به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان )، شیخ فضیل احمد ریال. فضیل اسم من است، احمد اسم پدرم، و ریال نام خانوادگی ماست. ولی در منطقه سکونت خودمان به الحسینی معروف هستیم.
علت اشتهار شما به «الحسینی» چیست؟
میگویند به امام حسین(ع) منتسب هستیم. «ریال» به معنای زمینی است که ما داشتیم و هنوز هم داریم. وقتی که فرانسویها به الجزایر آمدند و الجزایر مستعمره فرانسه بود، یعنی در حدود سالهای ۱۸۴۰ـ۱۸۴۱، یکی از آنها که متصدی سرشماری بوده است از جدّ ما میپرسد: اسم شما چیست؟ ایشان چون زبان فرانسوی بلد نبود و خیال میکرد که او از زمین میپرسد، میگوید: این زمین «ریال» است! این فرانسوی هم اسم او را مینویسد «ریال» و به خانواده ما میدهد! اما قبل از آن معروف به حسینی بودهایم. از لحاظ اداری اسم ما «ریال» است.
در چه سالی و در کجا متولد شدید؟
من در سال ۱۹۵۸ م، در میگان، در شرق پایتخت (الجزیره) متولد شدم. الان پنجاه ساله هستم. در طرطوس دروس دبستان و راهنمایی را گذراندم و دیپلم خود را در پایتخت گرفتم؛ دیپلم در رشته علوم. بعد رفتم دانشگاه علوم فیزیک. در رشته فیزیک نظری درس خواندم و بعد رها کردم و آمدم قم. سال ۱۹۸۶ ازدواج کردم. سه فرزند دارم؛ یک دختر و دو پسر. دخترم ازدواج کرده و یکی از پسرهایم لیسانس گرفته و در حوزه مشغول است و پسر دیگرم ۱۴ سال دارد و مشغول تحصیل در دوره راهنمایی میباشد.
لطفاً مختصری از فعالیتهای خودتان را بیان بفرمایید.
من در سال ۱۳۷۱ به ایران آمدم و در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل شدم. تقریباً ۱۶ سال و اندی مشغول درس و تدریس و تحقیق بودم و الان هم مشغول درس و تدریس هستم. هم تدریس و تحقیق و ترجمه دارم و هم کار ضبط تلویزیونی. همچنین در مؤسسه پژوهشگاه امام یک دانشگاه مجازی درست کردهاند که من به زبان عربی درس میدهم.
دروس حوزوی؟
بله دروس حوزوی؛ التوحید فی القرآن.
لطفاً از حضور اسلام و تشیع در الجزایر بگویید.
زمـان عـثـمـان خلیفه سوم بود که اسلام وارد سـرزمـین ما (شمال آفریقا) شد. عمروعاص که فـرمـانـده لشکر و والی تونس بود، بعداً در دوره امویها (یزید و معاویه) وارد کشور ما شد. یکی از سران لشکر عربها – میگویم عربها، نمیگویم مسلمانان؛ چون اسلامی که به الجزایر آمد اسلام اموی بود، نه اسلام محمدی – که به الجزایر آمده بود، فردی به نام کوسانا را که از نژاد بربر بود به قتل رسـانـد. چـه زمـانـی؟ دقـیـقاً زمان شهادت امام حـسـین(ع.) قبرش در شرق الجزایر است. یک نظریه وجود دارد که ایشان شیعه و از طرفداران اهـل بـیـت(ع) بوده است. نمیدانم این نظریه درست است یا نه، اما فکر میکنم به واقعیت نزدیک بـاشد؛ چون وی طرفدار اهلبیت(ع) بود و به خاطر انتقام از دشمنان اهلبیت(ع) کشته شد. این ماجرا تقریباً مربوط به اواخر حکومت عثمان و اوایل حکومت بنیامیه میباشد.
یعنی زمانی که دولت اسلامی، کشورگشایی میکرد – به همین معنا که شما گفتید – و شمال آفریقا را تصرف کرد، از همان زمان اسلام به الجزایر آمد؟
بله، از همان زمان؛ چون دولت به دست امویها بود، حتماً اسلام که تا آنجا رفت اموی بود. من یک دلیل دارم: وقتی که پول خراج از تونس و الجزایر گرفتند، مردم بومی این منطقه، عربها نبودند. اسلام ابتدا در زمان عثمان به آنجا وارد شد، بعداً کمکم بـه مـراکـش رفـت. بعداً فکر میکنم امام صـادق(ع) مـبلغانی به الجزایر فرستاد؛ دو تا از مبلغان که من اسمشان را نمیدانم، ولی در تاریخ هست. فکر میکنم که امام صادق(ع) میدانست که این مردم از طرفداران اهلبیت(ع) هستند و عربها را قبول نمیکنند؛ یعنی امویان را قبول ندارند. توسط این دو مبلغ مکتب تشیع آنجا پخش شد. این یک نکته.
نکته دوم اینکه، تقریباً بعد از قرن سوم، شخصی به نام ابوعبدالله که شیعه بود به حج رفت. ایشان یک دانشمند خیلی قوی بود. بعضی میگویند وی اسماعیلی بود و برخی میگویند امامی بود. من هم فکر میکنم امامی بود؛ چون اسماعیلیها باور به امـام مـهـدی ندارند، حال آنکه وی باور به امام داشت. ایشان خیلی کار کرد و یک دولت تشکیل داد به نام دولت الفاطمیه. غالب مردم هم شیعه بودند. از آن طرف، مهدی فاطمی اسماعیلی در سوریه به طـور مـخـفـیـانـه، بـرای اسـماعیلیه کار میکرد. ابوعبدالله از وی دعوت کرد به الجزایر بیاید. او آمد و تـشـکـیـل دولت داد به نام مهدی الفاطمه. بعد انشعابی بین امامیه و اسماعیلیه صورت گرفت. مهدی فاطمی پایتخت خود را در تونس تشکیل داد و اسـمـش را مـهـدیـه گـذاشـت؛ پـایـتـخت دول الاسـمـاعیلیه. مردم آنجا شیعه امامی بودند ولی حکومت اسماعیلی بود. وقتی که ابوعبدالله شیعی متوجه شد مهدی فاطمی، امامی نیست و باور به امام مهدی ندارد و دروغ میگوید؛ اسمش مهدی الفاطمه است، اما صاحب الزمان نیست، به مخالت بـا او بـرخـاسـت. مـهـدی فـاطمی نیز در نهایت ابوعبدالله شیعی را به قتل رساند و به مصر رفت و در قاهره، که الان پایتخت است، تشکیل یک دولت خیلی قوی داد به نام دوله الفاطمیه. این دولت بیش از سه قرن پابرجا بود، اما متأسفانه سمت و سوی این حکومت از امامیه به اسماعیلیه رفت. تشیع اولین بار در الجزایر، مراکش و اندلس جنبه سیاسی داشت، اما بعداً مکتبی شد؛ بعد از اینکه امام صادق(ع) دو طلبه برای تبلیغ به آنجا فرستاد. بعدها امامیه یک حکومت در آنجا تشکیل دادند. شیعیان الجزایر مانند شیعیان ایران پیش از دولت صفویه پراکنده بودند. اما پس از انقلاب اسلامی ایران، شیعیان کمکم با فکر امام خمینی(ره) و اسلام ناب محمدی آشنا شدند، جان تازهای گرفتند و تقریباً ۳۰ سال است که فعال شدهاند. اگر آنجا شیعیان فعال هستند به برکت خـود شـخـص امـام است؛ رأس الانقلاب؛ یعنی انقلاب و جمهوری اسلامی هم به واسطه وجود شخص امام شکل گرفت.
پس پراکندگی جمعیت شیعی در الجزایر وجود داشته است؟
پراکندگی وجود داشت، ولی از لحاظ علمی شاید خیلی قابل اثبات نباشد؛ یعنی یک نفر میتواند شیعه معتقد باشد، ولی در فروع و عبادات سنی باشد. این یک حقیقتی است که در آنجا وجود دارد. من یک دوستی دارم به نام آقای عنایت که در پاریس زندگی میکند؛ هم در آنجا درس میخواند و هم تـجارت میکند. ایشان میگفت شیعیان الجزایر سنی اثناعشری هستند! آنجا سنی اثناعشری خیلی زیاد است. متوجه شدید! یعنی قلبش شیعه است، ولی عبادتش سنی.
آیا در الجزایر شعائر شیعی وجود دارد که نشانه وجود شیعیان باشد؟
بله. برای مثال، در غرب الجزایر اسم حسن و حسین خیلی زیاد وجود دارد. اگر فرزند اول خانواده دختر باشد، اسمش فاطمه و زهرا است. اینها خیلی مشخص است.
آیا پیش از انقلاب اسلامی ایران هم این حالت وجود داشته است؟
بله، این در تاریخ بوده. این رفتار و اعتقادشان به اهلبیت(ع) را در مشرق ندیدم. من در تابستان قبل، یعنی تقریباً یک سال و نیم پیش در الجزایر بـودم. هـمسر و مادرم هم بودند. مادرم بیسواد اسـت. هـمـسرم از قبیله ما و از خویشاوندان ما نیست، خیلی دور است. تقریباً ۳۰ـ۴۰ سال پیش در قبیله ما عرف بود که در روز عاشورا بچههای ۴ تا ۱۰ سـاله را میآوردند و به آنها تیغ (قمه) میزدند. زمانی که مادرم از این مسئله صحبت کرد، همسرم تـعجب کرد و گفت: این تطبیر است. گفتم بله، تطبیر است ولی رسم صفویه نیست. مادرم متوجه نبود که دلیل این کار چیست. چون اجدادش این کار را میکردند، او هم همین کار را میکرد.
با این کار، بچهها از ۴ سالگی متوجه میشوند که ایـن روز، روز خون است؛ خون امام حسین(ع.) یـعـنـی در ذهـنـشـان مـیمـانـد کـه این روز، روز عاشوراست. این رفتار شیعی است یا سنی؟ مسلماً رفتار شیعی است.
در همین زمینه، نکتهای دیگر را بگویم. مادرم تعریف میکرد: من تازه با پدرت ازدواج کرده بودم. در یک روز عاشورا تشت را پر از آب و صابون کردم و شـروع کـردم بـه شـسـتن لباس. در همین لحظه مادربزرگت آمد و با عصبانیت زیاد تشت را کنار زد و تقریباً سه متر دورتر آب آن را ریخت و به من گفت: من به شما اجازه نمیدهم از روز عاشورا تا سه روز بعد از آن لباس بشویی، فقط بعد از چهار روز حق داری لباس بشویی؛ چون این نشانه حزن است. روز اول، دوم و سوم روز حزن است این یک حقیقتی است، که در ذهن من وجود دارد.
بد نیست در اینجا به نمونهای دیگر هم اشاره کنم. من نوجوانی ۱۳ـ۱۴ ساله بودم. آن زمان امام خمینی هنوز در نجف بودند و انقلاب ایران شکل نگرفته بود که بگوییم فرهنگ شیعیان در همه جا پخش شده اسـت. بـه فـوتبال خیلی علاقه داشتم. مسابقات فوتبال تیمهای آلمان و انگلستان را از تلویزیون سیاه و سفید نگاه میکردم. شاید فقط یک کانال تلویزیونی در کـشـورمـان داشتیم؛ یک روز مشغول تماشای فوتبال از تلویزیون بودم که پدرم آمد. خیلی عصبانی بود. به من گفت: تلویزیون را خاموش کن. من هم تلویزیون را خاموش کردم. یکبار، دوبار و سهبار این مسئله تکرار شد. از کار پدرم تـعـجـب کردم. به پدرم گفتم: اینکه فیلم کثیفی نیست، فوتبال است. گفت: نه، من اجازه نمیدهم با سر امام حسین(ع) بازی کنی! این نشانه سر امام حسین(ع) است؛ چگونه یزید با چوب خیزران به رأس شریف آن حضرت جسارت میکرد؟ این توپ رمز این سر شریف است و پایی که به آن میزنند رمز چوب خیزران. پدرم با عصبانیت گفت: این اهانت به امام حسین(ع) است. قبلاً فوتبال و توپ در عرف مردم ما اینگونه بود. آیا این فرهنگ شیعه است یا سنی؟ صدرصد فرهنگ شیعه است. از این چیزها خیلی دارند، لیکن متأسفانه فرهنگ علمی نیست.
یـعـنـی مـیفرمایید در ادبیات عامه کشور شما نشانههای شیعی زیاد به چشم میخورد؟
بله، خیلی زیاد. عمیقاً اعتقاد و باور دارند. وقتی که انقلاب شد و امام آمد، بسیاری از روشنفکران که میفهمیدند امام چه میگوید، و بعد هم در این زمینه تبلیغ شد، مردم متوجه شدند که این فرهنگ ماست؛ یعنی غریب نیست، از بیرون نیست، از خود ماست. من شنیدهام که مؤسسه شما یا مؤسسه دیگری، یک آماری از شیعیان الجزایر داده و اعلام کرده که یک مـیلـیـون و پـانـصـد هزار شیعه در الجزایر زندگی مـیکـنـنـد. من وقتی این را شنیدم تعجب کردم. احساس کردم خیلی مبالغه است. از اینرو، با برخی طلاب الجزایری تشکیل جلسه دادم و به آنها گفتم: نمیدانم مؤسسه شیعهشناسی یا مؤسسه دیگری در ایران، گفته که شیعیان الجزایر یک و نیم میلیون نفر میباشند، به نظر میرسد این آمار مبالغهآمیز باشد، باید تحقیقی در این زمینه صورت بدهیم. گفتم: جمعیت الجزایر چند نفر است؟ گفتند: سی میلیون نفر. گفتم اگر هر خانواده را ۵ نفر در نظر بگیریم و از هر دو خانواده، یک نفر شیعه باشد، تعداد شیعیان چند نفر میشود؟ حساب کردم یک میلیون و سیصد هزار نفر؛ یعنی خیلی نزدیک است به آنچه که این مؤسسه گفته. پس خیلی مبالغه نیست. این آمار شیعیان بعد از انقلاب است.
آیا بین شیعیان الجزایر قبل و بعد از انقلاب ایران تفاوتهای رفتاری و اعتقادی وجود دارد؟
این سؤال شما را با یک شوخی جواب میدهم. شیعیان در الجزایر مثل یک هیولا هستند، شکل مشخصی ندارند؛ چون هر روز در حال گسترش میباشند، هر روز اضافه میشوند و هر روز یک شکل دارند. مثلاً در دهه اول انقلاب، یعنی از ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ مـیـلادی، شیعه در الجزایر سیاسی محض است؛ طرفداران امام خمینی. از ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰، شیعه اعتقادی است؛ یعنی بحث تقلید است، مرجع تقلید کیست و … . از سال ۲۰۰۰ تا الان، قضیه فرق کرده است؛ الان تشیع خیلی قوی شده و شیعیان فعال هستند. ما تقریباً هر ۵ سال که برای تبلیغ به آنـجا میرویم، این مسئله را به وضوح مشاهده میکنیم.
آیا دولت محدودیت ایجاد نمیکند؟
دولـت آنـجـا لایـیک است، ولی وسوسه پول عـربـسـتان را دارد. خود قرضاوی گفت: شیعیان الجزایر خیلی فعال هستند، باید دولت دخالت کند و آنها را سرکوب نماید. ولی چون دولت ما لاییک است، میگوید: شما دخالت نکن در سیاست، شیعه باش، مارکسیست باش، فرقی نمیکند. الحمدلله ما تبلیغ میکنیم و محدودیتی در این زمینه نداریم.
آیا دولت مجوز ساخت مسجد و یا حسینیه» خاص شیعیان را میدهد؟
دولـت مجوزی به عنوان مسجد و یا حسینیه شـیـعـیـان نـمـیدهـد؛ چون یک مقدار برایشان خـطـرناک است، ولی اگر مثلاً شما کار فرهنگی بکنید، اجازه میدهد؛ البته مؤسسه فرهنگی، نه مؤسسه شیعی. ما درس میدهیم و تبلیغ میکنیم، ولی در مسائل سیاسی دخالت نمیکنیم.
طبق سخنان شما، شیعیان فعلی الجزایر در دهه سوم انقلاب اسلامی ایران یک مقدار حال و هوای شیعیان ایران را پیدا کردهاند، تقلید میکنند، عزاداری دارند، مراسم اعیاد و وفیات ائمه را برپا میکنند و … . آیا همینطور است؟
بله، چون الان محورهای زیادی در این زمینه داریم؛ مـحـور کـوثـر، محور انوار، محور فرات و محورهای دیگر. بحمدالله بسیاری از مردم الجزایر که شیعه شدند به واسطه همین محورها بوده است. فـتـوا هم هـسـت، یاد میگیرند، مبلّغین هم کار میکنند.
چند طلبه الجزایری در حوزه علمیه قم مشغول به تحصیل هستند؟
فکر میکنم حدود ۲۴ ـ ۲۵ نفر.
آیا همه اینها ایام تبلیغ به کشورشان برمیگردند یا نه؟
همه نمیروند تبلیغ، باید مقداری تحصیل کرد و بعد به تبلیغ رفت؛ یعنی هر تابستان تقریباً ۴ ـ ۵ نفر میروند تبلیغ و برمیگردند.
شما برای تبلیغ، در خود الجزیره مستقر میشوید یا اینکه جاهای دیگر هم میروید و شیعیان دیگر را هم پوشش میدهید؟
بله، جاهای دیگر هم میروم، همین امسال به دو منطقه خیلی دور از پایتخت رفتم.
با همین لباس و قیافه روحانی؟
نه، فقط با دشداشه.
آیا این به خاطر محدویت است یا فکر میکنید با این کار دیگران تحریک میشوند؟
بلـه، ایـن کـار حـسـاسـیـت ایجاد میکند، اما محدودیت ندارد.
آیا توزیع و نشر کتب و مجلات شیعی آزاد است؟
کتاب قبلا آزاد بود، اما الان یک مقدار محدودیت وجود دارد.
آیا رسالههای عملیه هم در آنجا هست؟
بله، رساله عملیه هست؛ از جمله رساله مقام معظم رهبری.
صحیفه سجادیه و یا نهج البلاغه چطور؟
بلــه، هـسـت. مـفـاتـیـحالـجـنـان هـسـت، المراجعات هست و کتابهای دیگر. هر تابستان یـک نمـایشگـاه کتـابـی داریـم. کتابها را مردم میخرند و میخوانند.
آیا مراسم خاصی – مثل ماه مبارک رمضان – و جود دارد؟
بله، تابستان گذشته که آنجا بودم خیلی فعالیت داشتیم. از روز اول ماه مبارک رمضان تا عید فطر، هم نمـاز داشتیـم و هم افطاری میدادیم. امسال در مراسم افطاری که در یک رستوران متعلق به یکی از شیعیان برگزار شد، تقریباً ۴۵ نفر شیعه بودند و ۳ نفر از سنیـان. سنـیها خیلی به ما نزدیک هستند. آنها هوادار ما هستند، اما از وهابیت نفرت دارند. یکی مسئول یکی از سازمانهای دولتی، صوفی است. یکـی از استـادان دانشگاه هم خیلی به مانزدیک است؛ یعنی نصفش شیعه است و نصفش سنی!!
شیعیـان از نـظـر شغـل و درآمـد، یعنی منزلت اجتماعی، چه جایگاهی در کشور الجزایر دارند؟ آیا شیعیـانـی هستنـد که استاد دانشگاه، فرمانده ارتش، قاضی و یا معلم باشند؟
شـیـعـیــان تـقـریبـاً از هـر قشـری هستنـد؛ از دانشجویان، اساتید، بازاریان، تجار، و دیگر اقشار. ولی قشر بارز دانشجویان هستند؛ چون درسخوانده و تحصیلکردهاند.
در الجزایر چند مؤسسه فرهنگی وابسته به شیعیان وجود دارد؟
هنوز نداریم؛ چون دولت ما یک دولتی است که با اصولگراها مشکل دارد و یک مقدار به این چیزها حساس است.
سایت، مجله و یا روزنامه چطور؟
سایت داریم. من خودم مدیریت سایت الجزایر اهلالبیت را به عهده دارم. یک سایت هم به زبان فرانسه دارم. یکی از دوستانم در پایتخت (الجزیره)، سایتی به نام «شیعه ارگ» راهاندازی نموده است. یک سایت دیگری هم هست که صاحبش در لبنان است. فکر میکنم ۳ یا ۴ سایت شیعی فعال داریم که به نوعی به الجزایریها منتسب است.
آیا در میان الجزایریهای مقیم فرانسه هم شیعه وجود دارد؟
بله، زیاد هستند. برخی از آنها برای زیارت به ایران میآیند. در همین ماه سه نفر از آنها از پاریس به ایـران آمـدند برای زیارت امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س.)
در واقـع اینها شیعیان الجزایری هستند که در فرانسه زندگی میکنند؟
بله.
آیا نماد و بارگاهی از آثار شیعه در الجزایر هست؛ مثلاً مقبرهای از امامزادگان و یا اولیای خدا؟
میگویند هست، ولی من دنبالش نرفتم؛ چون الان وقتش نیست، الان وقت تبلیغ است. مردم مسئله تقلید را نمیدانند، وضو و نماز را نمیدانند، مسئلهای که اولویت دارد همینهاست.
آیا دانشآموزان در مدارس فقط تعالیم مالکی را میآموزند؟
نه، دولت خیلی به این چیزها اهمیت نمیدهد. دولت تقریباً از لحاظ تربیتی لاییک است؛ یعنی خیلـی فشـار نمـیآورد. در دبستـان، راهنمایی و دبیـرستـان، فرهنگ خیلی غلیظی حاکم نیست. میگویند: اگر میخواهی درس آخوندی بخوانی، مساجد هست. این مسائل در دبیرستان و راهنمایی و دبـسـتــان راه نــدارد. یـک حـوزه دارنـد بـرای علاقهمندان به دروس حوزوی.
الان بیشترین تهدید برای شیعیان خطر وهابیت است یا لاییک؟
لاییک از لحاظ فرهنگی خطر است، اما از لحاظ تعامل نه. آنها با ما خیلی خوبند. وهابیت خیلی خطرناک است. آنها ما را تکفیر میکنند.
آیا در الجزایر زمینه ایجاد حوزه علمیه وجود دارد که شما بتوانید افکارتان را بسط بدهید؛ یعنی یک مرکز فرهنگی که بتواند بلندگویی باشد برای صدای شیعه در الجزایر؟
در حال حاضر به این شکل نه، ولی در آینده، یعنی در ۴۰ یا ۵۰ سال دیگر شاید بتوان این کار را کرد. مسئله خیلی آسان نیست.
آیا در ایام تبلیغ نماز جماعت برگزار میشود؟
بله، نماز جماعت میخوانیم.
در خانه یا در مسجد؟
در خانه.
اگر دولت متوجه شود ممانعتی نمیکند؟
اگـر شـما در سیاست و امنیت دخالت نکنید، ممانعت نمیکند. الان یک حسینیه درست کردهایم و برای تبلیغ آنجا میرویم. اگر دولت دخالت کرد، میگوییم: ما شیعه هستیم باید یک فعالیت دینی داشته باشیم. اگر گفت اجازه نمیدهیم، میگوییم: مـا کـه تـروریـست نیستیم و در سیاست دخالتی نمیکنیم، ما برای اخلاق مردم کار میکنیم. من فکر میکنم اگر در سیاست دخالت نکنیم – سیاست از لحاظ امنیتی نه از لحاظ فعالیت سیاسی – دولت کاری به ما ندارد.
ائمه جمعه و جماعت سنی الجزایر به شما حساس نیستند؟
ائمه جمعه دو سنخ هستند: وهابیها و سنیهای عـادی. وهابیت خیلی حساساند و نسبت به ما خـیلـی سـرسخت میباشند. اما دیگران که سنی هستند، اگر مصلحت سیاسی اقتضا کند فشار وارد میکنند. مثلاً وقتی که صدام اعدام شد، خیلی علیه ما صحبت کردند، چون مصلحت سیاسی در میان بود. یعنی یکی از سران حزب بعث کشته شده بود و شیعیان در الجزایر تحت فشار شدید بودند. در آن زمـان مـن ایـران بودم. وقتی که به الجزایر رفتم گفتند: تقریباً شش ماه ما تحت فشار شدید بودیم. بـعـداً کمکم صدام فراموش شد و الان بحمدالله وضعیت خوب شده است.
الجزایر چند درصد مسیحی دارد؟
تقریباً هیچ. البته کلیسا هست، مسیحیان هم فعالیت دارند، کار میکنند، تبلیغ میکنند، ولی یک درصدی که معنادار باشد، نداریم. شاید در مجموع ۲۰۰ ـ ۳۰۰ نفر باشند. آنها برای گردش و کار به اروپا میروند. افرادی هم که مسیحی میشوند، برای مـسـائـل اقـتـصـادی است، نه برای خود مکتب مسیحیت؛ برای اقامت در اروپا، درس خواندن در دانشگاهها و این قبیل تسهیلات.
صوفیان الجزایر چقدر فعال هستند و مشی و مرام آنها چگونه است؟
صوفیان محب اهلبیت(ع) هستند؛ یعنی از لحاظ مکتب با ما هستند، ولی از لحاظ سیاسی نه.
جمعیتشان چقدر است؟
همه کشور در دست صوفیان است. تقریباً ۸۰ درصد مردم الجزایر صوفیاند؛ یا صوفی بالذات یا بالطبع. صوفیها از لحاظ مکتبی خیلی نزدیک به مـا هـسـتند و وهابیت را دوست ندارند. خیلی از وهـابیت متنفر هستند؛ مثل ما یا شدیدتر از ما. ایشان میگویند: وهابیت میخواهد در همه جای الجزایر پخش شود. آنها نگران این نیستند که برخی از مردم الجزایر شیعه میشوند؛ حداکثر ممکن است یک میلیون نفر شیعه شوند، بیشتر از این نمیشود؛ اما وهابیت، دارد کار میکند که همه کشور وهابی شوند. این مسئله خیلی خیلی برایشان خطرناک است و به وهابیت خیلی حساس هستند. این یک نقطه اشتراک است که با صوفیان داریم؛ یعنی یک دشمن مشترک به نام وهابیت. نقطه اشتراک دیگر، محبت اهلبیت(ع) است. آنها از نظر اعتقادی و در بـاطـن، شـیـعهاند، ولی از نظر ظاهری سنیاند. صوفیان انصافاً خیلی به ما نزدیکند، هم آراماند و هم تـروریست نیستند. آنها خشن نیستند؛ یعنی میتوان با گفتوگو خیلی راحت به آنها نزدیک شد. مثلاً من در تابستان گذشته به یک مسئول صوفی برخورد کردم، گفت: من یک مقاله مینویسم بر علیه قرضاوی، و میگویم این حرفی که شما زدید ضد حرمت تدین است. این خوب است.
به نظر شما ما چه وظیفهای در قبال شیعیان الجزایر داریم تا فرهنگ اهلبیت(ع) در آنجا گسترش پیدا کند؟
ما نباید خیلی به سیاست تکیه کنیم، این کار هیچ فایدهای ندارد. به قول امام باید با مردم کار فرهنگی کرد. سیاست با دولت است و مکانیزم خاصی دارد. سیاسیون این مکانیزمها را میدانند. ما باید فرهنگ اهلبیت(ع) را در آنجا پخش کنیم. مردم هم قبول میکنند، حتی خود سنیها قبول مـیکـنـنـد. ولـی باید حکیمانه کار کنیم، نه مثل وهابیت که به مردم فشار میآورند. باید با گفتوگو و محبت این کار را انجام داد. راه دوم این است که الـجـزایریها به ایران بیایند، ببینند که جمهوری اسلامی تروریست نیست، ایران یک فرهنگ خیلی بالایی دارد. بسیاری از الجزایریهای سنی که به ایران آمده بودند خیلی تعجب کردند. گفتند: ایران کشور کثیف و وحشی نیست، برخلاف تبلیغات برخی کشورهای عربی، در ایران آزادی هست، پیشرفت اقـتـصـادی هست، پیشرفت فرهنگی هست. آنها وقـتی به الجزایر برگشتند این حرف را در رادیو و تلویزیون زدند و گفتند: ایران آنگونه که کشورهای عربی میگویند، نیست. این آمد و رفتها خیلی مفید اسـت. حتی یک لاییک بیاید، چه اشکالی دارد؟ خیلی لاییکها که نماز میخوانند، اگر یک هفته به ایران بیایند، دانشگاههای ایران را ببینند، متوجه میشوند که در ایران هم علم هست، هم اقتصاد و هم آزادی. میبینند که ما هیولا نیستیم. این خیلی مهم است. امسال در سمینار مهدویت – که هر سال برگزار مـیشـود ـ یک خانم سنی دارای کارشناسی ارشد فلسفه از الجزایر آمده بود که خیلی خوشحال شد. این خـیلـی خـوب است که افراد بلا شرط در اینگونه سمینارها شرکت کنند، چه شیعه و چه سنی. پنج نفر از سران سودان، از جمله یک روزنامهنگار، یک مستشار و یک وزیر، به ایران آمده بودند و تقریباً دو هفته یا یک ماه اینجا ماندند، به شهرهای تهران، اصفهان و قم سفر کردند. وقتی برگشتند سودان، غوغا کردند؛ خـیلـی سخنرانی کردند، گفتند: در ایران فرهنگ هست، علم هست. خود مردم سودان تعجب کردند. این، هم به نفع مکتب است و هم به نفع جمهوری اسـلامـی. پـنـج نفر نوشتند که جمهوری اسلامی تروریست نیست، ایران خیلی پیشرفت کرده، در علم و صنعت و هنر. این خیلی مهم است. فیلم هایی که شما ایرانیها درست میکنید؛ مثلاً اصحاف کهف، حضرت یوسف، امام رضا(ع) و… خیلی تأثیر دارد؛ ترجمه و دوبلاژ آنها به زبان عربی خیلی تأثیر دارد. خود سنیها از دیدن آنها تعجب کردند، گفتند: اگر شیعیان مسلمان نیستند چرا و چگونه این فیلمها را درست میکنند، اگر زندیق و کافر بودند فیلم اباهی درست میکردند، نه فیلم ابراهیم پیامبر، یوسف و مانند آن.
آیا مؤسسهای هست که شما از آنجا نیرو بیاورید تا به مهمانان خارجی آموزش بدهند؟
بله، هست، حتی برای لاییکها. چندی پیش در جـامـعهالمصطفی جلسهای داشتیم که گروهی از لاییکهای تاجیکستانی که نماز نمیخوانند، آمده بودند. خیلی از خانمها آمده بودند؛ تقریباً ۲۰ ـ ۳۰ نفر آنها نماز نمیخوانند و روزه نمیگیرند. من با مسئول آنجا صحبت کردم،گفت: اگر اینها به اینجا بیایند بهتر از این است که به اسرائیل یا آمریکا بروند. اگر اینجا بیایند شاید برگردند و نمازخوان بشوند. یک میلیون دلار مشکل نیست، فدای امام حسین(ع.)
با تشکر از شما که در این گفتوگو شرکت کردید
http://www.shiiteworld.com