به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان )شیخفضلالله نوری (۱۲۵۹-۱۳۲۷ ق)، از مجتهدان و علمای بزرگ شیعه و از پیشروان جنبش مشروطه مشروعه در ایران بود. وی پس از شاگردی نزد میرزای شیرازی در نجف، برای هدایت و پیشوایی جامعه ایران روانه تهران شددستگاه حکومتی برای لطمه به شیعه و روحانیت روز سیزدهم رجب مصادف با میلاد امام علی(ع) را برای اعدام شیخ انتخاب نمود.
حتی اجازه خواندن نماز عصر را نیز به شیخ ندادند و یک ساعت و نیم به غروب مانده بود که شیخ با قیافه شاداب و روحی مطمئن و دلی آرام در حالی که قدمهای خود را محکم به زمین میزد عصا زنان به طرف چوبه دار میرفت و به مردم نگاه میکرد، تا نزدیک چوبه دار رسید، رو به مردم کرد و ده دقیقه برای مردم صحبت کرد. هنوز صحبت شخ تمام نشده بود که یوسف خان ارمنی عمامه شیخ را برداشت و به طرف جمعیت پرتاب کرد، شیخ شهید با آهنگ پر ابهت و صدای قوی که لرزه بر اندام مردمان میانداخت گفت:
«این عمامه را از سر من برداشتند، از سر همه بر خواهند داشت»
عمامه را مردم برای تبرک ریز ریز کردند و در آن میدان محشری به پا شده بود، زن و مرد، پیر و جوان گریه میکردند. طناب دار را به گردن شیخ انداختنه و با اشاره فرمانده موزیکچیان، دسته ارکستر شروع به نواختن مارش نظامی نمود و در حالی که پیکر شیخ آرام، آرام بالا می رفت، گریه و ضجه مردم و کف زدن و صدای هورای میرزا مهدی فرزند ارشدش او را بدرقه می کرد، گردش طناب روی شیخ را به طرف قبله چرخانید و با مختصر حرکتی قبض روح شد.
به فاصله کمی جنازه شیخ را از دار پایین آوردند و در حیاط نظمیه ابتدا روی نیمکتی گذاشتند، جماعت کثیری از مجاهدین و غیره ریختند دور جنازه و با قنداق تفنگ و لگد آنقدر به جنازه زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهان و گوش آن بزرگوار روی محاسنش جاری شد و آنها که دستشان نمیرسید آب دهان میانداختند.
خانواده شیخ شهید تلاش زیادی برای تحویل گرفتن نعش نمودند اما یپرم خان ارمنی قصد سوزاندن آن را داشت و لذا حاضر به دادن آن نبود، بالاخره با تلاش بسیار زیاد موافقت نمود و گفت: خیلی خب، کفن کنید و جنازه را تحویل آنها بدهید، مشروط به این که شبانه دفن کنند و هیچگونه صدا و عزاداری نباشد.
تصمیم داشتند نازه را در خانه دفن کنند که مردم کم کم فهمیدند جنازه شیخ شهید در خانه اوست لذا از صبح تا شب مردم، فوج فوج آمدند پشت دیوار خانه فاتحه میخواندند و میرفتند و این جریان به گوش بدخواهان و مأمورین رسید، از این جهت تصمیم گرفتند که نعش شیخ(ره) را به قم انتقال دهند. پس از دو ماه که قبر را شکافتند با این که در اطاق در بسته و هوای گرم تابستان مانده بود تازه تازه بود و هیچ تغییری نیافته و بوی ناراحت کنندهای نیز در ان به وجود نیامده بود.
آری شیخ فضل الله نوری(ره) روزی که بسیاری در مقابل استعمار فریب خورده یا بیم داشتند و در مقابل شیخ قد علم نمودند یک تنه در برابر استعمار ایستاد و در این مسیر ذرهای ترس به دل خویش راه نداد و در روز میلاد امام علی(ع) بر سر سفره ایشان مهمان گردید.