به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) گروه ترجمه انجمن اسلامی شهید ادواردو آنیلی سایت رهیافتگان-مترجم:معصومه طاهری مورنو العجمی دکترای پزشکی، که دارای دکتر ادبیات و زبان عربی، تخصص در قرآن و تفسیر و الهیات است، اعتقاد دارد باید درباره قرآن و ویژگیهای این کتاب مقدس اسلام مطالعه کرد. دکتر العجمی خود را وقف این قضیه کرده است و در آخرین کتاب خود با نام «قرآن واقعاً چه می گوید» که در سال ۲۰۰۸ تالیف کرده دراین زمینه پرداخته است، قلم مانایی این متکلم مشهور که به دلیل تدبیر، ذهن باز و تواضع فراوانش مشهور است تلاش دارد تا خوانندگان را به تامل و تفکر درباره قران تشویق کند . بخش هایی از این گفتگو با وی را می خوانید:
شما در ابتدا بیان می کنید که هدف کتاب شما بازتولید دیدگاه اسلام درباره موضوعات مختلفی مانند دین، سکولاریسم، بردگی، دموکراسی، چند همسری، حجاب، برابری جنسیتی، ازدواج بین ادیان، تروریسم، احترام بین ادیان و… چرا تاکید دارید به تفسیر دقیق قرآن دارید؟
سخنرانان زیادی درباره اسلام و قرآن صحبت می کنند. بااین حال بیش از هزار سال است که تفاسیر کمی از قرآن داشته ایم و نظرات ثابت و تعریف شده هستند بنابراین قرآن دیگرمتنی نیست که ما بخوانیم و درباره آن فکر کنیم، بلکه معنای آن را با توجه به تفاسیری که اسلام برای آن ارائه کرده است درک می کنیم. با این وجود قرآن دائماً از ما می خواهد تا درباره ایات آن بیندیشیم، درحالی که معانی آموخته شده به ما لزوماً میوه خشک ذهنیت هزاره ای است که آنها را ایجاد کرده است. همچنین برای من همیشه تحقیق اهمیت دارد تا هرچیزی را قبول نکنم. منظور من از تفسیر، تلاش برای خواندن و درک مفاهیم قرآن است
شما می گویید که درک کامل قرآن مستلزم زمان و مهارت هایی است که درعین حال فلسفی، معنایی والهیاتی است. آیا این بدان معناست که متن مقدس اسلام در دسترس مردم عادی نیست؟ درمورد امامان حتی علما که از رعایت معیارهای مورد نیاز کوتاهی می کنند چطور؟ آیا آنها واقعاً می توانند به تفسیری وفادار و جدی از قرآن تکیه کنند؟
قرآن سخت نیست، بلکه دسترسی به معنای اصلی آن در زیر لایه های متحجر تفسیر باستانی مدفون است. البته هرگونه تفسیر نیاز به سطح خاصی از مهارت های زبانی در زبان قرآنی عربی دارد. با این وجود خود قرآن علیه کاستهای کشیشی اعم از مفسر یا فقیه محکم است. تجربه من نشان داده همه خوانندگان قرآن، تفسیر نمی دانند از سوی دیگر همه دارای هوش هستند که می توانند درمورد این یا آن معنایی که ما به متن قرآنی نسبت می دهیم تعجب کنند. حداقل هر یک از ما درموقعیتی هستیم که ارتباط این یا آن تفسیر را زیر سوال ببریم: آیا این آیه چنین چیزی می گوید، آیا این آیه واقعاً چنین عجیب و غریبی را مطرح می کند ، آیا این آیه واقعاً این قانون را وضع می کند؟ این وظیفه ماست که نگاهی تازه به قرآن داشته باشیم
می بینیم که مفاهیم قرآن و اسلام به هم نزدیک هستند حتی مرتباً با هم اشتباه گرفته می شوند. بنظر شما این اشتباه است؟
در واقع می توان در صحبت های روزانه یا در سخنرانی روشنفکران این طور دید که قرآن و اسلام دو واژه قابل تعویض و جدای هم هستند درحالی که قرآن و اسلام یکی و با هم مترادف هستند. با این حال ، همه می دانند که قرآن یک دین نیست. هرچقدر قرآن در موضوعات مربوط به دین کلی است و اسلام در این زمینه بسیار مفصل و جزیی است لذا ازهمین منظر می توان تفاوتی بین قرآن و اسلام در نظر گرفت. علاوه براین اسلام تاریخ دارد، اما قرآن خارج از تاریخ است. قرآن نازل شده اما اسلام نتیجه یک کار انسانی است که باز هم توجیه می کند و در سطحی دیگر تفاوت قرآن و اسلام را نشان می دهد. اگر درنظر بگیریم که اسلام امتداد متن قرآنی است، تفاوت ماهیت وموضوع بین قرآن و اسلام توضیح می دهد که چرا اسلام تنها یک تفسیر از قرآن در میان سایر موارد است، بنابراین اسلام قرآن نیست.
شما اشاره می کنید که برای اسلام اهمیت عملی، جزمی و کلامی حدیث بسیار بیشتر از قرآن است. چگونه توضیح می دهید که سخنان و اعمال پیامبر (صلی الله علیه وآله) را می توان در سطح کلام خدا (قرآن) قرار داد یا حتی از آن برتر بود؟
این مشاهده ثابت است، اسلام به عنوان سنی تعریف شده است، یعنی بر اساس سنت بنا شده است ، بنابراین توسط حدیث. در مورد تشیع نیز همینطور است که بر احادیثی است که توسط امامان خود نقل شده است. ما لزوماً از آن آگاه نیستیم ، اما اعمال ما و بخش بزرگی از اصول ما تنها بر احادیث استوار است. علاوه بر این، قرآن متنی است که درک آن با اضافه بار تفسیری که به نوعی قربانی آن شده، پیچیده شده است. درمقابل، احادیث متون آسانی و صریح هستند، زیرا هریک از آنها به طور واضح به سوالات پاسخ داده اند و تفسیر کلام خدا در قران داشته اند.
شما اشاره می کنید که برای اسلام اهمیت عملی، جزمی و کلامی احادیث خیلی بیشتر از قرآن است. چگونه توضیح می دهید که سخنان و اعمال پیامبر را می توان در سطح کلام خدا (قرآن) قرار داد یا حتی از آن برتر بود؟
این مشاهده ثابت است اسلام بر اساس سنت بنا شده است ، بنابراین توسط حدیث. در مورد تشیع نیز همینطور است انها بر مبنای احادیثی که توسط امامانشان نقل شده عمل می کنند و ما لزوماً از آن آگاه نیستیم ، اما ۹۰ درصد اعمال ما و بخش بزرگی از اصول ما تنها بر احادیث استوار است . علاوه بر این قرآن متنی است که درک آن با اضافه بار تفسیری برای بسیاری سخت و پیچیده است. بنابراین در مقابل احادیث متون را آسانی و صریح می کند، زیرا هریک از آنها به طور واضح به سوالاتی که در مورد فلان مساله دینی داریم پاسخ می دهند که در قران درباره ان توضیح داده نشده است. در نتیجه هم نیازهای مسلمانان و هم نیازهای گفتمان اسلامی منجر به اتکاء شدید به احادیث می شود. در این شرایط ، اما فقط از ابتدای قرن سوم هجری احادیث موثق مورد توجه بوده است در حالی که احادیث به عنوان منبع اصلی اسلام همان مرتبه تقدس قرآن را دارند.
شما اصرار دارید که اصلی ترین وظیفه قرآن دیکته قانون نیست، بلکه تربیت وجدان و هدایت روح است. به نظر شما مسلمان بودن دقیقاً چیست؟
تعاریف متعددی ازمسلمان وجود دارد. اول مسلمان کسی است که بیشتر از نظر فرهنگی شناخته می شود. دوم یک مسلمان پیرو مذهب اسلام است. سوم مسلمان کسی است که خود را تسلیم خدا می داند.
چهارم مسلمان کسی است که به خدا از طریق قرآنی که حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) منتقل کرده ایمان دارد. از دیدگاه من مسلمان کسی است که به ترکیبی از این جنبه های مختلف دست یابد، تا بتواند بین ایمان، دین، دلیل، زندگی و مشارکت خود در جامعه تعادل هماهنگی پیدا کند.
موضع شما در بحث بین حامیان قرآن نازل شده و طرفداران قرآن خلقت چیست؟
من واقعاً نمی فهمم که ما چقدر وقت خود را صرف بحث های قدیمی و بی اساس می کنیم که بازیگران آن را در قرون اولیه اسلام خسته کرده بود. اصول زیربنای این نوع اختلافات کلامی-فلسفی اساساً نوافلاطونی بود و این منطق و موضوعات آن برای تأمل امروزه دیگر معتبر نیستند. آنها همچنین به سیاست وابسته بودند ، زیرا اولین خلفای عباسی بودند که این پرسش را مطرح کردند و همچنین متکلمان نیز نگران قدرت خود بودند. در واقع اگر قرآن نازل شده، پس به عنوان یک متن مادی به زمان تعلق داشت و طبق آموزه معتزلیتی، عقل به تنهایی مسئول تفسیر آن بود.
روشی که شما دنبال می کنید مبتنی بر تبیین خود قرآن بدون ورود منابع خارجی است. آیا می توانید در این مورد بیشتر توضیح دهید؟
مانند همه کتابهای مقدس، قرآن به طور گسترده تفسیر و تفسیر بیش از حد شده است و همه ما کم و بیش وارثان این توشه تفسیری هستیم. بنابراین وقتی ما قرآن را برای درک آن می خوانیم ، نه با نگاه خودمان آن را زیر سوال می بریم ، بلکه با چشم اسلام است که برای رسیدن به معنای اصلی قرآن ، معنای لغوی آن لازم بود از همه این منابع خارجی که بسیاری از فیلترها یا آینه ها هستند، استفاده نکنیم که به ما اجازه نمی دهد بدانیم قرآن واقعاً چه می گوید، بلکه فقط آنچه گفته می شود. در معنای قرآن باشد
بسیاری هستند که خواهان اصلاح واقعی اسلام هستند، بدون آنکه شاهد موفقیت آن باشند. اصلاح اسلام برای شما چه معنایی دارد؟
من اصلاح طلب نیستم. اعتقاد ندارم که سخنرانی ها به خودی خود دارای حسن اصلاح اسلام است. یک قرن و نیم از آغاز این حرکت فکری می گذرد بدون آنکه نتایج ملموسی به دست آید. گفتن «من فکر می کنم» ، «آنچه هست»و «ما مجبوریم» و… کافی نیست. من نمی گویم که اصلاح اسلام مأموریتی غیرممکن است، اما وقتی پای چنین دین مدون و متقن و مقدسی به میان می آید، اصلاح به معنای بازتعریف و بازنویسی دین تنها در صورتی می تواند موثر باشد که از طرف مقامات مذهبی مورد اعتماد و آگاه باشد. از دیدگاه من این اصلاح لازم اسلام تنها زمانی محقق می شود که مسلمانان عمدتاً رابطه خود را با دین و اسلام خود تغییر داده باشند. بنابراین واقعاً اصلاح مسلمان لازم است نه دین اسلام.
در خاتمه یک مسلمان باید چه تفسیر خوبی از قرآن داشته باشد؟
از نظر روش شناسی یادآوری می کنم که مفهوم معنای تحت اللفظی غیرهرمنوتیکی است به عبارت دیگرمعنای تحت اللفظی تفسیر نیست، بلکه معنای اولیه، تعویل است. همه ما مسئول خواندن و درک قرآن هستیم و باید توانایی طبیعی خود را در تفسیرهایی که اساساً فقط خواسته ها یا خواسته های ما را بیان می کند زیر سوال ببریم و با صراحت رد کنیم.
گروه ترجمه انجمن اسلامی شهید ادواردو آنیلی سایت رهیافتگان-مترجم:معصومه طاهری