تاریخ انتشار :

بانوی تازه مسلمان امریکایی

تازه مسلمان امریکایی:هیچ کس بدون رحمت خدا مسلمان نمی شود و این کار خداست

 از سال ۲۰۰۶ با موهبت اسلام مورد رحمت خداوند قرار گرفتم. وقتی از من خواستند در مورد راهی که طی کردم و اینکه خداوند چگونه به من نعمت داده است بنویسم، تردید داشتم.

به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان) گروه ترجمه انجمن اسلامی شهید ادواردو آنیلی سایت رهیافتگان-  مترجم از زبان انگلیسی :مونا نیکزادفر

متن اصلی را اینجاببینید

 خدا را شکر از سال ۲۰۰۶ با موهبت اسلام، مورد رحمت خداوند متعال قرار گرفتم. وقتی از من خواستند در مورد مسیری که طی کردم و اینکه خداوند چگونه به من نعمت داده است بنویسم، تردید داشتم. من دیده ام که دیگران با گفتن اینکه چگونه مسلمان شدند گرفتار شهرت شده اند و من نمی خواستم چنین چالشی را داشته باشم.

پس از شما می‌خواهم که ان شاءالله این داستان را کار خدا بدانید و به رحمت و عظمت او بپردازید نه داستان شخصی من.

 

هیچ کس بدون رحمت خدا مسلمان نمی شود و این کار اوست نه بازگشت واقعی .

من در یک خانواده کاتولیک رومی در ایالت نیویورک متولد شدم.  مادرم کاتولیک رومی و پدرم پروتستان بود که برای ازدواج  کاتولیک شد.

ما یکشنبه‌ها در کلیسا شرکت می‌کردیم و من در کلیسای کاتولیک روم از طریق تعلیم، اولین عشای ربانی، و در نهایت تصدیق را انجام دادم . وقتی جوان بودم  ندایی از جانب خدا را حس کردم. این ارتباط را ارتباطی با کشیشان کاتولیک رومی تعبیر کردم و به مادرم گفتم.

او که از این موضوع خوشحال بود، مرا به ملاقات با کشیش در کلیسای محلی مان برد.

خوشبختانه یا متأسفانه این کشیش خاص از شغل خود راضی نبود و به من توصیه کرد که از کشیش بودن دوری کنم. این من را آن موقع و حتی امروز  ناراحت کرد و نمی‌دانم اگر پاسخ او مثبت‌ بود، اوضاع چقدر فرق می کرد.

 

با همه ی ارتباط اولیه ای که با خدا داشتم،از روی  نادانی خودم در سنین نوجوانی راه دیگری رفتم. خانواده ام در سنین پایین در هفت سالگی از هم پاشید و من بخاطر از دست دادن پدرم که بعد از طلاق حضور نداشت رنج بردم.

 

از ابتدای سن ۱۵ سالگی، بیشتر   به سمت کلوپ های شبانه و مهمانی ها می رفتم تا به سمت پروردگار عالم. من آرزو داشتم وکیل شوم، و بعد  سیاستمدار با یک پنت هاوس در منهتن شوم تا بتوانم در مهمانی سبک خاص داشته باشم.

 

پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، برای مدت کوتاهی به دانشگاه رفتم. اما افکار آشفته من باعث شد که به جای گرفتن مدرک، از کالج انصراف دهم و به آریزونا (جایی که تا الان دارم زندگی می کنم) نقل مکان کنم. این چیزی است که تا به امروز از آن متاسفم.

 

یک بار در آریزونا، وضعیت من خیلی بد شد. با جوی بدتر از آنچه در خانه داشتم روبرو شدم و شروع به مصرف مواد کردم. به دلیل نداشتن تحصیلات، به مشاغل کم درآمد مشغول شدم و همچنان وقتم را در  مواد مخدر، بی بند و باری و کلوپ های شبانه می گذراندم. در این مدت برای اولین بار با مسلمانی برخورد کردم. او مرد مهربانی بود که به عنوان دانشجوی خارجی در یک کالج محلی تحصیل می کرد. او با یکی از دوستانم قرار می گذاشت و اغلب ما را تا کلوپ های شبانه و مهمانی های دیگری که شرکت می کردیم همراهی می کرد. من درباره اسلام با او بحث نکردم، اما از او درباره فرهنگش که راحت از آن حرف می زد ، سؤال کردم. بحث اسلام پیش نیامد. باز هم تعجب می کنم که اگر او یک مسلمان واقعی بود، اوضاع چقدر فرق می کرد. سبک زندگی بد من چندین سال ادامه داشت و من آن را با جزئیات توضیح نمی دهم. من ضربه های روحی زیادی داشتم، افرادی که می شناختم مردند، من با چاقو زخمی شدم، اما این حکایتی از خطرات مواد مخدر نیست. من فقط به این اشاره می کنم که هر کجا هستید، ان شاءالله  خداوند می تواند شما را از آن جا بازگرداند. من سریع سراغ زمانی می روم که از مواد مخدر پاک شدم . بخشی از مراحل ترک دارو و مواد مخدر ایجاد رابطه با “قدرت برتر” است.

برای بیشتر این، خدا و یا دیگر عبارات الوهیت است. من مدتها قبل ارتباطم را با خدا از دست داده بودم، بنابراین به جستجوی قدرت برتر خود پرداختم. متاسفانه در ابتدا حقیقت را پیدا نکردم. در عوض، به هندوئیسم رفتم، که به دلیل توضیح آن در مورد اینکه چرا برای من رنج آمده بود، برایم جذاب بود. من همه چیز را دنبال کردم، حتی نامم را به یک نام هندو تغییر دادم. همین کافی بود که من را از مواد مخدر دور نگه داشت و زندگی ام را در جهت مثبت تری پیش برد که از این بابت سپاسگزارم. در نهایت، هر چند من دوباره شروع به احساس کشش از جانب خدا کردم. این به من نشان داد که برای من هندوئیسم راه درستی نیست.

گروه ترجمه انجمن اسلامی شهید ادواردو آنیلی سایت رهیافتگان-  مترجم از زبان انگلیسی :مونا نیکزادفر

متن اصلی را اینجاببینید

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار