رهیافتگان – مترجم معصومه طاهری /من تقریبا دوسال پیش بود که از ایالات متحده آمریکا به کشور دبی آمدم. در آمریکا زندگی خیلی سختی داشتم. طی نه ماه گذشته یا کمیبیشتر، اینجا در زندگی جا افتادهام و بهعنوان کارمند حقوق قضایی در دادگاه بینالمللی مشغول بهکار شدهام. اینجا من سرگرم زندگی با تمام خوبیها و بدیهایش هستم.
خیلی زود یک دوست پیدا کردم او با من درباره حجاب بحث میکرد اینکه از داشتن حجاب نگران نباش کسی نظر منفی به تو ندارد و من در نقطه مخالف او بودم و احساسم را درباره حجاب برایش میگفتم.
من هرگز در آمریکا حجابی نداشتم و در قید و بند نبودم خب البته بیشترمردم در اطراف من هم همین طور بودند همیشه با من محترمانه برخورد میکردند. هرچه بزرگتر میشدم همیشه نسبت به حجاب کنجکاو بودم. وقتی خودم حجاب را انتخاب مردم و محجبه شدم به من میگفتند آیا در این انتخاب اشتباه نمیکنید؟! سخت نیست؟! اما الحمدالله من هرگز فکرش را هم نکردم تا حجاب را کنار بگذارم. دیگر ارتباطات من با داشتن با حجاب تغییر کرد؛ البته زندگی در ایالات متحده و داشتن یک مادر غیرمسلمان خیلی سخت بود در محل کارم با حجاب من مخالفت میشد. من بهعنوان وکیل همیشه از حقوق زنان بیپناه مسلمان دفاع میکردم این باور قوی که میگویند حجاب اعتماد بهنفس و قدرت به انسان میدهد صحت دارد. من با داشتن حجاب در محل کارم محکم و پایداربودم.
وقتی راهم را انتخاب کردم الگوهایم هم تغییر کرد و از آمریکا به دبی آمدم در آمریکا اگر زنی چادر و روبندی داشت میگفتند مسلمان است ولی در دبی من اولین باری بود زنان مسلمانی را میدیدم که بدون چادر بودند و این من را شگفت زده کرده بود. اولین بار بود که زنی را بدون چادر دیدم که در وسط فروشگاهی یک زن با چادر، حجابش را امتحان میکرد و روسری نداشت. اولین باری بود که من زنان مسلمانی را دیدم که شلوار جین تنگ پوشیدهاند و کفش پاشنه بلند با آرایش غلیظ.
داشتن حجاب دراین کشور معنای درستی ندارد. پوشش چیزسختی نیست بلکه شیرین است اگر شما آن را معاملهای با خدا بدانید که با هیچ چیز دیگری قابل قیاس نیست. البته پرواضح است که تمام مسلمانان اینگونه نیستند و این مسایل برای تمام زنان صدق نمیکند. خیلی از زنان مسلمان حجاب بسیار جدی و خوبی دارند و حقیقت حجاب را درک کردهاند که برایم بسیار قابل تحسین هستند.
مطمئنا هدف از آمدن من از آمریکا به دبی، زندگی و کار در یک کشور مسلمان بود؛ چیزی که بعد از ورود با دیدن صحنههایی خیلی ضربه دیدم خیلی از زنان حجاب ندارند و یا هدفشان حجاب نیست حتی در ارتباطاتشان رعایت نمیکنند. من در دریایی از دامنهای تنگ، کفشهای پاشنه بلند و صدا دار و کیفهای مدلدار زنانه احاطه شدهام.
این یک تجربه منحصر بهفرد برای من در محل زندگی و کار جدید نیست که بهغیر از مردم محلی و سنتی، بیشتر افراد در بسیاری ازجهات آن طور انتظار میرود حجاب ندارند و این عادی شده است و خیلی ازجوانان هم سن و سال من حجاب ندارند.
مسئله مهمتردیگر این است که زنان مسلمان نمیدانند چرا باید حجاب داشته باشند فکر میکنند کسی که حجاب دارد بیسواد و عقبمانده است آن وقت کسی که در آمریکا بزرگ شده دوست دارد روسری داشته باشد چه بر سر این افراد آمده است؟ من آرزو میکنم زنانی که در کشورهای “مسلمان” به دنیا آمدهاند میدانستند چه چیزی وجود دارد که میخواهند مثل زنان غربی و آمریکایی باشند. شاید آنها سعی میکنند تا فرهنگ غربی را تقلید کنند
بهعنوان یک زن مجرد از اینجایی که زندگی میکنم و ازبسیاری از زنان اینجا حرفهایی را شنیدم که خیلی ناامید شدم. شخصا فکر میکنم حجاب در اینجا تغییرکرده است اگر در این کشور متولد و بزرگ شده بودم نمیدانم حجابم کامل بود یا نه؟! خیلی خدا را شاکرم که در جوانی اسلام و حجاب را درک کردم.
دوستانم که از تصمیم من مطلع شدند فهمیدند زندگی و منش من عوض شده است و برای ازدواج هم همین اهداف را در نظر دارم در اینجا مردان مسلمان فقط میخواهند لذت ببرند این مسایل هرگز نمیتواند دریک خانواده اسلامی مطرح باشد. وقتی که اطرافیان شما مسلمان باشند امنیت دارید بدون اوراق قرضه میتوانید وام بگیرید و ازشما سوءاستفاده نمیشود جامعه فارغ از نژاد و قومیت و طبقه براساس برادری و برابری است.
وقتی مسلمان شدم فهمیدم زنان مسلمان رستگارند زیرا از گناه به دور هستند البته نه زنانی که دامنهای و بلوزهای کوتاه و تنگ میپوشند من همیشه برای آنها دعا میکنم زیرا بهغیر ازاین کاری از دستم بر نمیآید. به دلیل راهی که انتخاب کردهام احساس غرور دارم بله، من آمریکایی هستم و با افتخار زیاد خوشحالم این را ه را انتخاب کردهام و با اعتماد به نفس و عزمی راسخ، حجاب و پوشش اسلامی را انتخاب کردهام.
برگرفته از زندگی ملانی به زبان فرانسه