تاریخ انتشار :

فوزالدین اوفرنگ

قصیده‌ی هاتف اصفهانی اولین چیزی بود که بر من تاثیر گذاشت،

شاید این جا برای برخی پرسش ایجاد شود که چرا یک شخص مسلمان می شود؟ چرا به دین قبلی خود پایبند نمی ماند؟ پاسخ آن در خود سؤال نهفته است، چرا که اسلام به معنای آن است که فرد با خویشتن، با جهان و با خداوند متعال هماهنگ گردد، که به مفهوم تسلیم اراده ی الهی گشتن می باشد.

download (2)

 

به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان )، به سختی می توان بیان داشت که چگونه مشرق زمین توجه من را به سوی خود جلب نمود، اما یادم می آید که در آغاز کار به زبان های شرقی علاقمند شده و حدود سی سال پیش که دانش آموز بوده و تنها دوازده سال سن داشتم شروع کردم به یادگیری زبان عربی. در آن هنگام کسی نبود که به من در فراگیری عربی کمک نماید و به همین دلیل پیشرفت چندانی نداشتم.

بدیهی است که فراگیری زبان عربی باعث شد با دین اسلام آشنا شوم. برای همین کتاب های زیادی درباره ی آن خریداری کردم. نویسنده ی بیش تر آن ها غربی  بودند که در بیشتر اوقات منطقی به نظر می رسید غیرمنصفانه به نگارش درآمده باشند. اما من بواسطه ی معلومات محدود خود به ایت باور رسیدم که حضرت محمد صلی الله علیه و سلم پیامبر خدا بود، ام کسی نبود که من را به سوی او راهنمایی نماید.

کتاب ای.اچ.براون درباره ی تاریخ ادب فارسی در آن دوره بیش ترین تاثیر را بر من داشت. این مؤلف برجسته بخش هایی از دو قصیده که تاثیر به سزایی در مسلمان شدن من داشتند را در کتابش آورده بود. این دو قصیده “ترجیع بند” هاتف اصفهانی و “هفت بند” محتشم کاشانی بودند.

قصیده ی هاتف اصفهانی اولین چیزی بود که بر من تاثیر گذاشت، چرا که تصویری عالی از یک روح سرگردان و نگرانی که در جستجوی معنای بلند زندگانی ارائه می داد. من خودم را نمونه ی کوچکی از آن روح می دیدم که در جستجوی حقیقت است. با وجود آنکه با مطالبی در برخی ابیات آن مخالف بودم، به راستی بواسطه ی آن به این حقیقت عظیم رسیدم که خداوند یکی است و معبودی جز او نیست و لا اله الا هو.

بنابر خواست مادرم و مطابق میل خویش، به مدرسه ی آموزش دینی رفتم، نه به خاطر آنکه به درس های دینی آن باور داشته باشم که به افق های دورتری را بیان می داشت، بلکه برای آنکه امام در مسیحیت برای فرهنگ عمومی ضروری است.

باور دارم که مدیر مدرسه در پایان دوره ی درسی هوش از سرش پرید، وقتی که در نهایت موضوع انشای من اعلام مسلمان شدن من بود را شنید.

در آن سن و سال اندک ایمان من ناشی از آگاهی و درک مناسبی نبود، گرچه یک ایمان راستین بود اما پشتوانه ی منطقی که بتواند در برابر هجوم تفکرات مادی که منطق و دلایلی به همراه داشتند مقاومت کند، نداشت.

شاید این جا برای برخی پرسش ایجاد شود که چرا یک شخص مسلمان می شود؟ چرا به دین قبلی خود پایبند نمی ماند؟ پاسخ آن در خود سؤال نهفته است، چرا که اسلام به معنای آن است که فرد با خویشتن، با جهان و با خداوند متعال هماهنگ گردد، که به مفهوم تسلیم اراده ی الهی گشتن می باشد.

اسلوب قرآنی دارای زیبایی و شگفتی خاصی می باشد و این خاصیت در ترجمه ی آن به زبان های دیگر وجود ندارد. من به متن این آیه ی قرآنی را بیان می کنم: {یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ . ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی . وَادْخُلِی جَنَّتِی} (فجر:۲۷-۳۰) یعنی: [(گفته می شود روح مؤمن را وقت مرگ) ای نفس آرام گیرنده. بازگرد به سوی پروردگار خویش تو خوشنود شده و از تو نیز خوشنود گشته. پس درآی بر زمره ی بندگان خاص من. و درآی به بهشت من.]

می توانم بگویم: اسلام به تنهایی دین ویژه ای است که خرافات و افسانه ها، برخلاف مسیحیت و ادیان دیگر، در آن نفوذ نکرده است.

به تفاوت بین عقیده ی مسیحیت که طفل تازه به دنیا آمده را مسئول گناه پیشینیانش می داند با این آیه ی شریفه دقت کنید: {قُلْ أَغَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبّاً وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ وَلا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْهَا وَلا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ} (انعام: ۱۶۴) یعنی: [بگو آیا طلب کنم پروردگاری غیر خدا و اوست پروردگار همه چیز و عمل نمی کند هیچ کسی مگر بر ذات خود و برندارد هیچ بردارنده بار دیگر را، باز به سوی پروردگار شما رجوع شما باشد، پس خبردار کند شما را به آنچه که در آن اختلاف می کردید.]

همچنین این آیه ی شریفه: {إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلا یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ * لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِنْ فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ * وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ} (اعراف:۴۰-۴۲) یعنی: [هر آئینه کسانیکه به دروغ نسبت کردند آیات ما را و سرکشی کردند از قبول آن، هرگز گشاده نشود برای ایشان دروازه های آسمان و درنیایند به بهشت تا وقتیکه داخل شود شتر در سوراخ سوزن و همچنین جزا می دهیم گناهکاران را. ایشان را از دوزخ فرش بود و از بالای ایشان از دوزخ پوشش ها باشد و همچنین جزا می دهیم ستمگاران را. و کسانیکه ایمان آورند و کارهای شایسته کردند تکلیف نمی دهیم هیچکس را مگر به قدر طاقت او آن جماعت باشندگان بهشتند ایشان آن جا جاویدان باشند.]
به نقل از سایت توضیح دین مسیحی

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار