضیح دادم زیبایی واقعی درمورد دین من، این است که ما اجازه نداریم مردم را با ظاهر آن‌ها قضاوت کنیم، و باید یکدیگر را خوب بشناسیم…
به هرحال، فکر می‌کنم آن‌ها این پیام را گرفتند که من دیگر هیچ وقت به اظهارات نژادپرستانه آن‌ها گوش نمی‌دهم. توضیه من به همه شما این است، که ممکن است شما به خاطر این‌که سفیدپوست هستید و حجاب به سر می‌کنید، متأسفانه گرفتار نژادپرستی غیرمسلمان-ها شوید، و یا حتی خود مسلمان‌ها، البته آن‌ها باید بهتر بدانند. ولی، همیشه به یاد داشته باشید که این، راه خدا نیست که نژادپرست باشید و یا کسی را به خاطر رنگ پوستش قضاوت کنید. در اسلام، نکته زیبا این است که ما همه یک “امت” هستیم، رنگ پوست‌هایمان متفاوت است، از قبایل متفاوت هستیم و غیره. ولی این یک نعمت است، خسته کننده نمی‌شد اگر همه ما یک شکل می‌بودیم و یک شکل نگاه می‌کردیم؟! پس چرا از گوناگونی زیبای انسان‌ها و زبان‌ها و غیره سپاسگزار نیستیم؟ این، مثل یک هدیه است.


هم‌چنین، به یاد داشته باشید که ما حق داریم با کسی که می‌خواهیم ازدواج کنیم؛ منظورم این است که انسان‌ها سلایق گوناگونی دارند و ما نباید فردی را به خاطر رنگ پوستش قضاوت کنیم. ما باید به نژادها و رنگ‌های مختلف عشق بوزریم و با همه انسان‌ها فروتن باشیم و نعمتی را که خدا بر ما ارزانی داشته با دیگران سهیم شویم. خدا با ماست.

مترجم: زهرا مودب شعار

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار