به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) این مقاله توسط خانم زهرا آیت نوشته شده است ایشان روشن دل (نابینا) هستند و در رشته الهیات از دانشگاه اصفهان فارغ التحصیل شده اند.
رابطه سوره حمد میان رب و عبد
شیخ طوسی بزرگ فقیه و اصولی و مفسر کم نظیر در کتاب امالی، و چهره برجسته حدیث شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا از حضرت عسگری از پدرانش از امیر المؤمنین (ع) روایت می کند که آن حضرت فرمود:
رسول خدا گفت: خدای عزّوجلّ فرمود: فاتحه الکتاب را میان خود و بنده ام تقسیم کرده ام، نیمی برای من و نیمی برای بنده ام و حق اوست هر آنچه بخواهد.
هنگامی که بگوید: بِسْمِ اَللّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِیمِ خدا می گوید: بنده ام به نام من آغاز نمود، بر من سزاوار است که امورش را به نفع او به نتیجه برسانم و در احوالش برکت قرار دهم.
چون بگوید: اَلْحَمْدُ لِلّاهِ رَبِّ اَلْعَالَمِینَ خدا می گوید: بنده ام مرا ستایش کرد، و دانست که یقیناً همه نعمت هائی که در اختیار اوست از سوی من است و بی تردید بلاهائی که از او برطرف می کنم به نیروی فضل و احسان من است، شما را «ای فرشتگان»، گواه می گیرم که به نعمت های دنیایش نعمت های آخرت را نیز بیفزایم، و بلاهای آخرت را از او بگردانم، چنان که بلای دنیا را از او برطرف نمودم.
زمانی که بگوید: اَلرَّحْمَانِ اَلرَّحِیمِ خدای جل جلاله می گوید: بنده ام گواهی داد که من رحمان و رحیمم، شما را «ای فرشتگان» گواه می گیرم که: بی تردید از رحمتم بهره ای فراوان و نصیبش را بسیار میدهم.
هنگامی که بگوید: مَالِکِ یَوْمِ اَلدِّینِ خدای جل جلاله می فرماید: شما را گواه می گیرم هم چنان که اعتراف نمود، من مالک روز پاداشم، البته حسابش را روز حساب آسان گردانم و از بدی هایش گذشت کنم.
چون بگوید: إِیَّاکَ نَعْبُدُ خدای عزّوجلّ می گوید:
بنده ام راست گفت، فقط مرا بندگی می کند. شما را گواه می گیرم که حتماً برای بندگی اش آن چنان پاداشی دهم که هر کس بندگی اش را نسبت به من مخالفت کند افسوس و غبطه بخورد.
زمانی که بگوید: وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ، خدای عزّوجلّ می فرماید: بنده ام فقط از من کمک خواست و به من پناهنده شد، شما را گواه می گیرم که بی تردید مددکار اویم و قطعاً در سختی ها به دادش میرسم و روز گرفتاری اش یقیناً دست او را می گیرم.
چون بگوید اِهْدِنَا اَلصِّرَاطَ اَلْمُسْتَقِیمَ تا آخر سوره، خدای عزّوجلّ می گوید: این بنده من است و برای اوست آنچه بخواهد:
دعای بنده ام را مستجاب کردم و آنچه خواست به او عطا نمودم و او را از آنچه در هراس و نگرانی است امان دادم.
هدیه ای گرانبها از جانب خداوند مهربان:
روایتى بسیار مهم و حدیثى فوق العاده با ارزش که در پایان کتاب پرقیمت عدّه الداعى اثر «ابن فهد حلّى رحمه الله» آمده:
«امین وحى خندان و با بشارت به همراه این دعا بر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نازل شد.
پس گفت: سلام بر تو اى محمد. آن حضرت پاسخ داد: و بر تو سلام اى جبرئیل.
سپس جبرئیل گفت: حق تعالى براى تو هدیهاى فرستاده است. آن حضرت فرمود: چیست؟ عرض کرد: کلماتى است از گنجهاى عرش که خدا عرش را به آنها گرامى داشته و مخصوص فرموده است. پیامبر صلى الله علیه و آله گفت: آن کلمات چیست؟ جبرئیل گفت:
یَا مَن أَظهَرَ الجَمیلَ وَسَتَرَ القَبیحَ، یَا مَن لَم یُؤاخِذ بِالجَریرَهِ وَلَم یَهتِکِ السِّترَ، یَا عَظیمَ العَفْوِ یَا حَسَنَ التَّجاوُزِ، یَا وَاسِعَ المَغفِرَهِ یَا بَاسِطَ الیَدَینِ بِالرَّحمَهِ، یَا صَاحِبَ کُلِّ نَجوَى وَمُنتَهَى کُلِّ شَکوَى، یَا کَریمَ الصَّفحِ، یَا عَظیمَ المَنِّ، یَا مُبتَدِأً بِالنِّعَمِ قَبلَ اسْتِحقَاقِهَا، یَا رَبَّنَا وَیَا سَیِّدَنَا وَیَا مَولَانَا وَیَا غَایَهَ رَغْبَتِنَا، أسأَلُکَ یَا اللَّهُ أن لَاتُشَوّهَ خَلقِى بِالنَّارِ.
اى کسى که خوبى را آشکار کردى و بدى را پوشاندى، اى کسى که به گناه و جنایت مؤاخذه نکردى و پرده حرمت و آبرو را ندریدى، اى که عفوَت عظیم است و گذشتت نیکوست و آمرزشت گسترده و فراگیر، اى که دو دست قدرتت به رحمت گشوده است، اى صاحب هر راز و نهایت هر شکایت، اى که چشم پوشىات بزرگوارانه است، اى که نعمتت عظیم است، اى شروع کننده به نعمت پیش از استحقاق آن، اى پروردگار و آقا و مولا و نهایت رغبت و شوق ما، اى خدا، از تو مىخواهم که وجودم را به آتشزشت نگردانى.
رسول خدا صلى الله علیه و آله به جبرئیل فرمود: ثواب این کلمات چیست؟ جبرئیل گفت:
هیهات، هیهات، که دانش و آگاهى به ثواب این کلمات قطع شده است. اگر فرشتگان هفت آسمان و هفت زمین بر وصف این دعا اجتماع کنند تا روز قیامت نمىتوانند از هزار جزء یک جزء این دعا را وصف کنند.
هرگاه عبد بگوید: «یَا مَن أَظهَرَ الجَمیلَ وَسَتَرَ القَبیحَ»؛ خدا گناهان او را بر او مىپوشاند و در دنیا به او رحمت مىآورد و حالش را در آخرت نیکو مىگرداند و هزار پرده در دنیا و آخرت بر او مىپوشاند.
و هرگاه بگوید: «یَا مَن لَم یُؤاخِذ بِالجَریرَهِ وَلَم یَهتِکِ السِّترَ»؛ حق تعالى او را در قیامت محاسبه نکند و پردهاش را، روزى که پردهها دریده شود، ندرد.
و هرگاه بگوید: «یَا عَظیمَ العَفْوِ»؛ گناهانش را، هر چند مانند کف دریاها باشد، مىآمرزد.
و هرگاه بگوید: «یَا حَسَنَ التَّجاوُزِ»؛ از او حتى از دزدى و شرب خمرش، و از هولهایى که در دنیاست، و از گناهان کبیرهاش مىگذرد.
و هرگاه بگوید: «یَا وَاسِعَ المَغفِرَهِ»؛ خداى مهربان براى او هفتاد در از رحمت مىگشاید، پس در رحمت خدا فرو مىرود تا از دنیا بیرون رود.
و هرگاه بگوید: «یَا بَاسِطَ الیَدَینِ بِالرَّحمَهِ»؛ خدا دست قدرتش را به رحمت به روى او باز مىکند.
و هرگاه بگوید: «یَا صَاحِبَ کُلِّ نَجوَى وَمُنتَهَى کُلِّ شَکوَى»؛ او را از پاداش و ثواب هر مصیبت رسیده- چه بلا و چه غیر آن- و هر سالم از بلایى و هر بیمارى و هر کورى و هر مسکینى و هر صاحب مصیبتى تا روز قیامت عطا مىکند.
و هرگاه بگوید: «یَا عَظِیمَ المَنّ»؛ آرزوى او و مانند آرزوى همه خلایق را به او عطا مىنماید.
و هرگاه بگوید: «یَا مُبْتَدِأً بِالنِّعَمِ قَبلَ اسْتِحقَاقِهَا»؛ به او برابر پاداش کسى که شکرگزار نعمتهاى خدا باشد، عنایت مىکند.
و هرگاه بگوید: «یَا رَبَّنَا وَسَیِّدَنَا»؛ خدا مىفرماید: اى فرشتگانم، شاهد باشید که او را آمرزیدم و به او مزد و پاداش دادم به شمار هرکه او را آفریدهام، چه در بهشت و چه در دوزخ و در آسمان و زمینهاى هفت گانه و آفتاب و ماه و ستارگان و قطرههاى باران و انواع موجودات و کوهها و ریگها و خاک و عرش و کرسى و غیر آنها!!
و هرگاه بگوید: «یَا مَولَانَا»؛ دلش را از ایمان پر مىکند.
و هرگاه بگوید: «یَا غَایَهَ رَغْبَتِنَا»؛ روز قیامت مانند خواستههاى همه خلایق را به او عطا مىکند.
و هرگاه بگوید: «أسأَلُکَ یَا اللَّهُ أن لَاتُشَوّهَ خَلقِى بِالنَّارِ»؛ خدا مىگوید: بنده من آزادى از آتش را خواست، اى فرشتگان من گواه باشید او را و پدر و مادر و برادرانش و اهل و اولاد و همسایگانش را آزاد کردم و شفاعتش را درباره هزار مرد از کسانى که آتش بر آنها واجب شده پذیرفتم و وى را از دوزخ پناهدادم.
پس جبرئیل گفت: یا محمد، این کلمات را به اهل تقوا تعلیم کن و در اختیار منافقین مگذار، این دعا براى گویندهاش مستجاب است و دعاى اهل بیت المعمور است هرگاه آن را طواف کنند»
عدّه الداعى: ۳۳۷- ۲۳۹٫
اشاره به این نکته لازم است که نباید خوانندگان محترم از این همه ثواب عظیم و پاداش فوق العاده که براى این دعا گفته شده تعجّب کنند و آن را دور از حقیقت بدانند؛
زیرا کرم خدا بىنهایت و لطف و رحمتش بى پایان است و خزائن پاداشش تمام ناشدنى.
نگاهی به دعا
دعا، اظهار احتیاج و نیاز، بهپیشگاه حضرت بىنیاز است.
دعا، بیان تهیدستى و فقر و مسکنت و ندارى به محضر غنى مطلق و مالک جهان هستى است.
دعا، درخواست گدایى بىنوا از کریمى باوفا و مددخواهى ناتوانى از توانایى شکست ناپذیر است.
دعا، کمک خواستن بندهاى ضعیف، مسکینى ذلیل، مستکینى بیچاره، از پروردگارى رحیم، خدایى مهربان، حکیمى لطیف و سمیعى بیناست.
دعا، نشان دادن فروتنى و تواضع، خاکسارى و خشوع، انکسار و خضوع، به درگاه سلطانى قدوس، عزیزى مقتدر، غفورى ودود، معبودى یکتا و دانایى قوى است.
دعا، محبوب خدا و معشوق سالکان و نور چشم عارفان و راز و نیاز مشتاقان و چراغ شبِ دردمندان و تکیهگاه مستمندان و نور قلب نیازمندان است.
دعا در قرآن:
بیان حاجت و اظهار گدایى- و اعلام این معنا که اى مهربانترین مهربانان، من جز فقر چیزى نیستم و غیر گدایى از پیشگاهت کارى نمىدانم و جز اشک و آه و امید و دلگرمى سرمایهاى ندارم- مطلوب حضرت مولاست، و در حقیقت
مطلوب اطاعت و فرمان بردارى از حضرت اوست؛ مگر نه این است که در قرآن مجید فرمان به دعا داده و اجابت دعا را خود ضامن شده است
«أُدْعُونی أسْتَجِبْ لَکُمْ». غافر (۴۰): ۶۰٫
مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.
منبع فیض بىنهایت، دریاى بىساحل کرامت، فراهم آورنده فضاى هدایت
نازل کننده سفره دانش و حکمت، حضرت ربّ العزّه در قرآن مجید مىفرماید:
«قُل مَا یَعبَأُ بِکُم رَبّى لَولا دُعَاؤُکُم» فرقان (۲۵): ۷۷٫
«اى پیامبر رحمت، به مردم بگو: اگر دعاى شما نباشد، پروردگارم هیچ اعتنا و نظرى به شما نکند.
دعا، وسیله جلب اعتناى خدا و زمینه جذب رحمت الهى به سوى دعا کننده است. اعتنا و نظرى که سفره شقاوت را از خیمه حیات انسان برمىچیند و مائده سعادت و خوشبختى را براى دعا کننده مىگستراند.
محبوب محبان، معشوق عاشقان، انیس ذاکران، جلیس شاکران، یاور بندگان، تکیهگاه صاحبدلان، در قرآن مجید مىفرماید:
«وَإِذا سَأَلَکَ عِبَادى عَنّى فَإِنّى قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعَانِ» بقره (۲): ۱۸۶٫
هنگامى که بندگانم در باره من از تو سؤال کنند، [پاسخش این است] که من یقیناً نزدیکم، دعاى دعا کننده را چون مرا بخواند مستجاب مىکنم.
آرى، جز خدا هیچکس به بندگان نزدیک نیست. او نزدیکى است که انسان را به وجود آورده و او را در رحم مادر پرورش داده و از رحم مادر به دنیا انتقال داده و در دنیا، سفره مادى و معنویش را براى این مهمان با کرامت گسترده و انبیا را براى هدایت او به سعادت دنیا و آخرت برانگیخته و نعمت بىنظیرى چون قرآن و امامان معصوم علیهم السلام را براى او قرار داده و درد تشنگىاش را با آب زلال و صاف درمان مىکند و رنج گرسنگىاش را با غذاى مناسب و گوارا برطرف مىسازد.
بیمارىهایش را به درمان مىرساند. تنهاییش را با زن و فرزند و دوستان و یاران جبران مىکند. برهنگىاش را با انواع لباسها مىپوشاند. محبّتش را در دلها مىنهد. مشکلاتش را هر چند شدید و سخت باشد مىگشاید. سلامتش را تداوم مىبخشد. به ارزش و اعتبار و آبرویش مىافزاید و این همه را جز خدا چه کسى مىتواند براى او فراهم آورد و چه کسى چون خدا به تمام احوالات و نیازمندىها و حاجات او آگاهى دارد؟
آرى، او از همه به انسان نزدیکتر است. تا جایى که در قرآن مجید فرموده:
«وَلَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ وَنَعلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفسُهُ وَنَحنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِن حَبلِ الْوَریدِ» ق (۵۰): ۱۶٫
هر آینه انسان را به وجود آوردیم و آنچه را نَفْس او به آن وسوسه مىکند مىدانیم و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم.
دعا در روایات معصومین:
وجود مبارک حضرت حق، بندگان را در تمام حالات، به دعا کردن فرمان داده و از آنان خواسته در خوشىها و ناخوشىها به پیشگاه عزّتش پیشانى ذلت سایند و به درگاه رحمتش دست به دعا بردارند و با دلى فروتن و اشکى مایه گرفته از قلب شکسته، نیازهایشان را از او بخواهند و به وعده قطعى و حتمى و یقینى او در مورد استجابت دعا امیدوار باشند.
احسان و فضل حق نسبت به همه موجودات به ویژه انسان، فراگیر است و سفره رحمت بىنهایتش گسترده، و لطف و مهربانى و کرمش براى همگان آماده است.
درگاهش درگاه نومیدى نیست، و پیشگاهش پیشگاه بخل و طرد کردن نمىباشد.
فضل و جود و کرم و بخشش دائمى است و دست عطایش براى عطا کردن به همگان باز و چشم انتظاریش براى روى آوردن بندگان به درگاهش همیشگى است.
به حضرت داوود علیه السلام خطاب فرمود:
«زمینیان را بگو: چرا با من دوستى نمىکنید که سزاوار دوستى منم؟ من خدایى هستم که با من بخل نیست، با داناییم جهل نیست، با صبرم ناتوانى نیست، در صفتم تغییر نیست، در گفتهام تبدیل نیست، رحمتم فراگیر است، از فضل و کرم برنگردم، در ازل بر خود رحمت نوشتم، عود محبّت سوختم، دل بندگانم به نور معرفت افروختم، من دوست آنم که مرا دوست است، رفیق آنم که مرا رفیق است، همنشین آنم که در خلوتِ ذکر با من است، مونس آنم که به یاد من انس دارد.
داوود، هر که مرا جوید، مرا یابد، و او که مرا یابد سزاوار است که مرا نبازد.
داوود، نعمت از ماست، شکر دیگرى مىکنند؛ دفع بلا از ماست، از دیگرى مىبینند؛ پناهگاهشان حضرت ماست، به دیگران پناه مىبرند؛ مىگریزند ولى عاقبت باز مىگردند!!»
محجّه البیضاء: ۸/ ۵۸٫
چنین متن زیبا و پرمعنایى در کتابهاى باارزش اسلامى، فراوان به چشم مىخورد. اینگونه متنها، به انضمام آیات قرآن، مژده عظیمى از جانب خداست که بندگان به فضل و احسانش امید بندند و براى روا شدن حاجاتشان، دست گدایى به سوى او بردارند و بدانند که راه رسیدن به مقاصد و مطالبشان، دعاست و کمتر اتفاق مىافتد که مهمى از مهماتشان و حاجتى از حاجاتشان بدون دعا برآورده شود.
به همین خاطر، روایات اسلامى به ویژه روایات صادره از جانب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، براى دعا جایگاهى خاص و ارزشى ویژه باز کردهاند.
از امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده:
«أَحَبُّ الأَعمالِ إلَى اللَّهِ تَعَالى فِى الأَرضِ الدُّعاءُ»
محبوبترین کارها نزد خدا بر روى زمین، دعاست.
الکافى: ۲/ ۴۶۷، باب فضل الدعاء، حدیث ۸؛ وسائل الشیعه: ۷/ ۳۰، باب ۳، حدیث ۸۶۲۸٫
و نیز آن حضرت فرمود:
«الدُّعاءُ مَفاتِیحُ النَّجاحِ وَمَقالیدُ الفَلاحِ. وَخَیْرُ الدُّعاءِ مَا صَدَرَ عَن صَدْرِ نَقِىٍّ وَقَلْبِ تَقِىٍّ. وَفِى المُناجاهِ سَبَبُ النَّجاهِ. وَبِالإِخلاصِ یَکونُ الخَلاصُ. فَإِذا اشتَدَّ الفَزَعُ فَإِلَى اللَّهِ المَفزَعُ»
دعا کلیدهاى پیروزى و مخازن کامیابى است. بهترین دعا، دعایى است که از سینه صاف و دل پاک درآید. و در مناجات، وسیله نجات و رهایى به اخلاص است.
و چون بىتابى سخت شود، پناهجویى به درگاه خداست.
الکافى: ۲/ ۴۶۸، باب أن الدعاء سلاح المؤمن، حدیث ۲؛ محجّه البیضاء: ۲/ ۲۸۴، باب ۲٫
گرچه خداى مهربان همه خواستهها و حاجات بندهاش را مىداند و به گرفتارىها و مصائب و شداید او آگاه است و بدون درخواست و دعا و التماس مىتواند حاجات حاجتمند را به هنگام شدائد و بلاها و مصائب و رنجها برآورده کند، ولى- بر پایه آیات قرآن و روایات- دوست دارد بندهاش به پیشگاهش اظهار حاجت کند و به درگاهش ناله و زارى سر دهد و با زبانش به حضرتش اظهار احتیاج نماید و با مولاى مهربانش مناجات کند و در آستانه این درگاه، سر بندگى و ذلت ساید و آنچه را نیازمند است با زبان دعا و راز و نیاز بخواهد و از آن منبع فیض و رحمت درخواست کند که:
اى مهربان و محبوب من، با کلید لطف و عنایتت، مشکلاتم را برطرف کن و سختىهایم را از زندگیم بردار و شدائد و مصائب را از من دور فرما، و مرا از زندان گرفتارىها نجات بخش، و به اراده ربوبى و رحمت بىپایان و کرم و احسان بىنهایتت حاجاتم را روا کن، و خواستههایم را برآور، و کشکول گداییم را از فیوضات خاصهات پر کن.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«مَا اجتَمَعَ أَربَعَهٌ قَطُّ عَلى أَمرٍ واحِدٍ فَدَعوا إِلّا تَفَرَّقُوا عَن إجَابَهٍ»
هرگز چهار نفر بر کار واحدى جهت دعا به خاطر گشایش آن کار اجتماع نمىکنند، مگر این که با مستجاب شدن آن دعا، از یکدیگر جدا مىشوند.
الکافى: ۲/ ۴۸۷، باب الاجتماع فى الدعاء، حدیث ۲؛ جامع أحادیث الشیعه: ۱۹/ ۳۵۴٫
دعا کننده باید به این حقیقت آگاه باشد که خداى مهربان او را به دعا دعوت فرموده و مستجاب شدن دعا را ضامن شده و اجابت دعا بر حضرت او کارى بسیار سهل و آسان است؛ زیرا تمام موجودات هستى در سایه فرمانروایى مطلق اویند، و او با یک فرمان و با بکارگیرى یک دستور تمام زمینههاى اجابت را براى بنده دعا کنندهاش فراهم مىکند.
بنا بر این، ابداً سزاوار نیست کسى در پیشگاه خداى مهربانى که قدرت و بصیرت و کرم و لطف و مغفرت و فیض و رحمتش بىنهایت است و به بندهاش- بهویژه به هنگام دعا و مناجات و راز و نیاز- محبّت خاص دارد، ناامید و مأیوس باشد.
ناامیدى و یأس به فرموده قرآن مجید صفت کافران به خداست:
«لَا تَیْئَسُوا مِن رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْئَسُ مِن رَوْحِ اللَّهِ إِلّا الْقَومُ الْکَافِرونَ» یوسف (۱۲): ۸۷٫
از رحمت خدا نا امید مباشید؛ زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت خدا نا امید نمىشود.
قرآن مجید اکیداً سفارش مىکند که از رحمت خدا مأیوس و ناامید مباشید:
«لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ» زمر (۳۹): ۵۳٫
از رحمت خدا نومید نشوید.
خداى مهربان، به موسى بن عمران خطاب کرد:
«یَابْنَ عِمْرَانَ، هَبْ لِى مِنْ قَلْبِکَ الخُشُوعَ، وَمِنْ بَدَنِکَ الخُضُوعَ، وَمِنْ عَیْنِکَ الدُّمُوعَ فِى ظُلَمِ اللَّیْلِ، وَادْعُنِى فَإِنَّکَ تَجِدُنِى قَرِیباً مُجِیباً»
اى پسر عمران، به پیشگاه من از قلب خود خشوع، و از بدنت فروتنى، و از دیدهات در دل تاریک شب اشک بیاور، و مرا بخوان که یقیناً مرا نزدیک و اجابتکننده خواهى یافت.
الأمالى «صدوق»: ۳۵۶، مجلس ۵۷؛ بحار الأنوار: ۶۷/ ۱۴، باب ۴۳، حدیث ۲٫
در حدیثى قدسى که در کتابهاى مهم نقل شده، به مطالبى مهم و واقعیاتى بسیار ارزنده در این زمینه- که فقط باید حاجت به درگاه او برد و از غیر او روى گرداند- اشاره شده که ترجمه آن متن ملکوتى و حقیقت عرشى چنین است:
«آیا بندهام در سختىها و شدائد به غیر من امید مىبندد، که غیر من آن سختىها و شدائد را از او برطرف کند؟ در حالى که برطرف کردن سختىها و شداید به دست قدرت من است! آیا بنده من به غیر من امیدوار است که نیازها و حاجاتش را برآورده کند و از تهىدستى و فقر نجاتش دهد؟ در حالى که توانگر و بخشنده و کریم و جواد منم و همه درهاى حاجات نزد من و کلیدهایش در دست لطف و رحمت من است!
چه شده که بندهام را روى گردان از خود مىبینم، در حالى که آنچه را از من نخواسته با جود و کرم به او عطا کردهام، و اکنون با این همه نیاز و حاجت و التماس و درخواستش از من روى برگردانده و حوائج و نیازمندىاش را نزد غیر برده است؟!
منم خدا، که خدایى جز من نیست، بدون این که از من بخواهند عطا مىکنم؛ آیا اگر بخواهند عطا نمىکنم؟!
آیا دریاى بىنهایت جود و کرم، از من نیست؟ آیا دنیا و آخرت در دست من نیست؟!
اگر تمام اهل آسمانها و زمین، مانند آسمانها و زمین را از من درخواست کنند و من به آنان عطا نمایم، به اندازه بال مگسى از مملکت من کم نمىآید. زشتى باد بر کسى که از من روى مىگرداند و از غیر من خواستههایش را مىطلبد، و رفع مشکلات و سختىهایش را از غیر من مىخواهد!»
انیس اللیل: ۱۹۶٫
«لَا إِلاهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّى کُنْتُ مِنَ الظّالِمِینَ* فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الغَمِّ وَکَذالِکَ نُنجِى المُؤمِنینَ»
معبودى جز تو نیست تو را از هر عیب و نقصى منزّه مىدانم، به راستى من از ستمکاران (بر خود) بودم.
پس دعایش را مستجاب کردیم و او را از اندوه نجات دادیم و اینگونه مؤمنان را نجات میدهیم.
انبیاء (۲۱): ۸۷- ۸۸٫
صاحب تفسیر منهج الصادقین در شرح این آیه از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت کرده که آن حضرت فرمود:
مَا مِنْ مَکْرُوبٍ یَدْعُو بِهاذا الدُّعاءِ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَهُ تفسیر منهج الصادقین: ۶/ ۱۰۲٫
هیچ غمناکى نیست که این دعا را بخواند مگر این که دعایش مستجاب شود.
در روایتى آمده:
امیر المؤمنین علیه السلام با تنى چند از یارانش از راهى عبور مىکرد، جوانى را دید که سر به دیوار گذارده و خدا را براى برآورده شدن حاجتش به عزّتش سوگند مىدهد، حضرت فرمود: دعاى این جوان با اینگونه سوگند یقیناً مستجاب است
بحار الأنوار: ۴۱/ ۲۲۴٫
آرى، خداى مهربان و توانا قدرت دارد که تأثیر مؤثرات را از کار بیندازد، و راه بسته را به روى عبد بگشاید.
او خداى توانایى است که اثر سوزاندن آتش را، براى حفظ ابراهیم علیه السلام از آتش برداشت و اثر بریدن کارد تیز را، هنگام ذبح اسماعیل علیه السلام از کار انداخت؛ تأثیر گناه را هم که سبب بسته بودن راه دعاست، مىتواند از کار بیندازد و عبد را به برآورده شدن حاجات و رسیدن به مقاصدش یارى دهد.
شرایط دعا بدون تفسیر و توضیح عبارت است از:
طهارت شرعیه- از قبیل وضو، غسل، تیمم- پاکى از حق الناس، اخلاص، صحیح خواندن متن دعا، حلال بودن کسب، صله رحم، صدقه قبل از دعا، مطیع خدا بودن، اجتناب از معصیت، اصلاح عمل، دعا در سحر، دعا در نماز وتر، دعا وقت فجر صادق، دعا در طلوع آفتاب، دعا در چهارشنبه بین ظهر و عصر، صلوات پیش از دعا.
الکافى: ۲/ ۴۶۶ در ابواب مختلف؛ محجّه البیضاء: ۲/ ۲۶۸- ۳۴۹٫
روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، شب جمعه را براى دعا از بهترین و مناسبترین شبها مىدانند، و شب جمعه را در ارزش و عظمت هم پایه شب قدر به حساب مىآورند.
در حدیث معتبر، از حضرت صادق علیه السلام روایت شده:
«إِنَّ الْعَبْدَ لَیَدْعُو فَیُؤَخِّرُ اللَّهُ حَاجَتَهُ إِلَى یَوْمِ الْجُمُعَهِ».
چه بسا مؤمن براى حاجتى دعا مىکند و خداى تعالى قضاى حاجتش را به تأخیر مىاندازد، تا در روز جمعه حاجتش را روا کند.
الدعوات: ۳۵، حدیث ۸۳؛ بحار الأنوار: ۸۶/ ۲۷۳، باب ۲، حدیث ۱۷٫
حضرت امام باقر علیه السلام فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَیَأْمُرُ مَلَکاً فَیُنَادِی کُلَّ لَیْلَهِ جُمُعَهٍ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ مِنْ أَوَّلِ اللَّیْلِ إِلَى آخِرِهِ أَلا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ یَدْعُونِی لِآخِرَتِهِ وَدُنْیَاهُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأُجِیبَهُ
أَلا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ یَتُوبُ إِلَیَّ مِنْ ذُنُوبِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَتُوبَ إِلَیْهِ
أَلا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ قَدْ قَتَّرْتُ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَسْأَلُنِی الزِّیَادَهَ فِی رِزْقِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَزِیدَهُ وَأَوَسِّعَ عَلَیْهِ
أَلا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ سَقِیمٌ فَیَسْأَلُنِی أَنْ أَشْفِیَهُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأُعَافِیَهُ
أَلا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ مَغْمُومٌ مَحْبُوسٌ یَسْأَلُنِی أَنْ أُطْلِقَهُ مِنْ حَبْسِهِ وَأُفَرِّجَ عَنْهُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأُطْلِقَهُ وَأُخَلِّیَ سَبِیلَهُ
أَلا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ مَظْلُومٌ یَسْأَلُنِی أَنْ آخُذَ لَهُ بِظُلامَتِهِ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَنْتَصِرَ لَهُ وَآخُذَ بِظُلامَتِهِ
قَالَ فَلا یَزَالُ یُنَادِی حَتَّى یَطْلُعَ الْفَجْرُ».
خداى تعالى هر شب جمعه به فرشتهاى دستور مىدهد که از اوّل شب تا آخر شب از جانب ربّ اعلى ندا دهد:
آیا بنده مؤمنى هست که پیش از طلوع فجر مرا براى دنیا و آخرتش بخواند تا من دعاى او را مستجاب کنم؟
آیا بنده مؤمنى هست که پیش از طلوع فجر از گناهش توبه کند تا توبهاش را بپذیرم؟
آیا بنده مؤمنى هست که من روزى او را تنگ کرده باشم و از من بخواهد پیش از طلوع فجر روزى او را زیاد کنم، پس روزى او را وسعت دهم؟
آیا بنده مؤمن بیمارى هست که از من درخواست کند پیش از طلوع فجر او را شفا دهم، تا او را عافیت بخشم؟
آیا بنده مؤمن غمگینِ محبوسى هست که پیش از طلوع فجر از من بخواهد او را از زندان رهایى بخشم و اندوهش را برطرف کنم، تا دعایش را به اجابت برسانم؟
آیا بنده مؤمن مظلومى هست که پیش از طلوع فجر از من بخواهد براى دفع ستم ستمکار به خاطر او از ستمکار انتقام گیرم و حقش را به او برگردانم؟
فرشته حق پیوسته تا طلوع فجر این ندا را سر مىدهد.
بحار الأنوار: ۸۶/ ۲۸۲، باب ۲، حدیث ۲۷؛ مستدرک الوسائل: ۶/ ۷۳، باب ۳۶، حدیث ۶۴۶۹٫
بسم الله الرحمن الرحیم:
مرحوم «طبرسى» در کتاب پرقیمت مکارم الأخلاق از حضرت موسى بن جعفر علیه السلام روایت میکند:
«مَا مِن أَحَدٍ دَهَّمَهُ أَمرٌ یَغُمُّهُ أَو کَرَّبَتهُ کُربَهٌ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ قالَ ثَلاثَ مَرّاتٍ: «بِسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ» إِلّا فَرَّجَ اللَّهُ کُربَتَهُ وَأَذْهَبَ غَمَّهُ إِن شآءَ اللَّهُ تَعالى»
هیچکس نیست که او را غم و غصه اى فرا گیرد و سر خود را به آسمان بردارد و سه بار «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» بگوید، مگر این که خدا ناراحتیش را برطرف کند و غصه اش را از میان بردارد، اگر خداى متعال بخواهد.
مکارم الأخلاق : ۳۴۶؛ بحار الأنوار : ۱۵۹/۹۲، باب ۱۵ .
در حدیث بسیار مهمى آمده:
«لا یُرَدُّ دُعاءٌ أوَّلُهُ «بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ»
دعایى که ابتدایش «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» باشد مردود درگاه حق نمیشود.»
الدعوات : ۵۲، حدیث ۱۳۱؛ مستدرک الوسائل : ۳۰۴/۵، باب ۱۶، حدیث ۵۹۲۹ .
از امام رضا علیه السلام روایت شده :
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللَّهِ الأَعْظَمِ مِنْ نَاظِرِ الْعَیْنِ إِلَى بَیَاضِهَا».»
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم» به اسم اعظم حق از سیاهى چشم به سپیدى آن نزدیکتر است.
التهذیب: ۲/ ۲۸۹، باب ۱۵، حدیث ۱۵؛ جامع الأخبار: ۴۲؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام: ۲/ ۵، باب ۳۰، حدیث ۱۱؛ الأمالى «صدوق»: ۶۴۱؛ بحار الأنوار: ۹۰/ ۲۳۲، باب ۱۱، حدیث ۴٫
«مَنْ قَرَأَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ أَرْبَعَهَ آلافِ حَسَنَهٍ وَمَحَا عَنْهُ أَرْبَعَهَ آلافِ سَیِّئَهٍ وَرَفَعَ لَهُ أَرْبَعَهَ آلافِ دَرَجَهٍ».
جامع الأخبار: ۴۲، فصل ۲۲؛ مستدرک الوسائل: ۴/ ۳۸۸، باب ۴۵، حدیث ۴۹۹۵؛ بحار الأنوار: ۸۹/ ۲۵۸، باب ۲۹، ذیل حدیث ۵۳٫
هرکس «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» را بخواند، حق تعالى به عدد هر حرفى از آن چهار هزار حسنه براى او نویسد و چهار هزار سیّئه از او محو کند و چهار هزار درجه او را بالا برد.
در روایتى آمده:
چون روز قیامت شود، عبد را به جایگاه حساب درآورند، و نامه عمل او را که پر از گناه است به دست چپ وى دهند. عبد، وقتِ گرفتن نامه به خاطر عادتى که در دنیا داشته «بسم الله» به زبان جارى کند و با خواندن خدا به رحمت، نامه را بستاند، چون بگشاید آن را سپید یابد و هیچ نوشته اى در آن نامه به نظرش نیاید، گوید: این جا نوشته اى نیست تا بخوانم. فرشتگان گویند: در این نامه سیّئات و خطاهایت نوشته بود، ولى به برکت این آیه زایل شد و حضرت عزّت از تو گذشت.
تفسیر فاتحه الکتاب: ۷۴٫
خواندن خداوند با اسمای حسنی:
در یکى از دعاهاى وارده از معصوم بنام دعاى سمات مى خوانیم:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْعَظِیمِ الأَعْظَمِ الأَعْظَمِ الأَعْظَمِ الأَعَزِّ الأَجَلِّ الأَکْرَمِ الَّذِی إِذَا دُعِیتَ بِهِ عَلَى مَغَالِقِ أَبْوَابِ السَّمَاءِ لِلْفَتْحِ بِالرَّحْمَهِ انْفَتَحَتْ وَإِذَا دُعِیتَ بِهِ عَلَى مَضَایِقِ أَبْوَابِ الأَرْضِ لِلْفَرَجِ انْفَرَجَتْ وَإِذَا دُعِیتَ بِهِ عَلَى الْعُسْرِ لِلْیُسْرِ تَیَسَّرَتْ وَإِذَا دُعِیتَ بِهِ عَلَى الأَمْوَاتِ لِلنُّشُورِ انْتَشَرَتْ وَإِذَا دُعِیتَ بِهِ عَلَى کَشْفِ الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ انْکَشَفَت…»
خدایا، از تو درخواست مىکنم به نام بزرگت، نام بزرگتر، عزیزتر، برجستهتر، با ارزشتر، که چون براى باز شدن درهاى بسته آسمان به آن خوانده شوى، به رحمت باز شود، و هنگامى که براى گشایش تنگناهاى درهاى زمین خوانده شوى، گشوده گردد، و زمانى که براى آسانى سختىها خوانده شوى، آسان شود، و وقتى براى زنده شدن مردگان به آن خوانده شوى، زنده شوند، و چون براى برطرف شدن تنگدستى و پریشان حالى خوانده شود، برطرف گردد…
مصباح المتهجد: ۴۱۶؛ المصباح «کفعمى»: ۴۲۳؛ البلد الأمین: ۸۹؛ بحار الأنوار: ۸۷/ ۹۶٫
از تعبیراتى که در آیات قرآن آمده برمى آید که همه نام هاى خداى متعال از اسماء الحسنى اوست:
«وَلِلّاهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا» اعراف (۷): ۱۸۰٫
و نیکوترین نام ها [به لحاظ معانى ] ویژه خداست، پس او را با آن نام ها بخوانید.
نامهاى خداوند همانند ذات مقدس حضرتش، داراى احترام و قداست است، چنان که خداوند مىفرماید:
«تَبَارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِى الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ» الرحمن (۵۵): ۷۸٫
سودمند و با برکت است نام پروردگار باشکوه و ارجمندت.
در قرآن کریم در سه آیه دیگر بحث از «اسماء الحسنى» شده است:
۱- «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ أَیّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنَى ». اسراء (۱۷): ۱۱۰٫
بگو: خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید [ذات یکتاى او را خوانده اید] نیکوترین نام ها [که این دو نام هم از آن هاست ] فقط ویژه اوست.
۲- «اللَّهُ لَا إِلاهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنَى ». طه (۲۰): ۸٫
خداى یکتاست که جز او هیچ معبودى نیست، نیکوترین نام ها فقط ویژه اوست.
۳- «هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنَى ». حشر (۵۹): ۲۴٫
اوست خدا، آفریننده، نوساز، صورت گر، همه نام هاى نیکو ویژه اوست.
از مظاهر حقایق اسماء، ائمه طاهرین علیهم السلام هستند که میان همه موجودات از ویژگىهاى خاصى برخوردارند و بین خدا و مردم تا روز قیامت واسطه فیض هستند.
رحمت، هدایت، لطف، رأفت، کرم و غفران حق به واسطه آن بزرگواران به مردم مىرسد و اعمال خوبشان در سایه معرفت و ولایت آنان به قبولى مىرسد.
حکیم بزرگوار «فیض کاشانى» در تفسیر با ارزش الصافى از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده:
نَحْنُ وَاللَّهِ الأَسْماءُ الحُسْنَى الَّذِى لا یَقبَلُ اللَّهُ مِنَ العِبادِ عَمَلاً إِلّا بِمَعْرِفَتِنَا
به خدا قسم اسماى حسناى خدا ما هستیم که خدا عملى از بندگان را جز به معرفت و شناخت آنان نسبت به ما و ولایت و جایگاه ما قبول نمىکند.
الکافى: ۱/ ۱۴۳؛ تفسیر العیاشى: ۲/ ۴۲؛ بحار الأنوار: ۲۵/ ۵، باب ۱، حدیث ۷٫
«شیخ صدوق رحمه الله» از امام على بن موسى الرضا علیهما السلام از پدرانش از امیر المؤمنین على علیه السلام نقل نموده که مىفرماید:
«قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله: لِلّاهِ عَزَّوَجَلَّ تِسْعَهٌ وَتِسْعونَ اسماً مَنْ دَعَا اللَّهُ بِهِما استَجابَ لَهُ وَمَنْ أحصاهَا دَخَلَ الجنَّهَ»
خداوند نود و نه اسم دارد که هر کس خدا را به آن بخواند، دعاى او را مستجاب مىکند، و هر کس آنها را شمارش کند داخل بهشت مىشود.
مرحوم «شیخ صدوق رحمه الله» بعد از ذکر این روایت مىگوید:
منظور از «احصاء» نه تنها شمارش، بلکه احاطه به آنها و آگاهى از معانى این اسماء است.
و سپس شرح مفصّلى در تفسیر این نامهاى نود و نه گانه ذکر مىکند.
التوحید: ۱۹۵، حدیث ۹٫
التوحید: ۱۹۵- ۲۰۵، ذیل حدیث ۹٫
حیات طیبه:
بالاترین راه کسب چنین حیاتى، ارتباط و پیوند با پیامبر و به دنبال آن اهل بیت علیهم السلام است:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِسْتَجیبُوا لِلَّاهِ وَلِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ» انفال (۸): ۲۴٫
اى اهل ایمان، هنگامى که خدا و پیامبرش شما را به حقایقى که به شما [حیات معنوى و] زندگى [واقعى] مىبخشد، دعوت مىکنند، اجابت کنید.
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»
از مرد و زن، هر کس کار شایسته انجام دهد در حالى که مؤمن است، مسلماً او را به زندگى پاک و پاکیزهاى زنده مىداریم و پاداششان را بر پایه بهترین عملى که همواره انجام مىدادهاند، مىدهیم.
نحل (۱۶): ۹۷٫
انسان، شریف ترین مهمان جهان:
به دنبال آراسته شدن خانۀ هستی و نظام گرفتن جهان و آماده شدن موادّ لازم و گسترده شدن سفرۀ کامل نعمت ها، ارادۀ حضرت محبوب بر این تعلق گرفت که از باب رحمت و مهربانیش، مهمانی شریف، و موجودی محترم، و مخلوقی مرکّب از جسم و جان و مغز و قلب و فطرت و کرامت، به عنوان خلیفۀ معنوی خود برای مدتی اندک در مهمانخانۀ جهان بر تخت تکلیف قرار دهد،
تا با استفاده از همۀ نعمت ها – که بر اثر فعالیت های مستمر عناصر هستی به وجود می آید – قدرت و انرژی کسب کند و آن را هماهنگ با کتاب های آسمانی و هدایت انبیا و امامان علیهم السلام، در راه بندگی و عبادت خالق و خدمت به مخلوق و هم نوع خود بکار گیرد؛ سپس از دالان مرگ وارد جهان دیگر شود و در آنجا برای ابد به مزد کوشش ها و تلاش های مثبتش از نعمتهای بی پایان مادی و معنوی حق در بهشت عنبر سرشت بهره مند شده، جاودانه در سایۀ رحمت حق به سلامت و خوشی و سرور و شادمانی بماند.
اسباب تربیت مادی و معنوی:
نعمتهاى بىشمارى که انسان یا به اختیار خود از آنها استفاده مىکند، مانند خوردن، آشامیدن، تنفّس و… یا به اراده حق در رشد و تکامل مادىاش مؤثر است، مانند نیروهاى شگفت انگیزى که در بدن مواد را جذب مىکند و با فعل و انفعالات لازم به هر کجاى بدن که مورد نیاز بدن است مىرساند.
در سوره یونس به صورتى کلى و به طور اجمال به این معنا اشاره شده است:
«قُل مَن یَرْزُقُکُم مِنَ السَّمآءِ وَالأَرْضِ أَمَّن یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالأَبْصارَ وَمَن یُخْرِجُ الحَىَّ مِنَ المَیِّتِ وَیُخْرِجُ المَیِّتَ مِنَ الحَىِّ وَمَن یُدَبِّرُ الأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُل أَفَلَا تَتَّقُونَ»
بگو: چه کسى شما را از آسمان (به وسیله باران و برف و نور خورشید و ماه و فعل و انفعالات فضا و هزاران واقعیتى که از آن آگاه نیستند) روزى مىدهد؟ و چه کسى شما را از زمین (به وسیله رویاندن میلیونها نوع گیاه و پرورش حیوانات حلال گوشت و معادن و میلیونها حقیقتى که دانش شما به آن نمىرسد) روزى مىدهد؟ یا چه کسى است که حاکم بر گوشها و دیدگان است؟ و چه کسى است که زنده را از مرده بیرون مىآورد و مرده را از زنده خارج مىسازد؟ و چه کسى است که کارها را تدبیر مىکند؟ خواهند گفت: خدا. پس بگو: آیا پروا نمىکنید؟»
یونس (۱۰): ۳۱٫
عقل، فطرت، وجدان، نبوت، امامت، کتابهاى آسمانى به ویژه قرآن، مایههاى تربیت معنوى است، که: حضرت حق به انسان در بکارگیرى این نعمتهاى معنوى، آزادى و اختیار داده تا در سایه آنها، تلاش و کوشش و تربیتش از ارزش برخوردار شود، و شایسته رضایت و رحمت و مغفرت و بهشت شود.
انسان با انتخاب صراط مستقیم و هدایت قویم الهى و عمل به تکالیف و وظایف و رعایت حلال و حرام و خدمت به خلق خدا، بنا به فرموده قرآن مجید از اجر عظیم، اجر غیر ممنون، اجر کریم، اجر کبیر، رضاى حق، خلود در بهشت که همه و همه رحمت خدا نسبت به اوست بهرهمند مىشود.
در صحیفه سجادیه میخوانیم:
در دعاى سیزدهم الصحیفه السجّادیه آمده:
«وَنَسَبْتَهُمْ إِلَى الْفَقْرِ وَهُمْ أَهْلُ الْفَقْرِ إِلَیْکَ. فَمَنْ حَاوَلَ سَدَّ خَلَّتِهِ مِنْ عِنْدِکَ، وَرَامَ صَرْفَ الْفَقْرِ عَنْ نَفْسِهِ بِکَ فَقَدْ طَلَبَ حَاجَتَهُ فِی مَظَانِّهَا، وَأَتَى طَلِبَتَهُ مِنْ وَجْهِهَا. وَمَنْ تَوَجَّهَ بِحَاجَتِهِ إِلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ أَوْ جَعَلَهُ سَبَبَ نُجْحِهَا دُونَکَ فَقَدْ تَعَرَّضَ لِلْحِرْمَانِ، وَاسْتَحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَوْتَ الإِحْسَانِ … فَقَصَدْتُکَ، یَا إِلَهِی، بِالرَّغْبَهِ، وَأَوْفَدْتُ عَلَیْکَ رَجَائِی بِالثِّقَهِ بِکَ. وَعَلِمْتُ أَنَّ کَثِیرَ مَا أَسْأَلُکَ یَسِیرٌ فِی وُجْدِکَ، وَأَنَّ خَطِیرَ مَا أَسْتَوْهِبُکَ حَقِیرٌ فِی وُسْعِکَ، وَأَنَّ کَرَمَکَ لا یَضِیقُ عَنْ سُؤَالِ أَحَدٍ، وَأَنَّ یَدَکَ بِالْعَطَایَا أَعْلَى مِنْ کُلِّ یَدٍ.»
آفریده ها را به نیازمندى نسبت داده اى و آنان هم بى چون و چرا نیازمند به تو هستند؛ پس کسى که ترمیم خلأ و شکاف زندگیش را از تو بخواهد و تغییر تهى دستى و فقرش را از تو درخواست کند، یقیناً حاجتش را از جایگاه اصلى اش خواسته و به دنبال مطلبش از راه صحیح و درستش آمده است. و کسى که براى حاجتش به یکى از آفریده هاى تو رو کند، یا او را به جاى تو وسیله رسیدن به نیازش قرار دهد، قطعاً خود را در معرض محرومیّت قرار داده و سزاوار از دست رفتن احسان تو شده است.
با اشتیاق و شوق آهنگ تو کردم و از باب اطمینان به تو، امیدم را به جانب حضرتت آوردم و دانستم آنچه را از تو مى خواهم، هرچند زیاد باشد، در کنار داراییت اندک است و چیزهاى با ارزشى که بخشش را از تو درخواست مى کنم، در جنب تواناییت کوچک و بى مقدار است.
دایره کرم و بزرگواریت با تقاضاى هیچ کس تنگ نمى شود، و دست بخشندگیت از هر دستى برتر است.
آیاتی از قرآن و چند حدیث درباره عزت:
در آیات قرآن به این حقیقت اشاره شده است که تمام عزّت از آن خداست مانند:
«وَلَا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّاهِ جَمِیعاً هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ». یونس (۶۵): ۱۰٫
و گفتار [بىاساس و تبلیغاتِ نارواىِ] مخالفان، تو را غمگین نکند؛ زیرا همه عزّت و توانمندى براى خداست؛ او شنوا و داناست.
«مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّاهِ الْعِزَّهُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»
فاطر (۳۵): ۱۰٫
کسی که عزت می خواهد، پس [باید آن را از خدا بخواهد، زیرا] همه عزت ویژه خداست. حقایق پاک [چون عقاید و اندیشه های صحیح] به سوی او بالا می رود و عمل شایسته آن را بالا می برد.
«الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّهَ فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّاهِ جَمِیعاً». نساء (۴): آیه ۱۳۹٫
همان کسانى که کافران را به جاى مؤمنانْ سرپرست و دوست خود مىگیرند؛ آیا عزّت و قدرت را نزد آنان مىطلبند؟ یقیناً همه عزّت و قدرت فقط براى خداست.
عزّت واقعی، مختص به خداى عزّوجلّ است؛ چون غیر از او هر کسى در ذاتش فقیر و در نفسش ذلیل است و مالک چیزى نخواهد بود،
مگر آن که خداوند در سایه عزّت خود، به او عزّت بدهد؛ همچنان که درباره مؤمنان چنین کرده و مىفرماید:
«وَلِلَّاهِ الْعِزَّهُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ» منافقون (۶۳): ۸٫
عزّت و اقتدار، تنها براى خدا و پیامبر او و مؤمنان است.
آیه فوق، اختصاص عزّت به خدا و عدم امکان دسترسى به عزّت را بیان نمىنماید، بلکه مالک حقیقى عزّت را خداوند معرّفى مىنماید که او عزیز بالذات است و هر که در سایه او عزّت یابد، عزیز بالعرض خواهد بود.
به همین دلیل به پیامبر خود فرمود:
«قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِى الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»
آل عمران (۳): ۲۶٫
بگو: خدایا، اى مالک همه موجودات، به هر که خواهى حکومت مىدهى و از هر که خواهى حکومت را مىستانى، و هر که را خواهى عزّت مىبخشى و هر که را خواهى خوار و بىمقدار مىکنى، هر خیرى به دست توست، یقیناً تو بر هر کارى توانایى.
حال که عزّت حقیقى از آنِ خداست، تنها راه رسیدن به عزّت، اطاعت حضرت خواهد بود.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید:
«إِنَّ رَبَّکُمْ یَقُولُ کُلَّ یَوْمٍ: أَنَا العَزیزُ فَمَنْ أَرادَ عِزَّ الدارَیْنِ فَلیُطِعِ العَزیزَ»
پروردگارتان هر روز مى گوید: تنها من عزیزم، پس هر کس عزّت دو جهان را مى خواهد، باید از عزیز اطاعت کند.
مجمع البیان: ۸/ ۶۲۸؛ بحار الأنوار: ۶۸/ ۱۲۰، باب ۶۳٫
روایتى دیگر به همین مضمون در مستدرک الوسائل: ۱۱/ ۲۶۰، باب ۱۸، حدیث ۱۲۹۳۰، ذکر شده است.
و امیر المؤمنین على علیه السلام مى فرماید:
«إذا طَلَبْتَ العِزَّ فَاطْلُبْهُ بِالطَّاعَهِ»
هرگاه عزّت را خواستى، با اطاعت، آن را به دست آور.
غرر الحکم: حدیث ۴۰۵۶٫
در روایات مختلف موجبات عزّت بیان شده است که مهم ترین آنان فرمانبردارى و اطاعت خداى سبحان است. البته امور دیگر مانند: طمع نداشتن از مردم، انصاف، پایبندى به حق، عفو و گذشت، تواضع، مناعت طبع، توکّل، شجاعت، حفظ زبان، فرو خوردن خشم، صبر، قناعت و… ذکر شده است که تمامى آن ها، مواردى خاص از عمومِ اطاعت است و هر کدام در جایگاه خود، دربردارنده مفهومى از اطاعت و بندگى است.
امام صادق علیه السلام مى فرماید:
«مَنْ أَرادَ عِزّاً بِلا عَشیرَهٍ وغِنًى بِلا مالٍ وهَیْبَهً بِلا سُلطانٍ فَلیُنْقَلْ مِنْ ذُلِّ مَعصِیَهِ اللَّهِ إلى عِزِّ طاعَهِ اللَّهِ»
الخصال: ۱/ ۱۶۹، حدیث ۲۲۲؛ بحار الأنوار: ۶۸/ ۱۷۸، باب ۶۴، حدیث ۲۶٫
مضمون این حدیث با تفاوتى اندک در برخى منابع از امیر المؤمنین على علیه السلام نقل شده است؛ مانند: الأمالى «طوسى»: ۵۲۴، مجلس ۱۸، حدیث ۱۱۶۱؛ مستدرک الوسائل: ۱۱/ ۲۵۸، باب ۱۸، حدیث ۱۲۹۲۴؛ بحار الأنوار: ۶۸/ ۱۷۹، باب ۶۴، حدیث ۲۹٫
هر کس مى خواهد بى آن که ایل و تبارى داشته باشد عزّت مند باشد، و بدون آن که ثروتى داشته باشد بى نیاز باشد، و بدون آن که قدرتى داشته باشد به هیبت و شکوه برسد، باید از خوارى معصیت خدا به عز طاعت او در آید.
گوشه هایی از جود و کرم، احسان و رحمت و رأفت الهی در ادعیه معصومین:
جملاتى از دعاى بىنظیر «عرفه» حضرت سید الشهداء (علیه السلام)
«همه ستایش و سپاس ویژه توست، اى که لغزشم را نادیده گرفت و اندوهم را زدود و دعایم را مستجاب کرد و عیبم را پوشانید و گناهم را آمرزید و مرا به خواستهام رسانید و بر دشمنم پیروز گردانید!
اگر نعمتها و عطاها و بخششهاى با ارزشت را برشمارم، هرگز نمىتوانم به شماره آورم.
اى سرور و آقاى من، تویى که عطا کردى، تویى که نعمت دادى، تویى که احسان نمودى، تویى که زیبایى بخشیدى، تویى که فزونى دادى، تویى که کامل نمودى، تویى که روزى عنایت کردى، تویى که توفیق دادى، تویى که عطا فرمودى، تویى که بىنیاز نمودى، تویى که ثروت بخشیدى، تویى که پناه دادى، تویى که کفایت کردى، تویى که راهنمایى نمودى، تویى که محافظت فرمودى، تویى که پرده پوشیدى، تویى که آمرزیدى، تویى که نادیده گرفتى، تویى که قدرت دادى، تویى که عزّت بخشیدى، تویى که یارى دادى، تویى که مساعدت فرمودى، تویى که تأیید نمودى، تویى که پیروزى عطا کردى، تویى که درمان نمودى، تویى که سلامت همه جانبه عنایت فرمودى، تویى که گرامى داشتى»
البلد الأمین: ۲۵۵، أعمال ذى الحجه؛ مفاتیح الجنان: دعاى عرفه.
مفاهیم عرشى جملاتى از دعاى « «ابوحمزه ثمالى»» که مناجات شبهاى مبارک حضرت زین العابدین (علیه السلام) است:
«آقاى من، منم کودکى و کوچکى که او را پروریدى، منم نادانى که دانایش نمودى، منم گمراهى که هدایتش فرمودى، منم افتادهاى که بلندى و رفعتش دادى، منم ترسانى که امانش بخشیدى و گرسنهاى که سیرش نمودى و تشنهاى که سیرابش کردى و برهنهاى که لباسش پوشاندى و تهىدستى که توانگرش کردى و ناتوانى که نیرومندش ساختى و خوارى که عزیزش نمودى و بیمارى که شفایش دادى و درخواست کنندهاى که عطایش بخشیدى و گناهکارى که گناهش را پوشاندى و خطاکارى که نادیدهاش گرفتى و اندکى که بسیارشفرمودى و مستضعفى که نصرتش دادى و راندهشدهاى که مأوایش بخشیدى»
اقبال الأعمال: ۷۱؛ مفاتیح الجنان: دعاى ابو حمزه ثمالى.
درباره قرب به خداوند، شکر او، ذکر و نماز:
مَن تَقَرَّبَ إِلَىَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ إِلَیْهِ ذِرَاعاً، وَمَنْ تَقَرَّبَ إِلَىَّ ذِرَاعاً تَقَرَّبْتُ إِلَیْهِ بَاعاً، مَنْ أَتَانِى مَشْیاً أَتَیْتُهُ هَرْوَلَهً
کسى که یک وجب به من نزدیک شود من به اندازه یک ذراع به او نزدیک مىشوم، و کسى که به اندازه یک ذراع به من نزدیک شود، من به اندازه یک باغ به او نزدیک شوم، و هرکس قدم زنان به سوى من آید، من هروله کنان به سوى او آیم!
مستدرک الوسائل: ۵/ ۲۹۸، باب استحباب ذکر اللَّه، حدیث ۵۹۱۰؛ نفحات اللیل: ۶۶٫
إِنَّ اللَّهَ یَقولُ: لا یَزَالُ عَبدٌ یَتَقَرَّبُ إِلَىَّ بِالنَّوافِل حَتَّى أُحِبَّهُ، فَأکونُ أَنا سَمْعَهُ الَّذِى یَسْمَعُ بِه، وَبَصَرَهُ الَّذِى یُبْصِرُ بِهِ، وَلِسانَهُ الَّذِى یَنْطِقُ بِه، وَقَلْبَهُ الَّذِى یَعْقِلُ بِه، فَإذَا دَعَانِى أَجَبْتُه، وَإذَا سَأَلَنِى أَعْطَیْتُهُ
خدا مىفرماید: همواره سالک به سبب نافلهها به من تقرب مىجوید تا آنجا که من به او عشق مىورزم، در این حال است که من گوش او مىشوم که با آن گوش مىشنود، و چشم او مىشوم که با آن چشم مىبیند، و زبان او مىشوم که با آن زبان سخن مىگوید، و قلب او مىشوم که با آن قلب تعقّل مىکند، پس هنگامى که مرا بخواند او را پاسخ مىگویم، و زمانى که از من بخواهد به او عطا مىکنم.
کنز العمال: ۱۱۵۵؛ میزان الحکمه: ۳/ ۲۵۴۰٫
از امام صادق علیه السلام روایت شده است که به موسى علیه السلام وحى شد:
یا مُوسى، اشْکُرنِى حَقَّ شُکْرِى. فَقَالَ: یَا رَبِّ، وَکَیْفَ أَشْکُرُکَ حَقَّ شُکْرِکَ وَلَیْسَ مِن شُکْرِکَ إِلَّا وَأَنْتَ أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ؟ قَالَ: یَا مُوسى، الآنَ شَکَرْتَنِى حَیثُ عَلِمْتَ أَنَّ ذلِکَ مِنّى
اى موسى: مرا چنان که سزاوار است شکرگزار، عرض کرد: پروردگارا، تو را چگونه چنان که سزاوار است شکر گزارم، در صورتى که هر شکرى که تو را نمایم، آن هم نعمتى است که تو به من عطا فرمودهاى؟ فرمود: اى موسى، اکنون که دانستى آن شکرگزارىات هم از من است، مرا شکر کردى (چنان که سزاوار من است).
الکافى: ۲/ ۹۸، باب الشکر، حدیث ۲۷؛ بحار الأنوار: ۱۳/ ۳۵۱، باب ۱۱، حدیث ۴۱٫
امام حسین علیه السلام در دعاى عرفه عرضه مىدارد:
وَلَوْ حَرَصْتُ أنا وَالعادُّونَ مِن أنامِکَ أن اؤَدّىَ شُکرَ واحِدَهٍ مِنْ أنعُمِکَ مَا اسْتَطَعْتُ إِلّا بِتَوفِیقِکَ
اگر من و همه کسانى که نعمتهایت را شماره مىکنند تلاش کنیم که شکر یکى از نعمتهایت را بجا آوریم، نمىتوانیم مگر به توفیق تو.
مفاتیح الجنان: دعاى عرفه.
در قرآن مجید از قرآن، نماز، علم، و کلام حق نیز تعبیر به «ذکر» شده است.
«وَهاذا ذِکْرٌ مُبارَکٌ أَنْزَلْناهُ أَفَأَنْتُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ» انبیاء (۲۱): ۵۰٫
و این [قرآنى] که آن را نازل کردهایم، ذکر و پندى پربرکت است؛ آیا باز هم شما منکر آن هستید؟
«أَوَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَلِتَتَّقُوا وَلَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»
اعراف (۷): ۶۳٫
آیا تعجّب کردید که بر مردى از جنس خودتان معارفى از سوى پروردگارتان آمده تا شما را [از عذاب دنیا و آخرت] بیم دهد، و تا شما پرهیزکارى کنید و براى این که مورد رحمت قرار گیرید؟!
علت اینکه از قرآن به «ذکر» تعبیر شده است، ممکن است یکی از این موارد باشد:
- خداى متعال در این کتاب مردم را یاد کرده است.
«لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَاباً فیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ». انبیاء (۲۱): ۱۰٫
بىتردید کتابى به سوى شما نازل کردیم که مایه [شرف، بزرگوارى، رشد و سعادت] شما در آن است؛ آیا نمىاندیشید.
- قرآن، یاد آورنده فطرت انسان است.
«وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ». حج (۲۲) ۵۴٫
و [نیز براى این است] تا کسانى که دانش و آگاهى [دینى] به آنان عطا شده بدانند که [محو شدن و نابودى القائات شیطان و استوار شدن آیات] از سوى پروردگارت حق است، پس به آن ایمان آورند و دلهایشان براى آن رام و فروتن شود؛ و قطعاً خدا هدایتکننده اهل ایمان به سوى راهى راست است.
«وَإِذَا یُتْلى عَلَیْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَبِّنَا إِنَّا کُنَّا مِن قَبْلِهِ مُسْلِمِینَ». قصص (۲۸): ۵۳٫
و هنگامى که [قرآن را] بر آنان خوانند، مىگویند: به آن ایمان آوردیم، یقیناً این قرآن از سوى پروردگارمان حق و درست است، البته ما پیش از نزول آن [به سبب راهنمایىهاى تورات و انجیل] تسلیم بودیم.
- قرآن، کلام حق است.
«وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَما أَرْسَلْناکَ إِلَّا مُبَشِّراً وَنَذیراً». اسراء (۱۷): ۱۰۵٫
و قرآن را به حق نازل کردیم و به حق نازل شد، و تو را جز مژدهرسان و بیمدهنده نفرستادیم.
«وَما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجالاً نُوحى إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» نحل (۱۶): ۴۳٫
و پیش از تو جز مردانى که به آنان وحى مىکردیم، نفرستادیم. اگر [این حقیقت را] نمىدانید [که پیامبران از جنس بشر بودند] از اهل دانش و اطلاع بپرسید [تا دیگر نگویید که چرا فرشتهاى به رسالت نازل نشده است]
«اهل ذکر در این آیه شریفه وجود مبارک ائمه طاهرین علیهم السلام هستند. روایات زیادى در این مورد رسیده است که آن بزرگواران خود را «اهل ذکر» معرّفى کردهاند.
الکافى: ۱/ ۲۱۰- ۲۱۲، باب أنّ اهل الذکر الذین امر اللَّه الخلق بسؤالهم هم الائمه علیهم السلام؛ وسائل الشیعه: ۲۷/ ۶۳- ۷۷، باب ۷ (باب وجوب الرجوع فى جمیع الاحکام الى المعصومین علیهم السلام).
سرچشمهاى پاکتر و زلالتر از علم و دانش اهل بیت علیهم السلام نیست.
امام باقر علیه السلام به «سلمه بن کهیل» و «حکم بن عتیبه» فرمود:
«شَرِّقَا وَغَرِّبَا فَلا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِیحاً إِلّا شَیْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ»
به شرق و غرب عالم بتازید، هیچ جا علم صحیحى نخواهید یافت مگر آنچه از نزد ما اهل بیت صادر شده باشد.
الکافى: ۱/ ۳۹۹، حدیث ۳؛ وسائل الشیعه: ۲۱/ ۴۷۷، باب ۸۴، حدیث ۲۷۶۳۲٫
امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» از قول رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل کرده است که فرمود:
«الذِّکْرُ أَنَا وَالأَئِمَّهُ أَهْلُ الذِّکْرِ وَقَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ: «وَإِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَلِقَوْمِکَ وَسَوْفَ تُسْئَلُونَ»
آنگاه امام باقر علیه السلام فرمود:
«نَحْنُ قَوْمُهُ وَنَحْنُ الْمَسْئُولُونَ»
ما قوم اوییم و ماییم که سوال مىشویم.
الکافى: ۱/ ۲۱۰، حدیث ۱؛ وسائل الشیعه: ۲۷/ ۶۳، باب ۷، حدیث ۳۳۲۰۴٫
«یونس بن ظبیان خدمت امام صادق علیه السلام رسید و از حضرت مسئلهاى را پرسید، حضرت فرمود:
«إِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ الصَّحِیحَ فَعِنْدَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ، فَنَحْنُ أَهْلُ الذِّکْرِ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ:
«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»
هرگاه علم صحیح خواستى، نزد ما اهل بیت است؛ زیرا اهل ذکر ماییم، همان کسانى که خداى عز و جل (در مورد آنها) مىفرماید: «از اهل ذکر بپرسید اگر نمىدانید».
کفایه الأثر: ۲۵۸؛ وسائل الشیعه: ۲۷/ ۷۲، باب ۷، حدیث ۳۳۲۳۲٫
«اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَعَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» انفال (۸): ۲٫
مؤمنان، فقط کسانى هستند که چون یاد خدا شود، دلهایشان ترسان مىشود، و هنگامى که آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان مىافزاید، و بر پروردگارشان توکل مىکنند.
«وَأَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرى» طه (۲۰): ۱۴٫
و نماز را براى یاد من برپا دار.
و در آیه دیگر مىفرماید:
«أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» رعد (۱۳): ۲۸٫
آگاه باشید، دلها فقط به یاد خدا آرام مىگیرد.
ذکرى که مایه آرامش دلهاست، نماز است و ثمرهاش اطمینان قلب است.
حال اگر کسى نماز را به پاداشت و در اقامه آن کوشید، به اطمینان قلبى دست مىیابد که ثمره آن چنین است:
«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ* اِرْجِعِى إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً* فَادْخُلِى فِى عِبَادِى* وَادْخُلِى جَنَّتِى»
به سوى پروردگارت در حالى که از او خشنودى و او هم از تو خشنود است، باز گرد.
پس در میان بندگانم درآى و در بهشتم وارد شو.
فجر (۸۹): ۲۷- ۳۰٫
از مهمترین آثار و برکات ذکر، این است که اگر کسى به مقام ذاکران حقیقى رسید خداى متعال نیز ذاکر او مىشود.
«فَاذْکُرُونى أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لى وَلا تَکْفُرُونِ» بقره (۲): ۱۵۲٫
پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس گزارید و کفران نعمت نکنید.
مرحوم «علّامه مجلسى رحمه الله» ذیل آیه فوق، روایت بسیار زیبایى را از وجود مبارک حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله نقل کرده است که:
«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله خَرَجَ عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ: ارْتَعُوا فِى رِیَاضِ الْجَنَّهِ، قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمَا رِیَاضُ الْجَنَّهِ؟
قَالَ: مَجَالِسُ الذِّکْرِ اغْدُوا وَرَوِّحُوا وَاذْکُرُوا وَمَنْ کَانَ یُحِبُّ أَنْ یَعْلَمَ مَنْزِلَتَهُ عِنْدَ اللَّهِ فَلْیَنْظُرْ کَیْفَ مَنْزِلَهُ اللَّهِ عِنْدَهُ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یُنْزِلُ الْعَبْدَ حَیْثُ أَنْزَلَ الْعَبْدُ اللَّهَ مِنْ نَفْسِهِ
وَاعْلَمُوا أَنَّ خَیْرَ أَعْمَالِکُمْ عِنْدَ مَلِیکِکُمْ وَأَزْکَاهَا وَأَرْفَعَهَا فِى دَرَجَاتِکُمْ وَخَیْرَ مَا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ ذِکْرُ اللَّهِ تَعَالَى
فَإِنَّهُ تَعَالَى أَخْبَرَ عَنْ نَفْسِهِ فَقَالَ: أَنَا جَلِیسُ مَنْ ذَکَرَنِى. وَقَالَ سُبْحَانَهُ: «فَاذْکُرُونِى أَذْکُرْکُمْ» یَعْنِى اذْکُرُونِى بِالطَّاعَهِ وَالْعِبَادَهِ أَذْکُرْکُمْ بِالنِّعَمِ وَالإِحْسَانِ وَالرَّحْمَهِ وَالرِّضْوَانِ»
عدّه الداعى: ۲۵۳، باب ۵، حدیث ۱۷؛ بحار الأنوار: ۹۰/ ۱۶۳، باب ۱، ذیل حدیث ۴۳٫
حضرت رسول خدا صلى الله علیه و آله نزد اصحابش آمد و فرمود: در باغهاى بهشت بگردید و بهره ببرید. پرسیدند: اى رسول خدا، باغهاى بهشتى کدام است؟
فرمود: مجالس ذکر، باغهاى بهشتى هستند. در صبح و شام ذکر خداى نمایید، هر کس دوست دارد که جایگاه خود را نزد خدا بداند، نگاه کند ببیند خداى تعالى چه جایگاهى نزد او دارد؛ زیرا خداى تعالى بنده را در جایگاهى مىنشاند که بنده، خداى تعالى را در آن جایگاه نشانده است.
و بدانید که بهترین و پاکترین اعمال شما نزد صاحب اختیارتان، و بالا برندهترین اعمال به درجات بهشتى، و بهترین چیزى که خورشید بر آن طلوع کرده است، ذکر خداى تعالى است؛
زیرا خداى تعالى از خود خبر داده است و فرموده: من همنشین کسانى هستم که مرا یاد کنند.
و فرمود: «مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم» به این معنى: مرا به طاعت و عبادت یاد کنید تا شما را به نعمت دادن و احسان و رحمت و رضایت یاد کنم.
عارف بزرگوار، فیلسوف عالىمقدار، عالم پرهیزکار، «ملا محسن فیض کاشانى رحمه الله» در کتاب بسیار مهم وافى در باب تعقیبات نماز از معصوم علیه السلام روایت مىکند:
«اگر شخص نمازگزار پس از اداى نماز واجب، سر به سجده شکر گذارد و نعمتهایى که خداى مهربان به او عطا کرده، یک به یک به یاد آورد و شکر کند از سوى حضرت حق به فرشتگان خطاب شود: اى فرشتگان، بندهام نماز واجبش را ادا کرد و به شکرگذارى من مشغول شد، با او چه معاملهاى کنم؟
فرشتگان مىگویند: حوائجش را روا کن. خطاب رسد: روا کردم، دیگر چه کنم؟ گویند: به او نجات در آخرت را عطا کن. خطاب رسد: عطا کردم، دیگر چه کنم؟ گویند: وسعت رزق به او عنایت فرما. خطاب رسد: عنایت کردم، دیگر چه کنم؟ گویند: فرزندان شایسته نصیب او کن. خطاب رسد: نصیب کردم.
وقتى نمازگزار در سجده، شکرگذارى مىکند خدا خطاب مىفرماید و فرشتگان دعا مىکنند تا جایى که فرشتگان مىگویند: پروردگارا، ما آنچه از امور خیر بود از پیشگاهت براى او خواستیم و تو عنایت فرمودى، دیگر چیزى نمىدانیم. خطاب رسد: شما نمىدانید من مىدانم، او شکرم را به جا آورد، من هم از او سپاس گزارى مىکنم و سپاس من این است که درب نعمت را به رویش باز مىکنم».
مضمون این حدیث در من لا یحضره الفقیه: ۱/ ۳۳۱؛ التهذیب: ۲/ ۱۱۰ نقل شده است.
سید ساجدان، چراغ دل عاشقان در مناجات خمس عشر به پیشگاه محبوب عرضه مىدارد:
وَآنِسْنا بِالذِّکْرِ الخَفِىِّ وَاسْتَعْمِلْنَا بِالْعَمَلِ الزَّکِىِّ وَالسَّعْىِ المَرْضِىِ
و ما را به ذکر پنهان (آن ذکرى که محصول الهام تو در عمق قلب است) مأنوس بدار و به عمل پاکیزه و کوشش پسندیده بکار گیر.
بحار الأنوار: ۹۱/ ۱۵۱، باب ۳۲؛ مفاتیح الجنان: مناجات الذاکرین (مناجات ۱۳).
رسول خدا صلى الله علیه و آله در روایاتى درباره نماز مىفرماید:
الصَّلاهُ مِن شَرایِعِ الدّینِ، وَفِیها مَرضَاهُ الرَّبِّ عَزَّ وَجَلَّ، وَهِىَ مِنْهاجُ الأَنْبِیاءِ
نماز از راه و رسمهاى دین است. خوشنودى پروردگار در نماز است و نماز راه پیامبران است.
الخصال: ۲/ ۵۲۲، حدیث ۱۱؛ میزان الحکمه: ۷/ ۳۰۹۲، باب الصلاه، حدیث ۱۰۵۲۸٫
جَعَلَ اللَّهُ جَلَّ ثَناؤُهُ قُرَّهَ عَیْنِى فِى الصَّلاهِ، وَحَبَّبَ إِلَىَّ الصَّلاهَ کَمَا حَبَّبَ إِلَى الجائِعِ الطَّعَامَ، وَإِلَى الظَّمآنِ المآءَ. وَإِنَّ الجائِعَ إِذَا أَکَلَ شَبِعَ، وَإِنَّ الظَّمآنَ إِذَا شَرِبَ رُوِىَ، وَأَنا لا أَشْبَعُ مِن الصَّلاهِ
خدا که ثنایش بزرگ است، نور چشم و خوشنودى قلب مرا در نماز قرار داده است و نماز را خوشآیند من نموده، چنان که طعام را خوشآیند گرسنه و آب را، خوشآیند تشنه کرده است. و یقیناً گرسنه وقتى مىخورد سیر مىشود، و تشنه هنگامى که مىنوشد سیراب مىگردد، و من از نماز سیر نمىشوم.
مکارم الأخلاق: ۴۶۱، فصل ۵؛ میزان الحکمه: ۷/ ۳۰۹۲، باب الصلاه، حدیث ۱۰۵۳۵٫
إِذَا قُمتَ إِلى الصَّلاهِ وَتَوَجَّهتَ وَقَرأْتَ أُمَّ الکِتابِ وَما تَیَسَّرَ مِنَ السُّوَرِ ثُمَّ رَکَعتَ فَأَتمَمتَ رُکُوعَها وَسُجودَها وَتَشَهَّدتَ وَسَلَّمتَ، غُفِرَ لَکَ کُلُّ ذَنْبٍ فیمَا بَینَکَ وَبَینَ الصَّلاهِ الَّتى قَدَّمتَها إِلى الصَّلاهِ المُؤَخَّرَهِ
هنگامى که به نماز ایستادى و به سوى قبله رو کردى و فاتحه الکتاب و هر آنچه از سورههاى قرآن که میسر بود خواندى، سپس به رکوع رفتى و رکوع و سجود را به اتمام رساندى و تشهد خواندى و سلام دادى، همه گناهان بین تو و بین نمازى که به جا آوردى تا نماز آینده، مورد آمرزش قرار مىگیرد.
الأمالى «صدوق»: ۵۴۹، حدیث ۲۲؛ میزان الحکمه: ۷/ ۳۰۹۶، باب الصلاه، حدیث ۱۰۵۵۶٫
امیر المؤمنین علیه السلام درباره نماز در روایاتى فرموده است:
الصَّلاهُ تَستَنْزِلُ الرَّحْمَهَ
نماز رحمت را نازل مىکند.
غرر الحکم: ۱۷۵، حدیث ۳۳۴۱؛ میزان الحکمه: ۷/ ۳۰۹۲، باب الصلاه، حدیث ۱۰۵۳۲٫
الصَّلاهُ قُربَانُ کُلِّ تَقىٍ
نماز نزدیک کننده هر پرهیزگارى به خداست.
الخصال: ۲/ ۶۲۰؛ میزان الحکمه: ۷/ ۳۰۹۴، باب الصلاه، حدیث ۱۰۵۳۷٫
أُوصِیکُم بِالصَّلاهِ وَحِفْظِهَا، فَإِنَّها خَیْرُ العَمَلِ وَهِىَ عَمُودُ دِینِکُم
شما را به نماز و حفظ آن سفارش مىکنم، زیرا نماز بهترین عمل و پایه دین شماست.
الأمالى «طوسى»: ۵۲۲، حدیث ۱۱۵۷، میزان الحکمه: ۷/ ۳۰۹۴، باب الصلاه، حدیث ۱۰۵۴۳٫
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّه علیه السلام قَالَ: إِنَّ قَوْماً أَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ اضْمَنْ لَنَا عَلَى رَبِّکَ الْجَنَّهَ قَالَ: فَقَالَ عَلَى أَنْ تُعِینُونِی بِطُولِ السُّجُودِ».
مستدرک الوسائل: ۴/ ۴۷۱ باب ۱۸ (باب استحباب طول السجود بقدر الامکان) حدیث ۵۱۹۰٫
جمعى از رسول خدا صلى الله علیه و آله خواستند که از طرف خداوند، بهشت را براى آنها تضمین کند.
حضرت فرمود: «به این شرط که مرا به طول سجده یارى کنید»
و روایت شده است که به امام صادق علیه السلام گفته شد: چرا خداوند متعال حضرت ابراهیم علیه السلام را خلیل خود گردانید؟ حضرت فرمود:
به خاطر بسیارى سجده او بر زمین.
اسرار الصلاه «ملکى تبریزى»: ۴۲۶٫
حضرت امام صادق علیه السلام مىفرماید:
«ما خَسِرَ وَاللَّهِ مَنْ أتى بِحَقِیقَهِ السُّجودِ وَلَوْ کانَ فِى العُمْرِ مَرَّهً واحِدَهً»
به خدا قسم کسى که حق سجود را به جاى آورد و سجده حقیقى کند، به هیچ عنوان زیان متوجّه او نشده، گر چه در تمام عمر چنین سجدهاى را یک بار به جاى آورد.
مصباح الشریعه: ۹۱، باب ۴۱؛ بحار الأنوار: ۸۲/ ۱۳۶؛ باب ۲۷، حدیث ۱۶٫
«الحمدُ لِلّاه» یعنى هرچه حمد و ستایش هست از آنِ خداوند است؛ زیرا هر زیبایى و جمالى که یافت مىشود، اثرى از آثار جمال او، و هر خیرى که در این عالم هست، از آثار فیض اوست.
در جاى جاى نماز، زبان مصلى، صادقانه، ناطق به توحید و یکتاپرستى است، و خالق هستى را با شکر نعمت با الفاظ متعدد مدح مىنماید، و در هنگام قرائت دو سوره حمد و توحید را که نمادى کامل و جامع از یکتاپرستى و شکر نعمت است، به زبان جارى مىسازد.
قالَ رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: «أمّا علامَه الخاشِعِ فَأربَعَه: مُراقَبَه اللَّه فِى السرّ والعلانیه، ورُکوبُ الجمیل، والتفکُّرُ لِیَوْمِ القیامَه، والمناجاه لِلَّاه».
تحف العقول: ۲۰، وصیه أخرى الى أمیرالمؤمنین؛ بحار الأنوار: ۱/ ۱۲۰، باب ۴، ذیل حدیث ۱۱٫
عنه صلى الله علیه و آله فى جواب السؤال عن الخشوع: «التَواضُعُ فِى الصلاه وأَنْ یُقبِلَ العبدُ بِقَلْبِهِ کُلّهِ على رَبّهِ عَزَّوَجَلَّ».
مستدرک الوسائل: ۱/ ۹۸، باب ۸، حدیث ۸۴٫
پیامبر عالىقدر اسلام صلى الله علیه و آله در ضمن دو حدیثی که ذکر شد، شش نشانه براى خاشعان بیان فرمودهاند:
- حساب بردن از خدا در نهان و آشکار؛
- انجام کارهاى نیک؛
- اندیشیدن براى روز قیامت؛
- راز و نیاز با خدا؛
- تواضع داشتن در نماز؛
- روى آوردن به پروردگار با تمام وجود.
عن رسول اللَّه صلى الله علیه و آله قالَ: «بُنِیَتِ الصلاهُ على أربَعَهَ أسهُمٍ سَهْمٌ مِنها السباغ الوضوء وسَهْمٌ مِنْها الرکوع وسَهْمٌ مِنها السجود وسَهْمٌ مِنها الخُشوع».
در این روایت، رسول خدا صلى الله علیه و آله میفرماید:
نماز بر چهار سهم بنا شده است؛ یک سهم آن طولانى نمودن وضو (با طمأنینه انجام دادن و عجله نکردن)، و یک سهم آن رکوع، و یک سهم آن سجود، و یک سهم آن خشوع است.
الجعفریات: ۳۷؛ بحار الأنوار: ۸۱/ ۲۶۴، باب ۱۶٫
چگونه مشمول رحمت حق شویم:
در روایت با ارزشى از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نقل شده است:
الرَّاحِمُونَ یَرْحَمُهُمُ الرَّحمَانُ. إِرْحَمُوا مَن فِى الأَرْضِ یَرْحَمْکُمْ مَنْ فِى السَّمآءِ
خداى رحمان به رحمت کنندگان رحم مىکند. به هرکس در زمین است رحم کنید تا خدا به شما رحم کند.
عوالى اللآلى: ۱/ ۳۶۱؛ مستدرک الوسائل: ۹/ ۵۵، باب ۱۰۷، حدیث ۱۰۱۸۷٫
صاحب کتاب انیس اللیل از کتاب زینه المجالس نقل مىکند که در حدیث آمده:
«وقتى موسى علیه السلام در مقام راز و نیاز به پروردگار عرضه داشت: به کدام خصلت از خصایل، به رضایت و خوشنودى تو اختصاص یافتم؟ خطاب رسید: وقتى که گوسفندان شعیب را مىچراندى و به کار چوپانى اشتغال داشتى، در یک روز تابستانى که هوا حرارت زیادى داشت، بزغالهاى از گله گریخت، تو دنبال آن روان شدى و مسافت زیادى رفتى و از زیادى حرارت و بسیارى حرکت به رنج و زحمت افتادى، چون به آن حیوان رسیدى او را در کنار گرفتى و گفتى مرا و خودت را به مشقّت انداختى، سپس او را به دوش گرفتى و به گله بازگرداندى، پس به خاطر مهر و محبتى که به او ورزیدى تاج اصطفا بر سرت نهادم و کمربند کرامت بر کمرت بستم و تو را به مقام رسالت و نبوت برگزیدم»
انیس اللیل: ۱۶۶٫
قالَ رَجُلٌ لِلنَّبِىِّ صلى الله علیه و آله: أُحِبُّ أَنْ یَرْحَمَنِى رَبِّى. قالَ: إِرحَم نَفْسَکَ وَارْحَمْ خَلقَ اللَّهِ یَرْحَمْکَ اللَّهُ
مردى به پیامبر گفت: دوست دارم پروردگارم به من رحم کند، فرمود: به خودت و به آفریدهها رحم کن خدا به تو رحم مىکند.
کنز العمال: ۴۴۱۵۴؛ میزان الحکمه: ۴/ ۲۰۰۴، باب الرحمه، حدیث ۷۰۰۴٫
و آن حضرت فرمود:
تَعَرَّضُوا لِرَحْمَهِ اللَّهِ بِما أمَرَکُم بِهِ مِنْ طاعَتِهِ
خود را به سبب طاعتى که خدا شما را به آن امر کرده است در معرض رحمت خدا قرار دهید.
مجموعه ورّام: ۲/ ۱۱۹؛ تفسیر معین: ۵۸۰٫
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
أبْلَغُ مَا تُسْتَدَرُّ بِهِ الرَّحْمَهُ أنْ تُضْمِرَ بِجَمیعِ النّاسِ الرَّحْمَهَ
رساترین چیزى که به سبب آن رحمت فراوان و زیاد مىشود این است که درباره همه مردم قصد رحمت داشته باشى.
غرر الحکم: ۴۵۰، حدیث ۱۰۳۴۴؛ تفسیر معین: ۵۸۰٫
و نیز آن حضرت فرمود:
بِالْعَفْوِ تَنْزِلُ الرَّحْمَهُ
با گذشت از مردم رحمت نازل مىشود.
غرر الحکم: ۲۴۶، حدیث ۵۰۵۳؛ تفسیر معین: ۵۸۰٫
و نیز فرمود:
رَحْمَهُ الضُّعَفاءِ تَسْتَنْزِلُ الرَّحْمَهَ
مهربانى و رحمت نسبت به ناتوانان رحمت خدا را بر رحم کنندگان نازل مىکند.
غرر الحکم: ۴۴۹، حدیث ۱۰۳۳۳؛ تفسیر معین: ۵۸۰٫
عوامل وسعت رزق:
روایات، امورى را مطرح کردهاند که بکارگیرى آنها سبب اضافه شدن و وسعت رزق است. هنگامى که از سوى شخصى به رسول خدا صلى الله علیه و آله گفته شد: علاقه دارم رزق و روزى بر من وسعت یابد؛ حضرت فرمود:
دُمْ عَلَى الطَّهَارَهِ یُوَسَّعْ عَلَیکَ فِى الرِّزْقِ
بر پاکى و طهارت مداومت کن، رزق و روزى بر تو وسعت خواهد گرفت.
کنز العمال: ۴۴۱۵۴؛ میزان الحکمه: ۵/ ۲۰۵۶، باب الرزق، حدیث ۷۱۹۴٫
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
مُواسَاهُ الأَخِ فِى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ تَزِیدُ فِى الرِّزْقِ
کمک و یارى رساندن به برادر دینى، روزى را مىافزاید.
الخصال: ۲/ ۵۰۴، حدیث ۲؛ میزان الحکمه: ۵/ ۲۰۵۶، باب الرزق، حدیث ۷۱۹۱٫
اِسْتِعمالُ الأَمَانَهِ یَزِیدُ فِى الرِّزْقِ
امانتدارى، روزى را اضافه مىکند.
مشکاه الأنوار: ۱۲۸، فصل ۶؛ میزان الحکمه: ۵/ ۲۰۵۶، باب الرزق، حدیث ۷۱۹۲٫
امام باقر علیه السلام فرمود:
عَلَیْکَ بِالدُّعاءِ لِإخْوانِکَ بِظَهْرِ الغَیْبِ فَإِنَّهُ یَهِیلُ الرِّزْقَ
پشت سر برادران دینىات به آنان دعا کن که این دعا کردن روزى را بر تو سرازیر مىکند.
بحار الأنوار: ۹۰/ ۳۸۶، باب ۲۶، حدیث ۱۷؛ میزان الحکمه: ۵/ ۲۰۵۶، باب الرزق، حدیث ۷۱۹۳٫
امام صادق علیه السلام فرمود:
مَنْ حَسَّنَ بِرَّهُ أَهْلَ بَیْتِهِ زِیدَ فِى رِزْقِهِ
کسى که نیکیش حال خانوادهاش را نیکو کند، بر روزىاش افزوده مىشود.
بحار الأنوار: ۶۶/ ۴۰۷، باب ۳۸، حدیث ۱۱۷؛ میزان الحکمه: ۵/ ۲۰۵۶، باب الرزق، حدیث ۷۱۸۵٫
و آن حضرت فرمود:
حُسْنُ الخُلْقِ یَزِیدُ فِى الرِّزْقِ
اخلاق نیک رزق را مىافزاید.
مشکاه الأنوار: ۲۲۱، فصل ۱؛ میزان الحکمه: ۵/ ۲۰۵۶، باب الرزق، حدیث ۷۱۸۷٫
رسول خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید:
مَنْ أَکَلَ مِن کَدِّ یَدِهِ نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ بِالرَّحْمَهِ ثُمَّ لَایُعَذِّبُهُ أَبَداً
کسى که از راه تلاش و زحمت خودش تحصیل روزى کند، خدا به او نظر رحمت مىاندازد و هرگز او را عذاب نمىکند.
جامع الأخبار: ۱۳۹، فصل ۹۹؛ میزان الحکمه: ۵/ ۲۰۶۰، باب الرزق، حدیث ۷۲۱۷٫
و نیز آن حضرت فرمود:
مَن أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ کَانَ یَومَ القِیامَهِ فِى عِدادِ الأنْبِیاءِ وَیَأْخُذُ ثَوابَ الأنْبِیاءِ
کسى که از راه تلاش و زحمت خودش روزى به دست آورد، روز قیامت در شمار پیامبران است و پاداش پیامبران را دریافت مىکند.
جامع الأخبار: ۱۳۹، فصل ۹۹؛ میزان الحکمه: ۵/ ۲۰۶۰، باب الرزق، حدیث ۷۲۱۸٫
حضرت رضا علیه السلام فرمود:
إِنَّ الَّذِى یَطْلُبُ مِنْ فَضْلٍ یَکُفُّ بِهِ عَیالَهُ أَعْظَمُ أَجراً مِنَ المُجاهِدِ فِى سَبِیلِ اللَّهِ
به یقین کسى که رزق خدا را با تلاش مشروع خود مىطلبد تا خانوادهاش را به سبب آن از گدایى و نیازمندى حفظ کند، پاداشش از مجاهد در راه خدا بیشتر است.
الکافى: ۵/ ۸۸، باب من کدّ على عیاله؛ میزان الحکمه: ۵/ ۲۰۵۸، باب الرزق، حدیث ۷۲۰۴٫
گوشهاى از حقایق عند الله
- پاداشهاى حق در برابر اعمال بنده خداى مهربان، از روى رحمت و لطف، همه بندگانش را به اجراى واجباتى چون نماز، روزه، حج، جهاد، انفاق، صدقه، خدمت به مردم، رعایت حقوق یکدیگر و ترک هر گناه و معصیتى دعوت کرده است، و براى همه این اعمال پاداشى به تناسب ایمان و ظرفیت عمل کننده و عملش بر عهده خود قرار داده است.
در قرآن مجید قاطعانه اعلام داشته است که ما پاداش مصلحان و نیکوکاران را ضایع و تباه نخواهیم کرد و رسیدن مصلحان و نیکوکاران به پاداش مقرّر شده، حتمى و یقینى است
در سه آیه این مطلب بیان شده است:
- «وَ الَّذِینَ یُمَسِّکونَ بِالکِتابِ وَأَقامُوا الصَّلَاهَ إِنّا لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحینَ». اعراف (۷): ۱۷۰٫
و آنان که به کتاب [آسمانى] چنگ مىزنند [و عملا به آیاتش پاى بندند] و نماز را بر پا داشتهاند [داراى پاداشند] یقیناً ما پاداش اصلاحگران را ضایع نمىکنیم.
- «إِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ». توبه (۹): ۱۲۰٫
چرا که خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمىکند.
- «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلً». کهف (۱۸): ۳۰٫
مسلماً کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند [پاداششان داده خواهد شد] زیرا ما پاداش کسانى را که کار نیکو کردهاند، تباه نمىکنیم.
خداى مهربان، براى بندگان مؤمن و صالح و نیکوکار و پرهیزکار، چند نوع پاداش مقرّر فرموده، که در قرآن مجید به آنها اشاره شده است:
- اجر عظیم.
«لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ» آل عمران (۳): ۱۷۲٫
براى کسانى از آنان که نیکى کردند و پرهیزکارى پیشه نمودند، پاداشى بزرگ است.
- اجر کریم.
«إِنَّ المُصَّدِّقِینَ وَالمُصَّدِّقاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ» حدید (۵۷): ۱۸٫
به یقین مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده، و وام دهندگان به خدا در حالى که وامى نیکو مىدهند، وامشان دوچندان شود و براى آنان پاداشى نیکو است.
- اجر همیشگى.
«إِنَّ الَّذِینَ ءامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرُ غَیْرُ مَمنُونٍ» فصّلت (۴۱): ۸٫
به راستى آنان که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، براى آنان پاداشى دائمى و همیشگى است.
- اجر کبیر.
«وَالَّذِینَ ءامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَأَجْرٌ کَبیرٌ» فاطر (۳۵): ۷٫
و آنان که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است.
- اجر دوباره
«أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقونَ» قصص (۲۸): ۵۴٫
اینان براى این که صبر پیشه کردند و با خوبى بدى را دفع نمودند و از آنچه به آنان روزى دادیم انفاق کردند، پاداششان را دوبار دهند.
روایات و احادیث بهگوشهاى از پاداشهاى حق اشاره کردهاند، که در حقیقت توضیحى بر آیات قرآن است، برای نمونه:
ثواب عمل
امام على علیه السلام در ضمن روایاتى مىفرماید:
ثَوابُ عَمَلِکُم أَفْضَلُ مِن عَمَلِکُم
پاداش نیک اعمالتان از اعمالتان بهتر است.
تفسیر معین ۱۱: ۲۹۹٫
ثواب نماز شب:
امام على علیه السلام فرمود:
قِیامُ اللَّیلِ مَصَحَّهُ البَدَنِ وَرِضَى الرَّبِّ وَتَمَسُّکٌ بِأَخلاقِ النَّبِیِّینَ وَتَعَرُّضٌ لِرَحْمَتِهِ
عبادت شبانه بهبودى بدن، خوشنودى پروردگار، و چنگ زدن به خوى پیامبران و در معرض رحمت او قرار گرفتن است.
وسائل الشیعه: ۸/ ۱۵۰، باب ۳۹، حدیث ۱۰۲۷۵٫
ثواب دعا براى دیگران:
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
إِنَّ العَبْدَ لَیُؤمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ یَومَ القِیامَهِ فَیُسحَبُ فَیَقُولُ المُؤمِنونَ وَالمُؤمِنَاتُ:
یَا رَبِّ هَذَا الَّذِى کَانَ یَدْعُو لَنَا فَشَفِّعْنَا فیهِ. فَیُشَفِّعُهُمُ اللَّهُ، فَیَنْجُو
همانا روز قیامت فرمان مىرسد که بندهاى را به سوى آتش ببرند، چون او را به سوى دوزخ مىکشند، مردان و زنان مؤمن مىگویند: پروردگارا این کسى است که همواره براى ما دعا مىکرد، شفاعت ما را براى نجاتش بپذیر، پس خدا شفاعتشان را درباره او مىپذیرد و او نجات مىیابد.
الکافى: ۲/ ۵۰۷، باب الدعاء للاخوان، حدیث ۵؛ روضه الواعظین: ۲/ ۳۲۷٫
ثواب تعلیم و تعلّم قرآن:
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
أَلَا مَن تَعَلَّمَ القُرآنَ وَعَلَّمَهُ وَعَمِلَ بِمَا فیهِ فَأَنَا لَهُ سَائِقٌ إِلَى الجَنَّهِ وَدَلیلٌ إِلَى الجَنَّهِ
آگاه باشید هرکس قرآن را یاد بگیرد و به دیگران بیاموزد و به آنچه در آن است عمل کند، من کشاننده او به سوى بهشت و راهنمایش به جانب جنّت هستم.
تفسیر معین: ۴۹۶٫
- بهشت:
خداى مهربان در قرآن مجید همه بندگانش را به آن جایگاه جاودانى و قرارگاه همیشگى دعوت کرده و راه رسیدن به آن را ایمان و عمل صالح و تقوا و رعایت حلال و حرام دانسته است.
«وَسارِعُوا إِلَى مَغْفِرَهٍ مِن رَبِّکُم وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّت لِلْمُتَّقِینَ» آل عمران (۳): ۱۳۳٫
به سوى آمرزش از جانب پروردگارتان و بهشتى که پهنایش آسمانها و زمین است بشتابید.
«سابِقُوا إِلَى مَغْفِرَهٍ مِن رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمآءِ وَالأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ ءامَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذالِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشآءُ وَاللَّهُ ذُو الفَضْلِ العَظِیمِ» حدید (۵۷): ۲۱٫
به سوى آمرزشى از جانب پروردگارتان و بهشتى که پهنایش مانند پهناى آسمان و زمین است پیشى گیرید، بهشتى که براى مؤمنان به خدا و پیامبران آماده شده است، این فضل خداست که به هرکس بخواهد عطا مىکند و خدا داراى فضل بزرگ است.
«وَمَنْ عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلونَ الجَنَّهَ یُرْزَقونَ فیهَا بِغَیْرِ حِسابٍ» مؤمن (۴۰): ۴۰٫
و کسانى که کارهاى شایسته انجام دادهاند، چه مرد چه زن، در حالى که مؤمناند اینان به بهشت درآیند، در آنجا بىحساب روزیشان دهند.
«وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعْضُهُم أَوْلِیآءُ بَعْضٍ یَأْمُرونَ بِالْمَعْروفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ المُنکَرِ وَیُقیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتونَ الزَّکَاهَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ*
وَعَدَ اللَّهُ المُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ جَنّاتٍ تَجْرى مِن تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدینَ فِیها وَمَساکِنَ طَیِّبَهً فِى جَنّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذالِکَ هُوَ الفَوْزُ العَظیمُ»
مردان مؤمن و زنان مؤمن یار و یاور یکدیگرند، به معروف فرمان مىدهند و از منکر باز مىدارند و همواره نماز را برپا مىکنند و زکات مىپردازند و خدا و رسولش را اطاعت مىنمایند، اینانند که خدا مورد رحمت قرارشان مىدهد، زیرا خدا تواناى شکستناپذیر و حکیم است.
خدا به مردان مؤمن و زنان مؤمن وعده حتمى داده است، بهشتهایى را که از زیر درختانش نهرها جارى است، در آن بهشتها جاودانهاند و مسکنهاى پاکیزهاى در بهشتهاى همیشگى و رضوانى از سوى خدا بزرگتر از آن. این است آن کامیابى بزرگ.
توبه (۹): ۷۱- ۷۲٫
امام سجاد علیه السلام فرمود:
إِعْلَمُوا أَنَّهُ مَنِ اشْتَاقَ إِلَى الجَنَّهِ سارَعَ إِلِى الحَسَناتِ وَسَلَا عَنِ الشَّهَواتِ، وَمَنْ اشْفَقَ مِنَ النَّارِ بادَرَ بِالتَّوبَهِ إِلَى اللَّهِ مِن ذُنوبِهِ وَراجَعَ عَنِ المَحارِمِ
بدانید کسى که مشتاق بهشت شد، به سوى خوبىها شتافت و از شهوتها برید، و کسى که از آتش ترسید، با توبه از گناهانش به سوى خدا شتافت و از محرمات روى گرداند.
تحف العقول: ۲۸۱؛ بحار الأنوار: ۷۵/ ۱۳۹، باب ۲۱، حدیث ۳٫
امام على علیه السلام فرمود:
ثَمَنُ الجَنَّهِ العَمَلُ الصَّالِحُ
بهاى بهشت عمل شایسته است.
غرر الحکم: ۱۵۴؛ میزان الحکمه: ۲/ ۷۹۴، باب الجنّت، حدیث ۲۵۳۸٫
امام باقر علیه السلام فرمود:
عَشرٌ مَن لَقِىَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ بِهِنَّ دَخَلَ الْجَنَّهَ: شَهَادَهُ أن لَا إِلاهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، وَالإقرارُ بِما جَاءَ مِن عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَإقامُ الصَّلاهِ، وَإیتاءُ الزَّکاهِ، وَصَوْمُ شَهْرِ رَمَضانَ، وَحَجُّ البَیْتِ، وَالوَلایَهُ لِأوْلِیاءِ اللَّهِ، وَالبَرَاءَهُ مِن أَعْدَاءَ اللَّهِ، وَاجْتِنابُ کُلِّ مُسْکِرٍ
ده چیز است، کسى که خدا را با آنها ملاقات کند وارد بهشت مىشود: شهادت به این که معبودى جز خدا نیست، و این که محمّد پیامبر خداست، و اقرار به قرآنى که پیامبر از نزد خدا آورده است، و برپا داشتن نماز، و پرداخت زکات، و روزه ماه رمضان، و حج بیت، و دوستى اولیاى خدا، و بیزارى از دشمنان خدا و دورى کردن از هر مست کننده.
الخصال: ۲/ ۴۳۲، حدیث ۱۶؛ میزان الحکمه: ۲/ ۷۹۶، باب الجنّه، حدیث ۲۵۴۸٫
- رحمت خدا:
قرآن مجید و روایات، رحمت خدا را نسبت به بندگانش به طور گسترده مطرح کردهاند و از همگان دعوت نمودهاند که براى تحصیل رحمت خدا با توسل به ایمان و عمل صالح، و توبه از گناه، و تقوا و نیکوکارى بشتابند.
«فَأَمَّا الَّذینَ ءامَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصِمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُم فِى رَحْمَهٍ مِنْهُ» نساء (۴): ۱۷۵٫
امّا کسانى که به خدا ایمان آوردهاند و به او تمسّک جستهاند، پس آنان را در رحمتى از سوى خودش وارد خواهد کرد.
«وَإِذا جآءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنونَ بِآیاتِنا فَقُل سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ» انعام (۶): ۵۴٫
و هنگامى که مؤمنان به آیات ما نزد تو آمدند بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت (بر بندگان) را بر خود لازم و مقرّر کرده است.
«فَقُل رَبُّکُمْ ذُورَحْمَهٍ واسِعَهٍ» انعام (۶): ۱۴۷٫
پس بگو پروردگارتان داراى رحمت گسترده و فراگیر است.
«وَرَحْمَتى وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ» اعراف (۷): ۱۵۶٫
رحمتم همه چیز را فراگرفته است.
امام باقر علیه السلام فرمود:
«تَعَرَّض لِلرَّحْمَهِ وَعَفْوِ اللَّهِ بِحُسْنِ المُراجَعَهِ، وَاسْتَعِنْ عَلَى حُسْنِ المُراجَعَهِ بِخَالِصِ الدُّعَاءِ وَالمُناجَاتِ فِى الظُّلَمِ»
با بازگشت نیکو متعرّض رحمت و بخشش خدا شو، و براى تحقق بازگشت نیکو، از دعاى خالص و مناجات در تاریکىهاى شب کمک بخواه.
تحف العقول: ۲۸۴؛ بحار الأنوار: ۷۵/ ۱۶۲، باب ۲۲، حدیث ۱٫
- عفو خدا:
«عفو»، به معناى چشم پوشى از مجازات و گذشت کردن از گناه و محو آثار و بدىها از پرونده است.
خداى مهربان، ظهور این حقیقت را براى تائبان و تارکان گناه و بازگشت کنندگان به پیشگاهش قرار داده است؛ و در آیات بسیارى از قرآن خود را با این صفت والا ستوده است، و قاطعانه اعلام نموده است:
«إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَفُوّاً غَفوراً» نساء (۴): ۴۳٫
یقیناً خدا همواره باگذشت و آمرزنده است.
امام على علیه السلام مىفرماید:
أَمرُهُ قَضاءٌ وَحِکْمَهٌ، وَرِضاهُ أَمانٌ وَرَحْمَهٌ، یَقْضِى بِعِلْمٍ وَیَعْفُو بِحِلْمٍ
فرمانش الزامى و حکیمانه است، و خوشنودىاش امان و رحمت است؛ به دانش و آگاهى حکم مىراند و به بردبارى گذشت مىکند و چشم مىپوشد.
نهج البلاغه: خطبه ۱۶۰٫
قالَ أعرَابِىٌ: یا رَسولَ اللَّهِ، مَن یُحاسِبُ الخَلقَ یَومَ القِیامَهِ؟ قَالَ: اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ.
قَالَ: نَجَونَا وَرَبِّ الکَعْبَهِ. قَالَ: وَکَیْفَ ذاکَ یا أعرابِىُ؟ قَالَ: لِأَنَّ الکَریمَ إِذا قَدَرَ عَفَا
مردى عرب گفت: اى پیامبر خدا چه کسى روز قیامت حساب مردم را مىرسد؟
فرمود: خداى عز و جل. مرد عرب گفت: به پروردگار کعبه سوگند نجات یافتیم.
فرمود: اى اعرابى چگونه؟ گفت: کریم چون قدرت یابد، گذشت مىکند!»
مجموعه ورّام: ۱/ ۹؛ میزان الحکمه: ۳/ ۲۰۱۹٫
امام علیه السلام فرمود:
مَنْ تَنَزَّهَ عَن حُرُماتِ اللَّهِ سارَعَ إلَیْهِ عَفْوُ اللَّهِ
کسى که از محرمات خدا دورى کند، گذشت و عفو خدا به سوى او شتاب مىگیرد.
أعلام الدین: ۱۸۶؛ بحار الأنوار: ۷۵/ ۹۰، باب ۱۶، حدیث ۹۵٫
آرى، حقایقى چون ثواب و بهشت و رحمت و عفو که فقط نزد خداست، سبب شده که عاشقان و دل دادگانش و راز و نیاز کنندگان با او به پیشگاه لطف و درگاه رحمتش عرضه بدارند: «وَعَظُمَ فیما عِنْدَکَ رَغْبَتُهُ.»
نمونه هایی از آیات قرآن درباره رحمت و مغفرت الهی:
«قُل یا عِبادِىَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفورُ الرَّحیمُ»
اى بندگانم، اى کسانى که بر خود اسراف روا داشتید، از رحمت خدا مأیوس و ناامید مباشید، یقیناً خدا همه گناهان را مىآمرزد، مسلماً او بسیار آمرزنده و مهربان است.
زمر (۳۹): ۵۳٫
«إِنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحیمٌ»
یقیناً خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
بقره (۲): ۱۷۳، ۱۸۲، ۱۹۲، ۱۹۹؛ مائده (۵): ۳۹٫
«وَاللَّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبادِ» بقره (۲): ۲۰۷؛ آل عمران (۳): ۳۰٫
و خدا به بندگان مهربان است.
«وَاللَّهُ یَدْعُو إِلَى الجَنَّهِ وَالْمَغْفِرَهِ بِأِذْنِهِ» بقره (۲): ۲۲۱٫
و خدا به توفیق خود به سوى بهشت و آمرزش دعوت مى کند.
«أَنَّ اللَّهَ غَفورٌ حَلیمٌ» بقره (۲): ۲۳۵٫
و بدانید که خدا بسیار آمرزنده و بردبار است.
«وَاللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ» بقره (۲): ۱۰۵٫
و خدا هرکه را بخواهد به رحمت خود اختصاص مى دهد.
«وَاللَّهُ ذو الفَضْلِ الْعَظیمِ» بقره (۲): ۱۰۵٫
و خدا داراى فضل بزرگى است.
«إِنَ اللَّهَ کانَ عَفُوّاً غَفوراً» نساء (۴): ۴۳٫
یقیناً خدا همواره گذشت کننده و بسیار آمرزنده است.
«إِنَّ اللَّهَ کانَ تَوّاباً رَحیماً» نساء (۴): ۱۶٫
خدا همواره بسیار توبه پذیر و مهربان است.
«وَهُوَ أَرْحَمُ الرّاحِمینَ» یوسف (۱۲): ۶۴٫
و او مهربان ترین مهربانان است.
«إِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَهِ» نجم (۵۳): ۳۲٫
یقیناً آمرزش پروردگارت گسترده و وسیع است.
«إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفوراً رَحیماً» نساء (۴): ۲۳٫
به راستى خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است.
«وَاللَّهُ غَفورٌ رَحیمٌ» نساء (۴): ۲۵٫
و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
«فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحیمٌ»
پس کسى که بعد از ستمکاریش توبه کند و مفاسدش را اصلاح نماید، بداند که خدا توبهاش را مىپذیرد، زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
مائده (۵): ۳۹٫
«وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحیمٌ» انفال (۸): ۶۹٫
از خدا پروا کنید، یقیناً خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
«إِلّا مَنْ تابَ وَءامَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَکانَ اللَّهُ غَفوراً رَحیماً»
مگر کسانى که توبه کردند و مؤمن شدند و عمل شایسته بجا آوردند، پس اینانند که خدا زشتىهایشان را به حسنات تبدیل مىکند و خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است.
فرقان (۱۵): ۷۰٫
وسعت رحمت و وفور مغفرت الهی، غفار الذنوب و ستار العیوب بودن خداوند در روایات:
در باره رحمت حق، روایات بسیار مهمى در کتابهاى با ارزش حدیث وارد شده است:
امام على علیه السلام مىفرماید:
«مَا کَانَ اللَّهُ لِیَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الشُّکْرِ وَیُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الزِّیَادَهِ وَلا لِیَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الدُّعَاءِ وَیُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الإِجَابَهِ وَلا لِیَفْتَحَ لِعَبْدٍ بَابَ التَّوْبَهِ وَیُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْمَغْفِرَهِ».
نهج البلاغه: حکمت ۴۳۵٫
«خدا بر این نیست که درب شکر را به روى عبد باز کند و درب افزون شدن نعمت را بر او ببندد، و بر این نیست که درب دعا را باز کند و درب اجابت را بر وى ببندد، و بر این نیست که درب توبه را باز کند و درب آمرزش را به روى او ببندد.»
از امام باقر علیه السلام روایت شده است:
لَا وَاللَّهِ مَا أَرادَ اللَّهُ مِنَ النَّاسِ إِلَّا خَصْلَتَیْنِ: انْ یُقِرُّو لَهُ بِالنِّعَمِ فَیَزِیدَهُم، وَبِالذُّنُوبِ فَیَغْفِرَها لَهُمْ
به خدا سوگند خدا، از مردم جز دو خصلت نمىخواهد: به نعمتهایش اقرار کنند تا بر آنان بیفزاید، و به گناهان اعتراف نمایند تا بر آنان ببخشاید.
الکافى: ۲/ ۴۲۶، باب الاعتراف بالذنوب، حدیث ۲؛ میزان الحکمه: ۲/ ۶۴۲، باب التوبه، حدیث ۲۱۵۳٫
از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت شده است:
مَن تَابَ، تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَامِرَتْ جَوارِحُهُ انْ تَسْتُرَ عَلَیْهِ، وَبِقاعُ الأَرْضِ أَنْ تَکْتُمَ عَلَیْهِ، وَأُنْسِیَتِ الحَفَظَهُ مَا کانَتْ تَکْتُب عَلَیْهِ
کسى که توبه کند، خدا توبهاش را مىپذیرد و به اعضایش فرمان مىرسد که گناهانش را بر او پوشیده دارند، و به قطعههاى زمین امر مىشود که گناهانش را بر او کتمان کنند، و آنچه را کاتبان عمل در پروندهاش نوشتهاند از یادآنان مىبرند.
ثواب الأعمال: ۱۷۹؛ بحار الأنوار: ۶/ ۲۸، باب ۲۰، حدیث ۳۲٫
«معاویه بن وهب» مىگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم فرمود:
إِذَا تَابَ العَبدُ المُؤمِنُ تَوبَهً نَصوحاً احَبَّهُ اللَّهُ فَسَتَرَ عَلَیْهِ فِى الدُّنْیا وَالآخِرَهِ. قُلتُ:
فَکَیْفَ یَسْتُرُ عَلَیْهِ؟ قَالَ: یُنْسِى مَلَکَیْهِ مَا کَتَبا عَلَیْهِ مِنَ الذُّنوبِ… فَیَلْقَى اللَّهَ حِینَ یَلْقاهُ وَلَیسَ شَىْءٌ یَشْهَدُ عَلَیْهِ بِشَىْءٍ مِنَ الذُّنوبِ
هنگامى که بنده مؤمن توبه خالص مىکند، خدا به او محبّت مىورزد، پس در دنیا و آخرت بر او مىپوشاند. گفتم: چگونه بر او مىپوشاند؟ فرمود: آنچه را از گناهان دو فرشته نویسنده بر او نوشتهاند از یاد آنان مىبرد، پس هنگامى که خدا را ملاقات مىکند، چیزى که به اندکى از گناهانش گواهى دهد وجود نخواهد داشت.
الکافى: ۲/ ۴۳۰، باب التوبه، حدیث ۱؛ بحار الأنوار: ۶/ ۲۸، باب ۲۰، حدیث ۳۱٫
در حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت شده است:
مَا سَتَرَ اللَّهُ عَلَى عَبدٍ فِى الدُّنیَا إِلّا سَتَرَ عَلَیْهِ فِى الآخِرَهِ
خداوند چیزى از گناه و زشتى در دنیا بر عبد نمىپوشاند مگر آن که در آخرت نیز بر او مىپوشاند.
عدّه الداعى: ۲۲۴؛ مجموعه ورّام: ۱/ ۱۸۹٫
در تفسیر منهج الصادقین روایت شده است:
«وقتى روز قیامت شود، بنده اى از اهل ایمان را حاضر کنند، خطاب رسد: بنده من نعمتم را سربار معصیت ساختى و چندان که نعمت را بر تو افزودم تو بر عصیان افزودى. بنده از خجلت معصیت سر در پیش افکند. از پیشگاه رحمت خطاب رسد: اى بنده من، سر بردار که همان ساعت که معصیت مى کردى تو را آمرزیدم و قلم عفو بر آن کشیدم».
و نیز روایت شده:
«بنده اى را نزدیک آورند، آن بیچاره به خاطر گناه بسیار سر به زیر اندازد و از شرمسارى به گریه درآید، از درگاه عزّت و رحمت خطاب رسد: آن روز که گناه مى کردى و مى خندیدى تو را شرمسار نساختم، امروز که سر شرمسارى و خجلت به پیش انداخته اى و گناه نمى کنى و زارى و گریه مى آورى چگونه تو را عذاب کنم، گناهت را بخشیدم و اجازه درآمدن به جنت را به تو مرحمت کردم.»
تفسیر منهج الصادقین: ۱/ ۳۱٫
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله: إِنَّ لِلَّاهِ تَعَالى مِائَهَ رَحْمَهٍ أَنزَلَ مِنها رَحمهً واحِدَهً بینَ الجِنِّ وَالْاِنْسِ وَالطَّیرِ وَالبَهائِمِ وَالهَوامِّ، فَبِها یَتَعاطَفُونَ، وَبِها یَتَراحَمُونَ، وَآخَرَ تِسعاً وَ تِسعینَ رَحمهً یَرحَمُ اللَّهُ بِها عِبادَهُ یَومَ القِیَامَهِ
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: خدا را صد رحمت است که یک رحمتش را میان جن و انس و پرندگان و حیوانات و حشرات نازل کرده، همه آنان بوسیله آن یک رحمت به یکدیگر محبّت و مهر مىورزند و با نود و نه رحمت دیگر در روز قیامت به بندگانش رحم مىکند.
محجّه البیضاء: ۸/ ۳۸۴، کتاب ذکر الموت، باب ۸؛ روض الجنان و روح الجنان: ۱/ ۱۶۲٫
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: خداى عز و جل روز قیامت به مؤمنین مىگوید: لقاى مرا دوست داشتید؟ مىگویند: آرى اى پروردگارمان. مىگوید: براى چه؟ مىگویند:
چون به گذشت و آمرزشت امید داشتیم. مىگوید: آمرزشم را بر شما واجب نمودم.
محجّه البیضاء: ۸/ ۳۸۴، کتاب ذکر الموت، باب ۸؛ کنز العمال: ۱۴/ ۴۴۸، حدیث ۳۹۲۱۲٫
و نیز پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: خدا روز قیامت مىگوید: هرکس مرا یک روز یاد کرده، یا در مقامى از من ترسیده از آتش بیرون آورید.
محجّه البیضاء: ۸/ ۳۸۴، کتاب ذکر الموت، باب ۸؛ کنز العمال: ۱/ ۴۲۷، حدیث ۱۸۴۳٫
و نیز آن حضرت فرمود:
اللَّهُ تَعالَى أَرحَمُ بِعَبْدِهِ المُؤمِنِ مِنَ الوالِدَهِ الشَّفیقَهِ بِوَلَدِها
خداى تعالى به بنده مؤمنش از مادر مهربان نسبت به فرزندش مهربانتر است.
محجّه البیضاء: ۸/ ۳۸۵، کتاب ذکر الموت، باب ۸؛ جامع السعادات: ۱/ ۲۲۸٫
«ابوسعید خدرى» از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله روایت کرده:
چون مؤمنان گنهکار را به دوزخ برند، آتش بر آنان سرد شود تا بیرونشان آورند، آن گاه از طرف حضرت الله به فرشتگان خطاب آید: اینان را به فضل و رحمت من به بهشت درآورید که دریاى مرحمت من و امتنان و لطفم بى کران و فضل و احسانم بى پایان است.
«یُنَادِی مُنَادٍ یَوْمَ الْقِیَامَهِ تَحْتَ الْعَرْشِ یَا أُمَّهَ مُحَمَّدٍ مَا کَانَ لِی قِبَلَکُمْ فَقَدْ وَهَبْتُهُ لَکُمْ وَقَدْ بَقِیَتِ التَّبِعَاتُ بَیْنَکُمْ فَتَوَاهَبُوا وَادْخُلُوا الْجَنَّهَ بِرَحْمَتِی».
عدّه الداعى: ۱۴۸؛ بحار الأنوار: ۶/ ۷، باب ۱۹، حدیث ۱۷؛ محجّه البیضاء: ۸/ ۳۸۶٫
از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله روایت شده است که فرمود:
روز قیامت از تحت عرش منادى ندا مى دهد: اى امت محمد، هر حقى که من دارم بر شما بخشیدم و تنها حقوق شما بر همدیگر باقى مانده است. پس یکدیگر را ببخشایید و به رحمت من داخل بهشت شوید.
از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت شده:
«إِنَّ لِلّاهِ مِائَهَ رَحْمَهٍ أَنْزَلَ مِنْهَا رَحْمَهً وَاحِدَهً بَیْنَ الْجِنِّ وَالإِنْسِ وَالْبَهَائِمِ وَأَخَّرَ تِسْعَهً وَتِسْعِینَ رَحْمَهً یَرْحَمُ بِهَا عِبَادَهُ».
نهج الحق: ۳۷۴؛ محجّه البیضاء: ۸/ ۳۸۴، باب فی سعه رحمه اللّه بحار الأنوار: ۶/ ۲۱۹، باب ۸، ذیل حدیث ۱۳٫
خدا را صد رحمت است، از آن صد رحمت، یکى را بر جن و انس و چهارپایان نازل کرد و نود و نه دیگر را (در خزانه احسان خود) نگاه داشت تا در آخرت بر بندگان نثار فرماید.
از رئیس محدثین، حدیث شناس کم نظیر، «شیخ صدوق» رحمه الله، از امام صادق علیه السلام روایت شده:
«إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ نَشَرَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى رَحْمَتَهُ حَتَّى یَطْمَعَ إِبْلِیسُ فِی رَحْمَتِهِ».
الأمالى «صدوق»: ۲۰۵؛ روضه الواعظین: ۳/ ۵۰۲؛ بحار الأنوار: ۷/ ۲۸۷، باب ۱۴، حدیث ۱٫
چون قیامت برپا شود، رحمت واسعه الهى چنان جلوه کند و از گناهکاران فوج فوج بیامرزد، که شیطانِ رانده شده، در عفو خدا به طمع افتد.
در روایتى بسیار مهم آمده:
چون بنده مؤمن را در قبر گذارند و سر قبر را بپوشانند و دوستان و رفیقان برگردند و او را در کنج لحد تنها گذارند، حضرت عزّت از روى لطف و رحمت به او خطاب کند: بنده من در این تاریکى تنها ماندى و آنان که به خاطر خشنودى شان معصیت مرا کردى و رضاى آنان را به رضاى من برگزیدى از تو جدا شدند و تو را تنها گذاشتند و رفتند،
امروز تو را به رحمت واسعه خود بنوازم چنان که خلایق تعجّب کنند. پس به فرشتگان خطاب شود: اى فرشتگان من، بنده ام غریب و بى کس و بى یاور و دور از وطن است؛ اکنون در این لحد مهمان من است، بروید او را یارى کنید و درى از بهشت به رویش بگشایید و انواع ریاحین و طعام نزدش حاضر کنید و پس از آن او را به من واگذارید که مونس او تا قیامت خواهم بود.
تفسیر منهج الصادقین: ۱/ ۳۱٫ روایات باب رحمت خداى متعال به طور مفصل در بحار الأنوار: ۷/ ۲۸۶، باب ۱۴ ما یظهر من رحمته تعالى فى القیامه، و محجّه البیضاء: ۸/ ۳۸۳، باب فى سعه رحمه اللّه، و کتاب تفسیر فاتحه الکتاب و دیگر تفاسیر قرآن نقل شده است.
خداوند بدیهای تائب را به خوبی تبدیل میکند!
«إِلّا مَنْ تابَ وَءامَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَکانَ اللَّهُ غَفوراً رَحیماً»
مگر کسانى که توبه کردند و مؤمن شدند و عمل شایسته بجا آوردند، پس اینانند که خدا زشتىهایشان را به حسنات تبدیل مىکند و خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است.
فرقان (۲۵): ۷۰٫
«وَأَقِمِ الصَّلَاهَ طَرَفَىِ النَّهارِ وَزُلَفاً مِنَ الَّیْلِ إِنَّ الحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»
نماز را دو طرف روز و ساعات اول شب به پا دار، زیرا خوبىها گناهان را از بین مىبرد.
هود (۱۱): ۱۱۴٫
در تفسیر نمونه آمده است:
«در تبدیل سیّئات به حسنات چند تفسیر است که همه مىتوانند قابل قبول باشد.
- هنگامى که انسان توبه مىکند و ایمان به خدا مىآورد، دگرگونى عمیقى در سراسر وجودش پیدا مىشود و به خاطر همین تحول و انقلاب درونى، سیّئات اعمالش در آینده، تبدیل به حسنات مىشود. اگر در گذشته مرتکب قتل نفس مىشد، در آینده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جاى آن مىگذارد، و اگر زناکار بود، پس از آن عفیف و پاکدامن مىشود. و این توفیق الهى و دگرگونى را در سایه ایمان و توبه پیدا مىکند.
- دیگر این که خدا به لطف و کرم و فضل و انعامش بعد از توبه کردن، سیّئات اعمال او را محو مىکند و به جاى آن حسنات مىنشاند، چنان که در روایتى از «ابوذر» از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مىخوانیم:
روز قیامت بعضى از افراد را حاضر مىکنند. خدا دستور مىدهد گناهان صغیره را به او عرضه کنید و کبیرهها را بپوشانید. به او گفته مىشود: تو در فلان روز فلان گناه صغیره را انجام دادى و او به آن اعتراف مىکند، ولى دلش از کبائر ترسان و لرزان است.
در این جا هرگاه خدا بخواهد به او لطفى کند، دستور مىدهد به جاى هر سیّئه حسنهاى به او بدهید.
عرض مىکند: پروردگارا، من گناهان مهمى داشتم که آنها را در اینجا نمىبینم؟
ابوذر مىگوید: در این هنگام پیامبر صلى الله علیه و آله تبسم کرد که دندانهایش آشکار شد،
سپس این آیه را تلاوت فرمود: «فَأُولئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ
آنان کسانى هستند که خدا بدىهایشان را به خوبىها تبدیل مىکند. فرقان (۲۵): ۷۰٫
نور الثقلین: ۴/ ۳۳٫
- سوّمین تفسیر این که منظور از سیّئات، خود اعمالى که انسان انجام مىدهد نیست، بلکه آثار سوئى است که از آن بر روح و جان انسان نشسته است که اگر توبه کند و ایمان بیاورد آن آثار سوء از روح و جانش برچیده مىشود و تبدیل به آثار خیر مىگردد، و این است معنى تبدیل سیّئات به حسنات» تفسیر نمونه: ۱۵/ ۱۶۰٫
توحید و ولایت معصومین علیهم السلام، بهای بهشت:
امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله از حضرت حق روایت مىکند که حضرت حق فرمود:
لا إِلاهَ إِلّا اللَّهُ حِصْنى فَمَنْ دَخَلَ حِصنى أَمِنَ مِنْ عَذابى
توحید قلعه من است، پس کسى که در قلعه من درآید از عذابم در امان است.
التوحید: ۲۴؛ بحار الأنوار: ۳/ ۵، باب ۱، حدیث ۱۴٫
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده:
مَا جَزَاءُ مَن أَنْعَمَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَلَیْهِ بِالتَّوحیدِ إِلَّا الجَنّهَ
پاداش کسى که خدا نعمت توحید را به او عطا کرده جز بهشت نیست.
التوحید: ۲۲؛ بحار الأنوار: ۳/ ۵، باب ۱ حدیث ۱۲٫
و نیز آن حضرت فرمود:
مَنْ مَاتَ وَهُوَ یَعْلَمُ انَّ اللَّهَ حَقٌّ دَخَلَ الجَنَّهَ
کسى که بمیرد در حالى که بداند یقیناً خدا حق است وارد بهشت مىشود.
التوحید: ۲۹؛ بحار الأنوار: ۳/ ۹، باب ۱، حدیث ۲۰٫
قَالَ رَسولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله: مَنْ مَاتَ وَلَا یُشْرِکْ بِاللَّهِ شَیْئاً احْسَنَ أَوْ أَساءَ دَخَلَ الجَنَّهَ
پیامبر خدا فرمود: کسى که بمیرد و چیزى را شریک خدا قرار نداده باشد، خوبى کرده باشد یا بدى (با آمرزش بدىاش) به بهشت وارد مىشود.
التوحید: ۱۹، باب ثواب الموحدین، حدیث ۵٫
امام صادق علیه السلام فرمود:
قَوْلُ لَا إِلاهَ إِلَّا اللَّهُ ثَمَنُ الجَنَّهِ
گفتن لا اِلاهَ إِلّا اللّه بهاى بهشت است.
التوحید: ۲۱، باب ثواب الموحدین، حدیث ۱۳؛ وسائل الشیعه: ۷/ ۲۱۲، باب ۴۴، حدیث ۹۱۴۰٫
و نیز آن حضرت فرمود:
مَن قَالَ لَا إِلاهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الجَنَّهَ، وَإِخلاصُهُ أَنْ تَحْجُزَهُ لَا إِلاهَ إِلَّا اللَّهُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ
کسى که مخلصانه بگوید لا إِلاهَ إلا اللّه، وارد بهشت مىشود و اخلاصش به این است که لا إِلاهَ إلا الله او را از آنچه خدا حرام کرده است بازدارد.
التوحید: ۲۷؛ بحار الأنوار: ۹۰/ ۱۹۷، باب ۵، حدیث ۲۱٫
قَالَ أبُوعَبدِاللَّهِ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالى حَرَّمَ أَجْسادَ المُوَحِّدِینَ عَلَى النَّارِ
امام صادق علیه السلام فرمود: یقیناً خداى تبارک و تعالى جسدهاى موحدین را بر آتش حرام کرده است.
التوحید: ۲۰، باب ثواب الموحدین، حدیث ۷؛ بحار الأنوار: ۳/ ۴، باب ۱، حدیث ۹٫
مردى به محضر حضرت باقر علیه السلام آمد و از حدیثى که از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت شده که هرکس بگوید «لا إِلاهَ إلّا الله» وارد بهشت مىشود، پرسید.
حضرت فرمود: روایت حق است. آن مرد از محضر امام باقر علیه السلام بازگشت، وقتى از خانه خارج شد، حضرت فرمود: او را برگردانید.
سپس فرمود: اى مرد، براى «لا إِلاهَ إِلّا اللّه» شروطى است و من (که امام معصومم و از سوى خدا به امامت انتخاب شدهام و اطاعت از من در همه امور واجب است) از شروط آن هستم.
فقه الرضا علیه السلام: ۳۹۰، باب ۱۱۰؛ بحار الأنوار: ۳/ ۱۳، باب ۱، حدیث ۲۸؛ مستدرک الوسائل: ۵/ ۳۵۹، باب ۳۶، حدیث ۶۰۸۳٫
عَن أَبى جَعْفَرٍ… مَا مِن شَىْءٍ أَعْظَمُ ثَواباً مِن شَهَادَهِ أنْ لَا إِلاهَ إِلَّا اللَّهُ؛ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَایَعْدِلُهُ شَىْءٌ وَلَا یُشْرِکُهُ فِى الأَمْرِ احَدٌ
امام باقر فرمود: چیزى از نظر پاداش، عظیمتر از شهادت به لا إِلاهَ إِلّا اللّه نیست، زیرا چیزى با خداى عز و جل برابر نیست، و هیچ کس در کار خدایى با او شریک نیست.
التوحید: ۱۹، باب ثواب الموحدین، حدیث ۳٫
قَالَ رَسولُ اللَّهِ: وَالَّذِى بَعَثَنِى بِالْحَقِّ بَشِیراً لَایُعَذِّبُ اللَّهُ بِالنَّارِ مُوَحِّداً أَبَداً…
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: سوگند به کسى که مرا بر پایه حق بشارت دهنده فرستاد، خدا هیچ موحدى را ابداً به آتش عذاب نمىکند.
التوحید: ۲۹، باب ثواب الموحدین، حدیث ۳۱؛ بحار الأنوار: ۳/ ۱، باب ۱، حدیث ۱٫
رسول مکرم اسلام صلى الله علیه و آله فرمودند:
«لَایَدْخُلُ النَّارَ مَنْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ إِیمَانٍ»
به آتش در نیاید بندهاى که در دلش به اندازه یک دانه از خردل، ایمان باشد.
ثواب الأعمال: ۲۲۱؛ بحار الأنوار: ۷۰/ ۲۳۵، باب ۱۳۰٫
روایات در این باب بسیار زیاد است که چند مورد از آنها برای نمونه ذکر شد.
اما در کنار این روایات این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که شهادت به وحدانیت خداى متعال در روایات دیگرى شرایط خاصى دارد که مهمترین آن شرایط، هماهنگى توحید با ولایت معصوم علیهم السلام است.
یکی از روایاتی که شاهد بر این مدعاست، روایت مشهور و معروف «سلسله الذهب» است که امام هشتم على بن موسى الرضا علیه السلام فرمود:
«لا إِلَهَ إِلّا اللَّهُ حِصْنِى فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِى أَمِنَ مِنْ عَذَابِى».
لا إِلاهَ إِلّا اللّاهُ حصن (و پناهگاه محکم) من است، و هرکه در حصن من درآید از عذابم در امان است.
و پس از لحظهاى فرمود: «بِشُرُوطِهَا وَأَنَا مِنْ شُرُوطِهَا».
با شروطِ آن، و من هم از شروط آنم.
عیون أخبار الرضا علیه السلام: ۲/ ۱۳۵، باب ۳۷، حدیث ۴؛ بحار الأنوار: ۳/ ۷، باب ۱، حدیث ۱۶٫
آثار عیب پوشی مردم و ستار العیوب بودن خداوند:
حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند:
لایَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى یَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصَالٍ سُنَّهٌ مِنْ رَبِّهِ وَسُنَّهٌ مِنْ نَبِیِّهِ وَسُنَّهٌ مِنْ وَلِیِّهِ فَأَمَّا السُّنَّهُ مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمَانُ سِرِّهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ-/: «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً إِلّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ»
وَأَمَّا السُّنَّهُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُدَارَاهُ النَّاسِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَمَرَ نَبِیَّهُ صلى الله علیه و آله بِمُدَارَاهِ النَّاسِ فَقَالَ: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ»
وَأَمَّا السُّنَّهُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ فِی الْبَأْساءِ وَالضَّرَّاءِ
مؤمن، مؤمن نیست مگر اینکه سه خصلت در او باشد. روشى از پروردگارش و روشى از پیامبر خدا و روشى از ولى خدا، اما روش پروردگارش راز نگهدارى است خداى عزّ و جلّ مىفرماید: «خدا عالم به غیب است و کسى را بر غیب خود آگاه نکند مگر رسولى را که بپسندد.
و اما روش پیامبر او مدارا کردن با مردم است؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ پیامبرش را به خوشرفتارى با مردم دستور داده است و فرموده «گذشت را پیشه کن و به نیکى دستور ده»
و اما روش ولى او صبر کردن در مشقت و سختىهاست.
الکافى: ۲/ ۲۴۱ حدیث ۳۹؛ الأمالى «صدوق»: ۳۲۹٫
حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید:
مَن سَتَرَ أَخاهُ المُسلِمَ فِى الدُّنیا سَتَرَ اللَّهُ علیه یَومَ القیامَهِ کنز العمال: ۶۳۸۲٫
هر کس در دنیا عیب برادر مسلمان خود را بپوشاند، خداوند در روز قیامت بر او عیبپوشى مىکند.
حضرت امام على علیه السلام در فرمان استاندارى مصر به مالک اشتر مىفرماید:
وَلْیَکُنْ أَبْعَدَ رَعِیَّتِکَ مِنْکَ وَأَشْنَأَهُمْ عِنْدَکَ أَطْلَبُهُمْ لِمَعَایِبِ النَّاسِ فَإِنَّ فِی النَّاسِ عُیُوباً الْوَالِی أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا فَلا تَکْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْکَ مِنْهَا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ تَطْهِیرُ مَا ظَهَرَ لَکَ وَ اللَّهُ یَحْکُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْکَ فَاسْتُرِ الْعَوْرَهَ مَا اسْتَطَعْتَ یَسْتُرِ اللَّهُ مِنْکَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِیَّتِکَ.
نهج البلاغه: نامه ۵۳٫
«باید دورترین افراد ملت از تو و دشمنترین آنها نزد تو عیبجوترین آنها از مردم باشد؛ زیرا مردم عیبهایى دارند و زمامدار سزاوارترین فرد به پوشاندن آنهاست. بنابراین درباره آن دسته از عیبهاى مردم که بر تو پوشیده است، پی جویى و کنجکاوى مکن؛ زیرا آنچه برعهده توست پاک کردن عیبها و زشتىها است که بر تو آشکار مىباشد و قضاوت درباره عیبها و گناهانى که بر تو پوشیده مىباشد به عهده خداست. پس تا مىتوانى جرم پوش باش تا خداوند نیز عیب و جرمهایت را که دوست دارى از زیردستانت پوشیده بماند، بپوشاند.»
و ستّاریت او تا جایى است که درباره محاسبه بعضى از بندگانش فرموده است: من خود به حساب آنان رسیدگى مىکنم، که حتى نزد پیامبر رحمتم، که بىاندازه به امت رَؤوف و مهربان است، گناهانشان افشا نشود، تا نزد او خجل و شرمسار نگردند.
از رسول خدا علیه السلام روایت شده است که چند حاجت از خدا درخواست کردم، یکى از آنها این بود که گفتم: خدایا، حساب امّت مرا به خودم واگذار.
خطاب رسید: هرچند تو پیامبر رحمتى ولى ارحم الرّاحِمین نیستى، اگر به بعضى از خطاهاى آنان آگاه شوى از آنان بیزار گردى، بگذار فقط من بر گناه امت تو آگاه باشم.
یا محمد، حساب ایشان را چنان انجام دهم که تو هم بر زشتىهاى اعمال آنان آگاه نشوى، پس وقتى گناهانشان را از تو- که مظهر رحمت واسعه هستى- پنهان کنم، به طریق اولى از بیگانگان، پوشیده خواهم داشت.
یا محمد، اگر تو به اینان مهربانىِ نبوت دارى، من با ایشان مرحمتِ خدایى دارم. اگر تو پیامبر آنانى، من خداى ایشانم. اگر تو امروز آنان را مىبینى، من از ازل تا ابد نظر عنایت درباره ایشان داشته و دارم و خواهم داشت.
امام چهارم علیه السلام در دعاى «ابو حمزه» بخشى از صفات خدا را به این صورت بیان مىکند:
سَتّارُ العُیُوب، غَفّارُ الذُّنُوب، عَلَّامُ الغُیُوب، تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِکَرَمِکَ وَتُؤَخّرُ العُقُوبَهَ بِحِلْمِکَ.
پوشاننده عیبها، آمرزنده گناهان، داناى نهانها، گناه را به بزرگواریت مىپوشانى و عقوبت را به بردبارىات به تأخیر مىاندازى.
بعضى از بندگان حق، با این که وجودى محدود دارند، اخلاق پردهپوشى آنان نسبت به عیوب دیگران چنان قوى بوده که انسان از شنیدن داستانهاى پردهپوشى آنان غرق در حیرت و تعجّب مىشود؛ پس خداى مهربان که وجودش بىنهایت و نامحدود است، در پردهپوشى و ستّاریّت چگونه است؟!
یعقوب پیامبر علیه السلام، در اصرارى که به یوسف علیه السلام براى بیان ستمى که برادرانشان به او روا داشتند جوابى جز این نشنید که گفت:
«عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ» مائده (۵): ۹۵٫
[اى پدر]، خدا از آنچه اتفاق افتاد درگذشت و چشم پوشید.
انقطاع از هرچه غیر خداست و امید محض به خدا برای استجابت دعاها:
آرى، انسان باید هم چون کسى که در وسط دریا در حال غرق شدن است و با هیچ کس و با هیچ چیز رابطه ندارد و تنها امیدش براى رسیدن به ساحل نجات رحمت خداست، به درگاه خدا بنالد تا دعایش در فضاى انقطاع کامل از مخلوق مستجاب شود. چنان که حضرت حق به عیسى علیه السلام فرمود:
یَا عیسى، أُدْعُنِى دُعاءَ الغَرِیقِ الَّذِى لَیْسَ لَهُ مُغِیثٌ
اى عیسى، مرا هم چون خواندن غریقى که فریادرسى ندارد، بخوان.
الکافى: ۸/ ۱۳۸، حدیث ۱۰۳؛ بحار الأنوار: ۱۴/ ۲۹۵، باب ۲۱٫
امام صادق علیه السلام فرمود:
إِذَا أَرادَ أَحَدُکُم أَنْ لَایَسأَلَ رَبَّهُ شَیْئاً إِلَّا أَعْطاهُ فَلْیَیْأسْ مِنَ النَّاسِ کُلِّهِم وَلَا یَکُونَ لَهُ رَجاءٌ إِلَّا عِنْدَ اللَّهِ، فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وجَلَّ ذالِکَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ یَسْأَلِ اللَّهُ شَیْئاً إِلَّا أَعْطاهُ
هرگاه یکى از شما اراده کند که چیزى را از پروردگارش نخواهد مگر آن که بهاو عطا کند، باید از همه مردم مأیوس شود و امیدى جز به خدا نداشته باشد، چون خداى عز و جل چنین حالتى را از دل بندهاش ببیند، چیزى را از خدا نخواهد مگر آن که به او عطا کند.
الکافى: ۲/ ۱۴۸، باب الاستغناء عن الناس، حدیث ۲؛ وسائل الشیعه: ۷/ ۱۴۲، باب ۶۵، حدیث ۸۹۵۳٫
و عاشقانه هم چون موسى علیه السلام به درگاه حضرتش عرضه داریم:
إِلاهى إنَّ لى فى کَشکُولِ الفَقرِ مَا لَیسَ فِى خَزانَتِکَ.
معبود من، در کشکول گدایىام چیزى است که در همه خزانههاى تو وجود ندارد!»
خطاب رسید: آنچه در کشکول گدایى توست و در خزینههاى من نیست چیست؟ عرضه داشت: معبودى چون تو دارم.
نفحات اللیل: ۱۰۹٫
هنگامى که حال انقطاع دست دهد و دل جز به حضرت حق توجّه نداشته باشد، و دو چشم، چون دو چشمه آب به درگاهش اشک زارى و انابه ریزد و چهره بر خاک مذلت گذارده شود، سر به دامن رحمت برگیرند و دست لطف به نوازش به سر کشند و درهاى عنایت بگشایند و مشکلات را حل کنند و در همه امور انسان، نظر کریمانه اندازند و با داشتن پرونده پر از مخالفت و معصیت، به پیشگاه لطف و رحمت راه دهند و کمال محبّت را در حق انسان رعایت نمایند.
نظر رحمت حق، نظرى است که پرتو آن حضرت نوح علیه السلام و مؤمنان را از آن طوفان عظیم رهانید، و چوب خشکى را در دست حضرت موسى علیه السلام براى از میان بردن سطوت فرعون تبدیل به اژدها کرد، و بنى اسرائیل را از میان امواج آب خروشان رود نیل به ساحل نجات رسانید، و حضرت ایوب علیه السلام را از دریاى بلا و مصیبت نجات داد و حضرت یوسف علیه السلام را از قعر چاه تاریک به تخت عزیزى مصر نشانید و….
پس باید با وجود صفات حلم و رأفت و رحمت پروردگار، به عنایت و محبتش چشم دوخت و امیدوار به فضل و کرمش بود.
توبه پذیری خداوند نسبت به بندگان:
پذیرش توبه و قبول عذر گنهکاران، بزرگترین نشانه رحمت بىانتهاى الهى است.
در قرآن کریم که کتاب هدایت و بشارتدهنده رحمت الهى است، آیاتى پیرامون توبهپذیرى خداى غفور آمده است، مانند:
«کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ» انعام (۶): ۵۴٫
پروردگارتان رحمت را بر خود لازم و مقرّر کرده؛ به تحقیق هر کس از شما به نادانى کار زشتى مرتکب شود، سپس بعد از آن توبه کند و [مفاسد خود را] اصلاح نماید، [مشمول آمرزش و رحمت خدا شود]؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
«وَ هُوَ الَّذى یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبادِهِ وَیَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ وَیَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ» شورى (۴۲): ۲۵٫
و اوست که توبه را از بندگانش مىپذیرد و از گناهان در مىگذرد و آنچه را انجام مىدهید، مىداند.
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحاً عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ» تحریم (۶۶): ۸٫
اى مؤمنان، به پیشگاه خدا توبه کنید، توبهاى خالص [که شما را از بازگشت به گناه بازدارد]؛ امید است پروردگارتان گناهانتان را از شما محو کند.
توبه و بازگشت انسان به سوى خداى متعال، بالاترین واجبی است که مىتوان از آن به عنوان نقطه آغاز عشق میان انسان و خداى مهربان عالم یاد کرد.
در روایتى که از حضرت امام باقر علیه السلام نقل شده است چنین آمده که دعاى آدم و حوا در ماجراى توبه این دعا بوده است:
«لا إِلاهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ اللّاهُمَّ وَبِحَمْدِکَ عَمِلْتُ سُوءاً وَظَلَمْتُ نَفْسِى فَاغْفِرْ لِى وَأَنْتَ خَیْرُ الْغَافِرِینَ.
لا إِلاهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ اللّاهُمَّ وَبِحَمْدِکَ عَمِلْتُ سُوءاً وَظَلَمْتُ نَفْسِى فَاغْفِرْ لِى وَارْحَمْنِى وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ.
لا إِلاهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ اللّاهُمَّ وَبِحَمْدِکَ عَمِلْتُ سُوءاً وَظَلَمْتُ نَفْسِى فَتُبْ عَلَیَّ إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ».
معبودى جز تو نیست، خداوندا، تو منزه و ستودهاى، من بد کرده و به خود ستم روا داشتهام، پس مرا ببخش که تو بهترین آمرزنده اى.
معبودى جز تو نیست، خداوندا تو منزّه و ستودهاى، من بد کرده و به خود ستم روا داشتهام، پس مرا بیامرز و بر من رحم نما که تو مهربانترین مهربانانى.
معبودى جز تو نیست، خداوندا تو منزه و ستودهاى، من بد کرده و به خود ستم روا داشتهام، پس توبهام را بپذیر که تو بسیار پذیرنده توبه و مهربانى.
و در روایتى دیگر در ذیل آیه شریفه «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ» بقره (۲): ۳۷ فرمود:
«سَأَلَهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وعَلِیٍّ والْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَفَاطِمَهَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ».
از خدا به حق محمد و على و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام در خواست پذیرش توبه نمود.
الکافى: ۸/ ۳۰۵، حدیث ۴۷۲؛ وسائل الشیعه: ۷/ ۱۰۰، باب ۳۷، حدیث ۸۸۴۵٫
امام باقر علیه السلام به «محمد بن مسلم» مىفرماید:
«ذُنُوبُ الْمُؤْمِنِ إِذَا تَابَ مِنْهَا مَغْفُورَهٌ لَهُ فَلْیَعْمَلِ الْمُؤْمِنُ لِمَا یَسْتَأْنِفُ بَعْدَ التَّوْبَهِ وَالْمَغْفِرَهِ أَمَا وَاللَّهِ إِنَّهَا لَیْسَتْ إِلّا لِأَهْلِ الإِیمَانِ قُلْتُ فَإِنْ عَادَ بَعْدَ التَّوْبَهِ وَالاسْتِغْفَارِ مِنَ الذُّنُوبِ وَعَادَ فِى التَّوْبَهِ فَقَالَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ أَتَرَى الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ یَنْدَمُ عَلَى ذَنْبِهِ وَیَسْتَغْفِرُ مِنْهُ وَیَتُوبُ ثُمَّ لا یَقْبَلُ اللَّهُ تَوْبَتَهُ قُلْتُ فَإِنَّهُ فَعَلَ ذالِکَ مِرَاراً یُذْنِبُ ثُمَّ یَتُوبُ وَیَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فَقَالَ کُلَّمَا عَادَ الْمُؤْمِنُ بِالاسْتِغْفَارِ وَالتَّوْبَهِ عَادَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِالْمَغْفِرَهِ وَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ یَقْبَلُ التَّوْبَهَ وَیَعْفُو عَنِ السَّیِّئَاتِ فَإِیَّاکَ أَنْ تُقَنِّطَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ».
الکافى: ۲/ ۴۳۴، حدیث ۶؛ ارشاد القلوب: ۱/ ۱۸۰، باب ۵۱؛ وسائل الشیعه: ۱۶/ ۷۹- ۸۰، باب ۸۹، حدیث ۲۱۰۳۳٫
اى محمد بن مسلم، گناهان مؤمن که از آن توبه کند براى او آمرزیده است، و باید براى آینده پس از توبه و آمرزش، کار نیک کند. به خدا سوگند، این فضیلت فقط براى أهل ایمان است.
«محمد بن مسلم مىگوید: عرض کردم: پس اگر بعد از توبه و استغفار از گناهان، باز گناه کند و دوباره توبه کند چگونه است؟
فرمود: اى محمد بن مسلم، آیا باور دارى که بنده مؤمن از گناه خود پشیمان شود و از خدا آمرزش خواهد و توبه کند و خداوند توبهاش را نپذیرد؟!
عرض کردم: اگر چند بار این کار را کرده، گناه کند و آنگاه توبه نماید و از خدا
آمرزش بخواهد، این چگونه است؟
فرمود: هر زمانى که مؤمن به استغفار و توبه بازگردد، خداوند نیز به آمرزش او بر مىگردد و گناهانش را بیامرزد، و یقیناً خداوند آمرزنده و مهربان است، توبه را مىپذیرد، و از کردارهاى بد مىگذرد، پس مبادا تو مؤمنان را از رحمت خدا دور سازى
اسباب جلب آمرزش و رحمت الهی:
- اقرار به کوتاهى در عبادت
- اقرار به زیادهروى در شهوات
- عذرخواهى
- اظهار ندامت و پشیمانى
- شکسته دلى
- درخواست گذشت
- بازگشت به سوى حق
- اقرار و اعتراف به گناه
- اقرار به عدم وجود گریزگاه و پناهگاه غیر درگاه ربوبى
- امید به پذیرش عذر
گناه، عامل نزول رحمت خداى متعال به سوى گنهکار است. امام صادق علیه السلام مىفرماید:
«إِنَّ الرَّجُلَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُدْخِلُهُ اللَّهُ بِهِ الْجَنَّهَ. قُلْتُ: یُدْخِلُهُ اللَّهُ بِالذَّنْبِ الْجَنَّهَ؟
قَالَ: نَعَمْ إِنَّهُ لَیُذْنِبُ فَلا یَزَالُ مِنْهُ خَائِفاً مَاقِتاً لِنَفْسِهِ فَیَرْحَمُهُ اللَّهُ فَیُدْخِلُهُ الْجَنَّه»
همانا بنده گناه را انجام میدهد و خدا او را وارد بهشت مىکند. راوى گفت: عرض کردم: با اینکه گناه کرده به بهشت مىرود؟ فرمود: آرى؛ زیرا گناه کرده و همواره از آن هراسان است و نفس خود را سرزنش مىنماید و او را دشمن مىدارد، بدین جهت خدا او را به بهشت مىبرد.
الکافى: ۲/ ۴۲۷، حدیث ۳؛ وسائل الشیعه: ۱۶/ ۶۱، باب ۸۳، حدیث ۲۰۹۸۳٫
«ابان بن تَغلب مىگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که مىفرماید:
«مَا مِنْ عَبْدٍ أَذْنَبَ ذَنْباً فَنَدِمَ عَلَیْهِ إِلّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ قَبْلَ أَنْ یَسْتَغْفِرَ»
هیچ بندهاى نیست که گناهى را مرتکب شود پس نسبت به آن گناه، پشیمان شود مگر این که قبل از این که از خداوند طلب بخشش نماید، خداوند او را آمرزیده است.
الکافى: ۲/ ۴۲۷، حدیث ۸؛ وسائل الشیعه: ۱۶/ ۶۲، باب ۸۳، حدیث ۲۰۹۸۵٫
در روایتى ندامت و پشیمانى، خودِ توبه معرّفى شده است:
«النَّدَامَهُ تَوْبَهٌ»
پشیمانى همان توبه است.
وسائل الشیعه: ۱۶/ ۶۲، باب ۸۳، روایت ۲۰۹۸۶٫
از آنجا که گام نخست توبه پشیمانى است، گفتهاند که توبه همان پشیمانى است.
خداى مهربان، با کمترین دستآویزى دریاى رحمتش را به سوى بندهاش سرازیر مىکند، و او را از همه طرف، مورد لطف و محبّت قرار مىدهد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره نشانههاى تائب واقعى مىفرماید:
عَلامهُ التّائِبِ فَأَربَعَهٌ: النَصِیحَهُ لِلَّاهِ فِى عَمَلِهِ، وَتَرْکُ البَاطِلِ، وَلُزُومُ الحَقِّ وَالحِرْصُ عَلَى الخَیْرِ
نشانههاى تائب چهار چیز است: اخلاص براى خداوند در عمل و رها کردن باطل و پاىبند بودن به حق و رغبت شدید بر انجامخیر و خوبى.
تحف العقول: ۱۸؛ میزان الحکمه: ۲/ ۶۳۸، باب التوبه، حدیث ۲۱۲۶٫
مجموعه شرایط توبه، در نگاه اهل بیت علیهم السلام در چهار رکن خلاصه مىشود:
«عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: التَّوْبَهُ نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وَاسْتِغْفَارٌ بِاللِّسَانِ وَتَرْکٌ بِالْجَوَارِحِ وَإِضْمَارُ أَنْ لا یَعُودَ».
غرر الحکم: ۱۹۴، باب حقیقه التوبه و ترغیب الناس، حدیث ۳۷۷۷؛ مستدرک الوسائل: ۱۲/ ۱۳۷، باب ۸۷، حدیث ۱۳۷۱۵؛ بحار الأنوار: ۷۵/ ۴۸، باب ۱۶، حدیث ۶٫
اول: پشیمانى قلبى؛
دوم: استغفار با زبان؛
سوم: ترک عملىِ گناه؛
چهارم: تصمیم عدم برگشت به گناه
مهمترین راه توبه، راه توسل و تمسّک به اهل بیت علیهم السلام است. آن بزرگواران محل نزول فیض خدا و واسطه میان بندگان و پروردگار متعالاند. بدون تردید هیچ فیضى جز از ناحیه آن بزرگواران به بشر نمىرسد.
در زیارت مطلقه اول حضرت امام حسین علیه السلام که از زیارات معتبر مىباشد آمده است:
«وَ بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَبِکُمْ یَخْتِمُ اللَّهُ وَبِکُمْ یَمْحُو مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ وَبِکُمْ یَفُکُّ الذُّلَّ مِنْ رِقَابِنَا وَبِکُمْ یُدْرِکُ اللَّهُ تِرَهَ کُلِّ مُؤْمِنٍ یُطْلَبُ بِهَا وَبِکُمْ تُنْبِتُ الْأَرْضُ أَشْجَارَهَا وَبِکُمْ تُخْرِجُ الْأَرْضُ ثِمَارَهَا وَبِکُمْ تُنْزِلُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَرِزْقَهَا وَبِکُمْ یَکْشِفُ اللَّهُ الْکَرْبَ وَبِکُمْ یُنَزِّلُ اللَّهُ الْغَیْثَ وَبِکُمْ تُسَبِّحُ الْأَرْضُ الَّتِی تَحْمِلُ أَبْدَانَکُمْ وَتَسْتَقِرُّ جِبَالُهَا عَلَى مَرَاسِیهَا إِرَادَهُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیْکُمْ وَتَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُم»
و خدا به شما بگشاید، و خدا به شما ببندد، و به شما آنچه بخواهد محو کند و پابرجا نماید، و به شما رشته خوارى را از گردن ما باز نماید، و خدا به شما انتقام خون هر مؤمنى را که مورد مطالبه است بگیرد، و به شما درختان را برویاند، و به شما زمین میوههایش را بیرون آورد، و به شما آسمان باران و روزىاش را نازل نماید، و خدا به شما گرفتارىها را برطرف سازد، و به شما باران فرو بارد، و به شما زمینى که حامل بدنهاى شماست تسبیح مىگوید، و کوههایش به وسیله لنگرهاى آن مستقر مىگردد، خواست پروردگار در اندازهگیرىهاى امورش به شما برمىگردد، و از خانههاى شما صادر مىگردد.
______________________________کامل الزیارات: ۱۹۹٫
بخشی از دعای کمیل و خطابی محبت آمیز از سوی خداوند به بندگان:
امیر المؤمنین علیه السلام در بخشی از دعا به پیشگاه خدا عرضه مىدارد:
هَیْهَاتَ أَنْتَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ أَوْ تُبَعِّدَ مَنْ أَدْنَیْتَهُ أَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ،
أَوْ تُسَلِّم إِلَى الْبَلَاءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَرَحِمْتَهُ
کسى که تا حدى با بیدارى و بینایى به وسیله نعمتهاى مادّى و معنوى، جلوه ربوبیّت و تربیت تو را پذیرفته و به این خاطر او را به قرب پیشگاهت رساندهاى و به فضاى رحمتت پناه دادهاى، تو بزرگوارتر از آن هستى که دست پروردهات را تباه کنى، یا آن را که به خود نزدیک نمودهاى و از مقام قرب خود بهرهمندش ساختهاى دور نمایى، یا آن را که پناه دادى از خود برانى، یا کسى را که خود کفایت کردهاى و به او رحم نمودهاى، به امواج بلا و گرفتارى واگذارى.
خداوندا، تو چنان مهربانى و آن قدر کریم و بزرگوارى که در خطابى به انسان با داشتن لغزشها و گناهان بسیارش فرمودهاى:
نَادَیتُمُونِى فَلَبَّیتُکُم، سَألتُمونِى فَأعطَیتُکُم، بَارَزتُمُونِى فَأمهَلتُکُم، تَرَکتُمُونِى فَرَعیتُکُم، عَصَیتُمُونِى فَسَتَرتُکُم،
فَإن رَجَعتُم إِلَىَّ قَبِلتُکُم، وَإن أدبَرتُم عَنِّى انتَظَرتُکُم.
أَنَا أَجوَدُ الأَجوَدِینَ وَأَکرَمُ الأَکرَمِینَ وَأَرحَمُ الرّاحِمِینَ.
مرا خواندید به شما جواب دادم، از من خواستید به شما عطا کردم، با من به مخالفت برخاستید به شما مهلت دادم، مرا ترک کردید شما را رعایت نمودم، مرا معصیت کردید من نسبت به شما پردهپوشى نمودم، اگر به سویم باز گردید، شما را مىپذیرم، و اگر به من پشت کردید، به انتظار بازگشت شما مىمانم.
من بخشندهترین بخشندگان، و کریمترین کریمان، و مهربانترین مهربانانم.
کشف الاسرار: ۳/ ۳۷۴٫
محرومیّت ها نتیجه اعمال خود انسان:
خداى متعال، هرگز حقى را ضایع نمىکند و پناهآوردهاى را نمىراند و کسى که به او توکّل نموده است را به بلایى دچار نمىکند. تمام ضایع شدنها، دور شدنها و هجوم بلاها، نتیجه عمل انسان است؛ چرا که خداى متعال هرگز با بندهاى خصومت و دشمنى ندارد.
در قرآن کریم تصریح شده است که خداى متعال هرگز به کسى ظلم نمىکند و حقى را ضایع نمى سازد:
«إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً وَلاکِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ» یونس (۱۰): ۴۴٫
یقیناً خدا هیچ ستمى به مردم روا نمىدارد، ولى مردم [با روىگردانى از حق] بر خود ستم مىورزند.
و در آیهاى دیگر مىفرماید:
«وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ المُحْسِنینَ» هود (۱۱): ۱۱۵٫
و شکیبایى کن که یقیناً خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمىکند.
امام باقر علیه السلام مىفرماید:
«مَا مِنْ نَکْبَهٍ تُصِیبُ الْعَبْدَ إِلّا بِذَنْبٍ»
هر نکبت و گرفتارى که نصیب انسان مىشود از رهگذر گناه است.
الکافى: ۲/ ۲۶۹، حدیث ۴؛ وسائل الشیعه: ۱۵/ ۳۰۱، باب ۴۰، حدیث ۲۰۵۷۱٫
امیر المؤمنین علیه السلام در روایتى زیبا مىفرماید:
«مَا زَالَتْ نِعْمَهٌ وَلا نَضَارَهُ عَیْشٍ إِلّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوا إِنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ
وَلَوْ أَنَّهُمُ اسْتَقْبَلُوا ذالِکَ بِالدُّعَاءِ وَالْانَابَهِ لَمْ تَزُلْ»
هیچ نعمتى و نشاط زندگانى زایل نشده مگر به واسطه گناهانى که مرتکب شدهاند.
و به راستى که خداوند به بندگان ستم نمىکند و اگر آنان پیش از آن، دعا مىکردند و با توبه به خداى خود باز مىگشتند، نعمت و زندگى از دست آنها نمىرفت.
الخصال: ۲/ ۶۲۴؛ مستدرک الوسائل: ۷/ ۱۷۸٫
شکایت به دوست و نوازشها و الطاف حق:
همه فقیر و نیازمند تو اند و همه بىقدرت و ناتوان و ضعیفاند، از بىقدرت و ناتوان کارى ساخته نیست و از ضعیف، انتظار حلّ مشکل نمىرود.
تویى که کلید حلّ همه مشکلات در اختیار توست.
تویى که قدرت بى نهایتی و با یک اشارهات، همه دردها به درمان مىرسد.
تویى که مشکلات مشکلداران را حل مىکنى و سختى و رنج گرفتاران را برطرف مىنمایى.
تویى که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام به پیشگاهت مىنالید و چون چشمه فصل بهاران به درگاهت اشک مىریخت و مىگفت:
«اللّاهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْهُدى وَالتُّقى وَالْعَفَافَ وَالْغِنى وَالْعَمَلَ بِمَا تُحِبُّ وَتَرْضى
اللّاهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ قُوَّتِکَ لِضَعْفِنَا وَمِنْ غِنَاکَ لِفَقْرِنَا وَفَاقَتِنَا وَمِنْ حِلْمِکَ وَعِلْمِکَ لِجَهْلِنَا
اللّاهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَعِنَّا عَلَى شُکْرِکَ وَذِکْرِکَ وَطَاعَتِکَ وَعِبَادَتِکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.»
بحار الأنوار: ۸۷/ ۳۳۹، باب ۹، حدیث ۵۳ «یوم الخمیس.»
خدایا، (از تو خواستههایى دارم که فقط تو مىتوانى عنایت کنى) از تو هدایت و تقوا و عفاف و بىنیازى و عمل به آنچه که دوست دارى و به آن خشنود مىشوى مىخواهم.
خدایا، از تو براى ناتوانىمان قدرت، و براى تهىدستىمان ثروت، و براى نادانىمان از حلم و علم تو درخواست داریم.
خدایا، بر محمد و آل محمد درود فرست، و ما را بر سپاس گزارى و یاد و طاعت و عبادتت یارى ده، به مهربانىات اى مهربانترین مهربانان.
تویى که حضرت ابراهیم علیه السلام آن قهرمان توحید، با فرزندش اسماعیل علیه السلام پس از ساختن بناى کعبه دست نیاز به سویت برداشتند و با کمال خضوع و خشوع حقایقى را از تو درخواست کردند که هیچ کس جز تو قدرت عطا کردنش را به آنان نداشت:
«وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ*
رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ*
رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ».
بقره (۲): ۱۲۷/ ۱۲۹٫
پروردگارا، کار ساختن کعبه را از ما بپذیر، زیرا تو شنوا (ى دعاى ما) و آگاه (به اخلاص ما) هستى.
پروردگارا، ما دو بنده تسلیمیم، و از ذرّیه ما امتى را تسلیم خود قرار ده، و مناسک ما را به ما بنمایان، و توبه ما را بپذیر، زیرا تو بسیار توبهپذیر و مهربانى.
پروردگارا، در میان مردم این منطقه پیامبرى را از خودشان برانگیز، که آیاتت را بر آنان بخواند، و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد، و از آلودگى فکرى و روحى پاکشان کند، زیرا تو تواناى شکست ناپذیر و حکیمى.
تویى که نوح علیه السلام پس از نهصد و پنجاه سال- که انواع آزارها را از قومش به خاطر تو تحمل کرد- شکایت به حضرتت آورد و تو با قدرت و سطوتت از آسمان، آب نازل کردى و از زمین، آب جوشاندى و همه دشمنان را- با غرق کردنشان- هلاک کردى و نوح علیه السلام و مؤمنان همراهش را نجات بخشیدى.
تویى که در جنگ بدر- که عدد و ساز و برگ مؤمنان یک سوم دشمنان بود، و ظاهر کار نشان مىداد که پیروزى قطعى با دشمن، و شکست حتمى با ارتش اسلام است،- مؤمنان را به دعاى پیامبر صلى الله علیه و آله بر دشمنان پیروز کردى.
اکنون از بلاها و مصائب و گرفتارىها و رنجها به تو شکایت مىکنم.
تویى که با یک نظر، همه بلاها و مصائب را از من برطرف مىکنى و زمینه آسانى و آسایش و راحت و استراحت را برایم فراهم مىآورى.
تویى که هر پیامبرى، هر امامى، هر مؤمنى، هر تائبى و هر بلا کشیدهاى، از آنچه به آن گرفتار بود و شکایت و ناله و زارى و گریه به درگاهت آورد، او را پناه دادى و نوازشش نمودى و از گرفتارى نجاتش دادى و زمینه راحت و استراحت را برایش فراهم ساختى.
کدام دردمند به دربارت آمد، که دردش را دوا نکردى؟
کدام نیازمند به پیش گاهت آمد، که نیازش را برطرف نساختى؟!
کدام حاجتمند به نزدت آمد، که حاجتش را برآورده ننمودى؟!
کدام تهىدست به حضرتت مراجعه کرد، که از فضل و احسانت به او نبخشیدى؟
کدام دعاکننده به محضرت آمد، که دعایش را مستجاب نکردى؟
کدام گرفتار و مشکلدار به تو رجوع کرد، که گرفتارى و مشکلش را برطرف نساختى؟
کدام تائب به سوى تو بازگشت، که توبهاش را نپذیرفتى؟، کدام….
حضرت على علیه السلام فرمود:
بُکاءُ العُیُونِ وَخَشیَهُ القُلوبِ مِن رَحمَهِ اللَّهِ تَعالى ذِکْرُهُ، فَإِذا وَجَدتُمُوهَا فَاغْتَنِمُوا الدُّعاءَ
گریه دیدهها و ترس دلها، از رحمت خداست، چون آن را یافتید دعا را غنیمت بشمارید، (زیرا دعاى همراه با گریه و ترس مستجاب اس).
مکارم الأخلاق: ۳۱۷، فى البکاء؛ میزان الحکمه: ۲/ ۵۳۶، باب البکاء، حدیث ۱۸۳۵٫
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود:
مَا مِن شَىْءٍ إِلّا وَلَهُ کَیلٌ أَو وَزنٌ إِلّا الدُّموعَ، فَإِنَّ الْقَطرَهَ مِنهَا تُطْفِئُ بِحاراً مِن نارٍ، وَإِذا اغْرَوْرَقَتِ الْعَینُ بِمائِها لَم یَرْهَق وَجْهَه قَتَرٌ وَلَا ذِلَّهٌ، فَإِذا فاضَت حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَى النّارِ، وَلَوْ أَنَّ باکیاً بَکى فى أُمَّهٍ لَرُحِمُوا
چیزى نیست مگر آن که براى آن کیل و وزنى است، مگر اشکها، که قطرهاى از آن، دریایى از آتش را خاموش مىکند؛ هنگامى که دیده اشکش را جارى کند، چهره صاحبش را سختى و ذلت نرسد، و چون بجوشد، خدا آن چهره را بر آتش حرام مىکند، و اگر گریهکنندهاى در امّتى بگرید، هر آینه به تمام آن امت رحم خواهد شد.
الکافى: ۲/ ۴۸۱، باب البکاء، حدیث ۱؛ بحار الأنوار: ۹۰/ ۳۳۱، باب ۱۹، حدیث ۱۴؛
میزان الحکمه: ۲/ ۵۳۸، باب البکاء، حدیث ۱۸۴۱٫
درد فراق را باید از فراق کشیده پرسید،
درد فراق را آدم علیه السلام چشید که به خاطر نزدیک شدن به درخت ممنوعه، از جایگاه والایى چون ملکوت و از هم نشینى با فرشتگان و از ادامه زندگى در بهشت و از مقام قرب حق محروم شد!
درد فراق را ایوب علیه السلام چشید که اهل و مال و ثروت و مکنت و عافیت بدنش، به خاطر آزمایش الهى از دستش رفت.
درد فراق را یونس علیه السلام چشید که از فضاى وسیع جهان محروم و به زندان شکم ماهى گرفتار شد.
درد فراق را یعقوب علیه السلام چشید که از دورى محبوبش، آنقدر گریه کرد که دو چشمش سپید شد.
درد فراق را یوسف علیه السلام چشید که از پدر مهربانى چون یعقوب دور افتاد و به قعر چاه و زندان گرفتار شد.
ولى خداى مهربان درد فراق آدم علیه السلام را با توبه آدم علیه السلام درمان کرد، و درد فراق ایوب علیه السلام را به رسیدن به وصال آنچه از دستش رفته بود دوا کرد، و درد فراق یونس علیه السلام را به نجات از شکم ماهى علاج نمود، و درد فراق یعقوب و یوسف علیهما السلام را به رساندنشان به یکدیگر درمان کرد.
امید به عفو و گذشت:
مولاى من، چگونه در آتش آرام گیرم، در حالى که همه امید من عفو و گذشت توست؟ عفو و گذشتى که به طور مکرّر در قرآن مجید به گناهکارانِ پشیمان، وعده دادهاى؟
آل عمران (۳): ۱۳۵؛ انفال (۸): ۲۹ و ۷۰؛ زمر (۳۹): ۵۳؛ صف (۶۱): ۱۲٫
پروردگارا، چه بسیار تهىدستان و بىچارگانى که به مردمان دل بستند و به عطا و عفو و گذشت آنان امیدوار شدند و دست خالى و محروم نماندند، چه رسد به کسى که دل به تو بندد و به گذشت و عفو و عطاى تو امیدوار شود.
سرپرست مؤمنان:
در آیاتى از قرآن کریم به این حقیقت اشاره شده است که تنها ولى و سرپرست و یارىکننده انسان، خداى متعال است.
آیا ندانستهاى که فرمانروایى و حکومت آسمانها و زمین فقط در سیطره اوست و شما را جز خدا هیچ سرپرست و یاورى نیست؟
بقره (۲): ۱۰۷٫
«إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَالأَرْضِ یُحْیى وَیُمیتُ وَما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلا نَصیرٍ»
یقیناً خداست که مالکیّت و فرمانروایى آسمانها و زمین در سیطره اوست؛ زنده مىکند و مىمیراند؛ و شما را هیچ سرپرست و یارى جز خدا نیست.
توبه (۹): ۱۱۶٫
و در آیات دیگر، این نکته مورد توجّه قرار گرفته است که خداوند سرپرست مؤمنان و متقین است
اما خداوند، سرپرست و یارى کننده کافران و مشرکان- که گوهر اطاعت و بندگى را از دست دادهاند و تحت سرپرستى نفس امّاره و طاغوتهاى زمان قرار گرفتهاند- نخواهد بود:
«إِنَّ أَوْلى النَّاسِ بِإِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ وَهاذا النَّبِیُّ وَالَّذینَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنینَ» آل عمران (۳): ۶۸٫
مسلماً نزدیکترین مردم به ابراهیم [از جهت پیوند و انتساب معنوى] کسانىاند که [از روى حقیقت] از او پیروى کردند، و این پیامبر و کسانى که [به او] ایمان آوردهاند [از همه به او نزدیکترند] و خدا یاور و سرپرست مؤمنان است.
«إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَإِنَّ الظَّالِمینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقینَ» جاثیه (۴۵): ۱۹٫
آنان در برابر خدا نمىتوانند چیزى [از گرفتارىها و بلاها] را از تو دفع کنند؛ و همانا ستمکاران یار و یاور یکدیگرند، و خدا یار و یاور پرهیزکاران است.
«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»
بقره (۲): ۲۵۷٫
خدا سرپرست و یار کسانى است که ایمان آوردهاند؛ آنان را از تاریکىها [ى جهل، شرک، فسق و فجور] به سوى نورِ [ایمان، اخلاق حسنه و تقوا] بیرون مىبرد.
و کسانى که کافر شدند، سرپرستان آنان طغیانگراناند.
«وَلَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَلاکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فى رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَلا نَصیرٍ» شورى (۴۲): ۸٫
اگر خدا مىخواست آنان را [از روى جبر بر محور هدایت] امت واحدى قرار مىداد، ولى [هدایت اجبارى فاقد ارزش است،] هر که را بخواهد [در صورتى که ستمکار به آیات خدا نباشد] در رحمت خود در آورد؛ و ستمکاران را هیچ دوست و یاورى [که از عذاب نجاتشان دهد] نیست.
وقتى مىگوییم: خداى متعال سرپرست مؤمنان است، به همین معنا است که خداى متعال لحظه لحظه زندگى مؤمن را خود سرپرستى مىنماید و در مشکلات و سختىها آنان را یارى مىنماید.
این سرپرستى به گفته روایات، به گونهاى است که چشم، گوش، زبان و قلب مؤمن از آنِ خدا و در راهِ خدا خواهد بود.
چرا که مؤمن واقعى، مصداق «یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ» است،
«عَنْ سُلَیْمَانَ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِى الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ: یَا سُلَیْمَانُ، اِتَّقِ فِرَاسَهَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ
فَسَکَتُّ حَتَّى أَصَبْتُ خَلْوَهً فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ سَمِعْتُکَ تَقُولُ: اِتَّقِ فِرَاسَهَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ؟
قَالَ: نَعَمْ یَا سُلَیْمَانُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ نُورِهِ وَصَبَغَهُمْ فِى رَحْمَتِهِ وَأَخَذَ مِیثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلایَهِ وَالْمُؤْمِنُ أَخُ الْمُؤْمِنِ لأَبِیهِ وَأُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَأُمُّهُ الرَّحْمَهُ وَإِنَّمَا یَنْظُرُ بِذالِکَ النُّورِ الَّذِى خُلِقَ مِنْهُ.»
«سلیمان جعفرى مىگوید: نزد ابا الحسن علیه السلام بودم، فرمود: اى سلیمان، از فراست مؤمن بپرهیز که او به (کمک) نور خدا مىنگرد، خاموش ماندم تا در تنهائى او را یافتم و گفتم: قربانت گردم شنیدم مىفرمودى: بپرهیز از فراست مؤمن که به نور خدا مىنگرد.
فرمود: آرى اى سلیمان، همانا خدا مؤمن را از نور خود آفریده و در رحمتش فرو برده و پیمان ولایت ما را از آنها گرفته، مؤمن برادر پدر و مادرى مؤمن است، پدرش نور است و مادرش رحمت، و همانا به وسیله نورى که از آن آفریده شده مىنگرد.
بصائر الدرجات: ۷۹، باب ۱۱، حدیث ۱؛ بحار الأنوار: ۶۴/ ۷۳، باب ۲، حدیث ۱٫
خلاصه، در تمام پیشآمدهاى زندگى، حل مشکل را به دست سرپرست خود- یعنى حضرت حق- مىسپارد.
و از طرفى در روایات آمده است که اهانت به مؤمن، اهانت به خداى متعال است و جنگ و جدال با مؤمن جنگ با خداى متعال است. خداوند متعال مىفرماید:
«مَنِ اسْتَذَلَّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ فَقَدْ بَارَزَنِى»
هر که بنده مؤمن مرا به خوارى کشد، با من به نبرد برخاسته.
الکافى: ۲/ ۳۵۴، حدیث ۱۱؛ بحار الأنوار: ۷۲/ ۱۵۹، حدیث ۱۳٫
فریادرس فریادخواهان:
بىتردید، تمام قدرتها، مقهور توانایى حضرت حق است. هیچ قدرتى به قدرت او نمىرسد و وجود مقدسش در انجام هرکارى جز به قدرت خود تکیه نمىکند.
«وَلِلّاهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَالأَرْضِ وَاللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ» آل عمران (۳): ۱۸۹٫
و مالکیّت و فرمانروایى آسمانها و زمین فقط در سیطره خداست، و خدا بر هر کارى تواناست.
انسان اگر در کنار علم به وجود خداى متعال، یقین به حضور او در زندگى داشته باشد، و به این حقیقت که در این عالم جز ذات مقدسش مؤثرى وجود ندارد، یقین داشته باشد و بداند که تنها قدرتمدار عالم اوست، با اعتماد و تکیه بر قدرت الهى و توکّل به حقیقت واجب الوجود، در هیچ بنبستى قرار نخواهد گرفت.
بىچارگى و قرار گرفتن در مخمصهها و تنگناها، از ویژگىهاى زندگى انسانِ دور از خدا است و تمام این بىچارگىها، زاییده جهل و نادانى انسان است.
خداى متعال، اسباب هدایت و سعادت و خوشبختى انسان را در اختیار او قرار داده است. حال، اگر انسانى با دست خود، تیشه به ریشه راحتى و آسایش خویش بزند، نباید گناه خود را به گردن قضا و قدر الهى بیندازد.
براى خلاص شدن از متن مخمصههاى طبیعى و غیر طبیعى، شخصى و اجتماعى و دنیوى، تنها راه نجات، توسل و تمسّک به قدرت الهى است.
بدون تردید کسى غیر از خداى متعال فریادرس انسان نخواهد بود، لذا امیر المؤمنین على علیه السلام در این دعا، خداى متعال را فریادرسِ فریادخواهان مىخواند. (یا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ)
محبوب دل راستگویان:
هرگاه انسان در میدان محبّت به خداى متعال به مقام صدق و صادقان رسید، به طور قطع خداى متعال نیز او را به عنوان یک دوست برمىگزیند و امورش را به دست مىگیرد.
«وَالَّذى جاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» زمر (۳۹): ۳۳٫
و آن که سخن راست و درست آورد و کسانى که آن را باور کردند، اینانند که پرهیزکارانند.
در روایات بسیارى آمده است که عالىترین مصداق این آیه شریفه، وجود مبارک امیر المؤمنین على علیه السلام است.
تأویل الآیات: ۵۰۵- ۵۰۶؛ تفسیر القمى: ۲/ ۲۴۸؛ شواهد التنزیل: ۲/ ۱۷۸؛ بیان المعانى: ۳/ ۵۴۱؛ التفسیر الحدیث: ۱/ ۲۰۸٫
در روایت زیبایى که «قندوزى حنفى» در کتاب ینابیع المودّه نقل کرده آمده است:
مردى از اهل کوفه در زمان حکومت «عمر» سراغ «سلمان»، «ابوذر» و «مقداد» آمد و از آنان راهنمایى خواست. در پاسخ او گفتند: ملازم کتاب خدا و على بن ابی طالب باش که او هرگز از کتاب خدا جدا نمىشود. ما از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدیم که فرمود:
«إِنَّ عَلِیّاً مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَهُ یَدُورُ کَیْفَمَا دَارَ بِهِ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَأَوَّلُ مَنْ یُصَافِحُنِى یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَهُوَ الصِّدِّیقُ الأَکْبَرُ وَالْفَارُوقُ بَیْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ»
على بن ابى طالب علیه السلام با حق است و حق با على بن ابى طالب علیه السلام، حق مىگردد هر گونه او بگردد. و همانا او اول کسى است که به خدا ایمان آورد، و اولین کسى است که در قیامت با من مصافحه مىکند. و او صدیق اکبر و فاروقى است که فاصله حق و باطل را مشخص مىکند.
ینابیع الموده: ۱/ ۱۹۵٫
خداى متعال در قرآن به رسول اعظم اسلام صلى الله علیه و آله توصیه مىفرماید که از خدا بخواهد که ورود و خروج او از هر کارى با صداقت و راستى همراه باشد:
«وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنى مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنى مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لى مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیراً»
اسراء (۱۷): ۸۰٫
و بگو: پروردگارا، مرا [در هر کار و شغلى] به نیکى وارد کن، و به نیکى بیرون آور، و برایم از نزد خود نیرویى یارى دهنده قرار ده.
خدایا، در قرآن خود، قیامت را جایگاه سود دادن به صداقت صادقان قرار داده و فرمودهاى:
«هاذا یَوْمُ یَنفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ» مائده (۵): ۱۱۹٫
این روزى است که راستان را راستى و صدقشان سود دهد.
و نیز وعده فرمودهاى که راستگویان را در قیامت به خاطر صداقتشان پاداش دهى.
«لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ» احزاب (۳۳): ۲۴٫
تا سر انجام خدا صادقان را به سبب صدقشان پاداش دهد.
پروردگارا، زبان من گویاى به ذکر تکبیر و تهلیل و تسبیح بوده است و کلامى صادقانهتر از «اللّاه اکبر» و «لا اِلاهَ اِلّا اللّاه» و «سبحان اللّاه» نیست و تو مىدانى که در این اذکار راستگو بودهام و مىدانى که در اقرار به رسالت حضرت رسول اکرم محمد مصطفى صلى الله علیه و آله و ولایت و محبت حضرت امیر المؤمنین على مرتضى علیه السلام و صدیقه اطهر فاطمه زهرا علیها السلام و فرزندان پاکشان و دشمنى دشمنان اهل بیت علیهم السلام صادق بودهام؛ پس چگونه از درگاه رحمتت نا امید شوم!
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ» توبه (۹): ۱۱۹٫
اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا پروا کنید و با صادقان باشید. [صادقانى که کاملترینشان پیامبران و اهل بیت رسول بزرگوار اسلام هستند].
در ایّام حکومت «عثمان»، روزى امیر المؤمنین علیه السلام با گروهى از مهاجر و انصار سخن مىگفت. در ضمن سخنان خود از آنان پرسید:
شما را به خدا سوگند میدهم، آیا به یاد دارید که پس از نزول آیه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ» «سلمان» پرسید: اى رسول خدا، این آیه عام است یا خاص؟
حضرت فرمود: همه مؤمنان مأمور به انجام این فرمان هستند، اما اکنون عنوان «صادقین» به برادرم على و اوصیاى من که پس از او مىآیند اختصاص دارد؟
مهاجر و انصارى که مخاطب سؤال حضرت على علیه السلام بودند گفتند: آرى، به یاد داریم.
نور الثقلین: ۲/ ۲۸۰٫
حقیقت تسبیح:
«زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ التَّسْبِیحِ فَقَالَ: هُوَ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ وَدَعْوَى أَهْلِ الْجَنَّهِ».
تفسیر العیاشى: ۲/ ۱۲۰؛ بحار الأنوار: ۹۰/ ۱۸۳، باب ۳، حدیث ۲۲٫
«زید شحّام» مىگوید: از امام صادق علیه السلام درباره «تسبیح» سؤال کردم، فرمود:
آن اسمى از اسماى خداست (یعنى یکى از صفات خدا است) و دعاى اهل بهشت است.
«عَنْ هِشَامٍ الْجَوَالِیقِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ «سُبْحانَ اللَّهِ» مَا یُعْنَى بِهِ؟ قَالَ: تَنْزِیهُهُ».
الکافى: ۱/ ۱۱۸، حدیث ۱۱، معانى الأخبار: ۹، حدیث ۲؛ بحار الأنوار: ۹۰/ ۱۷۷، باب ۳، حدیث ۲٫
«هشام جوالیقى» مىگوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: فرمایش خداى عزّ و جلّ «سبحان اللّه» معنایش چیست؟ فرمود: تنزیه اوست.
امام علی علیه السلام میفرماید:
«لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلَى مَعْصِیَتِهِ لَکَانَ یَجِبُ أَلّا یُعْصى شُکْراً لِنِعَمِه»
اگر خداوند از نافرمانى خود بیم نمىداد نیز واجب بود به شکرانه نعمتهایش نافرمانى نشود.
نهج البلاغه: حکمت ۲۹۰؛ بحار الأنوار: ۷۳/ ۳۶۴٫
مفهوم توسّل:
امیر المؤمنین على علیه السلام عرضه مىدارد:
«خدایا، ربوبیت تو را که با آن انسان را پروراندهاى، وسیله تقرّب به سویت قرار مىدهم».
این فراز از دعاى کمیل، حقیقت توسل را بیان مىکند و همچنین اشاره به عاطفىترین صفات پروردگار متعال- که ریشه در رحمانیت و رحیمیت او دارد- نموده است و آن صفت «مربى» بودن خداوند متعال نسبت به بندگانش مىباشد.
تردیدى نیست که هر مربى از لحاظ عاطفى، تربیت شده خویش را دوست دارد و به او عشق مىورزد.
براى شناخت حقیقت توسل و یافتن بهترین راه تقرب به حضرت حق، و درک فرمان رب العالمین که:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَهَ» مائده (۵): ۳۵٫
اى اهل ایمان، از خدا پروا کنید و دستآویز و وسیلهاى [از ایمان، عمل صالح و آبروى مقرّبان درگاهش] براى تقرّب به سوى او بجویید.
توجّه به این دو روایت ضرورى است:
امام رضا علیه السلام مىفرماید: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
«الْأَئِمَّهُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیه السلام مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَمَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ هُمُ الْعُرْوَهُ الْوُثْقى وَهُمُ الْوَسِیلَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ»
ائمه علیهم السلام از فرزندان حسین علیه السلام مىباشند، هر کس آنان را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است. و هر کس آنان را نافرمانى کند، نافرمانى خدا را کرده است. آنان حلقه و دستگیره محکم و وسیله تقرب درگاه الهىاند.
عیون أخبار الرضا علیه السلام: ۲/ ۵۸، باب ۳۱، حدیث ۲۱۷؛ نور الثقلین: ۱/ ۶۲۶٫
امیر المؤمنین على علیه السلام نیز در تفسیر آیه شریفه «وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَهَ» فرمود:
«أَنا وَسیلَتُهُ» من، وسیله او هستم.
المناقب: ۳/ ۷۵؛ بحار الأنوار: ۳۰/ ۶۵، باب ۱۸، حدیث ۱٫
حلم، رحمت، رأفت و فضل پروردگار:
«حلیم» از اسماى حسناى الهى و صیغه مبالغهاى است که در قرآن کریم ۱۵ مرتبه استعمال شده که ۱۱ مرتبه آن در باره خدا و ۴ مرتبه آن در باره حضرت ابراهیم و اسماعیل و شعیب علیهم السلام است.
«وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ»
بقره (۲): ۲۲۵٫ همچنین: «واللَّه غنى حلیم» و «واللَّه شکور حلیم» و «واللَّه علیم حلیم».
معناى «حلیم» درباره خداوند این است که عصیان بندگان، او را تحریک نمىکند و به خشم و غضب وانمىدارد.
خداوند به گناهکاران مهلت مىدهد و در عذاب آنان عجله نمىنماید. و مهلت دادن نوعى بردبارى است.
اطاعت و بندگى، چشیدن رحمت و غفران الهى را به دنبال دارد.
منزّه است خداى رَئوف و مهربانى که اهل توحید و تسلیمشدگان به درگاه خویش که آرزومند رحمت واسعهاش مىباشند را به آتش غضب خویش گرفتار نماید.
مگر نه این است که رسول مکرم اسلام صلى الله علیه و آله فرمودند:
«لَا یَدْخُلُ النَّارَ مَنْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ إِیمَانٍ.»
به آتش در نیاید بندهاى که در دلش به اندازه یک دانه از خردل، ایمان باشد.
ثواب الأعمال: ۲۲۱؛ بحار الأنوار: ۷۰/ ۲۳۵، باب ۱۳۰٫
مهر و محبّت الهى را چگونه مىتوان درک کرد و مقام رحمتش را چگونه مىتوان بر غضبش مستولى ندانست در حالى که رحمت او همه چیز را فرا گرفته است؟
یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ، (دعاى عرفه).
رأفت و رحمت حضرت حق تمام عالم را فراگرفته و ریزترین موجودات عالم تا با عظمتترین آنان مشمول رحمت حقند.
اما اینکه چه رابطهاى بین عذاب و رحمت حق وجود دارد، سؤالى است که پاسخ آن را خداوند در قرآن کریم بیان فرموده است که:
«عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ» اعراف (۷): ۱۵۶٫
عذابم را به هر کس بخواهم مىرسانم و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است.
در این آیه، خداوند عذاب را مقید به جمله (أُصِیبُ بِهِ مَن أَشاءُ) نموده و در رحمت خود چنین قیدى به کار نبرده است تا معلوم سازد که عذاب از اقتضاى عمل گناهکاران ناشى مىشود، نه از ناحیه خود او؛
چرا که از ناحیه او جز رحمت ناشى نمىشود. چنان که فرموده:
«مَا یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِکُمْ إِن شَکَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ» نساء (۴): ۱۴۷٫
اگر شما سپاسگزارِ [نعمت هاىِ بىشمارِ حق] باشید و ایمان آورید، خدا را با عذاب شما چه کار؟
و نیز فرموده:
«لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ» ابراهیم (۱۴): ۷٫
و [نیز یاد کنید] هنگامى را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزارى کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما مىافزایم، و اگر ناسپاسى کنید، بىتردید عذابم سخت است.
مراد از فضل پروردگار، عطیه و احسان و رحمت اوست.
احسان و رحمت و عطایى که خداوند بر بندگان مىنماید، بر او لازم نیست، بلکه از روى لطف و کرم عنایت مىفرماید، و بندگان حقى در نزد خداوند ندارند.
خداوند خود را در قرآن کریم به این صفت متصف نموده مىفرماید:
«یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» بقره (۲): ۱۰۵ و آل عمران (۳): ۷۴٫
هر که را بخواهد، به رحمت خود اختصاص مىدهد و خدا داراى فضل بزرگ است.
«ذالِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» حدید (۵۷): ۲۱٫
این فضل خداست که آن را به هرکس بخواهد عطا مىکند و خدا داراى فضل بزرگ است.
و در آیات مختلفى فضل با صفت عظیم یا کبیر آمده است، که این نشانه نهایت احسان و رحمت الهى است و موجب امیدوارى به ساحت اقدس ربوبى است.
فضل عظیم پروردگار مهربان در این آیات آمده است: بقره (۲): ۱۰۵؛ انفال (۸): ۲۹، حدید (۵۷): ۲۱ و ۲۹؛ نساء (۴): ۱۱۳؛ آل عمران (۳): ۱۷۴٫
فضل کبیر او نیز در آیات: فاطر (۳۵): ۳۲؛ شورى (۳۲): ۲۲؛ احزاب (۳۳): ۴۷، مطرح شده است.
خداوند انسان را به این فضل و رحمت خود دعوت مىنماید، که با گریز از مکر و وسواس شیطان و شیطان صفتان، به دامن فضل و رحمت حق پناه برند.
«وَاللَّهُ یَعِدُکُم مَغْفِرَهً مِنْهُ وَفَضْلاً وَاللّاهُ واسِعٌ عَلِیمٌ» بقره (۲): ۲۶۸٫
و خدا شما را از سوى خود وعده آمرزش و فزونى رزق مىدهد؛ و خدا بسیار عطا کننده و داناست.
و به این فضل و کرامت خداوند شاد باشند.
«قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذالِکَ فَلْیَفْرَحُوا» یونس (۱۰): ۵۸٫
بگو: [این موعظه، دارو، هدایت و رحمت] به فضل و رحمت خداست، پس باید مؤمنان به آن شاد شوند.
و از آنجا که فضل خداوند تمام عالمیان را فرا مىگیرد،
و در آیات مختلف به این اشاره شده است که خداوند «ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ» خدا نسبت به جهانیان داراى فضل و احسان است. بقره (۲): ۲۵۱٫
و «لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ» خدا نسبت به مردم داراى فضل و احسان است.؛ بقره (۲): ۲۴۳٫
و «ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» و خدا بر مؤمنان داراى فضل است. آل عمران (۳): ۱۵۲٫
باید توجه نمود که فضل کبیر و نهایت فضل مخصوص مؤمنین است.
«وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ اللَّهِ فَضْلاً کَبِیراً» احزاب (۳۳): ۴۷٫
و مؤمنان را مژده ده که براى آنان از سوى خدا فضل بزرگى خواهد بود.
شرط متنعم شدن از چنین فضل خاصى که سفره ویژه خداوند است و هر کس را بر آن راه نمىدهد، ایمان حقیقى و تمسک جستن به ذات بارى تعالى است.
«فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَهٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَیَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِرَاطاً مُسْتَقِیماً»
اما کسانى که به خدا ایمان آوردند و به او تمسّک جستند، به زودى آنان را در رحمت و فضلى از سوى خود درآورد، و به راهى راست به سوى خود راهنمایى مىکند.
نساء (۴): ۱۷۵٫
با امیدوارى به فضل و کرم خداوند و تلاش و کوشش در انجام تکالیف شرعى و عمل به دستورات ائمه معصومین علیهم السلام و متخلق شدن به اخلاق ایشان، عذاب الهى متوجه انسان نخواهد شد،
بلکه انسان، مشمول فضل و رحمت و کرامت و رأفت حضرت رب العالمین و اکرم الاکرمین خواهد شد.
اگر بندهاى با فضل پروردگار مواجه گردد و در دریاى رحمت او غرق شود، به سعادت خواهد رسید.
رحمت الهى نسیم با برکتى است که بر سرزمین دلها مىوزد و شورهزار آن را گلستان مىکند و کام بنده را شیرین مىنماید، چنان که امام صادق علیه السلام فرمودهاند: که بعد از هر فریضه با این دعا بخشش و رحمت و مغفرت را از خداوند طلب نمایید:
«إِلاهى أَذِقْنى بَرْدَ عَفْوِکَ وَحَلاوَهَ رَحْمَتِکَ وَمَغْفِرَتِکَ»
پروردگارا، خنکاى بخشش و شیرینى رحمت و مغفرتت را به من بچشان.
المصباح «کفعمى»: ۲۰، فصل ۵٫
از آیات و روایات استفاده مىشود که مردم مؤمن و تائب، در روز قیامت مشمول رحمتاند و پرونده گناه آنان در برابر کسى گشوده نمىشود، و خداى مهربان، گناهانشان را از یاد شاهدان مىبرد و آبروى آنان را حفظ مىنماید.
پس باید با وجود صفات حلم و رأفت و رحمت پروردگار، به عنایت و محبتش چشم دوخت و امیدوار به فضل و کرمش بود.
گوشه اى از فضل الهى:
یکى از ویژهگىهاى بسیار مهم انسان، برخوردارى از نعمت آزادى و اختیار است، که به این سبب هیچ چیز در پیشگاه خداوند گرامىتر و با ارزشتر از انسان نیست.
امیر المؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت مىکند:
مَا مِن شَىْءٍ أَکرَمُ عَلى اللَّهِ مِن ابنِ آدمَ، قِیلَ: یَا رَسولَ اللَّهِ: وَلا المَلائِکَهِ؟ قَالَ:
المَلائِکَهُ مَجبُورونَ بِمَنزِلَهِ الشَّمسِ وَالقَمَرِ
کنز العمال: ۱۲/ ۱۹۳، حدیث ۳۴۶۲۱٫
چیزى در پیشگاه خدا، از فرزند آدم گرامىتر و با ارزشتر نیست. گفتند: یا رسول الله، فرشتگان هم با ارزشتر نیستند؟ فرمود: فرشتگان چون خورشید و ماه (در کار و کردار و عبادت و تسبیح) مجبورند.
هرگاه انسان از این نعمت براى اجراى فرمانهاى حق بهره گیرد، گرچه عمل صالحى قلیل و عبادتى مختصر انجام دهد، مورد فضل و رحمت خاص و بىنهایت خداوند قرار مىگیرد.
از شگفتىهاى فضل و رحمت و لطف و کرامت خدا به انسان، این است که وجود مقدس او، در برابر عمل اندک، عطاى بسیار و فراوان مىبخشد.
شیخ «صدوق رحمه الله» روایت عجیبى در کتاب با عظمت ثواب الأعمال ثبت کرده است:
عَن إِسماعِیلَ بنِ یَسارٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبا عبدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: إِیّاکُم وَالکَسَلُ إِنَّ رَبَّکُم رحیمٌ یَشْکُرُ القَلیلَ،
إِنَّ الرَّجُلَ لَیُصَلّى الرَّکْعَتَیْنِ تَطَوُّعاً یُرِیدُ بِهِما وَجْهَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَیُدخِلُهُ اللَّهُ بِهِما الجَنَّهَ،
وَإِنَّهُ لَیَتَصَدَّقُ بِالدِّرْهَمِ تَطَوُّعاً یُریدُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَیُدْخِلُهُ اللَّهُ بِهِ الجَنَّهَ،
وَإِنَّهُ لَیَصُومُ الیَوْمَ تَطَوُّعاً یُریدُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ فَیُدْخِلُهُ اللَّهُ بِهِ الجَنَّهَ!
اسماعیل بن یسار مىگوید: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم: از کسالت و سستى بپرهیزید؛ زیرا پروردگار شما مهربان است و براى عمل اندک هرآینه عطاى بسیار مىدهد؛
مردى به دلخواه خودش- بىآن که بر او واجب باشد دو رکعت نماز به جا مىآورد، که قصدش به آن دو رکعت، رضاى خداست، پس خدا به سبب آن دو رکعت، او را وارد بهشت مىکند.
و یا درهمى را به دلخواه خود، صدقه مىدهد که قصدش از آن، رضاى خداست، پس خدا به سبب آن، او را وارد بهشت مىکند.
و یا روزى را به دلخواه خودش، روزه مىگیرد، که قصدش از آن، رضاى خداست، پس به خاطر آن، او را وارد بهشت مىکند!
ثواب الأعمال: ۳۹؛ بحار الأنوار: ۹۳/ ۲۵۳، باب ۳۰، حدیث ۱۹٫
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید:
الصَّلاهُ عَمودُ الدّینِ وَفیهَا عَشرُ خِصالٍ: زَینُ الْوَجْهِ، وَنُورُ القَلبِ، وَراحَهُ البَدَنِ، وَأُنسُ القُبورِ، وَمُنزِلُ الرَّحْمَهِ، وَمِصباحُ السَّمآءِ، وَثِقْلُ المیزانِ، وَمَرضاتُ الرَّبِّ، وَثَمَنُ الجَنَّهِ، وَحِجابُ مِنَ النَّارِ، وَمَن أقامَها فَقَد أَقامَ الدّینَ، وَمَن تَرَکَها فَقَد هَدَمَ الدّینَ
نماز ستون دین است و در آن ده خصلت قرار دارد: آراستگى چهره، روشنایى دل، راحت جسم، مونس قبر، نازلکننده رحمت، چراغ آسمان، سنگینى ترازوى عمل در قیامت، خشنودى پروردگار، بهاى بهشت، مانع از آتش دوزخ. هرکس آن را به پا دارد، هرآینه دین را برپا داشته و هرکس آن را ترک کند دین را نابود کرده است.
مواعظ العددیه: ۳۷۱؛ الدرّ المنثور: ۴/ ۱۹۳٫
راستى شگفتآور است که خداى کریم، براى دو رکعت نماز، که به جا آوردنش براى کسى زحمت و مشقّت ندارد، چه آثار و نتایجى قرار داده است!
و نیز رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
ما مِن صَلاهٍ یَحْضُرُ وَقتُها إِلَّا نَادَى مَلَکٌ بَیْنَ یَدَىِ النَّاسِ: أَیُّهَا النَّاسُ، قُومُوا إِلَى نِیرانِکُمُ الَّتِى اوْقَدْتُمُوهَا عَلَى ظُهُورِکُم فَأَطْفِؤُهَا بِصَلَاتِکُم
هیچ نمازى وقتش نمىرسد، مگر این که فرشتهاى پیش روى مردم ندا مىدهد: اى مردم، به سوى آتشى که (به وسیله گناهان) پشت سر خود افروختهاید، قیام کنید، پس آن را با نمازتان خاموش سازید.
من لا یحضره الفقیه: ۱/ ۲۰۸، باب فضل الصلاه، حدیث ۶۲۴؛ وسائل الشیعه: ۴/ ۱۲۰، باب ۳، حدیث ۴۶۷۸٫
با مراجعه به کتب ادعیه، روایات بسیارى در این باب وجود دارد که در مقابل عملى بسیار اندک همچون استغفار یا صلوات یا تهلیل و یا ذکرى مختصر یا عملى بسیار ناچیز، ثوابهاى بسیار عظیم و شگفتى در نظر گرفته شده است، که نشانهاى از فضل و کرم بىنهایت خداوند کریم است.
فضل حق در مقابل صدقه
«عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: کَانَ الصَّادِقُ علیه السلام فِی طَرِیقٍ وَمَعَهُ قَوْمٌ مَعَهُمْ أَمْوَالٌ وَذُکِرَ لَهُمْ أَنَّ بَارِقَهً فِی الطَّرِیقِ یَقْطَعُونَ عَلَى النَّاسِ فَارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ فَقَالَ لَهُمُ الصَّادِقُ علیه السلام: مَا لَکُمْ قَالُوا مَعَنَا أَمْوَالٌ نَخَافُ أَنْ تُؤْخَذَ مِنَّا أَفَتَأْخُذُهَا مِنَّا فَلَعَلَّهُمْ یَنْدَفِعُونَ عَنْهَا إِذَا رَأَوْا أَنَّهَا لَکَ فَقَالَ: وَمَا یُدْرِیکُمْ لَعَلَّهُمْ لا یَقْصِدُونَ غَیْرِی وَلَعَلَّکُمْ تَعْرِضُونِی بِهَا لِلتَّلَفِ. فَقَالُوا: فَکَیْفَ نَصْنَعُ نَدْفِنُهَا؟ قَالَ: ذَاکَ أَضْیَعُ لَهَا فَلَعَلَّ طَارِئاً یَطْرَأُ عَلَیْهَا فَیَأْخُذُهَا أَوْ لَعَلَّکُمْ لا تَهْتَدُونَ إِلَیْهَا بَعْدُ. فَقَالُوا: فَکَیْفَ نَصْنَعُ؟ دُلَّنَا. قَالَ: أَوْدِعُوهَا مَنْ یَحْفَظُهَا وَیَدْفَعُ عَنْهَا وَیُرَبِّیهَا وَیَجْعَلُ الْوَاحِدَ مِنْهَا أَعْظَمَ مِنَ الدُّنْیَا بِمَا فِیهَا ثُمَّ یَرُدُّهَا وَیُوَفِّرُهَا عَلَیْکُمْ أَحْوَجَ مَا تَکُونُونَ إِلَیْهَا. قَالُوا: مَنْ ذَاکَ؟ قَالَ: ذَاکَ رَبُّ الْعَالَمِینَ. قَالُوا: وَکَیْفَ نُودِعُهُ؟ قَالَ: تَتَصَدَّقُونَ بِهَا عَلَى ضُعَفَاءِ الْمُسْلِمِینَ. قَالُوا: وَأَنَّى لَنَا الضُّعَفَاءُ بِحَضْرَتِنَا هَذِهِ. قَالَ: فَاعْزِمُوا عَلَى أَنْ تَتَصَدَّقُوا بِثُلُثِهَا لِیَدْفَعَ اللَّهُ عَنْ بَاقِیهَا مَنْ تَخَافُونَ. قَالُوا: قَدْ عَزَمْنَا. قَالَ: فَأَنْتُمْ فِی أَمَانِ اللَّهِ فَامْضُوا فَمَضَوْا وَظَهَرَتْ لَهُمُ الْبَارِقَهُ فَخَافُوا. فَقَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: فَکَیْفَ تَخَافُونَ وَأَنْتُمْ فِی أَمَانِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَتَقَدَّمَ الْبَارِقَهُ وَتَرَجَّلُوا وَقَبَّلُوا یَدَ الصَّادِقِ علیه السلام وَقَالُوا: رَأَیْنَا الْبَارِحَهَ فِی مَنَامِنَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله یَأْمُرُنَا بِعَرْضِ أَنْفُسِنَا عَلَیْکَ فَنَحْنُ بَیْنَ یَدَیْکَ وَنَصْحَبُکَ وَهَؤُلاءِ لِیَنْدَفِعَ عَنْهُمُ الأَعْدَاءُ وَاللُّصُوصُ. فَقَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: لا حَاجَهَ بِنَا إِلَیْکُمْ فَإِنَّ الَّذِی دَفَعَکُمْ عَنَّا یَدْفَعُهُمْ فَمَضَوْا سَالِمِینَ وَتَصَدَّقُوا بِالثُّلُثِ وَبُورِکَ فِی تِجَارَاتِهِمْ فَرَبِحُوا لِلدِّرْهَمِ عَشَرَهً، فَقَالُوا: مَا أَعْظَمَ بَرَکَهَ الصَّادِقِ علیه السلام، فَقَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: قَدْ تَعَرَّفْتُمُ الْبَرَکَهَ فِی مُعَامَلَهِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَدُومُوا عَلَیْهَا».
عیون أخبار الرضا علیه السلام: ۲/ ۴، باب ۳۰، حدیث ۹؛ بحار الأنوار: ۹۳/ ۱۲۰، باب ۱۴، حدیث ۲۳٫
حضرت موسى بن جعفر علیهما السلام مىفرماید:
«امام صادق علیه السلام همراه کاروانى در جادهاى میان بیابان حرکت مىکردند. به کاروان خبر رسید که دزدان در این مسیر کمین کردهاند. کاروانیان به لرزه افتادند.
حضرت فرمود: چه خبر است؟
گفتند: همراه ما اموالى است که مىترسیم به غارت برود، آیا شما حاضر هستید از ما تحویل بگیرید؟ شاید دزدان با دیدن اموال در دست شما، از آن بگذرند.
فرمود: چه مىدانید؟ شاید غیر مرا قصد نکنند و جز مرا اراده ننمایند؟ شاید اموالتان را براى تلف شدن به من عرضه کنید!
گفتند: چه کنیم، آیا این اموال را دفن کنیم؟
فرمود: نه، این باعث ضایع شدن آن است، شاید بیگانهاى به آن دستبرد بزند و یا پس از این، جاى آن را پیدا نکنید.
گفتند: پس چه کنیم؟
فرمود: آنها را نزد کسى به امانت بگذارید که حفظش کند و از آن نگهدارى و جانبدارى نماید و بر آن بیفزاید و یک درهمش را از دنیا بزرگتر کند، سپس به شما برگرداند و بر شما بیش از آنچه به آن نیاز دارید کامل و تمام نماید!
گفتند: کیست؟
فرمود: ربّ العالمین.
گفتند: چگونه به او بسپاریم؟
فرمود: به تهىدستان مسلمان صدقه دهید.
گفتند: در این بیابان تهىدستان نزد ما نیستند.
فرمود: ۳ ۱ آن را نیت کنید، تا خدا شرّ دزدان را از شما بگرداند.
گفتند: نیت کردیم، فرمود:
فَأَنْتُم فِى أمانِ اللَّهِ فَأمْضَوْا.
پس شما در امان خدا هستید، بنابراین راه خود را طى کنید.
هنگامى که کاروان حرکت کرد، سر و کله دزدان پیدا شد. کاروانیان ترسیدند.
حضرت فرمود: چرا مىترسید؟ شما در امان خدایید.
دزدان سر رسیدند، دست حضرت را بوسیدند و گفتند: دیشب رسول خدا صلى الله علیه و آله را در خواب دیدیم؛ به ما فرمان داد خود را به شما معرّفى کنیم؛ اکنون در خدمت شما و کاروانیم، تا شر دشمنان و دزدان را بگردانیم.
فرمود: نیازى به شما نیست؛ کسى که شر شما را از ما دفع کرد، شر دشمنان و دیگر دزدان را نیز از ما دفع خواهد کرد.
کاروان به سلامت به شهر رسید؛ ۳ ۱ مال خود را به تهىدستان دادند، علاوه تجارتشان برکت کرد، هر یک درهم آنان، ده درهم شد. با تعجّب گفتند: چه برکتى؟!
امام صادق علیه السلام فرمود:
اکنون که برکت در معامله با خدا را شناختید، آن را ادامه دهید.»
عیون أخبار الرضا علیه السلام: ۲/ ۴، باب ۳۰، حدیث ۹؛ بحار الأنوار: ۹۳/ ۱۲۰، باب ۱۴، حدیث ۲۳٫
کرامت اهل بیت علیهم السلام نمونه اى از فضل الهى:
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام خلفاء و جانشینان خداوند هستند که با تخلّق به اخلاق الهى آیینه جمال حضرت حقند. آنان نیز در دنیا فضل و رحمتى از خود به نمایش درآوردند که نمونهاى از کرامت و فضل الهى است.
امیر المؤمنین علیه السلام هنگامى که به منطقه صفین رسید، معاویه از هر طرف راه آب را بسته بود تا لشکریان امام در تنگنا قرار بگیرند و نتوانند آنگونه که باید بجنگند.
امام علیه السلام فرمان داد تا گروهى به سرپرستى امام حسین علیه السلام راه آب را باز کنند، آنان به محل آب حمله کردند و گماشتگان معاویه را فرارى دادند. آب در اختیار ارتش اسلام قرار گرفت.
عدهاى به امیر المؤمنین علیه السلام پیشنهاد کردند که آب را به روى معاویه ببندد.
حضرت فرمود: والله این کار را نمىکنم. سپس نمایندهاى نزد معاویه فرستاد که به سقّایان لشکرت بگو: آنچه مىخواهند آب بردارند، آزادند!
وقعه صفین: ۱۵۷- ۱۷۰٫
«عَنِ ابْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ: قَرَأْتُ فِی کِتَابِ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: یَا أَبَا جَعْفَرٍ، بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَکِبْتَ أَخْرَجُوکَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ وَإِنَّمَا ذالِکَ مِنْ بُخْلٍ بِهِمْ لِئَلًا یَنَالَ مِنْکَ أَحَدٌ خَیْراً
أَسْأَلُکَ بِحَقِّی عَلَیْکَ لا یَکُنْ مَدْخَلُکَ وَمَخْرَجُکَ إِلّا مِنَ الْبَابِ الْکَبِیرِ فَإِذَا رَکِبْتَ فَلْیَکُنْ مَعَکَ ذَهَبٌ وَفِضَّهٌ ثُمَّ لا یَسْأَلُکَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلّا أَعْطَیْتَهُ
وَمَنْ سَأَلَکَ مِنْ عُمُومَتِکَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَالْکَثِیرُ إِلَیْکَ وَمَنْ سَأَلَکَ مِنْ عَمَّاتِکَ فَلا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَهٍ وَعِشْرِینَ دِینَاراً وَالْکَثِیرُ إِلَیْکَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذالِکَ أَنْ یَرْفَعَکَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَلا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً».
عیون أخبار الرضا علیه السلام: ۲/ ۸، حدیث ۲۰؛ الکافى: ۴/ ۴۳، باب الانفاق، حدیث ۵؛ وسائل الشیعه: ۹/ ۴۶۳، باب ۴۳، حدیث ۱۲۵۰۴٫
نامهاى عجیب از حضرت امام رضا علیه السلام
«بزنطى که از راویان دانشمند شیعه و مورد وثوق حضرت رضا علیه السلام بود مىگوید: نامه امام رضا علیه السلام به فرزندش امام جواد علیه السلام که از خراسان به مدینه ارسال شده بود را خواندم، نوشته بود:
پسرم، به من خبر رسیده که هرگاه اراده بیرون رفتن از خانه دارى و سوار مرکب مىشوى، خادمان تو را از درب کوچک خانه بیرون مىبرند، این از بخل آنان است؛ براى این که خیر تو به کسى نرسد،
من از تو مىخواهم- به حقى که به عنوان پدر و امام بر تو دارم،- رفت و آمدت از درب بزرگ باشد، وقت رفت و آمد هم درهم و دینار با خود بردار، تا هرکس از تو خواست به او عنایت کنى،
اگر عموهایت خواستند کمتر از پنجاه دینار نده و اضافهتر از آن را هم آزادى بپردازى، و اگر عمههایت خواستند، کمتر از بیست و پنج درهم مده، اگر خواستى بیشتر بپردازى آزادى.
من مىخواهم خدا تو را مقام و مرتبه عنایت کند، انفاق کن و از سوى صاحب عرش، تنگدستى و ندارى را مترس!
جایى که اولیاى حق اینگونه سفره رحمت و لطف خود را به روى بندگان بگشایند، خدا چگونه لطف و رحمت خود را خواهد گشود؟
آغوش مهر:
احدى از پیامبران و امامان و اولیاى حق و پرستشکنندگان حضرت ربّ، این گمان را به خدا نداشتند که آنان را مورد عتاب و عذاب قرار دهد.
خدایى که خود را در قرآن، مهربانترین مهربانان و رحمان و رحیم و کریم و غفور و عزیز و ودود و ملک و قدوس و لطیف و صاحب فضل و قبول کننده توبه ستوده است. بنابراین:
عذاب قیامت، هیچ نسبت و ربطى به اهل ایمان ندارد، و میوه تلخ انکار حق و دشمنى با خدا و دستپخت متکبّران و مغروران و گنهکاران حرفهاى است.
با این همه عبد نباید از لطف و عنایت و رحمت پروردگار عالمیان نا امید باشد؛
چرا که او با وجودى قدسى و پروردگارى مهربان و کریم روبروست؛ کسى که هر گناهکارى را به توبه دعوت مىکند تا او را بیامرزد، و هر ورشکسته اى را مىخواند تا ورشکستگى اش را جبران کند، و هر دردمندى را دعوت مىکند تا درمانش نماید.
شخصى به یکى از سالکان راه دوست گفت: من دامن به گناه آلودم، آیا گمان مىکنى که مرا بپذیرند؟ گفت: واى بر تو، خدا اعراض کنندگان و پشت کنندگان به حق و حقیقت را مىخواند، چگونه ممکن است از در خانهاش کسى را که به حضرتش ملتجى شده و به او پناه آورده براند؟!
مرحوم «ابن فهد حلى» در کتاب عدّه الداعى روایت کرده:
هنگامى که حق تعالى موسى علیه السلام را به سوى فرعون فرستاد تا او را (از گناهانش) بترساند، به موسى علیه السلام فرمود: به فرعون بگو که: من به عفو و آمرزش و گذشت (از عیوب) و بردبارى (نسبت به گناهکاران و اجابت دعاى گدایان)، بیشتر از غضب و عقوبت شتاب مىکنم.
عدّه الداعى: ۱۴۵؛ بحار الأنوار: ۱۳/ ۶۳، باب ۲٫
آرى، معامله او با اهل توحید جز با فضل و احسان نیست و نبوده و نخواهد بود.
کسى که به یگانگى اش شهادت دهد و تا اندازهاى به خواسته هاى حضرتش جامه عمل بپوشاند، مورد لطف بىکران و رحمت بىنهایت قرار خواهد گرفت و با لطف و کرمش با آنان معامله مىکند.
نفى همه نا امیدىها از درگاه الهى:
گرچه خداوند، قاهر و غالب است، ولى در معارف ناب الهى، یأس و نا امیدى از پروردگار و رحمت او، امرى ناپسند و معصیتى عظیم است.
خداوند، نا امیدى را حتى از سوى اسراف کاران و گناهکاران نیز نمىپسندد:
«قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً أِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» زمر (۳۹): ۵۳٫
بگو اى بندگان من که [با ارتکاب گناه] بر خود زیادهروى کردید، از رحمت خدا نومید نشوید، یقیناً خدا همه گناهان را مىآمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
خداوند، نا امیدى مؤمن را نمىپسندد؛ چرا که این وصف، با ایمان حقیقى سازگار نیست.
حضرت ابراهیم علیه السلام آن موحد تاریخساز مىفرماید:
«وَمَنْ یَقْنَطُ مِن رَحْمَهِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ» حجر (۱۵): ۵۶٫
چه کسى جز گمراهان، از رحمت پروردگارش نا امید مىشود؟!
همان گونه که حضرت یعقوب علیه السلام نیز خطاب به فرزندان خویش مىفرمود:
«وَلَا تَیْأَسُوا مِن رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِن رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ» یوسف (۱۲): ۸۷٫
و از رحمت خدا مأیوس نباشید؛ زیرا کسى جز مردمِ کافر، از رحمت خدا مأیوس نمىشوند.
انسان، هرگاه به بلاها و مصیبتهایى که سبب آن نیز خود اوست برمىخورد، مأیوس و نا امید مىگردد و حمایتهاى الهى را که لازمه ایمان حقیقى است باور ندارد:
«وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِذَا هُمْ یَقْنَطُونَ» روم (۳۰): ۳۶٫
و چون به سبب گناهانى که مرتکب شده اند، آسیب و گزندى به آنان رسد، ناگهان نا امید مىشوند.
با توجّه به آیات فوق، مىتوان دریافت که علل عمده ناامیدى از رحمت خدا عبارتند از:
کفر و باور حقیقى نداشتن؛
گناه و مداومت بر آن؛
پیروى از غیر خدا؛
عدم اعتماد به خداوند.
چاره نا امیدان:
چنان که به سبب دورى از خداوند و گرفتارى به معاصى، نا امیدى پیشآید، باید دانست که توبه و استغفار چاره کار است.
امیر المؤمنین على علیه السلام مىفرماید:
«عَجِبتُ لِمَن یقنَطُ وَمَعُهُ الإسْتِغفار»
در شگفتم از کسى که استغفار همراه اوست و (با این حال) نا امید مىشود».
نهج البلاغه: حکمت ۸۷٫
چنان که مىفرماید:
«لا تَیأَس لِذَنبِکَ وبابُ التَوبهِ مفتوحٌ»
به سبب گناهى که مرتکب شدهاى نا امید مشو و حال آن که در توبه باز است.
تحف العقول: ۲۱۴؛ بحار الأنوار: ۷۵/ ۵۳، باب ۱۶، حدیث ۸۷٫
امیر المؤمنین على علیه السلام در وصیتى به امام مجتبى علیه السلام مىفرماید:
«وَاعْلَمْ أَنَّ الَّذِى بِیَدِهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قَدْ أَذِنَ لَکَ فِى الدُّعَاءِ وَتَکَفَّلَ لَکَ بِالإِجَابَه…
فَلا یُقَنِّطَنَّکَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ فَإِنَّ الْعَطِیَّهَ عَلَى قَدْرِ النِّیَّه»
بدان آنکه خزائن آسمانها و زمین در اختیار اوست، به تو اجازه دعا کردن داده و اجابت نمودن آن را ضمانت فرموده… پس مبادا تأخیر در اجابتِ او، تو را نومید گرداند؛ زیرا که پاداش به اندازه نیت است.
نهج البلاغه: نامه ۳۱٫
رابطه میان خداوند و مخلوقاتش، رابطهاى عاشقانه است، و هر چند این ارتباط و قداستش از سوى بندگان مورد غفلت باشد، ولى حضرت حق به آنان توجّه خاصى دارد و چیزى جز خیر براى بندگانش نمىخواهد.
خوش گمانی و امید به خداوند:
امام رضا علیه السلام مىفرماید:
«أحسِنِ الظنَّ باللَّهِ فإنّ اللَّه عزوجل یقول: أنا عندَ (حُسنِ) ظنّ عبدى المومن بى، إن خیراً فخیراً، وإن شرّاً فشرّاً»
به خداوند حسن ظن پیدا کنید؛ زیرا خداوند مىفرماید: من به حسن ظن بنده مؤمنم توجّه دارم، اگر گمانش به من خیر باشد خیر مىبیند و اگر شر باشد شر مىبیند.
الکافى: ۲/ ۷۲، حدیث ۳؛ بحار الأنوار: ۶۷/ ۳۶۶، باب ۵۹، حدیث ۱۵؛ سفینه البحار: ۵/ ۳۸۹٫
حضرت امام باقر علیه السلام مىفرماید:
«وَجَدْنَا فِی کِتَابِ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله قَالَ وَهُوَ عَلَى مِنْبَرِهِ:
وَالَّذِی لا إِلَهَ إِلّا هُوَ مَا أُعْطِیَ مُؤْمِنٌ قَطُّ خَیْرَ الدُّنْیَا وَالآْخِرَهِ إِلّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَرَجَائِهِ لَهُ وَحُسْنِ خُلُقِهِ وَالْکَفِّ عَنِ اغْتِیَابِ الْمُؤْمِنِینَ
وَالَّذِی لا إِلَهَ إِلّا هُوَ لا یُعَذِّبُ اللَّهُ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَهِ وَالاسْتِغْفَارِ إِلّا بِسُوءِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَتَقْصِیرِهِ مِنْ رَجَائِهِ وَسُوءِ خُلُقِهِ وَاغْتِیَابِهِ لِلْمُؤْمِنِینَ
وَالَّذِی لا إِلَهَ إِلّا هُوَ لا یَحْسُنُ ظَنُّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلّا کَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ
لِأَنَّ اللَّهَ کَرِیمٌ بِیَدِهِ الْخَیْرَاتُ یَسْتَحْیِی أَنْ یَکُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ ثُمَّ یُخْلِفَ ظَنَّهُ وَرَجَاءَهُ فَأَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَارْغَبُو إِلَیْهِ»
الکافى: ۲/ ۷۱- ۷۲، حدیث ۲؛ مستدرک الوسائل: ۹/ ۱۱۵، باب ۱۳۲، حدیث ۱۰۳۹۹؛ سفینه البحار: ۵/ ۳۸۹٫
در کتاب على علیه السلام خواندم که رسول خدا صلى الله علیه و آله در بالاى منبر فرمود:
سوگند به آن که خدایى غیر از او نیست، خیر دنیا و آخرت به مؤمنى داده نمىشود مگر به واسطه حسنظن به خدا و خوى نیکو، و اجتناب از غیبت مؤمنان.
سوگند به آن که خدایى غیر از او نیست، خداوند مؤمنى را بعد از توبه و استغفار عذاب نمىکند مگر به واسطه سوء ظن به خدا، و کوتاهى در امید داشتن به خدا، و غیبت کردن از مؤمنان.
سوگند به آن که خدایى غیر از او نیست، نیکو نشود گمان بنده مؤمنى به خدا مگر آن که خدا در نزد گمان بنده مؤمن خود باشد،
زیرا خدا کریم است و خیر به دست اوست، حیا مىکند از این که بنده مؤمنش به او گمان خوب داشته باشد ولى خدا به گمانش و امیدش عمل نکند، پس گمانتان را به خدا نیکو کنید و به سوى خدا روى آورید.
چه جاى نا امیدى است از خدایى که براى نجات بنده اش دنبال بهانهاى است هر چند کوچک.
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ الْفَقِیرَ لَیَقُولُ یَا رَبِّ ارْزُقْنِی حَتَّى أَفْعَلَ کَذَا وَکَذَا مِنَ الْبِرِّ وَوُجُوهِ الْخَیْرِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ ذالِکَ مِنْهُ بِصِدْقِ نِیَّهٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الأَجْرِ مِثْلَ مَا یَکْتُبُ لَهُ لَوْ عَمِلَهُ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ کَرِیمٌ».
الکافى: ۲/ ۸۵، باب النیّه، حدیث ۳؛ وسائل الشیعه: ۱/ ۴۹، باب ۶، حدیث ۹۳؛ محجّه البیضاء: ۸/ ۱۰۶، کتاب النیّه و الصدق و الاخلاص.
از امام صادق علیه السلام روایت شده:
بنده مؤمن تهىدست مىگوید: پروردگارا، به من رزق و روزى عطا کن تا از خوبى و نیکى و برنامههاى خیر چنین و چنان کنم. چون خدا نیت او را در این زمینه، نیت صادقانه بداند، پاداشش را به مانند این که همه موارد نیتش را عمل کرده براى او در پروندهاش ثبت مىکند؛ زیرا خدا گشایش دهنده و کریم است.
انسان مؤمن- که درونش آراسته به ایمان و باطنش داراى حسنات اخلاقى و ظاهرش همراه با عمل شایسته است،- باید به رحمت و پاداش خدا امیدوار و خوش گمان باشد.
همچنین گنهکاران راه توبه به رویشان باز است، و زمینه جبران گناهان براى آنان فراهم است، و با توجّه به وعده خداوند بر آمرزش گناهکاران، بر آنها هم واجب است باطن خود را به حسن ظن بیارایند و از این رهگذر خود را در معرض رحمت الهى قرار دهند.
راستى انسانى که تا حدّى از ایمان و عمل صالح و اخلاق حسنه برخوردار است، و قصد دارد تا پایان عمر، حرکت و تلاشش را در راه حق ادامه دهد، باید به الطاف و عنایات و رحمت و مغفرت حق، گمان نیک و حسن ظن داشته باشد؛
به این معنا که در حال ترس از مواقف قیامت و عذاب حق، به خود نوید واقعى و امید حقیقى دهد که مولایش هنگام مرگ و در جهان برزخ و به ویژه در عرصه قیامت، کریمانه با او معامله خواهد کرد، و از گناهش خواهد گذشت، و تلاش و کوشش دینىاش را مىپذیرد، و درهاى بهشت را به رویش مىگشاید، و او را با اولیایش محشور مىکند.
امامان معصوم ما در روایاتى که از آنان نقل شده، حسن ظن را به تلاش مثبت گره زدهاند:
قَالَ عَلِىٌ علیه السلام: حُسنُ الظَّنِ أن تُخَلِّصَ العَمَلَ، وَتَرجُوَ مِنَ اللَّهِ انْ یَعْفُوَ عِنِ الزَّلَلِ
على علیه السلام فرمود: حسن ظن این است که تلاش و کوشش را براى خدا خالص کنى و از خدا امید عفو لغزشهایت را داشته باشى.
غرر الحکم: ۸۳؛ میزان الحکمه: ۷/ ۳۴۰۲، باب الظن، حدیث ۱۱۵۹۰٫
عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: حُسنُ الظَّنِ بِاللَّهِ أن لَاتَرجُوَ إِلَّا اللَّهَ وَلا تَخافَ إِلَّا ذَنبَکَ
امام صادق علیه السلام فرمود: حسن ظن به خدا این است که جز به خدا امید نورزى و جز از گناهانت نترسى.
الکافى: ۲/ ۷۲، باب حسن الظن، حدیث ۴؛ میزان الحکمه: ۷/ ۳۴۰۲، باب الظن، حدیث ۱۱۵۸۹٫
رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره حسن ظن فرمود:
لَا یَمُوتَنَّ أَحَدُکُم حَتَّى یَحْسُنَ ظَنُّهُ بِاللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ؛ فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ بِاللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ ثَمَنُ الجَنَّهِ
هیچ یک از شما از دنیا نرود مگر این که به خدا حسن ظنّ ورزد، زیرا حسن ظن به خداى عز و جلّ بهاى بهشت است.
الأمالى «طوسى»: ۳۷۹، حدیث ۸۱۴؛ میزان الحکمه: ۷/ ۳۴۰۰، باب الظن، حدیث ۱۱۵۸۲٫
و نیز فرمود:
حُسنُ الظَنِّ بِاللَّهِ مِن عِبادَهِ اللَّهِ
حسن ظن به خدا، از رشتههاى بندگى خداست.
بحار الأنوار: ۷۴/ ۱۶۶، ذیل حدیث ۳؛ میزان الحکمه: ۷/ ۳۴۰۰، باب الظن، حدیث ۱۱۵۸۳٫
«عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ آخِرَ عَبْدٍ یُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ فَیَلْتَفِتُ فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَعْجِلُوهُ فَإِذَا أُتِیَ بِهِ قَالَ لَهُ: عَبْدِی لِمَ الْتَفَتَّ فَیَقُولُ: یَا رَبِّ مَا کَانَ ظَنِّی بِکَ هاذَا
فَیَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلالُهُ عَبْدِى وَمَا کَانَ ظَنُّکَ بِى فَیَقُولُ: یَا رَبِّ کَانَ ظَنِّى بِکَ أَنْ تَغْفِرَ لِى خَطِیئَتِى وَتُدْخِلَنِى جَنَّتَکَ
فَیَقُولُ اللَّهُ: مَلائِکَتِى وَعِزَّتِى وَجَلالِى وَبَلائِى وَارْتِفَاعِ مَکَانِى مَا ظَنَّ بِى هَذَا سَاعَهً مِنْ حَیَاتِهِ خَیْراً قَطُّ وَلَوْ ظَنَّ بِى سَاعَهً مِنْ حَیَاتِهِ خَیْراً مَا رَوَّعْتُهُ بِالنَّارِ
أَجِیزُوا لَهُ کَذِبَهُ وَأَدْخِلُوهُ الْجَنَّهَ.
ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:
مَا ظَنَّ عَبْدٌ بِاللَّهِ خَیْراً إِلّا کَانَ عِنْدَ ظَنِّهِ بِهِ وَذَالِکَ قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ: «وَذالِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِى ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ». فصّلت: (۴۱): ۲۳٫
ثواب الأعمال: ۱۷۳؛ وسائل الشیعه: ۱۵/ ۲۳۱، باب ۱۶، حدیث ۲۰۳۵۴٫
امام صادق علیه السلام مىفرماید:
در روز قیامت، آخرین بندهاى که به او دستور ورود به آتش داده مىشود و به سوى دوزخ روانه مىگردد، روى خود را برمىگرداند. پس خداوند به فرشتگان خود فرمان مىدهد که او را باز گردانید. و سپس از او مىپرسد: بنده من، چرا رویت برگرداندى؟
بنده پاسخ مىدهد: پروردگارا، چنین گمانى نسبت به تو نداشتم.
خداوند از او مىپرسد: بنده من، درباره من چه گمان مىکردى؟،
مىگوید: گمان مىکردم که از گناهم درگذرى و مرا در بهشت خود جاى دهى.
پس خداوند فرماید: اى فرشتگان من، به عزّتم و جلالم و نعمتهایم و بلاهایم و والایى مقامم سوگند، که این بنده هیچگاه در طول زندگى خود نسبت به من گمان خیرى نداشت،
و اگر حتى ساعتى در تمام عمرش نسبت به من گمان خیر داشت، او را [به همین مقدار اندک نیز] به آتش دوزخ هراسناک نمىکردم، اینک از سخن دروغ او درگذرید و او را وارد بهشت کنید.
سپس امام صادق علیه السلام فرمود:
هیچ بندهاى نیست که به خدا گمان خیر داشته باشد و به لطف الهى امیدوار باشد، مگر آنکه، خداوند همانگونه که گمان کرده رفتار مىنماید و این کلام خداى بزرگ است که مىفرماید: «و این، همان گمانى است که شما در باره پروردگار خویش داشتید، که مایه بدبختى و نابودى شما شد، و در زمره زیانکاران درآمدید.»
ارزش وجود انسان و یقین به رحمت حق:
بهشت، مظهر رحمت واسعه خداست.
سزاوار ارزش وجودى انسان است که در سایه رحمت واسعه الهى قرار گیرد.
از این رو مولاى متقیان على علیه السلام، ثمن و بهاى حقیقى نفس انسان را بهشت مىداند و مىفرماید آن را به کمتر از بهشت نفروش.
«إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّهَ فَلا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا.»
نهج البلاغه: حکمت ۴۵۶٫
این ارزشى است که خداوند در وجود انسان نهاده است و چه سادهانگارانه است که گمان رود خداوند، اراده کرده است که بندگانش را گرفتار شعلههاى خشم خود نماید!
به فرموده امیر المؤمنین على علیه السلام خداوند عقل انسان را قابل پیروى از چراغهاى هدایت، چشم او را بیناى نشانههاى تقوا، و قلب او را الهى و بر طریق اطاعت حضرت حقّ، قرار داده است.
نهج البلاغه: خطبه ۱۴۴٫
سؤال از حضرت حق، لازمه بندگى:
فرازهاى نورانى و ملکوتى دعاى امیر المؤمنین على علیه السلام با عناوینى که نشانگر مقام ربوبى و الوهیت حضرت حق است آغاز مىشود، تا بندهاى که در مقام دعا و عرض حاجت به محضر حضرت دوست است، خود را متوجّه این حقیقت ناب و این رمز بندگى بداند که: سؤال از حضرت حق لازمه بندگى است.
آنگاه که حضرت دوست مىفرماید:
«وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِى عَنِّى فَإِنِّى قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ. بقره (۲): ۱۸۶٫
هنگامى که بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] یقیناً من نزدیکم، دعاى دعا کننده را زمانى که مرا بخواند اجابت مىکنم.
به انسان مىآموزد که با تمام شوق به درگاه من روى آور و با دست طلب به درگاه من بکوب و جز به دریاى فضل و رحمت من دل مبَند.
از امام صادق علیه السلام نقل شده که حضرت فرمود:
«فَإِذَا دَعَوْتَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَمَجِّدْهُ»
در کتاب امیر المؤمنین على علیه السلام آمده که پیش از درخواست چیزى از خداى متعال، ابتدا باید او را ستود:
عدّه الداعى: ۱۶۱؛ بحار الأنوار: ۹۰/ ۳۱۵، باب ۱۷، ذیل حدیث ۲۰٫
رسول مکرم اسلام صلى الله علیه و آله نیز به تمجید پروردگار قبل از دعا سفارش نمودهاند، مرحوم «طبرسى رحمه الله» در کتاب شریف مکارم الأخلاق از آن حضرت نقل مىکند که فرمود:
«إِنَّ کُلَّ دُعاءٍ لایَکُونُ قَبْلُهُ تَمجیدٌ فَهُوَ أَبْتَر»
همانا هر دعایى که پیش از آن تمجید (از پروردگار) نباشد، منقطع و بىعقب است.
مکارم الأخلاق: ۳۰۸، باب ۱۰، فصل ۳٫
چنان که «شیخ صدوق رحمه الله» از امیر المؤمنین على علیه السلام نقل مىکند که حضرت فرمود:
«أَثْنُوا عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَامدَحُوهُ قَبْلَ طَلَبِ الحَوائِجِ»
پیش از خواستن حاجات خود، بر خداى عزّ و جلّ ثنا بگویید و او را بستایید.
الخصال: ۲/ ۶۳۵، باب ۸٫
آن زمان که بندهاى پروردگار خویش را با صفت قدرت مىخواند و به این حقیقت اقرار مىکند که تنها تویى که در همه عالم خواستهات حتمى و بىبازگشت است، با خاطرى آسوده و امیدوارى مضاعف، خواسته خویش را از پروردگارِ بىهمتا طلب مىکند؛
چرا که مىداند اگر او ارادهاى نماید، هیچ قدرت و مقامى تاب مقاومت در برابر اراده او را ندارد.
«إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَىءٍ قَدیرٌ» بقره (۲): ۲۰، ۱۰۶، ۱۰۹، ۱۴۸ و…
«شیخ صدوق رحمه الله» از امام صادق علیه السلام چنین نقل مىکند:
«لَمّا صَعَدَ مُوسى علیه السلام إلَى الطُّورِ فَنَاجى رَبّه عَزَّوَجَلَّ قَالَ: یَا رَبِّ أَرِنِى خَزائنَکَ، قَالَ: یَا موسى إنّما خَزائِنِى إذا أَرَدتُ شَیئاً أَن أَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکونُ»
آن زمان که موسى علیه السلام از کوه طور بالا رفت و به مناجات با پروردگار خویش پرداخت عرض کرد: پروردگارا، گنجینههایت را به من نشان بده، خداوند فرمود:
اى موسى، همانا گنجینههاى من آن است که هرگاه چیزى را اراده نمایم به آن بگویم: باش، پس [بىدرنگ] موجود مىشود.
التوحید: ۱۳۳، باب ۹٫
بنده سراپا نیاز، از خداوند و مولاى خویش چه مىتواند بخواهد که از دایره این قدرت خارج باشد!؟ پس دست طلب به سوى او دراز مىکند و از آن که داراى قدرت بىاندازه است مدد مىجوید.
داشتن چنین نگاهى به هنگام دعا، بسیار کارساز است. قرآن کریم نیز بر این امر تاکید دارد که به هنگام دعا، حالت تضرّع داشته باشید:
«اُدْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَهً وَلا تَعْتَدُوا» اعراف (۷): ۵۵٫
پروردگارتان را از روى فروتنى و زارى و مخفیانه بخوانید [و از آداب و شرایط دعا تجاوز نکنید].
اظهار عجز در مقابل حضرت حق، علاوه بر عرض نیاز و اقرار به ناتوانى خویش، بزرگداشت حضرت اوست. و این امر، ایمان به قدرت او را در دل مىپروراند، تا این که بنده ضعیف بداند تکیهگاهى استوار برگزیده و امیدش را به او معطوف داشته است.
بخش اول خطبه یکصد و نهم نهج البلاغه امیر المؤمنین على علیه السلام به بیان قدرت الهى و عظمت بىمانند او پرداخته است؛ ایشان مىفرماید:
«کُلُّ شَیْءٍ خَاشِعٌ لَهُ وَکُلُّ شَیْءٍ قَائِمٌ بِهِ غِنَى کُلِّ فَقِیرٍ وَعِزُّ کُلِّ ذَلِیلٍ وَقُوَّهُ کُلِّ ضَعِیفٍ وَمَفْزَعُ کُلِّ مَلْهُوفٍ…»
همه چیز فروتن براى او و هر چیزى قائم به اوست؛ بىنیازى هر نیازمند، و عزّت هر ذلیل، و قدرت هر ناتوان، و پناهگاه هر ستمرسیده است.
نهج البلاغه: خطبه ۱۰۹٫
او همان خدایى است که در برابر بخشش خود، چشم طمع ندارد و از بنده ضعیف خود عوض طلب نمىکند.
بنده هرچند سر به سراى ربوبى بساید و از کردار خویش عذر آورد، نباید خود را مستحق و سزاوار بخشش بداند، چرا که حق بندگى خداوند مهربان عظیم است و قصور و تقصیر ما بسیار، پس چه جاى استحقاق بخشش است؟
با این حال اگر پروردگار، گناه بپوشاند و عیب مستور دارد و حتى آن را بر ملائک مقرّب نیز مخفى نماید، چه نامى جز «هبه» مىتوان بر آن گذاشت؟
همان بخششى که نه غرضى در آن است و نه عوضى در مقابل آن طلب مىشود.
درخواست بهره فراوان از تمام نعمتها و خیرات:
وَأَنْ تُوَفِّرَ حَظّى مِنْ کُلِّ خَیْرٍ أَنْزَلْتَهُ، أَوْ إِحْسانٍ فَضَّلْتَهُأَوْ بِرٍ نَشَرْتَهُ، أَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ، أَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ، أَوْ خَطَأٍ تَسْتُرُهُ
از تو مىخواهم که نصیب مرا از هر خیرى که نازل کردى، یا احسانى که تفضّل فرمودى، یا نیکى و برّى که منتشر ساختى، یا رزقى که مىگسترانى، یا گناهى که مىآمرزى، یا خطایى که مىپوشانى، کامل قرار دهى.
این مطلب در دعاهاى دیگر اهل بیت علیهم السلام نیز دیده مىشود.
مرحوم «کفعمى رحمه الله» در البلد الأمین و «سید ابن طاووس رحمه الله» در کتاب شریف اقبال الأعمال براى روز نوزدهم ماه مبارک رمضان از قول امام زین العابدین علیه السلام چنین دعایى نقل مىکنند:
«اللّاهُمَّ وَفِّرْ فیهِ حَظّى مِنْ بَرَکاتِهِ، وَسَهِّلْ سَبیلى الى حِیازَهِ خَیْراتِهِ»
پروردگارا، بهره مرا از برکات این روز فراوان گردان و راه مرا براى به دست آوردن خیرات این روز آسان گردان.
اقبال الأعمال: ۱۹۰؛ البلد الأمین: ۲۲۱٫
تمام خیراتى که از جانب حضرت پروردگار به بندگان مىرسد، موهبتى است که از آن مقام عالى بر بندگان نازل مىشود.
امیر المؤمنین على علیه السلام مىفرمایند:
«لَیْسَ الْخَیْرَ أَنْ یَکْثُرَ مَالُکَ وَوَلَدُکَ وَلاکِنَّ الْخَیْرَ أَنْ یَکْثُرَ عِلْمُکَ وَأَنْ یَعْظُمَ حِلْمُکَ وَأَنْ تُبَاهِیَ النَّاسَ بِعِبَادَهِ رَبِّکَ فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَإِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ
وَ لا خَیْرَ فِى الدُّنْیَا إِلّا لِرَجُلَیْنِ رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ یَتَدَارَکُهَا بِالتَّوْبَهِ وَرَجُلٍ یُسَارِعُ فِى الْخَیْرَاتِ»
خیر، افزون شدن مال و فرزند نیست، بلکه خیر آن است که دانشت زیاد، و بردبارىات بزرگ گردد، و به بندگى پروردگارت به مردم مباهات نمایى، پس اگر خوبى کردى خدا را شکر کنى، و اگر بدى نمودى به طلب مغفرت برخیزى.
خیرى در دنیا نیست مگر براى دو نفر؛ مردى که مرتکب گناهانى شده و با توبه جبران نماید، و مردى که به جانب کارهاى خیر مىشتابد.
نهج البلاغه: حکمت ۹۴٫
نیکىهاى پروردگار را نمىتوان نتیجه قابلیتهاى بندگان دانست؛ چرا که حقِّ بندگى، سنگین است و توان قابلیت انسان، اندک؛ پس نیکىها و احسان حضرت حق را نمىتوان چیزى جز تفضّل و مرحمت از جانب او دانست که:
«إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَاکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَشْکُرُونَ» بقره (۲): ۲۴۳٫
همانا خدا نسبت به مردم داراى فضل و احسان است، ولى بیشتر مردم سپاس نمىگزارند.
«برّ» به تمامى خیرهایى گفته مىشود که از روى لطف و کرم، به صورت گسترده و فراوان در اختیار اهل عالم قرار مىگیرد
و تعبیر امیر المؤمنین على علیه السلام به «انتشار» نیز نشانگر همین گستردگى و فراوانى است.
گرچه گستردگى خیرات و نیکىها و مبرّات الهى را مىتوان شامل روزى مادى نیز دانست، ولى با این حال، امیر المؤمنین على علیه السلام، درخواست بهرهمندى فراوان از روزى دنیایى را به صورت جداگانه مطرح مىنماید؛
چرا که بندگىِ بندگان الهى و شناخت حقّ عبودیّت، و اتصال معرفتى به حضرت حق، در گرو سلامتِ وجود و بهرهمندى از نعمتهاى مادى است، چنان که رسول خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید:
«نِعمَ العَونُ عَلَى تَقوَى اللَّهِ الغِنى»
بىنیازى، کمککار خوبى براى [رسیدن به] تقواى الهى است.
الکافى: ۵/ ۷۱، باب الاستعانه بالدنیا على الآخره، حدیث ۱٫
ذکر نعمتها و برکات الهى، مؤمنان را از یادآورى گناهان باز نمىدارد.
حضرت، پس از اشاره به تمام نعماتى که ذکر شد، بهرهمندى کامل از بخشش گناهان و پوشش خطاها را نیز طلب مىکند.
یادآورى گناهان پس از ذکر نعمتها، در ترغیب بنده به استغفار و طلب بخشش تأثیر بسیار دارد.
او مىداند که به واسطه خیراتى که خداوند بر او نازل فرموده، و احسانى که مرحمت نموده، و نیکىهایى که گسترانده و روزىهاى گستردهاى که عطا نموده، مورد توجّه پروردگار است، و پس از این عنایت و توجّه است که کردار ناشایست خویش را غیر متناسب با لطف و عنایت خداى خود مىبیند و بخشش آن را طلب مىکند.
صفاتى از حضرت حق:
امیر المؤمنین على علیه السلام در این فراز نورانى، پیش از عرض حاجت، به صفاتى از صفات حضرت حق اشاره مىبرد که براى رو به رو شدن با حضرت پروردگار و انتخاب شیوه درخواست از او بسیار کارساز است.
یَا رَبِّ
حضرت حق، بندگان را از عدم محض به جهان هستى آورده و آنان را به مقتضاى صفت ربوبىِ خود، به نیکوترین وجه پرورانده است.
پروردگارى که بندگى درگاهش نشان افتخار بر سینه اهل ایمان، و ربوبیت او مایه عزّت آنان است.
چنان که امیر المؤمنین على علیه السلام در مناجات خود با حضرت پروردگار عرض مىکند:
«کَفى بى عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً، وَکَفى بى فَخْراً أَنْ تَکُونَ لى رَبّاً»
همین عزّت براى من بس که تو پروردگار من باشى، و این افتخار براى من کافى که بنده تو باشم.
گروهى از عارفان و اولیا و عاشقان و صادقان بر این عقیدهاند که کلمه مبارکه «ربّ» که به معناى مالک و صاحباختیارى است که عاشقانه و حکیمانه مملوکش را تربیت مىکند، اسم اعظم است،
و انسان با توسل به آن، مورد رحمت حق قرار مىگیرد و گرهها از کارش گشوده مىشود و بلکه گناهانش مورد آمرزش و معاصى و خطاهایش با آب آمرزش شسته و پاک مىگردد.
شاید راز توسل همه انبیا و امامان، در هنگام دعا و مناجات و راز و نیاز و گرفتارى و مصیبت به این نام مبارک، این باشد که کلمه «ربّ» را اسم اعظم حق مىدانستند.
آدم و حوا علیهما السلام به هنگام توبه عرضه داشتند:
«رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَإِن لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَتَرْحَمْنا لَنَکونَنَّ مِنَ الخاسِرینَ» اعراف (۷): ۲۳٫
پروردگارا، ما به خود ستم ورزیدیم، و اگر ما را نیامرزى و به ما رحم نکنى، هرآینه از زیانکاران خواهیم شد.
حضرت نوح علیه السلام پس از نهصد و پنجاه سال ستم دیدن از کفار و عاجز شدن از هدایت آنان و مضطر شدن، عرضه داشت:
«رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الأَرْضِ مِنَ الکَافِرِینَ دَیَّاراً» نوح (۷۱): ۲۶٫
پروردگارا، احدى از کافران را بر روى زمین وا مگذار.
حضرت ابراهیم علیه السلام در دعا و مناجاتش گفت:
«رَبِّ هَبْ لِى حُکْماً وَأَلْحِقْنِى بِالصَّالِحینَ» شعراء (۲۶): ۸۳٫
پروردگارم، به من حکومت عطا کن و مرا به شایستگان ملحق فرما.
حضرت موسى علیه السلام به هنگام احتیاج و نیاز عرضه داشت:
«رَبِّ إِنِّى لِمَآ أَنْزَلْتَ إِلَىَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» قصص (۲۸): ۲۴٫
پروردگارم، من به خیرى که تو بر من نازل کنى نیازمندم.
حضرت سلیمان علیه السلام در درخواست آمرزش، و یافتن حکومتى بىنظیر، عرضه داشت:
«رَبِّ اِغفِرْ لِى وَهَبْ لِى مُلْکاً لَایَنْبَغِى لِأَحَدٍ مِن بَعْدِى. ص (۳۸): ۳۵٫
پروردگارم، مرا بیامرز و به من حکومتى که پس از من سزاوار کسى نباشد، عطا کن.
حضرت زکریا علیه السلام هنگام درخواست فرزند عرضه داشت:
«رَبِّ لَاتَذَرْنِى فَرْداً وَأَنْتَ خَیْرُ الوَارِثِینَ» انبیاء (۲۱): ۸۹٫
پروردگارم، مرا تنها وا مگذار و تو بهترین وارثانى.
حضرت یوسف علیه السلام در مقام شکرگزارى و درخواست حاجت، عرضه داشت:
«رَبِّ قَدْ ءاتَیْتَنى مِنَ المُلْکِ وَعَلَّمْتَنى مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ فَاطِرَ السَّماواتِ وَالأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّى فِى الدُّنْیا وَالآخِرَهِ تَوَفَّنى مُسْلِماً وَأَلْحِقْنى بِالصَّالِحینَ»
پروردگارم، تو بخشى از حکومت را به من عطا کردى و برخى از تعبیر خوابها را به من آموختى. اى آفریننده آسمانها و زمین، تو سرپرست من در دنیا و آخرتى، مرا در حال تسلیم به خودت بمیران و به گروه شایستگانم ملحق فرما.
یوسف (۱۲): ۱۰۱٫
خداوند، دعاى حضرت ایوب علیه السلام در شدت بلا و مصیبت را چنین یاد مىکند:
«وَأَیُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّى مَسَّنِىَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ» انبیاء (۲۱): ۸۳٫
و ایوب را [یاد کن] هنگامى که پروردگارش را ندا داد که پریشانى و بلا به من رسیده و تو مهربانترین مهربانانى.
و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله عرضه داشت:
«وَقُل رَبِّ اِغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمینَ» مؤمنون (۲۳): ۱۱۸٫
و بگو: پروردگارم، مرا بیامرز و به من رحم کن، که تو بهترین رحمکنندگانى.
صالحان و مؤمنان هنگام اندیشه در آفرینش آسمانها و زمین عرضه داشتند:
«رَبَّنا ما خَلَقْتَ هاذا باطِلاً» آل عمران (۳): ۱۹۱٫
اى پروردگار ما، تو این آسمان و زمین را بیهوده و باطل نیافریدهاى.
و ابلیس هم که در نهایت تکبر و عصیان بود، با توسل به این نام تا روز قیامت درخواست مهلت کرد:
«قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِى إِلَى یَوْمِ یُبْعَثونَ» حجر (۱۵): ۳۶؛ ص (۳۸): ۷۹٫
گفت: مرا تا زمانى که همگان برانگیخته مىشوند مهلت ده.
«عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: مَنْ قَالَ یَا اللَّهُ یَا رَبِّ سَبْعَ مَرَّاتٍ ثُمَّ سَأَلَ مَا شَاءَ أُسْتُجِیبَ لَهُ». مستدرک الوسائل: ۵/ ۲۱۹، باب ۳۱، حدیث ۵۷۳۵٫
از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت شده:
هرکس هفت بار بگوید: «یا اللّه یا ربّ» خدا دعایش را اجابت مىکند.
«عَنْهُ صلى الله علیه و آله: إِذَا قَالَ الْعَبْدُ: یَا رَبِّ، یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: لَبَّیْکَ، وَإِذَا قَالَهَا ثَانِیاً وَثَالِثاً، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: لَبَّیْکَ عَبْدِی سَلْ تُعْطَ».
هنگامى که بنده مؤمن یک بار بگوید: «یا رَبِّ» حضرت حق مىفرماید: «لبیک» و چون بار دوم و سوم خدا را با این نام بخواند، ندا رسد: بخواه تا عطا کنم.
مستدرک الوسائل: ۵/ ۲۲۰، باب ۳۱، حدیث ۵۷۳۸٫ روایات متعددى در این باب در کتابهاى: الکافى: ۲/ ۵۲۰، باب من قال یا رب؛ وسائل الشیعه: ۷/ ۲۸۵ باب ۳۲؛ مستدرک الوسائل: ۵/ ۲۱۹، باب ۳۱؛ بحار الأنوار: ۹۰/ ۲۳۳، باب ۱۲ و… موجود است.
یَا إِلاهِی وَسَیِّدِی وَمَوْلایَ
الوهیت و خدایىِ پروردگار، که مؤمنان حقیقىِ درگاهش، پروردگارى جز او نمىدانند و سر بر آستانِ جز او فرود نمىآورند، و روز و شب خویش را با نداى عاشقانه «لا الهَ اِلّا اللّه» لبریز مىدارند.
همان گفتار ملکوتى که به گفته رسول معظم اسلام صلى الله علیه و آله به همراه استغفار، برترین عبادت است.
عن الصادق علیه السلام قال: قال رسول اللَّه صلى الله علیه و آله: «الاستغفار وقول لا اله إلّااللَّه خیرُ العباده قال اللَّه العزیز الجبار: «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ».
استغفار، و گفتن لا الهَ إِلّا اللّه، بهترین عبادت است؛ خداى عزیز و جبّار مىفرماید: پس بدان که هیچ معبودى جز خدا نیست. [بنا بر این بر معرفت و آگاهیت نسبتِ به حق استوار باش] و پوشاندن تبعاتى را که به ناحق از کردار و گفتار مردم درباره تو پدید آمده از خدا بخواه، و براى زنان و مردان مؤمن طلب آمرزش کن.
الکافى: ۲/ ۵۰۶، باب الاستغفار، حدیث ۶٫
در نظر بندگان مؤمن، سیادت و عظمت و کبریایى و بزرگى، تنها از آنِ اوست.
همان بلندمرتبهاى که بندگانش به کُرنِش در برابر او بر تمام عالم برترى مىیابند.
«فَأَوْلِیائِهِ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ»
اولیاء او، به برکت عزّت او، عزّت مىیابند.
مفاتیح الجنان: دعاى عرفه؛ اقبال الأعمال: ۳۴۳٫
«لا الهَ اِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً سَجَدْتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً»
قطعاً و یقیناً معبودى غیر از اللّه وجود ندارد، و این را با حال بندگى و بردگى مىگویم که معبودى غیر از اللّه نیست.
الکافى: ۳/ ۳۲۳، باب السجود، حدیث ۹؛ وسائل الشیعه: ۶/ ۳۴۱، باب ۲، حدیث ۸۱۲۷٫
خداوند زمامدار امور بندگان است.
صلاح او صلاح بنده است و اراده او منت بر عبد. و خواست بندگان تابع خواست محبوب است.
«یَا عَلِیماً بِضُرِّی وَمَسْکَنَتِی».
«من بنده بیچاره و درماندهاى هستم که به حال او واقفى، پس مرا دریاب.»
امیر المؤمنین على علیه السلام در برابر حضرت پروردگار، به ضُرّ و مسکنت خود اقرار مىکند، چنان که خداوند در بیان مناجات ایوب نبى علیه السلام مىفرماید:
«وَأَیُّوبَ إِذْ نَادى رَبَّهُ أَنِّى مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
و ایوب را [یاد کن] هنگامى که پروردگارش را ندا داد که مرا آسیب و سختى رسیده و تو مهربانترین مهربانانى.
خداوند نیز پاسخ پیامبرش ایوب را چنین داد:
«فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَکَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَیْناهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنا وَذِکْرى لِلْعابِدینَ»
پس ندایش را اجابت کردیم و آنچه از آسیب و سختى به او بود برطرف نمودیم، و خانوادهاش را [که در حادثهها از دستش رفته بودند] و مانندشان را همراه با آنان به او عطا کردیم، که رحمتى از سوى ما و مایه پند و تذکّرى براى عبادتکنندگان بود.
انبیاء (۲۱): ۸۳، و ۸۴٫
و بدین بیان، رحمت خداوند را متوجّه خود ساخت.
«یَا خَبِیراً بِفَقْرِی وَفَاقَتِی».
آگاهى به فقر و تهىدستى بندگان:
امیر المؤمنین علیه السلام همچون نداى پیشین، هم به فقر و تهىدستى خویش اقرار مىنماید، و هم بر این مطلب اعتراف دارد که پروردگار عالم و حکیم، از فقر بنده خویش با خبر است
و این عرض حاجت از جانب نیازمندى است به سوى بىنیاز، تا حاجت او را برآورده سازد و در پرتو این فقر و نیاز، درگاهنشینِ حضرت دوست باشد.
توسل جستن به حق پروردگار:
امیر المؤمنین على علیه السلام خداوند را به حقّى که بر بندگان دارد قسم مىدهد. این حقّى است که شناخت حقیقت آن ممکن نخواهد بود، چنان که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام پس از نماز خود چنین عرض مىکردند:
«وَأَسأَلُکَ بِحَقِّکَ العظیمِ اَلَّذى لا یَعلَمُ کُنْهَهُ سِواک»
و از تو مىخواهم به آن حق بزرگى که جز تو کسى کُنه آن را نمىداند.
جمال الأسبوع: ۲۶۷٫
امیر المؤمنین على علیه السلام در آغاز دو خطبه از نهج البلاغه از خداوند براى رعایت حقوق الهى یارى مىطلبد.
«الحَمْدُ لِلّاهِ… وَنَسْتَعِینُهُ عَلَى رِعَایَهِ حُقُوقِهِ»
ستایش مخصوص خداوند است… و براى مراعات حقوقش از او یارى مىطلبیم.
نهج البلاغه: خطبه ۱۰۰٫
«أَحْمَدُهُ… وَأَسْتَعِینُهُ عَلَى وَظَائِفِ حُقُوقِهِ»
او را سپاس مىگویم… و براى اداى حقوقش از او کمک مىطلبم.
نهج البلاغه، خطبه ۱۹۰٫
و در خطبه معروفشان در صفین که حقِّ والى بر رعیّت، و رعیّت بر والى را متذکّر شده و سختى رعایت حق و دیگر مسائل را مطرح مىنماید، در عبارتى موجز مىفرماید که حق خداوند بر بندگان، رعایت فرمانهاى اوست.
«وَلاکِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ یُطِیعُوهُ وَجَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَیْهِ مُضَاعَفَهَ الثَّوَابِ تَفَضُّلاً مِنْهُ».
ولى حقّش را بر بندگان چنین مقرّر فرمود که او را بندگى کنند، و مزد عبادت را بر عهده خود براى بندگان چندبرابر قرار داد؛ به علّت فضل و کرمى که دارد.
نهج البلاغه: خطبه ۲۱۶٫
پر واضح است که بجاى آوردن حق مولى الموالى- چنانکه باید و شاید- امکانپذیر نیست، پس باید خداوند بزرگ را سوگند داد که یارى کند تا در حد امکان بنده ناتوان، حقش را بجا آورد.
قداست حضرت حق:
قسم دادن پروردگار به قداست و تنزّهش، اعتراف به مقام ربوبى حضرت حق و نشانگر بندگى بنده نسبت به پروردگار خویش است.
خداوند متعال در دو آیه از قرآن کریم، خود را به صفت «قدوس» خوانده است:
«هُوَ اللَّهُ الَّذى لا إِلاهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ» حشر (۵۹): ۲۳٫
اوست خدایى که جز او هیچ معبودى نیست، همان فرمانرواى پاک.
«یُسَبِّحُ لِلَّاهِ ما فِى السَّماواتِ وَما فِى الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ» جمعه (۶۲): ۱٫
آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، خدا را [به پاک بودن از هر عیب و نقصى] مىستایند، خدایى که فرمانرواى هستى و بىنهایت پاکیزه است.
مرحوم «طبرسى رحمه الله» در مجمع البیان مىگوید:
«قدوس یعنى سزاوار تعظیم و آن که از هر نقصى پاک است». مجمع البیان: ۱۰/ ۴۲۹٫
بنابراین، خداوند پاک و منزه از هر عیب و نقص است.
صفات و اسماى اعظم الهى:
همچون امیر المؤمنین و دیگر معصومین، خدا را با اسمای حسنایش و نامهای اعظمش بخوانیم تا بلند مرتبگى حضرتش را در منظر خود یادآور شویم و آنگاه از او طلب حاجت کنیم.
اسم اعظم از دیر باز براى مسلمانان و مؤمنان منشأ سؤال و ابهام بوده است؛ چنان که امیر المؤمنین على علیه السلام «زاذان» را با عنایت اسم اعظم، حافظ قرآن نمود و نیز دیگر وقایعى که فهم عموم از آن عاجز بود.
«سَعْدٍ الْخَفَّافِ عَنْ زَاذَانَ أَبِی عَمْرٍو قُلْتُ لَهُ: یَا زَاذَانُ! إِنَّکَ لَتَقْرَأُ الْقُرْآنَ فَتُحْسِنُ قِرَاءَتَهُ فَعَلَى مَنْ قَرَأْتَ؟ قَالَ: فَتَبَسَّمَ ثُمَّ قَالَ: إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلامِ مَرَّ بِی وَأَنَا أُنْشِدُ الشِّعْرَ وَکَانَ لِی خُلُقٌ حَسَنٌ فَأَعْجَبَهُ صَوْتِی
فَقَالَ: یَا زَاذَانُ، فَهَلّا بِالْقُرْآنِ؟ قُلْتُ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ! وَکَیْفَ لِی بِالْقُرْآنِ؟ فَوَ اللَّهِ مَا أَقْرَأُ مِنْهُ إِلّا بِقَدْرِ مَا أُصَلِّی بِهِ.
قَالَ: فَادْنُ مِنِّی. فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَتَکَلَّمَ فِی أُذُنِی بِکَلامٍ مَا عَرَفْتُهُ وَلا عَلِمْتُ مَا یَقُولُ ثُمَّ قَالَ: افْتَحْ فَاکَ، فَتَفَلَ فِی فِیَّ فَوَ اللَّهِ مَا زَالَتْ قَدَمِی مِنْ عِنْدِهِ حَتَّى حَفِظْتُ الْقُرْآنَ بِإِعْرَابِهِ وَهَمْزِهِ وَمَا احْتَجْتُ أَنْ أَسْأَلَ عَنْهُ أَحَداً بَعْدَ مَوْقِفِی ذالِکَ.
قَالَ سَعْد: فَقَصَصْتُ قِصَّهَ زَاذَانَ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلامِ قَالَ: «صَدَقَ زَاذَانُ، إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام دَعَا لِزَاذَانَ بِالاسْمِ الْأَعْظَمِ الَّذِی لا یُرَدُّ».
«سعد خفّاف» مىگوید: به «زاذان» گفتم: تو قرآن را خوب تلاوت مىکنى، چگونه یاد گرفتى؟ تبسمى کرد و گفت: روزى امیر المؤمنین علیه السلام از کنار من گذشت و من شعر مىخواندم و اخلاق خوبى داشتم. از صدایم خوشش آمد.
فرمود: اى زاذان! چرا قرآن حفظ نکردهاى؟ گفتم: بیش از دو سوره که در نماز مىخوانم، از قرآن چیزى نمىدانم. فرمود: نزدیک بیا. پس نزدیک او رفتم. در گوشم چیزهایى گفت که نفهمیدم چیست.
سپس فرمود: «دهانت را باز کن، از آب دهان مبارک خود در دهان من انداخت» به خدا سوگند وقتى که از کنار او برخاستم تمام قرآن را با اعرابش حفظ بودم، بعد از آن هیچ مشکلى نداشتم که از آن بپرسم.
سعد مىگوید: داستان زاذان را براى امام باقر علیه السلام نقل کردم فرمود: زاذان راست مىگوید: على علیه السلام با اسم اعظمى که هیچ وقت رد نمىشود، براى زاذان دعا نمود.
الخرائج والجرائح: ۱/ ۱۹۵، باب الثانى فى معجزات امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام؛ بحار الأنوار: ۴۱/ ۱۹۵، باب ۱۱۰، حدیث ۶٫
آن که علم بعض از کتاب نزد او بود که به امر سلیمان نبى علیه السلام تخت پادشاهى «بلقیس» را در کمتر از یک چشم بر هم زدن از سرزمین سبأ به نزد سلیمان علیه السلام آورد، اسم اعظم الهى مىدانست.
«الّذی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ». نمل (۲۷): ۴۰٫
در احادیث اهل بیت علیهم السلام بسیار آمده است که آن کس «آصف بن برخیا» وصى حضرت سلیمان علیه السلام بوده و این امر، به خواستِ سلیمان نبى علیه السلام براى شناسانده شدن جایگاه وصى او صورت پذیرفت.
در کتاب شریف عیون أخبار الرضا علیه السلام: ۱/ ۱۰۳، باب ۸ حدیث ۶، از امام موسى بن جعفر علیهما السلام در ضمن حدیثى طولانى روایت شده است که آن حضرت فرمود:
«إِنّى أَدعُو اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ بِاسْمِهِ العَظیمِ الَّذى دَعا آصِف».
من خداى عزّ و جلّ را به همان اسم اعظمى مىخوانم که آصف [بن برخیا] به آن دعا کرد.
در کتاب بصائر الدرجات: ۲۰۸، باب ۱۳، حدیث ۳، نیز آمده است:
«عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ عَلَى ثَلاثَهٍ وَسَبْعِینَ حَرْفاً وَإِنَّمَا کَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَکَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ سَرِیرِ بِلْقِیسَ حَتَّى تَنَاوَلَ السَّرِیرَ بِیَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ کَمَا کَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَهِ عَیْنٍ
وَنَحْنُ عِنْدَنَا مِنَ الاسْمِ الْأَعْظَمِ اثْنَانِ وَسَبْعُونَ حَرْفاً وَحَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى اسْتَأْثَرَ بِهِ فِى عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَهُ وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.»
به راستى نام خدا که اعظم است، هفتاد و سه حرف است و همانا یک حرف از آن را آصف داشت و آن را به زبان آورد و زمین میان او و میان تخت بلقیس (از بیت المقدس تا صنعاى یمن- در حدود دو ماه راه) تا شد و به هم درنوردید تا آن تخت به دستش رسید و سپس زمین به حال خود برگشت، این کار در کمتر از یک چشم بر هم زدن انجام شد.
هفتاد و دو حرف از اسم اعظم نزد ما است و یک حرف از آن، مخصوص خدا است که براى خویش در علم غیب برگزیده «و لا حَولَ وَ لا قُوّهَ اِلّا باللهِ العَلىِّ العَظیمِ».
و در الکافى: ۱/ ۲۳۰، نیز روایتى قریب به این مضمون آمده است.
«شیخ صدوق رحمه الله» در کتاب شریف من لا یحضره الفقیه از «جویریّه بن مسهّر» روایت مىکند:
پس از بازگشت از جنگ با خوارج، به همراه امیر المؤمنین على علیه السلام به سرزمین بابل رسیدیم. زمان نماز عصر رسید، ولى آن حضرت از نماز خواندن در آن سرزمین امتناع ورزیده، جمعیت را ترک نمودند. من نیز به دنبال آن حضرت رفتم تا آن که پس از غروب خورشید به سرزمینى رسیدیم.
آنجا وضو ساخت و کلامى فرمود که نفهمیدم سپس نواى اذان داد. به خدا سوگند خورشید را دیدم که از بین دو کوه صداکنان خارج شد- و به محل فضیلت نماز عصر بازگشت-
به همراه ایشان نماز خواندیم. وقتى از نماز فارغ شدیم، خورشید به موقعیت پیشین خود بازگشت و تاریکى همهجا را فرا گرفت، آنگاه امیر المؤمنین علیه السلام بر من نظر افکند و فرمود:
اى «جویریه بن مسهّر»، همانا خداى عزّ و جلّ مىفرماید: «پس به نام پروردگار بزرگت تسبیح گوى» من نیز خداى عزّ و جلّ را به نام عظیمش خواندم و او خورشید را براى من بازگرداند»
«یا جُوَیْریَّه بْنَ مُسَهَّر، إنَّ اللَّهَ یَقُول: «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ» وإنّى سَألتُ اللَّهَ باسمِهِ العَظیم فَرَدَّ عَلَیّ الشَّمس». من لا یحضره الفقیه: ۱/ ۲۰۳- ۲۰۴، حدیث ۶۱۱٫
از خدا چه بخواهیم؟
- دوام ذکر
حضرت على علیه السلام، تمامى اوقات را آبادشده به یاد خدا مىخواهد.
امیر المؤمنین على علیه السلام مىفرماید:
«إِنَّ أَنفاسَکَ أَجزاءُ عُمرکَ فلا تُفِنها إلا فى طاعَهٍ تُزلِفُکَ»
همانا (تک تک) نَفَسهاى تو، اجزاى عمر توست. پس آنها را جز در طاعتى که تو را به خدا نزدیک مىسازد صرف نکن.
غرر الحکم: ۱۶۰، باب ضیاع الأعمار، حدیث ۳۰۶۰٫
تنها یاد خداوند است که مىتواند قلب آدمى را پیراسته نماید و آن را به روضه رضوان و فردوس الهى مبدل سازد.
«أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» رعد (۱۳): ۲۸٫
آگاه باشید دلها فقط به یاد خدا آرام مىگیرد.
مرحوم «علامه مجلسى رحمه الله» با استناد به این آیه شریفه مىگوید:
«همانا نفس آدمى به وسیله معارف الهى شادى و ابتهاج مىیابد.» بحار الأنوار: ۶/ ۲۰۸، باب ۸٫
و این همان آبادانى و سلامتى است که به برکت یاد الهى نصیب قلب مؤمنان مىشود.
- خدمتگذارى پیوسته
حیات و زندگى انسان- که موهبتى الهى است- زمانى قدر دانسته مىشود که مطابق با خواسته حضرت ذو المن بگذرد.
حضرت على علیه السلام از خداوندِ خویش مىخواهد تا لحظه لحظه حیات و زندگىاش صرف خدمت مداوم براى حضرت حق گردد.
بدیهى است که خداى متعال هرگز به خدمتى نیاز نداشته و حتى عبادت خالصانه بندگان، نیازى را از او برطرف نمى کند:
«فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ
لِأَنَّهُ لا تَضُرُّهُ مَعْصِیَهُ مَنْ عَصَاهُ وَلا تَنْفَعُهُ طَاعَهُ مَنْ أَطَاعَهُ»
خداى سبحان و برتر از همگان، جهانیان را آفرید در حالى که بىنیاز بود از طاعتشان و در امان بود از نافرمانىشان. چرا که از نافرمانى آن که او را عصیان کند به او زیانى نرسد، و طاعت آنکس که فرمانش را برد به او سودى ندهد.
نهج البلاغه: خطبه ۱۹۳٫
فرهنگ جامع و کامل اسلام مىگوید: انسان یک موجود اجتماعى است و براى رسیدن به سعادت به شدت نیازمند برقرار کردن ارتباطات صحیح میان خود و همنوعان است.
امام صادق علیه السلام مىفرماید:
«کَانَ رَجُلٌ جَالِسٌ عِنْدَ أَبِى فَقَالَ: اللّاهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ فَقَالَ لَهُ أَبِى: لا تَقُلْ هاکَذَا وَلاکِنْ قُلْ: اللّاهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ شِرَارِ خَلْقِکَ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لا یَسْتَغْنِى عَنْ أَخیهِ الْمُؤْمِنِ»
مردى در حضور پدرم نشسته بود و گفت: خدایا، ما را از همه خَلقت بىنیاز گردان.
امام فرمود: چنین مگو، بگو، خدایا، ما را از آفریدگان شرورت بىنیاز فرما، چرا که مؤمن از برادر مؤمنش بىنیاز نیست.
تحف العقول: ۲۹۳؛ بحار الأنوار: ۷۵/ ۱۷۲، باب ۲۲، ذیل حدیث ۵٫
حال که انسان ناگزیر به ارتباط و پیوند میان خود و دیگران است، باید براى رسیدن به اهداف والاى الهى که کاشف از اغراض و اهداف خلقت اوست کوشش نماید.
در فرهنگ اسلامى مردم عیال خداى متعالاند و هر کس به انسانى خدمت کند گویى به خود پروردگار خدمت کرده است. امام صادق علیه السلام مىفرماید: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:
«الْخَلْقُ عِیَالُ اللَّهِ فَأَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِیَالَ اللَّهِ وَأَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَیْتٍ سُرُوراً»
الکافى: ۲/ ۱۶۴، حدیث ۶؛ وسائل الشیعه: ۱۶/ ۳۴۱، باب ۲۲، حدیث ۲۱۷۱۲٫
مخلوقات عیال خدا هستند، و محبوبترین آنها نزد خدا، کسى است که به عیال خدا سود دهد، و به خانوادهاى شادى رساند.
چنانکه پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در روایتى دیگر مىفرماید:
«الْخَلْقُ عِیَالُ اللَّهِ تَعَالَى فَأَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِیَالَ اللَّهِ أَوْ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَیْتٍ سُرُوراً، وَمَشْیٌ مَعَ أَخٍ مُسْلِمٍ فِی حَاجَتِهِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنِ اعْتِکَافِ شَهْرَیْنِ فِى الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ»
النوادر «راوندى»: ۱۱؛ بحار الأنوار: ۷۱/ ۳۱۶، باب ۲۰، ذیل حدیث ۷۳٫
مردم، عیال و نانخورهاى خدا هستند، و محبوبترین بندگان در پیشگاه خداوند، کسانى هستند که نفع آنها به بندگان خدا برسد، یا به کانون خانوادهاى خوشحالى وارد کنند، و هرکس براى رفع گرفتارى برادر مسلمان خود، همراه او حرکت کند، این عمل در پیشگاهخداوند، از دو ماه اعتکاف و عبادت در مسجد الحرام محبوبتر خواهد بود.
در احادیث قدسیه و دیگر روایات، چنان ارزش و بهایى به مؤمن داده شده که احترام به او را احترام به خدا به حساب آوردهاند و توهین به او را توهین به خدا شمردهاند.
رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره صدقه دادن فرمود:
«تَصَدَّقُوا وداوُوا مَرضاکُمْ بِالصَّدَقَهِ، فَإِنَّ الصدَقَهَ تَدْفَعُ عَنِ الأَعراضِ وَالأَمراضِ وَهِىَ زیادهٌ فى أَعمارِکُمْ وحَسَناتِکُم.»
کنز العمال: ۶/ ۳۷۱، حدیث ۱۶۱۱۳؛ میزان الحکمه: ۷/ ۳۰۳۸، باب الصدقه، حدیث ۱۰۳۶۰٫
صدقه بپردازید و بیمارانتان را با صدقه مداواکنید، مسلماً صدقه ناراحتىهاى زایلشدنى و بیمارىها را دفع مىکند، صدقه عمر شما و خوبىهایتان را مىافزاید.
سفارشی از امام علی علیه السلام به کمیل:
«وَقَالَ علیه السلام لِکُمَیْلِ بْنِ زِیَادٍ النَّخَعِیِّ: یَا کُمَیْلُ مُرْ أَهْلَکَ أَنْ یَرُوحُوا فِی کَسْبِ الْمَکَارِمِ وَیُدْلِجُوا فِی حَاجَهِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ فَوَالَّذِی وَسِعَ سَمْعُهُ الأَصْوَاتَ مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلّا وَخَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِنْ ذالِکَ السُّرُورِ لُطْفاً فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَهٌ جَرَى إِلَیْهَا کَالْمَاءِ فِی انْحِدَارِهِ حَتَّى یَطْرُدَهَا عَنْهُ کَمَا تُطْرَدُ غَرِیبَهُ الإِبِلِ».
نهج البلاغه: خطبه ۱۴۳٫
اى کمیل، مردم خود را فرمان بده که روز را به دنبال به دست آوردن مکارم بروند و شب را از پى قضاى حاجت خفتهها باشند.
قسم به کسى که شنواییش آوازها را فرا گرفته، احدى دلى را شاد نکند مگر این که خداوند براى وى از آن شادى لطفى بیافریند، و چون بلایى به او رسد آن لطف همانند آب به سوى آن روان گردد تا آن بلا را از او دور کند همانگونه که شتر غریب را از آبگاه دور نمایند.
امام صادق علیه السلام فرمود:
مَن قَضَى لِأَخیهِ المُؤمِنِ حَاجهً قَضَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ یَومَ القِیامَهِ مِائَهَ أَلفِ حاجَهٍ مِن ذلکَ أَوَّلُها الجَنَّهُ
کسىکه یک حاجت از برادر مؤمنش روا کند، خداى عز و جل روز قیامت صد هزار حاجت از این نوع حاجت براى او روا کند که نخستینش بهشت است.
الکافى: ۲/ ۱۹۲، باب قضاء حاجه المؤمن، حدیث ۱؛ وسائل الشیعه: ۱۶/ ۳۵۷، باب ۲۵، حدیث ۲۱۷۵۳٫
و نیز آن حضرت فرمود:
إِنَّ العبدَ لَیَمشِى فِى حَاجَهِ أَخیهِ المُؤمِنِ فَیُوَکِّلُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهِ مَلَکَیْنِ وَاحِدٌ عن یمینِهِ وَآخَرُ عَن شِمالِهِ یَستَغْفِرَانِ لَهُ رَبَّهُ وَیَدعُوانِ لَهُ بِقَضَاءِ حَاجَتِهِ
همانا عبد براى روا کردن حاجت برادر مؤمنش قدم برمىدارد، پس خداى عزّ و جلّ دو فرشته بر او مىگمارد، یکى از طرف راستش و دیگرى از جانب چپش، آن دو فرشته از پروردگار براى او درخواست آمرزش مىکنند و براى روا شدن حاجتش دعا مىنمایند.
الکافى: ۲/ ۱۹۵، باب قضاء حاجه المؤمن، حدیث ۱۰؛ وسائل الشیعه: ۱۶/ ۳۵۹، باب استحباب قضاء حاجه المؤمن، حدیث ۲۱۷۵۸٫
«عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبیهِ علیهما السلام قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله أَیُّ الأَعْمَالِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالى؟ قَالَ: اتِّبَاعُ سُرُورِ الْمُسْلِمِ. قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَمَا اتِّبَاعُ سُرُورِ الْمُسْلِمِ؟ قَالَ: شِبَعُ جَوْعَتِهِ وَتَنْفِیسُ کُرْبَتِهِ وَقَضَاءُ دَیْنِهِ».
قرب الاسناد: ۶۸؛ وسائل الشیعه: ۱۶/ ۳۵۶، باب ۲۴، حدیث ۲۱۷۵۲٫
امام باقر علیه السلام مىفرماید:
از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدند: چه عملى نزد خدا محبوبترین اعمال است؟ فرمود:
خوشحالى آوردن براى مسلمان. عرضه داشتند: خوشحالى آوردن براى مسلمان چیست؟ فرمود: سیر نمودن شکم گرسنهاش، و برطرف کردن غم و غصهاش، و پرداختن قرضش
امام صادق علیه السلام از قول خداى عزّ و جلّ روایت کرده:
الخَلْقُ عیالى فَأَحَبُّهُم إِلَىَّ أَلطَفَهُم بِهِم، وَأَسعَاهُم فِى حَوَائِجِهِم
مردم نانخور من هستند، و محبوبترینشان نزد من، مهربانترینشان به آنان، و کوشاترینشان در روا کردن حاجات ایشان است.
الکافى: ۲/ ۱۹۹، باب السعى فى حاجه المؤمن، حدیث ۱۰؛ وسائل الشیعه: ۱۶/ ۳۶۷، باب ۲۷، حدیث ۲۱۷۸۱٫
«عَنْ مِسْمَعٍ أَبِی سَیَّارٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: مَنْ نَفَّسَ عَنْ مُؤْمِنٍ کُرْبَهً نَفَّسَ اللَّهُ عَنْهُ کُرَبَ الآْخِرَهِ وَخَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ وَهُوَ ثَلِجُ الْفُؤَادِ وَمَنْ أَطْعَمَهُ مِنْ جُوعٍ أَطْعَمَهُ اللَّهُ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّهِ وَمَنْ سَقَاهُ شَرْبَهً سَقَاهُ اللَّهُ مِنَ الرَّحِیقِ الْمَخْتُومِ».
الکافى: ۲/ ۱۹۹، باب تفریج کرب المؤمن، حدیث ۳؛ وسائل الشیعه: ۱۶/ ۳۷۱، باب ۲۹، حدیث ۲۱۷۹۲٫
کسى که رنج و غصهاى را از مؤمنى برطرف کند، خدا رنج و غصه آخرت او را برطرف مىکند و با دل خنک از قبرش درآید. و کسى که گرسنگى مؤمنى را بزداید، خدا او را از میوه بهشت بخوراند. و کسى که با شربت آبى مؤمن تشنه را سیراب کند، خدا او را از رحیق مختوم سیراب فرماید.
«عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: مَنْ أَغَاثَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ اللَّهْفَانَ اللَّهْثَانَ عِنْدَ جَهْدِهِ فَنَفَّسَ کُرْبَتَهُ وَأَعَانَهُ عَلَى نَجَاحِ حَاجَتِهِ کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ بِذالِکَ ثِنْتَیْنِ وَسَبْعِینَ رَحْمَهً مِنَ اللَّهِ یُعَجِّلُ لَهُ مِنْهَا وَاحِدَهً یُصْلِحُ بِهَا أَمْرَ مَعِیشَتِهِ وَیَدَّخِرُ لَهُ إِحْدَى وَسَبْعِینَ رَحْمَهً لِأَفْزَاعِ یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَأَهْوَالِهِ».
الکافى: ۲/ ۱۹۹، باب تفریج کرب المؤمن، حدیث ۱؛ وسائل الشیعه: ۱۶/ ۳۷۰، باب ۲۹، حدیث ۲۱۷۸۹٫
همچنین آن حضرت فرمود:
هرکس به فریاد برادر مؤمن غصهدار و تشنهاش به هنگام سختى و رنجش برسد، غصهاش را برطرف کند و او را براى رسیدن به حاجتش یارى دهد، خدا از جانب خود هفتاد و دو رحمت برایش بنویسد، که یکى از آن هفتاد و دو رحمت را در دنیا براى اصلاح امور زندگیش پیش اندازد، و هفتاد و یک رحمت را براى ترس و هول قیامتش ذخیره کند.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده است:
مَن قَضى لِأَخیهِ المُؤمِنِ حَاجهً، کَانَ کَمَنْ عَبَدَ اللَّهَ دَهرَهُ
کسى که یک حاجت از برادر مؤمنش روا کند، مانند کسى است که در همه عمرش، خدا را بندگى کرده است.
الأمالى «طوسى»: ۴۸۱، مجلس ۱۷، حدیث ۱۰۵۱؛ وسائل الشیعه: ۱۶/ ۳۶۱، باب ۲۵، حدیث ۲۱۷۶۳٫
مرحوم «شیخ طوسى رحمه الله» در کتاب مصباح المتهجد در بخشى از تعقیبات مخصوص نماز صبح این فراز را آورده است:
«اللّاهُمَّ اجْعَلْ کَدِّى فِى طَاعَتِکَ وَرَغْبَتِى فِى خِدْمَتِکَ»
پروردگارا تلاش و کوششم را در راه طاعتت مقرر بدار و نسبت به خدمت خویش مایلم گردان.
مصباح المتهجد: ۲۱۶؛ بحار الأنوار: ۸۳/ ۱۵۴، باب ۴۳، حدیث ۳۸٫
مرحوم «علامه مجلسى رحمه الله» نیز در باب مناجاتها چنین آورده است:
«اللّاهُمَّ اجْعَلْنَا مِمَّنْ جِبَاهُهُمْ سَاجِدَهٌ لِعَظَمَتِکَ وَعُیُونُهُمْ سَاهِرَهٌ فِى خِدْمَتِکَ»
پروردگارا ما را از جمله کسانى قرار ده که پیشانىهایشان در برابر عظمتت در سجود است و چشمانشان در راه خدمت تو بیدار.
بحار الأنوار: ۹۱/ ۱۴۸، باب ۳۲، مناجات ۹٫
از روایات اهل بیت علیهم السلام چنین استفاده مىشود که هر کارى که جنبه عبادت داشته باشد، خدمت به خداوند تلقّى مىشود.
بىشک آرزوى هر بنده مخلص آن است تا در خدمت مولاى خویش زندگى بگذراند، و به پیروى از فرمانهایش خود را آبرومند گرداند، ولى نکتهاى که نباید از آن غفلت نمود این است که آیا خالق بىنیاز به خدمت خلق خویش محتاج است- تعالى اللّه عن ذلک-؟
کلام نورانى حضرت امام صادق علیه السلام پاسخ این مطلب را به وضوح بیان مىکند که:
«وَ اعْلَمْ أَنَّهُ غَیْرُ مُحْتَاجٍ إِلى خِدْمَتِکَ وَهُوَ غَنِیٌّ عَنْ عِبَادَتِکَ وَدُعَائِکَ وَإِنَّمَا دَعَاکَ بِفَضْلِهِ لِیَرْحَمَکَ وَیُبْعِدَکَ مِنْ عُقُوبَتِهِ وَیَنْشُرَ عَلَیْکَ مِنْ بَرَکَاتِ حَنَانِیَّتِهِ وَیَهْدِیَکَ إِلَى سَبِیلِ رِضَاهُ وَیَفْتَحَ عَلَیْکَ بَابَ مَغْفِرَتِهِ»
بدان که او محتاج خدمت تو نیست و بىنیاز از عبادت و دعاى توست، و اینکه تو را خوانده است از روى فضل و کرم اوست، تا در حق تو رحمتى نماید و از عقوبت خویش دورت نماید و از برکات رحمت بسیارش بر تو نازل گرداند، تو را به راه (جلب) رضایتش رهنمون گردد و در مغفرت را به رویت بگشاید.
مصباح الشریعه: ۸۷، باب ۳۹؛ بحار الأنوار: ۸۱/ ۲۳۰، باب ۱۶، حدیث ۳٫
بندگان عارف و سالکان طریق حق، در خدمت براى خالق متعال خویش مىکوشند؛ چرا که تمام هستى و کائنات را در خدمت او مىدانند:
- قبول اعمال
بندگان وارسته درگاه حق مىدانند که انجام عمل به تنهایى کافى نیست، بلکه مقبول آمدنش مهم است.
تمام عمر را نتوان براى شکرگزارى یک نعمت صرف نمود و نعمتهاى بىنهایت حضرت حق نیز در خدمت انسان باشد، پس ادعاى بندگى در حد مطلوب یک گزافه بیش نیست!
این کوتاهى و ناتوانى را جز مقام کرامت و بزرگى حضرت دوست جبران نخواهد کرد.
از دعاهایى که همه پیامبران و امامان و اولیاى حق به پیشگاه حضرت ربّ داشتند، این بوده که پروردگار مهربان اعمال آنان را بپذیرد و با فضل و رحمتش با آنان معامله کند.
آن بزرگواران، به اصل عمل و آراسته بودن عمل به شرایط لازم، بسیار اهمیت مىدادند و چون عمل را آن گونه که باید انجام مىدادند از حضرت حق درخواست قبولى و پذیرش آن را مىنمودند.
قرآن و روایات بر این معنا تأکید دارند که عملى مورد پذیرش خداوند است که صاحبش داراى ایمان باشد و عملِ او براى خدا و هماهنگ با احکام و فرمانهاى الهى انجام گیرد.
باید دانست که عمل از مؤمن پذیرفته مىشود و نیز گناه از مؤمن آمرزیده خواهد شد.
روایات بسیار مهمى درباره عمل با ارزش و داراى پاداش، در مهمترین کتابهاى حدیث روایت شده که به گوشهاى از آن اشاره مىشود:
حضرت على علیه السلام در روایاتى مىفرماید:
الشَّرَفُ عِندَ اللَّهِ سُبحانَهُ بِحُسنِ الأَعمَالِ لا بِحُسنِ الأَقوَالِ
«برترى و بزرگوارى نزد خداى سبحان، به نیکى کردارهاست نه به خوبى گفتارها.
غرر الحکم: ۱۵۳، لاینفع قول بغیر العمل، حدیث ۲۸۳۸؛ میزان الحکمه: ۹/ ۴۰۵۰، باب العمل، حدیث ۱۴۲۶۰٫
العَمَلُ شِعارُ المُؤمِنِ
عمل شعار مؤمن است.
غرر الحکم: ۱۵۱، حدیث ۲۷۷۷؛ میزان الحکمه: ۹/ ۴۰۵۰، باب العمل، حدیث ۱۴۲۶۴٫
أَعلى الأعمَالِ إخلاصُ الایمانِ وَصِدْقُ الوَرَعِ وَالایقَانِ
برترین اعمال پاکى ایمان و درستى ورع و یقین است.
غرر الحکم: ۱۵۵، الاخلاص فى العمل و آثاره، حدیث ۲۸۹۹٫
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
أَفضَلُ الأَعمَالِ إِیمَانٌ بِاللَّهِ وَتَصدیقٌ بِهِ وَجِهادٌ فِى سَبیلِ اللَّهِ وَحَجٌّ مَبرورٌ، وَأهوَنُ عَلَیکَ مِن ذالِکَ إطعامُ الطَّعامِ وَلِینُ الکَلامِ وَالسَّماحَهُ وَحُسنُ الخُلقِ، وَأَهوَنُ عَلَیکَ مِن ذالِکَ لا تَتَّهِمُ اللَّهَ فِى شَىْءٍ قَضاهُ اللَّهُ عَلَیکَ
برترین اعمال، ایمان به خدا و باور داشتن آن و جهاد در راه خدا و حج قبول شده است. و سبکتر از اینها بر تو، خوراندن طعام به فقیر و نرمى در سخن و سهل بودن و خوش اخلاقى است. و سبکتر از اینها بر تو، این است که خدا را در حکمى که بر تو نموده متهم نکنى.
کنز العمال: ۴۳۶۳۹؛ میزان الحکمه: ۹/ ۴۰۶۶، باب العمل، حدیث ۱۴۲۲٫
و نیز آن حضرت فرمود:
سَیّدُ الأَعمَالِ ثَلاثُ خِصالٍ: إِنصافُکَ مِن نَفسِکَ، وَمُواسَاتُکَ الأَخُ فِى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَذِکرُ اللَّهِ تَعالى عَلى کُلِّ حالٍ
سرور اعمال سه خصلت است: انصاف دادنت به همه از جانب خود، و یارى دادنت به برادر دینى، و یاد خدا در همه حال.
مشکاه الأنوار: ۵۵، فصل ۱۵؛ میزان الحکمه: ۹/ ۴۰۶۴، باب العمل، حدیث ۱۴۳۲۶٫
رسول خدا صلى الله علیه و آله در وصیّتش به ابوذر فرمود:
کُن بِالعَمَلِ بِالتَّقوَى أَشَدَّ اهتِمَاماً مِنکَ بِالعَمَلِ؛ فَإِنَّهُ لَایَقِلُّ عَمَلٌ بِالتَّقوَى، وَکَیفَ یَقِلُّ عَمَلٌ یُتَقَبَّلُ؟!
یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ المُتَّقینَ»
اهتمامت به عمل آراسته به تقوى، بیشتر از خودِ عمل باشد؛ زیرا عمل آراسته به تقوى، کم و اندک نیست و چگونه عملى که قبول مىشود کم و اندک باشد، خداى عز و جل مىفرماید: خدا فقط از پرهیزکاران قبول مىکند.
بحار الأنوار: ۷۴/ ۸۸، باب ۴؛ میزان الحکمه: ۹/ ۴۰۶۶، باب العمل، حدیث ۱۴۳۳۳٫
در هر صورت، عمل از انسانى که داراى ایمان، اخلاص، یقین و ورع باشد، بدون تردید مورد قبول است و عمل مقبول، چنان داراى ارزش است که از امام صادق علیه السلام درباره آن روایت شده است:
مَن قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَلاهً واحِدَهً لَم یُعَذِّبْهُ، وَمَن قَبِلَ مِنْهُ حَسَنَهً لَم یُعَذِّبْهُ
کسى که خدا از او یک نماز بپذیرد او را هرگز عذاب نخواهد کرد، و کسى که خدا از او یک کار خوب بپذیرد، او را هرگز عذاب نمىکند.
الکافى: ۳/ ۲۶۶، باب فضل الصلاه، حدیث ۱۱؛ میزان الحکمه: ۹/ ۴۰۷۰، باب العمل، حدیث ۱۴۳۵۰٫
مَن قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ حَسَنَهً وَاحِدَهً لَم یُعَذِّبْهُ أَبَداً وَدَخَلَ الجَنَّهَ
کسى که خدا یک کار خوب از او بپذیرد، هرگز او را عذاب نمىکند و وارد بهشت مىشود.
مجموعه ورّام: ۲/ ۸۶؛ میزان الحکمه: ۹/ ۴۰۷۰، باب العمل، حدیث ۱۴۳۵۱٫
وجود مقدس امیر المؤمنین على علیه السلام هماهنگى قلب و زبان را نشانه حکمت مىداند و مىفرماید:
«مِنَ الحِکْمَهِ أَنْ… لا یُخالِفَ لِسانَکَ قَلبَکَ ولا قَوْلُکَ فِعلَک»
از (نشانههاى) حکمت آن است که… زبانت با قلبت و گفتارت با کردارت مخالفت ننماید.
غرر الحکم: ۵۹، حدیث ۶۳۸٫
همچنان که آن وجود مقدس، مىفرماید:
«لا تذکر اللَّه سُبحَانَه سَاهیاً وَلاتَنسَه لاهیاً واذکُرهُ کامِلًا یُوافِق فیهِ قَلبک لِسانک و یُطابِق إضمارُک إعلانک»
از روى سهو، خداوند سبحان را یاد مکن، و از روى لهو او را فراموش مکن، (بلکه) او را به نحوى کامل یاد کن به گونهاى که قلبت با زبانت موافق، و درون و نهانت با آشکارت مطابق باشد.
غرر الحکم: ۱۸۸، حدیث ۳۶۲۸٫
اعتماد و توکّل به خداوند:
خداوند عالم، تنها تکیه گاه امنى است که عبد مىتواند به آن اعتماد کند و در تمام شئون زندگى و شدتها و سختىها به حضرتش توکل نماید.
توکل بر خدا، با تلاش و کوشش مکمل یکدیگرند.
«وَأَن لَّیْسَ لِلْاِنسَانِ إِلَّا مَا سَعى وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرى» نجم (۵۳): ۳۹- ۴۰٫
و این که براى انسان جز آنچه تلاش کرده [هیچ نصیب و بهرهاى] نیست،* و این که تلاش او به زودى دیده خواهد شد.
حقیقت توکّل این است که انسان به زنجیر اسارتِ کفر و شرک دچار نشود و پاى از جاده حق بیرون ننهد و از حلال به حرام و شبهه گرفتار نیاید و از ورع و پاک دامنى و یقین و اخلاص عارى نگردد.
خداوند به پیامبر خود دستور مىدهد که بر حضرتش اعتماد و توکل نماید:
«فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ» آل عمران (۳): ۱۵۹٫
[اى پیامبر!] و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن؛ زیرا خدا توکل کنندگان را دوست دارد.
توکل بر خدا به این معنى است که انسان در برابر مشکلات و سختىها و حوادث زندگى و بنبستهایى که در مسیر زندگى پیش مى آید، و به خودى خود توانایى رفع آن را ندارد- علاوه بر تلاش و کوشش- به او تکیه کند، و حتى در هر عملى که توانایى انجام آن را نیز دارد، باز مؤثر اصلى را خدا بداند؛ چرا که تمام مسائل و حقایق عالم تحت سیطره قدرت اوست.
توکل بر خدا، سبب افزایش مقاومت انسان در برابر مشکلات و حوادث سخت زندگى است. قرآن مىفرماید: در برابر وسوسههاى شیطانى تنها کسانى مىتوانند مقاومت کنند و از تحت نفوذ او در مىآیند که داراى ایمان و توکل باشند:
«إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» نحل (۱۶): ۹۹٫
یقیناً او بر کسانى که ایمان آوردهاند و همواره بر پروردگارشان توکل مىکنند، تسلّطى ندارد.
به چه عذر و بهانهاى نباید به خدا تکیه و اعتماد نمود؟ آیا او خالق و مالک و قادر على الاطلاق نیست؟ آیا غیر از او رازق و کفیل نعمات و برکات بىشمار وجود دارد؟ آیا مسیر سعادت و صراط مستقیم حقیقى به سمت او نیست؟
«وَ ما لَنا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَیْتُمُونا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ»
و ما را چه عذر و بهانهاى است که بر خدا توکل نکنیم، در حالى که ما را به راههاىِ [خوشبختى و سعادت] مان هدایت کرد، و قطعاً بر آزارى که [در راه دعوت به توحید] از ناحیه شما به ما مىرسد، شکیبایى مىورزیم، پس باید توکلکنندگان فقط بر خدا توکل کنند.
ابراهیم (۱۴): ۱۲٫
توکل بر خدا موجب نجات یافتن انسان از ذلت و بردگى و دست یافتن به آزادى و اعتماد به نفس است.
از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نقل شده که فرمود: از جبرئیل پرسیدم توکل چیست؟ گفت:
«الْعِلْمُ بِأَنَّ الْمَخْلُوقَ لایَضُرُّ وَ لایَنْفَعُ وَ لایُعْطِی وَ لایَمْنَعُ وَ اسْتِعْمَالُ الْیَأْسِ مِنَ الْخَلْقِ، فَإِذَا کَانَ الْعَبْدُ کَذَالِکَ لَایَعْمَلُ لِأَحَدٍ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ یَرْجُ وَ لَمْ یَخَفْ سِوَى للَّهِ وَ لَمْ یَطْمَعْ فِی أَحَدٍ سِوَى للَّهِ فَهَذَا هُوَ التَّوَکُّلُ»
توجه به این که مخلوق، قدرت ضرر زدن و نفع رساندن ندارد، و عطا و منع در اختیار کسى نیست، و باید از خلق مأیوس و نا امید بود که هرکس به چنین حالى برسد، جز براى خدا کار نمىکند و جز به خدا امید نمىبندد و از غیر حق نمىترسد و طمع به کسى جز خدا نمىبندد که این حقیقت توکل است.
معانى الأخبار: ۲۶۰، حدیث ۱؛ وسائل الشیعه: ۱۵/ ۱۹۴، باب ۴، حدیث ۲۰۲۵۷٫
حسن بن جهم از حضرت امام رضا علیه السلام پرسید:
«جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا حَدُّ التَّوَکُّلِ؟ فَقَالَ لِی: أَنْ لاتَخَافَ مَعَ اللَّهِ أَحَداً»
فدایت شوم حد توکل چیست؟ فرمود: این که با اتکاى به خدا از هیچکس نترسى.
عیون أخبار الرضا علیه السلام: ۲/ ۴۹، باب ۳۱؛ وسائل الشیعه: ۱۵/ ۲۷۴، باب ۲۸، حدیث ۲۰۵۰۰٫
عبادت حق:
بندگى و عبادت حق، سبب رشد و کمال و خیر و سعادت و حیات طیبه و به دست آوردن بهشت است.
رسول حق صلى الله علیه و آله درباره عبادت و بندگى مىفرماید:
أفضَلُ النّاسِ مَنْ عَشِقَ العِبادَهَ فَعَانَقَها وَأحَبَّها بِقَلبِهِ وَباشَرَها بِجَسَدِهِ وَتَفَرَّغَ لَها فَهُوَ لَایُبالِى عَلى ما أصْبَحَ مِنَ الدُّنیا عَلى عُسرٍ أم عَلى یُسْرٍ
برترین مردم کسى است که به عبادت عشق ورزد و آن را در آغوش بگیرد و قلباً به آن علاقهمند باشد و با بدنش آن را به جا آورد و خود را براى آن از هر مشغولیتى فارغ کند و باک نداشته باشد که از دنیا بر سختى یا بر آسانى به سر مىبرد.
الکافى: ۲/ ۸۳، باب العباده، حدیث ۳؛ وسائل الشیعه: ۱/ ۸۳، باب ۱۹، حدیث ۱۹۲٫
هرگاه این نیروى معنوى و قدرت روحانى و قوّت ملکوتى، از جانب حضرت حق به سالک افاضه شود، لذّتى براى او بهتر و شیرینتر از عبادت و خدمت به عباد حق نخواهد بود.
یَقولُ رَبّکُم: یَابنَ آدَمَ، تَفَرَّغْ لِعِبادَتِى أملَأ قَلبَکَ غِنى وَأمْلَأْ یَدَیکَ رِزقاً. یَابنَ آدَمَ، لا تَباعَد مِنّى فَأَملَأَ قَلبَکَ فَقراً وَأَملَأ یَدَیکَ شُغلاً
پروردگارتان مىفرماید: اى فرزند آدم، خود را براى بندگى من از هر شغلى فارغ کن، تا دلت را از بىنیازى و دو دستت را از رزق و روزى پر کنم؛ اى فرزند آدم، از من دور مشو که دلت را از نیازمندى و دو دستت را از مشغله و گرفتارى پُر خواهم کرد.
کنز العمال: ۱۵/ ۹۳۹، حدیث ۴۳۶۱۴؛ میزان الحکمه: ۷/ ۳۴۱۲، باب العباده، حدیث ۱۱۶۰۸٫
«رُوِیَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ فِی بَعْضِ کُتُبِهِ: یَا ابْنَ آدَمَ، أَنَا حَیٌّ لا أَمُوتُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ حَتَّى أَجْعَلَکَ حَیّاً لا تَمُوتُ. یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا أَقُولُ لِلشَّیْءِ: کُنْ فَیَکُونُ، أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ تَقُولُ لِلشَّیْءِ: کُنْ فَیَکُونُ».
روایت شده که خداى متعال در برخى از کتابهاى آسمانىاش فرموده:
اى فرزند آدم، من زندهاى هستم که نمىمیرم، در آنچه تو را به آن فرمان دادهام مرا اطاعت کن، تا تو را زندهاى که نمىمیرد قرار دهم.
اى فرزند آدم، من به چیزى مىگویم: «باش» بىدرنگ موجود مىشود، مرا بندگى کن تا تو را اینگونه قرار دهم که به چیزى بگویى: «باش» پس بىدرنگ موجود شود.
مستدرک الوسائل: ۱۱/ ۲۵۸، باب وجوب طاعه اللّه، حدیث ۱۲۹۲۸٫
در روایات، حقایقى به عنوان برترین عبادت شمرده شده است:
معرفت به خدا و فروتنى در برابر او، تداوم اندیشه در خدا و قدرتش، گفتن «لا إِلاهَ إِلّا اللّه» و «لا حَولَ ولا قُوَّهَ إِلّا بالله»، اخلاص ورزیدن، عفت نفس، زهد، تعقّل، اداى حق مؤمن، سکوت، حج، روزه، دعا، چشم پوشى از محرمات، پنهان نگاه داشتن بندگى، فروتنى و خضوع، اداى واجبات، طلب حلال، نرمى در سخن، محبّت و ولایت اهل بیت علیهم السلام.
حضرت على علیه السلام فرمود:
فَطُوبَى لِمَن أَخلَصَ لِلَّاهِ عَمَلَهُ وَعِلمَه وَحُبَّه وَبُغضَه وَأَخذَه وَتَرکَه وَکَلامَه وَصَمتَه وَفِعلَه وَقَولَه
خوش بخت و رستگار، کسى است که دانش و کردارش، دوستى و دشمنىاش، گرفتن و رها کردنش، سخن گفتن و سکوتش، رفتار و گفتارش، بر پایه اخلاص و رضاى خدا باشد.
تحف العقول: ۹۱؛ بحار الأنوار: ۷۴/ ۲۴۱، باب ۹، حدیث ۱٫
شکوِه به خداوند:
شکوه و شکایت به خاطر مشکلات و سختىهایى که در مسیر زندگانى فراروى انسان خواهد بود، امرى طبیعى است که غالباً شکایت، از مسببان گرفتارىها صورت مىگیرد. و محل شکایت و شکوهپذیر نیز باید داراى قدرتى باشد که بتواند دادخواهى نموده و در صورت تضییع حق، داد مظلوم را بستاند.
حال اگر بنده به هر دلیل مستوجب تحمل سختىها و گرفتارىهایى در طول زندگانى شد از که شکایت کند و براى عرض شکایت به که روى آورد؟
آیا خداوندى که به اقتضاى صفات جمال و جلالش بنده خود را در میان انواع نعمتها غرق نموده مورد شکایت است؟ آیا مىتوان تصور نمود که خداوند عادل کریم و رحیم مسبب گرفتارىها و سختىها و کمبودهاست؟
اگر چنین نیست- که قطعاً نیست- پس دلیل شکوه و شکایتهاى نابجا از پیشگاه مقدسش از طریق بعض از بندگان کم ظرفیت چیست؟
بعضى به محض رویارویى با مشکلات، زبان به طعن و گلایه گشوده و ساحت مقدس ربوبى را متهم به بىعدالتى ساخته و تصور مىنمایند که نقصها و کمبودها و مشکلات و سختىها از جانب خداى کریم است.
و حال آن که حتى باید توجه نمود که عذابى را که خداوند براى تنبیه گناهکاران مهیا نموده، ثمره اعمال خود آنان است، تا چه رسد به مشکلات و سختىهاى دنیایى.
باید توجه داشت که برخى گرفتارىها که خداوند براى انسان پیش مىآورد براى تکامل و رشد اوست و بنابراین گرفتارىها همه از یک قماش نیستند.
در تنگناها و سختىها نباید از خدا شکایت نمود، بلکه باید شکایت را به محضر او ارائه داد و خلاصى از تمام سختىها و شدتها را از محضر او طلب نمود، چرا که او خالق کل شىء و قادر على الاطلاق و عالم و عادل و بهترین محل براى عرض شکایت است.
حضرت امیر المؤمنین على علیه السلام در این باره مىفرماید:
«إِذَا ضَاقَ الْمُسْلِمُ فَلَا یَشْکُوَنَّ رَبَّهُ وَ لاکِنْ یَشْکُو إِلَیْهِ فَإِنَّ بِیَدِهِ مَقَالِیدَ الأُمُورِ وَ تَدْبِیرَهَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ مَا فِیهِنَّ»
چون مسلمان به تنگناى افتد نباید از خدا شکوه کند، بلکه به خدا (از گرفتارى) شکایت کند، که کلید همه کارها و تدبیر امور در آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست به دست اوست.
الخصال: ۲/ ۶۲۴؛ تحف العقول: ۱۱۴٫
و همچنین پیامبر بزرگوار اسلام صلى الله علیه و آله فرمودهاند:
«عَلامَهُ الصَّابِرِ فِی ثَلاثٍ: أَوَّلُهَا: أَنْ لایَکْسَلَ، وَ الثَّانِیَهُ: أَنْ لایَضْجَرَ، وَ الثَّالِثَهُ: أَنْ لایَشْکُوَ مِنْ رَبِّهِ تَعَالى،
لِاَنَّهُ إِذَا کَسِلَ فَقَدْ ضَیَّعَ الْحَقَّ وَ إِذَا ضَجِرَ لَمْ یُؤَدِّ الشُّکْرَ وَ إِذَا شَکَا مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَصَاهُ»
علامت شخص صابر و شکیبا سه چیز است: اوّل آن که سست و بىحال نیست. دوّم آن که ملول و محزون نمىباشد. سوّم آن که از پروردگار متعال شکایت نمىکند؛
زیرا شخص وقتى کسل و سست شد حقوق دیگران را ضایع نموده و وقتى ملول و محزون گردید ادای شکر نمىکند و هر گاه از پروردگار شاکى شد عصیانش را مىنماید.
علل الشرائع: ۲/ ۴۹۸، باب ۲۵۳؛ بحار الأنوار: ۶۸/ ۸۶، باب ۶۲، حدیث ۳۵٫
این جاست که فرق میان عبد صالح و حقیقى و سایر بندگان مشخص شده و رمز شُکوه و عظمت آنان معلوم مىشود؛ چرا که در سختترین شرایط زندگى- که تصور آن نیز براى برخى ممکن نیست- در پیشگاه ربوبى، زبان به گلایه نگشوده، بلکه با کمال تواضع و خاکسارى به حریمش، هر نوع ظلمى را از ساحت مقدس حضرت رب العالمین نفى مىنمایند و تنها محل شکایت را درگاه قدس او مىدانند و بالاترین نقطه و محل اعتماد و تکیه و توکل را وجود مقدس او بر مىشمارند.
حضرت زینب کبرى علیهما السلام در مجلس یزید فرمود:
«وَ مَا اللَّهُ بِظَلّامٍ لِلْعَبِیدِ وَ إِلى اللَّهِ الْمُشْتَکى وَ الْمُعَوَّلُ وَ إِلَیْهِ الْمَلْجَأُ وَ الْمُؤَمَّلُ»
خداوند ظلم کننده به بندگان نیست، و محل شکایت و تکیهگاه و پناهگاه و محل امید به سوى اوست.
بحار الأنوار: ۴۵/ ۱۶۰، باب ۳۹٫
سرعت و سبقت برای دریافت مغفرت الهی و بهشت:
«سَابِقُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِن رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّماءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذالِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»
سبقت جویید به آمرزشى از سوى پروردگارتان و بهشتى که پهنایش چون پهناى آسمان و زمین است، براى کسانى که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردهاند، آماده شده است؛ این فضل خداست که آن را به هرکس بخواهد عطا مىکند و خدا داراى فضل بزرگ است.
حدید (۵۷): ۲۱٫
«فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»
به جانب نیکىها و کارهاى خیر پیشى جویید. خدا همه شما را هر جا که باشید [به صحراى محشر] مىآورد؛ مسلماً خدا بر هر کارى تواناست.
بقره (۲): ۱۴۸٫
خداوند در این آیات مردم را به یک مسابقه عظیم روحانى و معنوى براى رسیدن به آمرزش و بهشت و جمیع خیرات دعوت مىفرماید.
باید با ایمان به خدا و پذیرش رسالت حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و ولایت ائمه معصومین علیهم السلام و عمل به فرمانهاى قرآن کریم و دشمنى با دشمنان قرآن و اهل بیت علیهم السلام، زرّینترین مدالهاى این مسابقه مانند رحمت، آمرزش حق، مقام قرب الهى، رضایت پروردگار و بهشت پر نعمت را به گردن بیاویزیم و به فوز عظیم نائل گردیم.
«وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ* أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ* فی جناتِ النَّعیمِ»
و پیشى گیرندگان [به اعمال نیک] که پیشى گیرندگان [به رحمت و آمرزش] اند،* اینان مقرباناند،* در بهشتهاى پر نعمتاند.
واقعه (۵۶): ۱۰- ۱۲٫
«وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً ذالِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»
پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانى که به نیکى و درستى از آنان پیروى کردند، خدا از ایشان خشنود است و آنان هم از خدا راضى هستند؛ براى ایشان بهشتهایى آماده کرده که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، در آنجا براى ابد جاودانهاند؛ این است کامیابى بزرگ.
توبه (۹): ۱۰۰٫
رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله به «ابن مسعود» فرمود:
«وَرَبِّ هاذَا الْبَیْتِ إِنَّ هاذَا وَشِیعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ یَوْمَ الْقِیَامَه»
به خداى این خانه سوگند یقیناً على و پیروان او در روز قیامت رستگارانند.
بحار الأنوار: ۳۵/ ۳۴۵، باب ۱۳، حدیث ۲۰٫
مصادیق «السابقون»
از مصادیق بارز «السابقون» انبیاى الهى و سرآمد آنان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و اوصیاى انبیاء بویژه حضرت امیر المؤمنین على علیه السلام و شیعیان و پیروان واقعى آنان مىباشد.
وجود مبارک حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در قسم دادن بعض از اصحاب و انصار پیامبر صلى الله علیه و آله در زمان عثمان در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند:
فَأَنْشُدُکُمُ اللَّهَ أَتَعْلَمُونَ حَیْثُ نَزَلَتْ «وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَالْأَنْصارِ» «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» سُئِلَ عَنْهَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله فَقَالَ: أَنْزَلَهَا اللَّهُ تَعَالى فِی الْأَنْبِیَاءِ وَأَوْصِیَائِهِمْ فَأَنَا أَفْضَلُ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَعَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَصِیِّی أَفْضَلُ الْأَوْصِیَاءِ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ
شما را به خدا سوگند میدهم آیا مىدانید این آیات در کجا نازل شده است «وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ» و «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ* أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»؟ از پیامبر از آنها پرسش شد فرمودند: خداى تعالى آنها را در شأن انبیاء و اوصیاى آنان نازل فرموده است و من افضل انبیاء و رسولان هستم و وصى من على بن ابى طالب افضل اوصیاء است؟ گفتند: به خدا چنین است.
کمال الدین وتمام النعمه: ۱/ ۲۷۶ حدیث ۲۵٫
همچنین در روایت معتبرى آمده است که حضرت امام صادق علیه السلام مىفرماید:
من و پدرم بیرون آمدیم و بین قبر و منبر رسول خدا رسیدیم. جمعى از شیعه در آنجا بودند. پدرم بر آنان سلام کرد و آنان جواب دادند. سپس فرمود: به خدا من بوى شما را و جان شما را دوست دارم، مرا در این موضوع با ورع و کوشش خود کمک کنید و بدانید که ولایت ما تنها با عمل و اجتهاد و کوشش به دست مىآید. هر کدام از شما به بنده خدا اقتدا کند باید عمل او را انجام دهد.
أَنْتُمْ شِیعَهُ اللَّهِ وَأَنْتُمْ أَنْصَارُ اللَّهِ وَأَنْتُمُ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ وَالسَّابِقُونَ الآْخِرُونَ السَّابِقُونَ فِی الدُّنْیَا إِلى وَلَایَتِنَا السَّابِقُونَ فِی الآْخِرَهِ إِلى الْجَنَّهِ وَقَدْ ضَمِنَّا لَکُمُ الْجَنَّهَ بِضَمَانِ اللَّهِ وَضَمَانِ رَسُولِهِ
شما شیعه خدا و شما یاران خدا و پیشروان اول و پیشروان آخرید و در دنیا پیشروان به ولایت و در آخرت پیشروان بهشتید ما براى شما بهشت را به ضمانت خدا و ضمانت رسولش ضمانت کردیم.
الأمالى «صدوق»: ۶۲۷ حدیث ۴٫
«وَسَارِعُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِن رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ»
و به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش [به وسعتِ] آسمانها و زمین است بشتابید؛ بهشتى که براى پرهیزکاران آماده شده است.
آل عمران (۳): ۱۳۳٫
حضرت حق مسابقهاى در مسیر سعادت ترتیب داده است که جزاء و پاداش آن مغفرت و آمرزش پروردگار و بهشت است، و امر فرموده که به سوى این پاداش بشتابید،
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام نیز نتیجه توفیقات الهى در خدمت و خشیت را، پیشى گرفتن در میدان شتابندگان و جامه عمل پوشاندن به امر الهى نسبت به سرعت و شتاب به سمت مغفرت و جنت مىدانند.
قرآن کریم گروههایى را که «یُسارِعون فى الخیرات» هستند، معرفى مىنماید از آن جمله:
- پیامبران الهى:
«فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یَحْیَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَیَدْعُونَنَا رَغَباً وَرَهَباً وَکَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ»
پس [نداى] او را اجابت کردیم و یحیى را به او بخشیدیم و نازایى همسرش را براى وى اصلاح نمودیم، آنان همواره در کارهاى خیر مىشتافتند، و ما را از روى امید و بیم مىخواندند، و پیوسته در برابر ما فروتن بودند.
انبیاء (۲۱): ۹۰٫
- مؤمنان و متخلقان به اخلاق الهى:
«إِنَّ الَّذِینَ هُم مِنْ خَشْیَهِ رَبِّهِم مُشْفِقُونَ* وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ* وَالَّذِینَ هُم بِرَبِّهِمْ لَا یُشْرِکُونَ* وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَهٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ* أُولئِکَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ»
یقیناً آنان که از بیم پروردگارشان هراسان و نگرانند،* و آنان که به آیات پروردگارشان ایمان مىآورند.* و آنان که به پروردگارشان شرک نمىورزند.*
و آنان که آنچه را [از زکات و دیگر انفاقات در راه خدا] مىپردازند، و در حالى که دلهایشان از این که به سوى پروردگارشان [براى محاسبه دقیق] باز مىگردند، ترسان است.*
اینانند که در کارهاى خیر مىشتابند، و در [انجام دادن] آن [از دیگران] پیشى مىگیرند.
مؤمنون (۲۳): ۵۷- ۶۱٫
شوق:
شوق، میل و رغبت زیاد به موضوعى، بعد از تابش نور جمال الهى به قلب عبد حقیقى و سالک واقعى حاصل مىشود که در قرآن مجید از آن تعبیر به «انشراح دل» مىشود:
«أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِن رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَهِ قُلُوبُهُم مِن ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ»
آیا کسى که خدا سینهاش را براى [پذیرفتن] اسلام گشاده است، و بهره مند از نورى از سوى پروردگار خویش است [مانند کسى است که سینهاش از پذیرفتن اسلام تنگ است؟] پس واى بر آنان که دلهایشان از یاد کردن خدا سخت است، اینان در گمراهى آشکار هستند.
زمر (۳۹): ۲۲٫
مشتاق حقیقى، بهره و نصیبى از لذت قرب الهى را برده و نور جمال حق به قلب او تابیده و مرتبهاى از مراتب قرب را یافته و طالب کمال آن است.
«إِلَاهِى مَا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ عِقَابِکَ وَلا طَمَعاً فِى ثَوَابِکَ وَلَاکِنْ وَجَدْتُکَ أَهْلاً لِلْعِبَادَهِ فَعَبَدْتُکَ»
خدایا، من تو را از جهت ترس از عذابت و یا طمع در ثوابت عبادت نمىکنم، بلکه تو را سزاوار پرستش و عبادت مىدانم، پس تو را عبادت مىکنم.
بحار الأنوار: ۴۱/ ۱۴، باب ۱۰۱، ذیل حدیث ۴٫
بندگان مُخلِص و مُخلَص:
در قرآن امر شده که خداوند را خالصانه بخوانید:
«فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» غافر (۴۰): ۱۴٫
پس خدا را در حالى که ایمان و عبادت را [از هر گونه شرکى] براى او خالص مىکنید، بپرستید گرچه کافران [از روش شما] ناخشنود باشند.
و یا در آیاتى دیگر مىفرماید: «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَیُقِیمُوا الصَّلَاهَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاهَ وَذالِکَ دِینُ الْقَیِّمَهِ» بیّنه (۹۸): ۵٫
در حالى که فرمان نیافته بودند جز آن که خدا را بپرستند، و ایمان و عبادت را براى او از هرگونه شرکى خالص کنند، و حقگرا باشند، و نماز را برپا دارند، و زکات بپردازند؛ و این است آیین استوار و ثابت.
و همچنین «هُوَ الْحَیُّ لَا إِلاهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلّاهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» غافر (۴۰): ۶۵٫
اوست زنده [بىزوال]، هیچ معبودى جز او نیست، پس او را در حالى که ایمان و عبادت را براى او [از هر گونه شرکى] خالص مىکنید، بپرستید. همه ستایشها ویژه خدا، پروردگار جهانیان است.
مُخلَصین: افرادی که خدا آنان را خالص براى خود کرده انبیاى الهى برجستگان این گروهند:
قرآن کریم پیرامون حضرت موسى علیه السلام مىفرماید:
«وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصاً وَکَانَ رَسُولاً نَّبِیّاً» مریم (۱۹): ۵۱٫
و در این کتاب، [سرگذشتِ] موسى را یاد کن، بىتردید او انسانى خالص شده و فرستادهاى پیامبر بود.
و پیرامون حضرت یوسف علیه السلام مىفرماید:
«وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَن رَأى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَالِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ» یوسف (۱۲): ۲۴٫
بانوى کاخ [چون خود را در برابر یوسفِ پاکدامن، شکست خورده دید با حالتى خشمآلود] به یوسف حمله کرد و یوسف هم اگر برهان پروردگارش را [که جلوه ربوبیت و نور عصمت و بصیرت است] ندیده بود [به قصد دفاع از شرف و پاکىاش] به او حمله مىکرد [و در آن حال زد و خورد سختى پیش مىآمد و با مجروح شدن بانوى کاخ، راه اتهام بر ضد یوسف باز مىشد، ولى دیدن برهان پروردگارش او را از حمله بازداشت و راه هر گونه اتهام از سوى بانوى کاخ بر او بسته شد]. [ما] اینگونه [یوسف را یارى دادیم] تا زد و خورد [ى که سبب اتهام مىشد] و [نیز] عمل خلاف عفت آن بانو را از او بگردانیم؛ زیرا او از بندگان خالص شده ما [از هر گونه آلودگى ظاهرى و باطنى] بود.
و اینان در مقامى هستند که شیطان نیز آنان را استثناء نموده و اقرار کرده که قدرت فریب آنان را نداشته و بر آنان مسلط نیست.
«قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلْأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ* إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»
گفت: پروردگارا! به سبب این که مرا گمراه نمودى، من هم یقیناً [همه کارهاى زشت را] در زمین براى آنان مىآرایم [تا ارتکاب زشتىها براى آنان آسان شود] و مسلماً همه را گمراه مىکنم.* مگر [آن] بندگانت را که خالص شدگانِ [از هر نوع آلودگى ظاهرى و باطنى] اند.
حجر (۱۵): ۳۹- ۴۰٫
همچنین: «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ* إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ». ص (۳۸): ۸۲- ۸۳٫
گفت: به عزتت سوگند همه آنان را گمراه مىکنم،* مگر بندگان خالص شدهات را.
در بالاترین درجه مخلَصین وجود مبارک اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام قرار دارند که قرآن کریم نه از طریق استفاده از معناى مخلصین، بلکه به صراحت تمام بیان مىفرماید که دامن آن عرشیان فرشنشین و آن انوار پاک را از هر گونه رجس و پلیدى پاک نموده و به نهایت طهارت رسانده است.
«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» احزاب (۳۳): ۳۳٫
جز این نیست که همواره خدا مىخواهد هرگونه پلیدى را از شما اهل بیت [که به روایت شیعه و سنى محمّد، على، فاطمه، حسن و حسین علیهمالسلاماند] برطرف نماید، و شما را چنان که شایسته است [از همه گناهان و معاصى] پاک و پاکیزه گرداند.
و از همین جاست که شیعه معتقد است که دامن هیچ یک از انبیاى الهى و امامان معصوم علیهم السلام به گناه آلوده نشده است.
پاداش مخلَصین
پاداش مخلَصین- که در کوره حوادث آن چنان ذوب شدهاند که جز طلاى معرفت خالص چیز دیگرى در آنها باقى نماند و دست عنایت و لطف پروردگار تمام ناخالصىها را از وجودشان برچیده است- به معیار عمل داده نمىشود، بلکه به معیار فضل و رحمت خداست.
«إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ* أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ» صافات (۳۷): ۴۰- ۴۱٫
جز بندگان خالص شده خدا [که از هر کیفرى در امانند،]* براى آنان رزق و روزى معین و ویژهاى است.
آنها از جلوههاى ذات پاک خدا و از لذات باطنى او بهره مىبرند و قلبشان از پیمانه شوق او لبریز و غرق عشق و وصال او هستند؛ لذا آیه شریفه «أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ» صافات (۳۷): ۴۱٫
به نعمتهاى ناشناخته معنوى و غیر قابل توصیفى که در صدر نعمتهاى بهشتى قرار گرفته اشاره دارد.
به دنباله همین آیات خداوند به نعمات خود براى مخلصین در بهشت اشاره مىفرماید:
- نعمتها و مواهب معنوى و لذات روحانى و درک جلوههاى ذات پاک حق و سرمست شدن از باده طهور عشق او، که آیه شریفه:
«أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ» صافات (۳۷): ۴۱٫
براى آنان رزق و روزى معین و ویژهاى است.
به همین اشاره دارد.
- میوههاى رنگارنگ بهشتى که با نهایت احترام به آنان داده مىشود.
«فَوَاکِهُ وَهُم مُّکْرَمُونَ» صافات (۳۷): ۴۲٫
میوههایى [گوناگون] در حالى که مورد اکرام خواهند بود.
- جایگاه آنها در باغهاى سرسبز و پر نعمت بهشت است.
«فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ» صافات (۳۷): ۴۳٫
در بهشتهاى پر نعمت.
- یکى از بزرگترین لذات انسان، بهرهگرفتن از مجلس انس با دوستان است. این نعمت نیز براى مُخلَصین فراهم شده است.
«عَلى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ» صافات (۳۷): ۴۴٫
در حالى که بر تختهایى روبروى یکدیگر [تکیه زدهاند].
- قدحهاى لبریز از شراب طهور گرداگرد آنها در حرکت است و هر لحظه اراده کنند از پیمانه آن سیراب مىشوند و در عالمى از نشاط فرو مىروند.
«یُطَافُ عَلَیْهِم بِکَأْسٍ مِن مَّعِینٍ* بَیْضَاءَ لَذَّهٍ لِّلشَّارِبِینَ* لَا فِیهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا یُنزَفُونَ»
جامى از نوشیدنى زلال و پاک گرداگردشان مىگردانند،* نوشیدنى] سپید [و درخشنده] و لذتبخش براى نوشندگان،* نه در آن مایه فساد [جسم و عقل] است، و نه از آن مست و بیهوش مىشوند.
صافات (۳۷): ۴۵- ۴۷٫
- نزد آنان همسرانى است که جز به شوهران خود عشق نمىورزند، به غیر آنان نگاه نمىکنند و چشمان درشت و زیبا دارند.
تفسیر نمونه: ۱۹/ ۴۸٫
«وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عَینٌ* کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ»
و در کنارشان زنانى هستند که فقط به شوهرانشان عشق مىورزند.* گویا آنان [از سپیدى] تخم شترمرغى هستند که [زیر پر و بال] پوشیده شدهاند [و هرگز دست کسى به آنان نرسیده است].
صافات (۳۷): ۴۸- ۴۹٫
خدایا، با وجود این لوازم سلوک و استجابت خواست بنده ات این است که توفیق بیابد در نهایت با مؤمنان راستین در جوار رحمتت جمع شود.
نکته دیگر این که هم جوارى با مؤمنان و موقنان و مخلصان و مشتاقان و سابقان نتیجه نهایى هدایت در صراط مستقیم است که با اطاعت خدا و رسول حاصل خواهد شد.
«وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً»
و کسانى که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانى از پیامبران و صدیقان و شهیدان و شایستگان خواهند بود که خدا به آنان نعمت [ایمان، اخلاق و عمل صالح] داده؛ و اینان نیکو رفیقانى هستند.
نساء (۴): ۶۹٫
درخواستهاى دیگر از حضرت حق:
- قرار گرفتن در زمره بهرهمندترین بندگان
«وَاجْعَلْنِی مِنْ أَحْسَنِ عَبِیدِکَ نَصِیباً عِنْدَکَ.»
بهترین بندگان خدا، کسانىاند که با غلبه بر این امواج و ناملایمات طبیعى زندگى، بهره بیشترى از حقایق جهان و بندگىِ جهانآفرین ببرند و به سبب ظواهر، از حقایق غافل نمانند.
امیر المؤمنین على علیه السلام از خداى خویش مىخواهد تا او را در زمره بهرهمندترین بندگانش قرار دهد، به گونهاى که از تمامى توان خود، استفاده کرده و به هنگام رسیدن به ساحل و آغاز زندگى حقیقى، دستى پُر و بهرهاى کافى داشته باشد.
آن گونه که از یکى از دعاهاى ماه مبارک رمضان استفاده مىشود، بهرهمندى کامل بنده، در گرو چند مطلب است:
اول: مرتبط بودن با حضرت حق از طریق دعا؛
دوم: قابلیت یافتن براى دریافت خیر و رحمت الهى؛
سوم: توفیق بندگى و انجام صحیح فرمانهاى حضرت حق؛
و چهارم: رهایى از بند گناهان، که مانع اصلى انسان از رسیدن به برکات الهىاند.
«اللّاهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْ دُعَائِی فیهِ إِلَیْکَ وَاصِلاً وَرَحْمَتَکَ وَخَیْرَکَ إِلَیَّ فیهِ نَازِلاً وَعَمَلِی فیهِ مَقْبُولاً وَسَعْیِی فیهِ مَشْکُوراً وَذَنْبِی فیهِ مَغْفُوراً حَتَّى یَکُونَ نَصِیبِی فیهِ الْأَکْثَرَ وَحَظِّی فیهِ الْأَوْفَرَ».
التهذیب: ۳/ ۱۱۳؛ بحار الأنوار: ۹۴/ ۳۵۹، باب ۳، ذیل حدیث ۱٫
- قرار گرفتن در صف مقرّبان
«وَأَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَهً مِنْکَ وَأَخَصِّهِمْ زُلْفَهً لَدَیْکَ».
آن مقامى که پس از پیراستگى از گناهان و بهرهمندى از الطاف حق، براى بندگان خاصِّ پرورگار، آرامشبخش و سبب حیات ابدى و راحتِ جان است، مقرّب درگاه حضرت دوست شدن است.
گاه، بندهاى از گرفتارى در مذلت گناه، فریاد مىکند و آمرزش او از جانب حق، به او شور و شعف مىدهد؛ ولى گاه، بندهاى از شراب وصل حضرت حق سرمست مىگردد و خود را منزلتیافته بارگاه او مىبیند.
گاه دریاى رحمت حق، پلیدى گناه را از او مىزداید، ولى گاه به صفاى الهى و طهارتِ دست یافته از جانب دوست، از مخصوصان و تقرّبیافتگان محضر او مىگردد.
یقیناً بین این دو مقام، فاصله بسیار است و حلاوت و حیات عاشقانهاى که در کام و جان گروه دوم است، با هیچ بیانى وصف شدنى نیست.
وداع کنندگان با بیت اللَّه الحرام، در هنگام رفتن از شهر مکه و خارج شدن از حریم امن الهى چنین مىگویند:
«اللّاهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ بَیْتِکَ اللّاهُم … فَإِنْ کُنْتَ قَدْ غَفَرْتَ لِی ذُنُوبِی فَازْدَدْ عَنِّی رِضاً وَقَرِّبْنِی إِلَیْکَ زُلْفَى وَلا تُبَاعِدْنِی»
خدایا، این (زیارت) را (براى من) آخرین دیدار خانهات قرار مده. خدایا … اگر گناهان مرا بر من بخشیدهاى، پس خشنودى خود را از من بیفزاى، و مرا به سوى خود تقرّب جانانهاى ببخش و از خود دور مگردان.
الکافى: ۴/ ۵۳۰، باب وداع البیت، حدیث ۱؛ وسائل الشیعه: ۱۴/ ۲۸۷، باب ۱۸، حدیث ۱۹۲۱۸٫
انسان اگر بخواهد از بهرهمندترین بندگان نزد او و نزدیک ترینشان در رتبه به او و مخصوصترینشان در قرب به پیشگاه او شود، واجب و لازم است از ایمانى همراه با یقین و اخلاصى قابل قبول و اعمالى با ارزش و اخلاقى نیکو و به ویژه از تقوایى که او را از افتادن در هر گناهى حفظ کند، برخوردار گردد. مگر نه این است که قرآن مىفرماید:
«إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقیکُمْ» حجرات (۴۹): ۱۳٫
یقیناً گرامىترین شما نزد خدا، پرهیزکارترین شماست.
تقوا پایه و اساس سعادت و خوشبختى انسان در دنیا و آخرت است.
اى که داراى مجد و شرف و بزرگى و عظمت و بزرگوارى و کرامتى، و لازمه این همه صفات، محبّت و مهربانى است، و لازمه این محبّت، بخشش و عطاست، پس با بزرگواریت به من نظر کن که اگر با بزرگوارىات به من نظر کنى، محبّت و مهربانىات را از من دریغ نخواهى کرد، و نهایتاً این گداى تهىدست را از بخشش و عطایت بىنیاز خواهى نمود:
درخواست بهترینها از کریم:
در سه جمله اخیر، امیر المؤمنین علیه السلام از سه لفظ تفضیلى «احسن»، «اقرب» و «اخص» استفاده فرموده است که نشانگر بصیرتى عمیق است؛ و آن اینکه در برابر کریمان، غیر از بهترینها را نباید درخواست کرد.
امیر المؤمنین على علیه السلام از حضرت حق درخواست مىنماید که در زمره بهرهمندترین بندگان و مقرّبترین آنان به خداى سبحان باشد.
کیمیاى فضل الهى: «فَإِنَّهُ لا یُنَالُ ذالِکَ إِلّا بِفَضْلِکَ».
امیر المؤمنین على علیه السلام، فضل و کرم الهى را همچون اکسیرى مىداند که مس وجود انسان را به طلاى ناب بندگى مبدّل مىسازد. در منظر آن حضرت، پس از پیراستگى از ذلت گناه و رهایى از کید و مکر بدخواهان، تنها چیزى که انسان را به بهره وافى رسانده و او را تقرّب مىبخشد، فضل و رحمت حضرت دوست است.
«پروردگارا، چنین نیست که بندهات در این میان نقشى داشته و یا تقرّبیافتن در محضر تو از قابلیت وجود او نشأت گرفته باشد، بلکه این تویى که با نظر رحمت خویش و خروش دریاى کرمت، وجود آفتزده مرا جلا مىدهى».
وَجُدْ لِى بِجُودِکَ وَاعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِکَ، وَاحْفَظْنِى بِرَحْمَتِکَ
(خدایا!) و با بخشایش خود در حقّ من بخشش کن، و با شرف گستردهات بر من نظر بنما، و با رحمتت مرا حفظ کن.
درخواست بخشش و کرم الهى:
امیر المؤمنین على علیه السلام از خداوند خواستار جود اوست، همان پروردگار رحیم و مهربانى که جود مطلق است و بخشندگى، عین ذات اوست.
سپس در جملهاى دیگر عرض مىکند: خدایا، مجد و کرامت خویش را مهربانانه بر من گسیل دار.
رحمت الهى، تنها نگهبان آدمى
فهم و بصیرت، چنین اقتضا مىکند تا در این عالم سراسر مکر و فریب و دنیاى آکنده از خطر، هر انسانى پناهگاه و محافظى براى خود انتخاب کند، تا خود را در پناه او ببیند و به آن دلگرم باشد. اما کدام نگهبان است که خود محتاج نگهبان دیگر نباشد، و کدام حافظ است که تحت عنایت حضرت حق، روز را به شب نسپارد؟!
امیر المؤمنین على علیه السلام، خداوند را تنها نگاهبان شایسته اعتماد مىداند، که سایه رحمت و مهربانىاش، بر سر بندگان گسترده است، و از او مىخواهد که خدایا، مرا به رحمت خویش محافظت نما.
آنچه انسان براى حفاظت از خود مفید مىداند و به کار مىبندد، تنها بخشى از فهمِ قاصرِ انسانىِ او نسبت به خود و خطرات پیرامون خویش است، و حال آن که سایه مهر الهى فراتر از آنچه انسان تصوّر مىکند، به حفظ بندگان مىپردازد.
مرحوم «طبرسى رحمه الله» در کتاب شریف مکارم الأخلاق از «مسمع بن عبد الملک» روایت مىکند که گفت:
چهل صبح به همراه امام صادق علیه السلام نماز خواندم و مىدیدم که هرگاه از نوافل خویش فارغ مىگشت، دو دست خود را به سوى آسمان بلند مىکرد و مىگفت:
«أصبحنَا وَأَصْبَحَ الْمُلْکُ لِلَّاهِ … اللّاهُمَّ احْفَظْنَا مِنْ حَیْثُ نَحْتَفِظُ وَمِنْ حَیْثُ لا نَحْتَفِظُ اللّاهُمَّ احْرُسْنَا مِنْ حَیْثُ نَحْتَرِسُ وَمِنْ حَیْثُ لا نَحْتَرِس»
صبح کردیم در حالى که سلطنت از آنِ خداست، خداوندا، ما را محافظت و مراقبت کن، از آن جهت که خود محافظت و مراقبت مىکنیم و (به علاوه) از آن جهت که قادر به محافظت و مراقبت از خود نیستیم.
مکارم الأخلاق: ۲۷۷؛ من لا یحضره الفقیه: ۱/ ۳۳۸، باب ما یستحب من الدعاء فی کل صباح، حدیث ۹۸۳٫
البته آنچه از روایات استفاده مىشود آن است که دعا براى محفوظ ماندن از زشتى و خطرات گناهان و گمراهىها، از دعا براى نجات از هر خطر دیگرى مهمتر است، چنان که در دعاى روز بیست و یکم هر ماه آمده است:
«اللّاهُمَّ احْفَظْنَا مِنَ الْقَبَائِحِ وَالْعُیُوب»
پروردگارا، ما را از زشتىها و عیبها مصون بدار.
العدد القویه: ۲۲۹؛ بحار الأنوار: ۹۴/ ۲۶۲٫
و امام زین العابدین علیه السلام در دعاى صبح و شام خود چنین مىگفت:
«اللّاهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَاحْفَظْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِینَا وَمِنْ خَلْفِنَا وَعَنْ أَیْمَانِنَا وَعَنْ شَمَائِلِنَا وَمِنْ جَمِیعِ نَوَاحِینَا، حِفْظاً عَاصِماً مِنْ مَعْصِیَتِکَ، هَادِیاً إِلَى طَاعَتِکَ، مُسْتَعْمِلاً لِمَحَبَّتِکَ»
بار خدایا، بر محمّد و آل او درود فرست، و ما را از (دامهاى شیطان و از هر پیش آمدى در) پیشرو و پشتسر و از اطراف راست و چپ و از همه جوانبمان نگهدارى کن، نگهدارى که از نافرمانى تو نگهدارنده باشد و به طاعت و بندگى تو رهنمون شود و براى دوستى با تو به کار برده شود.
الصحیفه السجادیه: دعاى ۶٫
وَاجْعَلْ لِسَانِى بِذِکْرِکَ لَهِجاً، وَقَلْبِى بِحُبِّکَ مُتَیَّماً
و زبانم را به ذکرت گویا فرما، و دلم را در بند محبّت خود شیفته و شیدا بنماى.
جسم و جان انسان، موهبتى الهى است که به او عطا شده تا طریق معرفت و راه شناخت حضرت حق را با کمک آنها بپیماید، اما آفت جسم و جان انسان، دور ماندن از خداوند است.
امیر المؤمنین على علیه السلام، مرتبط بودن زبان و قلب خویش با حضرت حق را خواستار است؛ چرا که زبان، مأمور ظاهر انسان و قال او، و قلب سلطه دار باطن و حال اوست.
ظاهر اهل ایمان زمانى گویاى حقایق الهى و معرفتى است که به ذکر الهى گویا باشد و آن زمان این قال، اثربخش و تعالىدهنده است که از دلى شیفته و صادق و غرق در محبّت الهى صادر شود.
این دو جمله امیر المؤمنین على علیه السلام لزوم حفظ ارتباط زبان و دل را به خوبى یادآور مىشود.
وجود مقدس امام باقر علیه السلام در دعایى» که به «ابو حمزه» تعلیم فرمودند عرض مىکند:
«اللّاهُم … وَذَلِّلْ لِکُلِّ خَیْرٍ لِسَانِی وَطَهِّرْ قَلْبِی مِنَ الرِّیَاءِ وَلا تُجْرِهِ فِی مَفَاصِلِی وَاجْعَلْ عَمَلِی خَالِصاً لَک»
بار الها، زبانم را رام هر خیرى کن، قلبم را از ریا پاک گردان و آن (ریا) را در مفاصلم به راه میانداز و کردارم را براى خود خالص گردان.
اقبال الأعمال: ۴۰؛ الکافى: ۲/ ۵۸۷؛ بحار الأنوار: ۸۴/ ۲۹۹، باب ۱۲٫
از نعمتهاى بزرگى که حضرت حق به انسان عطا کرده زبان است؛ آن زبانى که مىتواند به وسیله آن، سخن بگوید و آنچه را در ضمیر دارد آشکار کند و اهداف و مقاصدش را به دیگران اعلام نماید.
قرآن، ده نوع گفتار را به زبان اجازه داده است. انسان اگر زبانش گویا به آن ده نوع گفتار باشد، خدا را با آن بندگى کرده است.
قول حسن، خوش زبانى با مردم است. بقره (۲): ۸۳٫
قول احسن، دعوت مردم به سوى خداست. فصّلت (۴۱): ۳۳٫
قول عدل، شهادت و گواهى صادقانه در دادگاه است. انعام (۶): ۱۵۲٫
قول صدق، سخن راست و ذکر خیر گذشتگان مؤمن در جامعه موجود است. شعراء (۲۶): ۸۴٫
قول کریم، سخن کریمانه گفتن با پدر و مادر است. اسراء (۱۷): ۲۳٫
قول لیّن، سخن نرم گفتن به وقت امر بمعروف و نهى از منکر است. طه (۲۰): ۴۳٫
قول ایمان، اقرار به یگانگى خدا و رسالت پیامبر است. بقره (۲): ۱۳۶٫
قول سدید، سخن به صواب گفتن در هر جوّ و شرایطى است. نساء (۴): ۹٫
قول معروف، سخن شایسته گفتن با ایتام و خانواده است. نساء (۴): ۵٫
قول بلیغ، سخن رسا و مؤثر و آمیخته به موعظه و حکمت و برهان است. نساء (۴): ۶۳٫
پاداش قول احسن که هدایت مردم به سوى خداست:
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ بَعَثَنِی رَسُولُ اللَّهِ إِلَى الْیَمَنِ وَقَالَ لِی یَا عَلِیُّ لا تُقَاتِلَنَّ أَحَداً حَتَّى تَدْعُوَهُ وَایْمُ اللَّهِ لأَنْ یَهْدِیَ اللَّهُ عَلَى یَدَیْکَ رَجُلاً خَیْرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ وَغَرَبَتْ وَلَکَ وَلاؤُهُ یَا عَلِیُّ».
الکافى: ۵/ ۲۸، باب وصیه رسول اللَّه صلى الله علیه و آله، حدیث ۴؛ بحار الأنوار: ۲۱/ ۳۶۱، باب ۳۴، حدیث ۳٫
رسول خدا صلى الله علیه و آله زمانى که امیر المؤمنین علیه السلام را براى هدایت مردم یمن و دعوت آنان به خدا گسیل داشت فرمود:
یا على، با کسى وارد جنگ مشو تا او را به حق دعوت کنى.
و سوگند به خدا اگر خدا به دست تو مردى را هدایت کند، براى تو از آنچه آفتاب بر آن مىتابد و غروب مىکند بهتر است.
نماز، ذکر خداست، خواندن قرآن ذکر خداست، دعاهایى که از اهل بیت علیهم السلام رسیده و در زمانها و مکانهاى خاص خوانده مىشود ذکر خداست، سخن گفتن هماهنگ با ده موردى که در آیات قرآن آمده ذکر خداست، و از همه ذکرها برتر و بالاتر و پرثوابتر، به کار بردن زبان براى هدایت گمراهان به سوى دین خداست.
وَمُنَّ عَلَىَّ بِحُسْنِ إِجَابَتِکَ، وَأَقِلْنِى عَثْرَتِى، وَاغْفِرْ زَلَّتِى
و بر من به نیکى اجابتت منت گذار، و از لغزشم درگذر، و خطایم را بیامرز
منت خداوند با اجابت دعا:
انتظار همیشگى انسان از معبود و بزرگ خویش، آن است که خواسته او را برآورده کند تا از این طریق، ارتباطش قوّت یافته و نسبت به باور خود دلگرم شود.
خداوند حکیم و قادر متعال نیز این خواسته طبیعى بندگان را به نحو احسن تدارک دیده، به گونهاى که بین دعاى بنده و اجابتِ خواسته او هیچ فاصلهاى قرار نداده و فرموده:
«وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» بقره (۲): ۱۸۶٫
و هنگامى که بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] یقیناً من نزدیکم، دعاى دعا کننده را زمانى که مرا بخواند اجابت مىکنم.
خداوند مهربان به نزدیک بودن خویش با بندهاش تصریح کرده و علاوه بر آن، در بیان نحوه اجابت دعاى بنده خویش، هیچ فاصلهاى بین «أُجِیبُ» و «إِذَا دَعَانِ» قرار نداده است.
اما آیا این بنده سراپا تقصیر شایسته و سزاوار چنین کرامت و بزرگى هست؟ و آیا مىتواند خود را در این معامله، حق به جانب بداند؟
یقیناً چنین نیست؛ امیر المؤمنین على علیه السلام اجابت دعاى بندگان از جانب خداوند را منتى از ناحیه حضرت حق درباره بندگان مىداند و عرض مىکند:
«پروردگارا، به برکت حسنِ اجابتى که نسبت به دعاى من خواهى داشت، بر من منت بگذار».
یکى از مصادیق حُسن اجابت، عدم فاصله میان سؤال و پاسخ است. این از عنایات حضرت حق است که اگر دعا از سوى بندهاى صادر شود و موانع اجابت ایجاد نگشته باشد، اجابت دعا آنى خواهد بود.
امام زین العابدین علیه السلام مىفرماید:
«الْمُؤْمِنُ مِنْ دُعَائِهِ عَلَى ثَلاثٍ إِمَّا أَنْ یُدَّخَرَ لَهُ وَإِمَّا أَنْ یُعَجَّلَ لَهُ وَإِمَّا أَنْ یُدْفَعَ عَنْهُ بَلاءٌ یُرِیدُ أَنْ یُصِیبَهُ»
دعاى مؤمن یکى از این سه فائده را دارد: یا برایش ذخیره مىشود (و در آخرت به او سود مىدهد)، یا در دنیا مستجاب مىگردد، و یا بلائى را از او دور مىگرداند (و این بر حسب اختلاف مصالح است).
تحف العقول: ۲۸۰؛ بحار الأنوار: ۷۵/ ۱۳۸، باب ۲۱، ذیل حدیث ۳٫
پاکى پیش از دعا «وَأَقِلْنِی عَثْرَتِی وَاغْفِرْ زَلَّتِی»
امیر المؤمنین على علیه السلام در جملات بعدى دعاى شریف خود، به سه مرحله عبادت، دعا و اجابت، اشاره مىفرماید. ولى پیش از آن که سخن از طریق اجابت گفته شود، به مقدمه آن که پیراستگى و طهارت باطن است اشاره دارد.
حضرت چنین عرض مىکند:
«پروردگارا، لغزشم را نادیده بگیر و گناهم را بیامرز. چون یقیناً اجابت، زمانى محقّق مىشود که بنده از گناه و معصیت پیراسته شده باشد و آماده قبول فیض الهى گردد».
امیر المؤمنین على علیه السلام مىفرماید:
«خَیْرُ الدُّعَاءِ مَا صَدَرَ عَنْ صَدْرٍ نَقِیٍّ وَقَلْبٍ تَقِیٍ»
بهترین دعاء آن دعایى است که از سینه پاک و دلى پرهیزکار برآید.
الکافى: ۲/ ۴۶۸، حدیث ۲؛ وسائل الشیعه: ۷/ ۳۹، باب ۸٫
فَإِنَّکَ قَضَیْتَ عَلَى عِبَادِکَ بِعِبَادَتِکَ، وَأَمَرْتَهُمْ بِدُعَائِکَ، وَضَمِنْتَ لَهُمُ الْإِجَابَهَ
زیرا تو بندگانت را به عبادت و بندگى فرمان دادى، و به دعا و درخواست از حضرتت امر فرمودى، و اجابت دعا را براى آنان ضمانت نمودى.
سه مرحله پیشروى بنده:
امیر المؤمنین على علیه السلام اجابت دعاى بندگان را حتمى مىداند، ولى آن را پس از دو مرحلهاى مىداند که خداوند متعال مقرّر فرموده است.
عبادت:
ابتدا به لزوم پرستش خداوند توسط بندگان اشاره مىفرماید، چنان که خداوند متعال نیز در قرآن کریم به پرستش خویش فرمان داده است.
«وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» اسراء (۱۷): ۲۳٫
و پروردگارت فرمان قاطع داده است که جز او را نپرستید.
دعا:
آنگاه امیر المؤمنین به جایگاه دعا مىپردازد و اینکه خداوند، بندگان خویش را امر کرده تا دعا کرده و از او بخواهند. چنان که خداوند در قرآن کریم فرموده:
«اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ. غافر (۴۰): ۶۰٫
مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.
روایات مىگویند:
دعا، سلاح پیامبران و سلاح مؤمن است.
«قال على علیه السلام: الدعاء سلاح الأولیاء». غرر الحکم: ۱۹۲، حدیث ۳۷۴۳٫
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله: الدُّعَاءُ سِلاحُ الْمُؤْمِن.
الکافى: ۲/ ۴۶۸، باب أن الدعاء سلاح المؤمن، حدیث ۱؛ وسائل الشیعه: ۷/ ۳۸، باب ۸، حدیث ۸۶۵۴٫
دعا، قضاى استوارى که راه فرارى از آن نیست را برمىگرداند.
«قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: الدُّعَاءُ یَرُدُّ الْقَضَاءَ الْمُبْرَم».
الخصال: ۲/ ۶۲۰؛ مستدرک الوسائل: ۵/ ۱۷۵، باب ۶، حدیث ۵۶۰۴٫
دعا، عاقبتِ تقدیر شده و تقدیر نشده را از انسان دفع مىکند.
«عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام یَقُولُ: إِنَّ الدُّعَاءَ یَرُدُّ مَا قَدْ قُدِّرَ وَمَا لَمْ یُقَدَّرْ».
الکافى: ۲/ ۴۶۹، باب ان الدعاء یرد البلاء، حدیث ۲؛ وسائل الشیعه: ۷/ ۳۶، باب ۷، حدیث ۸۶۴۷٫
دعا، و انواع بلاها را برطرف مىنماید.
«کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام یَقُولُ: الدُّعَاءُ یَدْفَعُ الْبَلاءَ النَّازِلَ وَمَا لَمْ یَنْزِلْ».
الکافى: ۲/ ۴۶۹، باب ان الدعاء یرد البلاء والقضاء، حدیث ۵؛ وسائل الشیعه: ۷/ ۳۷، باب ۷، حدیث ۸۶۵۰٫
دعا، مایه شفا هر درد و بیمارى و مرضى است.
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: عَلَیْکَ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّهُ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ».
الکافى: ۲/ ۴۷۰، باب ان الدعاء یرد البلاء والقضاء، حدیث ۱؛ وسائل الشیعه: ۷/ ۴۵، باب ۱۱، حدیث ۸۶۷۷٫
روایات اهل بیت علیهم السلام شرایط دعا کننده و دعاى قابل استجابت را به این صورت بیان مىکنند:
اخلاص در دعا، معرفت به این که همه چیز در دست قدرت حق است، عمل به واجبات، داشتن قلب پاک، زبان صادق، حلال بودن لقمه، پاک شدن از حق الناس، حضور قلب، رقّت قلب، گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحیم» در ابتداى دعا، فرستادن صلوات بر محمد و آل محمد، اقرار به گناه، تضرّع و زارى، صورت بر خاک گذاردن، خواندن دو رکعت نماز، یقین ورزیدن به اجابت، دیگران را در دعا بر خود مقدم داشتن، پرهیز از خواستن امور نابجا، دعا در میان جمع، دعا در پنهان و خلوت، همان «یقین ورزیدن به اجابت».
پیرامون شرائط استجابت دعا در کتاب مصباح الشریعه: ۱۳۲- ۱۳۴، باب ۶۲، مطالبى از امام صادق علیه السلام آمده است.
اجابت:
در نهایت به اجابت دعا اشاره مىفرماید که نتیجه قطعى دعاست؛ چنان که در آیه شریفه «اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» بین دعا و اجابت، فاصلهاى قرار نداده و استجابت را منوط به دعا نموده است.
البته به گفته معصومان علیهم السلام، یقیناً آن دعایى مقرون به اجابت است که شرائط اجابت را داشته باشد.
از وجود مقدس امام صادق علیه السلام پیرامون شرایط استجابت دعا، روایاتى ارزشمند در کتاب شریف مصباح الشریعه آمده است که شرح آن در کتاب عرفان اسلامى: ۶/ ۲۰۶ آمده است.
امام صادق علیه السلام، تلازم بین دعا و اجابت را در کلامى نورانى چنین یادآور مىشود:
«وَاعْلَمْ أَنَّهُ لَوْ لَمْ یَکُنِ اللَّهُ أَمَرَنَا بِالدُّعَاءِ لَکُنَّا إِذاً أَخْلَصْنَا الدُّعَاءَ تَفَضَّلْ عَلَیْنَا بِالإِجَابَهِ فَکَیْفَ وَقَدْ ضَمِنَ ذَالِکَ لِمَنْ أَتَى بِشَرَائِطِ الدُّعَاء»
بدان به تحقیق، اگر خداوند ما را امر به دعا و ترغیب به دعا نفرموده بود و ما از روى خلوص اعتقاد خود، دعا مىکردیم، البتّه او به مقتضاى کرم و شفقت خویش، دعاى ما را اجابت مىکرد.
پس چگونه ممکن است اجابت ننماید در حالى که خود، ضامن شده که اگر کسى دعا را با شرایطش به جا آورد، آن را اجابت نماید!؟
مصباح الشریعه: ۱۳۲، باب ۶۲؛ بحار الأنوار: ۹۰/ ۳۲۲، باب ۱۷، حدیث ۳۶٫
ضمانت اجابت دعا:
هنگامى که شرایط لازم در دعا کننده جمع شود و شرایط خود دعا هم رعایت گردد، یقیناً دعاى چنین دعا کنندهاى به اجابت خواهد رسید.
پروردگارا، آرزویم این است که از گناهانم درگذرى و نسبت به آینده، توفیق ترک گناهم دهى و زمینه بندگى و عبادت خالصانه را برایم فراهم آورى و اعضا و جوارحم را در راه خدمت به خود و خدمت به بندگانت بکار گیرى و قلبم را به سرمایه عشق و شیفتگى به خود بیارایى و بیمارىهاى فکرى و روحى مرا درمان کنى و در آخرت شفاعت اولیا و همنشینى با آنان را نصیبم نمایى. این است آرزوى من اى محبوب من و همه امیدم؛
این است که مرا به آرزویم برسانى و از فضل و احسانت امیدم را به نا امیدى تغییر ندهى.
روایت شده رسول خدا صلى الله علیه و آله به شخصى که در آستانه مرگ بود فرمود:
خود را چگونه مىیابى؟
گفت: از گناهانم مىترسم و به رحمت حق امیدوارم.
حضرت فرمود: این معنا در دل کسى جمع نمىشود، مگر آن که خداى مهربان، او را از آنچه مىترسد ایمن گرداند و آنچه را امیدوار باشد به او عنایت نماید.
ارشاد القلوب: ۱/ ۱۸۳، باب ۵۱؛ مستدرک الوسائل: ۲/ ۱۱۸، باب ۲۲، حدیث ۱۵۸۸٫
پروردگارا، تو خود را در قرآن مجید، غفار و عَفُوّ و شکور و کریم و ارحم الراحمین و داراى فضل معرّفى کردهاى.
من گرچه نسبت به گناهانم خائف و ترسانم، ولى با همه وجود به تو امیدوارم.
اگر با توسل به دعاى کمیل به پیشگاهت آمدهام، کرم و لطف و رحمت و بزرگوارى تو، سبب آمدن من شد.
من یقین دارم که سائلى از این درگاه دستخالى برنمىگردد و امید کسى را در این پیشگاه نا امید نمىکنند و احدى را از این آستانه نمىرانند.
پروردگارا، تو «حر بن یزید» را با آن گناه سنگین و کمنظیرش، و «آسیه» همسر فرعون را پس از ایمان آوردنش، و «فضیل عیاض» را بعد از توبهاش، و هزاران هزار گناهکار دیگر را- که همه به تو و به کرم و لطفت چشم امید داشتند- پذیرفتى و بخشیدى و پاداش دادى؛
چگونه من به خود نا امیدى راه دهم در حالى که نا امیدى از رحمتت را در قرآن مجید مساوى با کفر دانستهاى!
«وَلَا تَیْأَسُوا مِن رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِن رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ». یوسف (۱۲): ۸۷٫
و از رحمت خدا مأیوس نباشید؛ زیرا جز مردم کافر از رحمت خدا مأیوس نمىشوند.
باران رحمت:
امام صادق علیه السلام از پدرش، از جدّش روایت مىکند:
«اهل کوفه خدمت امیر المؤمنین علیه السلام آمدند و از خشکسالى و نیامدن باران شکایت کردند و عرضه داشتند: براى ما از خدا درخواست باران کن.
امیر المؤمنین علیه السلام به فرزندش حسین علیه السلام فرمود: از خدا درخواست باران کن.
امام حسین علیه السلام حمد و ثناى حق را به جا آورد و بر پیامبر صلى الله علیه و آله درود فرستاد و بهپیشگاه حق عرضه داشت: اى عطا کننده خیرات و نازل کننده برکات، آب فراوان بر ما ببار و باران بسیار و وسیع و خوشگوار و با عظمت که بندگانت را از ناتوانى برهاند و سرزمینهاى مرده را زنده کند، به ما عطا فرما. آمین رب العالمین.
چون از دعایش فراغت یافت ناگهان باران فراوانى بارید تا جایى که عربى از بعضى از نواحى کوفه آمد و گفت: درهها و تپهها را از فراوانى آب چنان دیدم که بخشى از آب در بخشى دیگر موج مىزد.
بحار الأنوار: ۴۴/ ۱۸۷، باب ۲۵، حدیث ۱۶٫
خدایا، مردم کوفه را با دعاى بنده خاص خود از باران رحمت سیراب کردى؛ باران رحمت و مغفرتت را بر ما بباران تا گناهان و آلودگىها را از پرونده ما بشوید و ما را از سنگینى معاصى و وزر و وبالش نجات دهد و گیاه نشاط معنوى و نهال عبادت و بندگى را در سرزمین وجود ما برویاند که ما به امید کرم تو، به این درگاه آمدهایم، و روى عذرخواهى به خاک آستانهات گذاشتهایم و دست گدایى و حاجت به سویت برداشتهایم و یقین داریم که با کرم و لطفت از ما درخواهى گذشت.
اکنون اى اکرم الاکرمین، ما به امید این که با کرم بىنهایتت، از ما گذشت مىکنى، خاکسارانه به تمام گناهان و خطاهایمان اعتراف مىکنیم و به معاصى و خلافکارىهایمان اقرار مىنماییم.
فَإِلَیْکَ یَا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهِى، وَإِلَیْکَ یَا رَبِّ مَدَدْتُ یَدِى، فَبِعِزَّتِکَ اسْتَجِبْ لِى دُعَائِى، وَبَلِّغْنِى مُنَاىَ، وَلَا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِکَ رَجَائِی، وَاکْفِنِی شَرَّ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ مِنْ أَعْدَائِی
اى پروردگارم، تنها براى تو چهرهام را بالا آوردم و تنها دست گدایىام را به جانب تو دراز کردم، پس تو را به عزّتت سوگند که دعایم را مستجاب کنى، و مرا به آرزویم برسان، و امیدم را از احسانت قطع مکن، و مرا از شر (درگیرى با) دشمنانم از جنیان و انسیان بىنیاز فرما.
اظهار عجز در محضر حضرت ربّ: «فَإِلَیْکَ یَا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهِی وَإِلَیْکَ یَا رَبِّ مَدَدْتُ یَدِی».
امیر المؤمنین على علیه السلام در بیانى که به شکلى گویا، حالت حقیقى مؤمنان در پیشگاه حضرت حق را به تصویر مىکشد، اظهار عجز در محضر حضرت حق و اعتراف به این عجز را مجسّم مىسازد و به خداوند متعال- که ضمانت نموده تا در پسِ دعا، اجابت را بیاورد- عرض مىکند:
«این حالت بنده توست، رو به محضر تو کرده و دستان خویش را به درگهت دراز نموده تا مطلوب خویش را تنها از تو طلب کند، پس، اکنون تو را به عزتت قسم مىدهد که دعایش را مستجاب نمایى و خواسته او را محقّق گردانى».
امید به فضل الهى: «وَلا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِکَ رَجَائِی».
انسان به امید زنده است. رحمت و فضل الهى، منبع فیض و حیاتى است که امیدواران به آن، هیچگاه احساس خستگى نمىکنند.
اعتمادکنندگان به خداوند از شقاوت دورند، همچنان که اعتمادکنندگان بر مخلوق، از سعادت محروماند.
امام صادق علیه السلام در دعاى خود به هنگام استخاره، به خداى خویش مىگفت:
«مَا أَسْعَدْتَ مَنِ اعْتَمَدَ عَلَى مَخْلُوقٍ مِثْلِهِ … وَلا أَشْقَیْتَ مَنِ اعْتَمَدَ عَلَى الْخَالِقِ الَّذِی أَنْتَ هُو»
آن که بر مخلوقى همانند خود اعتماد نمود را سعادت ندادى … و هرکه بر خالق- که تو هستى- اعتماد کرد را شقى نساختى.
فتح الأبواب: ۱۹۸؛ وسائل الشیعه: ۱۷/ ۱۴۴، باب ۲۴، حدیث ۲۲۲۰۶؛ بحار الأنوار: ۸۸/ ۲۷۰، باب ۷، حدیث ۲۳٫
خداوند، یاورِ همیشه پیروز: «وَاکْفِنِی شَرَّ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ مِنْ أَعْدَائِی.
ویژگى حضرت حق و عنایات او در این است که هرکه در زیر سایه لطف او قرار بگیرد، از هیچ دشمنى واهمه نخواهد داشت؛ چرا که او قاهر مطلق است.
به همین جهت اولیاى الهى، تنها تکیهگاه خود را خداوند مىدانند و با وجود چنین حامى و تکیهگاهى، ترس از غیر ندارند، چه دشمنان انسى و چه بدخواهان جنى، چون مؤمنان حقیقى، بر این باورند که:
«وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ. انعام (۶): ۱۸٫
اوست که بر بندگانش چیره و غالب است، و او حکیم و آگاه است.
اى (مهربانى) که با سرعت (فوق تصور، از بندهات) راضى مىشوى، کسى را که جز دعا، چیزى در اختیار ندارد بیامرز؛ زیرا تو هرچه بخواهى انجام مىدهى. اى کسى که نامش دوا، و یادش درمان، و طاعتش توانگرى است، رحم کن به کسى که سرمایهاش امید، و ساز و برگش گریه است.
اى کسى که نعمتهایت را به تمام و کمال مىدهى، اى برطرفکننده بلاها و سختىها، اى نور و روشنایى وحشت زدگانِ در تاریکىها، اى داناى ناآموخته، بر محمد و آل محمد درود فرست و با من آنگونه که سزاوار توست رفتار کن. و درود زیاد و فراوان خدا بر پیامبرش و امامان خجسته از خاندانش.
رضایت خداوند از بندگان:
وجود مقدس امیر المؤمنین على علیه السلام در این فراز نورانىِ دعاى عاشقانه خویش، خداوند را «سریع الرضا» مىخواند، یعنى: او خدایى است که در رضایت او نسبت به بندگانش کُندى وجود ندارد.
اولاً: حضرت على علیه السلام این صفت حضرت حق را متوجّه بخش خاصى از بندگان نکرده است و عموم از آن به خوبى استفاده مىشود.
ثانیاً: فقط خداوند را مىتوان نسبت به بندگانش سریع الرضاى به معناى واقعى دانست؛ چون بخشش سریع بنده خطاکار، نیازمند وجودِ مقتضى و همچنین عدمِ مانع است که هر دو محقق است، از یک سو مهر و محبّت خداوند نسبت به بندگانش، و همچنین عظمت وجودى حضرت حق و پاکى بىکران آن دریاى رحمت، که قابلیت هضم تمامى بدىها و محو همه سیّئات را دارد، و از سوى دیگر، در وجود خداوند، موانع رضایت همچون کینه، لجاجت، بدخواهى و…
وجود ندارد؛ پس چه مقامى به «سریع الرضا» بودن سزاوارتر از او است؟
گذشته از آنچه گفته شد، عشقورزى حضرت حق نسبت به بندگان، که بر توبه آنان بسیار خشنود مىشود، دلیل دیگرى بر بخشش سریع بندگان گنه کار است، تا بتوانند در مقام بندگى خداوند قرار گیرد.
رسول مکرم اسلام صلى الله علیه و آله مىفرماید:
«اللَّهُ أَفْرَحُ بِتَوْبَهِ الْعَبْدِ مِنَ الظَّمْآنِ الْوَارِدِ وَالْمُضِلِّ الْوَاجِدِ وَالْعَقِیمِ الْوَالِدِ»
هرآینه شادى خداوند از توبه بنده خود، بیشتر است تا شادى تشنهاى که به آب مىرسد و گمکردهاى که گمشده خود را مىیابد و نازایى که بچه مىآورد.
مستدرک الوسائل: ۱۲/ ۱۲۶، باب ۸۶، حدیث ۱۳۶۹۹٫
امام باقر علیه السلام نیز مىفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَهِ عَبْدِهِ مِنْ رَجُلٍ أَضَلَّ رَاحِلَتَهُ وَزَادَهُ فِى لَیْلَهٍ ظَلْمَاءَ فَوَجَدَهَا فَاللَّاهُ أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَهِ عَبْدِهِ مِنْ ذَالِکَ الرَّجُلِ بِرَاحِلَتِهِ حِینَ وَجَدَهَا»
شادى خداوند از توبه بندهاش بیشتر است تا شادى مردى که در شبى تار، شتر و رهتوشه خود را گم کند و سپس آن را بیابد. خداوند از توبه بنده خود شادتر مىشود از آن مرد که از پیدا کردن شتر و توشه خود شادمان مىشود.
الکافى: ۲/ ۴۳۵، باب التوبه، حدیث ۸؛ وسائل الشیعه: ۱۶/ ۷۳، باب ۸۶، حدیث ۲۱۰۱۴٫
اِغْفِرْ لِمَنْ لَایَمْلِکُ إِلّا الدُّعَاءَ
کسى را که جز دعا، چیزى در اختیار ندارد بیامرز
دعا، تمام دارایى بنده:
امیر المؤمنین على علیه السلام پس از اشاره به «سریع الرضا» بودن حضرت حق، از او بخشش بنده را مىطلبد و عرض مىکند:
«پروردگارا، اى آن که بر بخشش و گذشت از بنده خویش سرعت مىورزى و بدىها و کاستىهاى او را به یکباره نادیده مىگیرى، بنده خطاکار خویش را عفو نما که او جز تضرّع بر درگاه تو راهى ندارد و در تمام کائنات- که تو مالک آن هستى- غیر از دعا و عرض حاجت بر درگاه تو سرمایهاى در اختیار او نیست».
بنده مؤمن در پیشگاه مالک حقیقى، هیچ احساس ملکیتى ندارد؛ چرا که مالک تمام موجودات، اوست و احساس ملکیّت در پیشگاه حضرتش معنایى ندارد:
«قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِى الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ»
بگو: خدایا، اى مالک همه موجودات، به هرکه خواهى حکومت مىدهى و از هر که خواهى حکومت را مىستانى، و هرکه را خواهى عزّت مىبخشى و هرکه را خواهى خوار و بىمقدار مىکنى، هر خیرى به دست توست، یقیناً تو بر هرکارى توانایى.
آل عمران (۳): ۲۶٫
راه چاره براى آمرزش گناهان، دعا و انابه و توبه عبد به پیشگاه معبود است، که این تنها چیزى است که در اختیار بنده است تا دست نیاز به درگاه خالق بىنیاز بلند کند و رحمت و مغفرت و رضایتش را طلب نماید.
فَإِنَّکَ فَعَّالٌ لِمَا تَشَاءُ
زیرا تو هرچه بخواهى انجام مىدهى
قدرت خداوند بر تحقّق خواسته ها:
اکنون که بنده با تمام دارایى خویش، پیش آمده، تو نیز از کرامت بىکران خود بر من ببخش و بدىهاى مرا در وجودِ سراسر رحمتِ خویش محو نما، تا رضایتت نصیب من گردد و این از چون تویى بعید نیست، که تو بر هر آنچه بخواهى توانایى.
قدرت خداوند بر محقّق ساختن هرآنچه بخواهد از مسلّمات باورهاى اسلامى است، چنان که امام صادق علیه السلام در ضمن پاسخهاى خود به فردى زندیق پیرامون خداوند مىفرمایند:
«وَهُوَ مُتَعَالٍ نَافِذُ الْإِرَادَهِ وَالْمَشِیئَهِ فَعَّالٌ لِمَا یَشَاءُ»
الکافى: ۱/ ۸۵، باب اطلاق القول بأنه شىء، حدیث ۶٫
و او بلند مرتبهاى است که اراده و خواستهاش، تأثیرگذار (و محقّق شدنى) است و آنچه را بخواهد انجام مىدهد.
در واقع، این باور و حقیقت- یعنى عدم فاصله بین خواستن خداوند و تحقق خواسته او- در قرآن کریم ریشه دارد.
در بسیارى از آیات قرآن کریم از این فاصله به «کُنْ فَیَکُونُ» تعبیر شده است که در واقع، تبیینکننده همان عدم فاصله است. این تعبیر در کمال گویایى و اختصار، تبیین کننده کیفیت تحقق اراده حضرت حق است.
بقره (۲): ۱۱۷؛ آل عمران (۳): ۴۷ و ۵۹؛ انعام (۶): ۷۳؛ نحل (۱۶): ۴۰؛ مریم (۱۹): ۳۵؛ یس (۳۶): ۸۲؛ غافر (۴۰): ۶۸٫
همچنین لفظ «فَعَّالٌ» که در قرآن کریم نیز در مورد اراده خداوند به کار رفته را مىتوان بیانکننده همین مطلب دانست؛ او فعّال لِما یشاء است یعنى هر چه را بخواهد یقیناً محقّق مىسازد؛ لذا فعّالیّت او همان عدم فاصله میان اراده او و تحقق خواسته اوست.
«إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِما یُریدُ. هود (۱۱): ۱۰۷٫
بىتردید پروردگارت هرچه را اراده مىکند انجام مىدهد.
«ذُو الْعَرْشِ المَجیدِ* فَعَّالٌ لِما یُریدُ. بروج (۸۵): ۱۵- ۱۶٫
او صاحب عرش و ارجمند است. و آنچه را بخواهد انجام مىدهد.
و این که دعا کننده وسیلهاى از طاعت و عبادت و خیرات که به واسطه آنها مورد مغفرت قرار گیرد ندارد و مالک سود و زیانى نیست و قدرت جلب منفعت و دفع ضررى را ندارد.
و این که به پیشگاهت به دعا و زارى آمده، جز به توفیق و لطف تو نیامده و در حقیقت این دعا و زارى هم، کشش رحمت و عنایت توست که اگر این کشش و جاذبه را هم به سوى او توجّه نمىدادى، هرگز نمىتوانست زبان به دعا بگشاید و قلب و جان را در گردونه حال قرار دهد و از دیده خود قطره اشکى ببارد.
چنین بندهاى البته سزاوار مغفرت و ترحّم و محبّت توست و باید با تضرّع و زارى به عنوان دعا به حضرتت عرضه بدارد:
کریم، از تهىدست و فقیر نمىپرسد چه آوردهاى، بلکه از راه لطف و محبّت مىپرسد: چه مىخواهى؟
و باید بگوید: این که فرمودهاى اگر یک قدم به سوى من آیید، من ده قدم به سوى شما مىآیم، اى مولاى مهربان من، چنان درمانده و مضطر و بیچارهام، و چنان از پا افتاده و ناتوانم، که این یک قدم را هم نمىتوانم به سوى تو آیم،
این یک قدم را نیز تو به سوى این فقیر تهىدست بیا، تا از اسارت هوا و زندان نفس و زنجیرهایى که شیطان به دست و پاى جانش نهاده، آزاد شود و در فضاى رحمت و مغفرتت به پرواز در آید.
اى کریمترین کریمان، مىگویند، امیر المؤمنین علیه السلام- بنده عاشق و عارف تو- بر کفن سلمان نوشت:
وَفَدْتُ عَلَى الکَریمِ بِغَیرِ زَادٍ
مِنَ الحَسَناتِ وَالقَلبِ السَّلِیمِ
وَحَملُ الزّادِ أَقبَحُ کُلِّ شَىءٍ
إِذَا کَانَ الوُفُودُ عَلى الکَرِیمِ
تهىدست و با کشکول خالى از خوبىها و بدون دل سالم، بر کریم وارد شدم، حمل کردن زاد و توشه هنگامى که ورود بر کریم است زشتترین چیزهاست.
انیس اللیل: ۵۳۰٫
اى وجود مبارکى که هر کارى بخواهى بر اساس حکمت و مصلحت و عدل و داد و رأفت و رحمت انجام مىدهى.
پروردگارا، تهىدست و بىنوایى هستم که بر تو واردم و چیزى هم که لایق تو باشد به محضرت نیاوردهام.
این گداى محتاج را از خزانه کرمت تا جایى مورد محبّت قرار ده که همه گناهانش بخشیده شود و بدنش بر آتش دوزخ حرام گردد و راهش به سوى بهشت باز شود و به سعادت دنیا و آخرت و به اوج خشنودى و رضایت تو برسد.
یَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ، وَذِکْرُهُ شِفَاءٌ
اى کسى که نامش دوا، و یادش درمان
شفا بودن اسم و ذکر خدا:
این فراز نورانى دربردارنده حقیقتى شیرین و واقعیتى عمیق است که در جملات اهل بیت علیهم السلام بسیار دیده مىشود.
رسول مکرم اسلام صلى الله علیه و آله مىفرماید:
«ذِکْرُ النَّاسِ دَاءٌ وَذِکْرُ اللَّهِ دَوَاءٌ وَشِفَاءٌ» مستدرک الوسائل: ۵/ ۲۸۶، باب ۱، حدیث ۵۸۷۰٫
یاد مردم درد است و یاد خدا دوا و شفاست.
و امیر المؤمنین على علیه السلام نیز مىفرمایند:
«ذِکرُ اللَّهِ دَوَاءُ أَعلالِ النُّفوسِ» غرر الحکم: ۱۸۸، حدیث ۳۶۱۹٫
یاد خدا، دواى بیمارىهاى جانهاست.
در تبیین این رابطه، آنچه از روایات اهل بیت علیهم السلام استفاده مىشود آن است که گرچه گاه ذکر زبانى و رابطه قلبى، سریعاً سبب شفاى ظاهرى بدن مىشود، ولى شاید بهتر باشد بگوئیم: یاد الهى و نام حضرت حق، سبب تقوا و خودسازى مىشود، و آنگاه که تقوا حاصل شد و پرهیز از محرمات و عمل به فرائض و مطیع حضرت حق بودن حاصل گشت، سلامت جسم که نتیجه و حاصل همان سلامت روح است حاصل مىشود؛
امیر المؤمنین على علیه السلام مىفرماید:
«فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکُمْ وَبَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِکُمْ وَشِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِکُمْ وَصَلاحُ فَسَادِ صُدُورِکُمْ وَطَهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِکُمْ وَجِلاءُ غِشَاءِ أَبْصَارِکُمْ وَأَمْنُ فَزَعِ جَأْشِکُمْ وَضِیَاءُ سَوَادِ ظُلْمَتِکُمْ فَاجْعَلُوا طَاعَهَ اللَّهِ شِعَاراً دُونَ دِثَارِکُم»
همانا تقوا داروى درد دلهایتان، بینایى کورى باطنتان، شفاى بیمارى اجسادتان، صلاح فساد سینههایتان، پاکى چرک نفوستان، جلاى پرده دیدگانتان، ایمنى خوف دلهایتان، و روشنى تاریکى جهلتان مىباشد. طاعت خدا را جامه جان کنید نه پوشش جسم.
نهج البلاغه: خطبه ۱۹۸؛ بحار الأنوار: ۲۸۴/ ۶۷، باب ۵۶٫
در این که نام او دواى درد ماست، اهل حقیقت و سالکان مسلک عشق و محبّت و عارفان وادى معرفت کلماتى دارند؛ گروهى از آنان مىگویند: شاید مراد از این نام، همان الفاظ تدوینى باشد که البته داراى اثرات فراوان و خواص بسیار است؛ یکى از آثار و خواصش این است که هرگاه دعا کننده، محبوبش را با اسماء و نامهایى که ویژه اوست صدا بزند، محبوب که حبیب را خواننده نام زیبایش مىبیند، پاسخ او را مىدهد.
«وَلِلَّاهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا. اعراف (۷): ۱۸۰٫
و براى خدا نیکوترىن نامها است، پس او را با همان نامها بخوانید.
هنگامى که عبد محتاج، دست به پیشگاهش بردارد و به امید این که مورد عنایت قرار گیرد، با دل پر درد و زبان پاک- چه در جلوت و چه در خلوت، چه میان جمع و چه در تنهایى- فریاد بزند:
«یا اللّه»، «یا رحمان»، «یا کریم»، «یا ربّ»، «یا ارحم الرّاحِمین»، محال است شنونده کریمى چون حضرت حق، پاسخ او را ندهد.
روایات مىگوید: مراد از اسماء و نامهاى حق، امام معصوم و ولى کامل و انسان جامع است که مظهر تام و جلوهگاه معانى و مفاهیم اسماء است که هر دردمندى که دچار درد فکرى و روحى و بیمارى باطنى است اگر به او متوسل شود درمان مىشود.
آرى، با توسل به انسان کامل همه درهاى هدایت و سعادت به روى انسان باز مىشود و از بیمارى شرک و کفر و نفاق و بیمارىهاى اخلاقى و عملى نجات مىیابد.
انسان کامل، اسم اعظم حق است که نسبت به آسیاى هستى به منزله قطب و محور است، چنانکه درباره ولى اللّاه الأعظم حضرت حُجّه بن الحسن علیه السلام وارد شده:
وَهُوَ الَّذِى بِبَقائِهِ بَقِیَتِ الدُّنیَا، وَبِیُمْنِهِ رُزِقَ الوَرَى وَبِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأَرضُ وَالسَّمَاءُ مفاتیح الجنان: دعاى عدیله.
بقاى دنیا به بقاى اوست، و انسانها به برکت او به رزق و روزى مىرسند، و ثبات زمین و آسمانها، متکى به وجود اوست.
در هر صورت، عاشق، با نام و اسم معشوق و مسماى اسم که وجود معشوق است آشناست و با توسل به اسم و نام او به محضرش مشرّف مىشود و دردهایش را با نظر لطف و محبّت معشوق درمان مىکند و چیزى در این جهان هستى براى او لذیذتر از گفتن نام معشوق و شنیدن اسم محبوب نیست.
در روایت است که ابراهیم خلیل علیه السلام را گوسفندانى زیاد در اختیار بود. گروهى از فرشتگان چنین گمان کردند که دوستى و محبتش نسبت به حضرت حق با دوستى که از ثروت در اختیار اوست ارتباط دارد.
خداى مهربان، جبرئیل را براى بیدارى آنان برگماشت تا بر تپهاى درآید و ندا دهد:
«سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ المَلائِکَهِ وَالرُّوحِ.»
حضرت خلیل از شنیدن نام محبوب بىتاب شد و با زبان حال گفت:
این مطرب از کجاست که بر گفت نام دوست تا جام و جامه بذل کنم بر پیام دوست.
دیوان اشعار «حافظ شیرازى»: غزل ۱۰۰٫
پس به دنبال آن آواز به سوى تپه دوید ولى کسى را نیافت، گفت: اى گوینده نیکو زبان، اگر یک بار دیگر نام معشوقم را بر زبان جارى کنى، نصف گوسفندانم را به تو مىبخشم.
جبرئیل باز نام حق را ندا داد. حضرت خلیل از شدت اشتیاق از خود بىخود شد، چون به حال عادى بازگشت، فریاد کشید: یک بار دیگر نام محبوبم را ندا ده تا همه گوسفندانم را به تو وا گذارم.
جبرئیل باز نام حق را آواز داد. حضرت نالهاى زد و گفت: دیگر چیزى ندارم که فداى نام او کنم پس بیا و وجودم را مالک شو!
نقد النصوص «عبدالرحمن جامى»: ۱۴۷- ۱۴۸ (پاورقى مؤلف).
وَطَاعَتُهُ غِنىً
و طاعتش توانگرى است.
طاعت حق، حقیقت غنا و بى نیازى:
خداوند حکیم و علیم، وسیلهاى قدرتمند چون مال و ثروت را در اختیار انسان قرار داده است که سبب معاش و مایه آزمایش او باشد.
«وَاعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَأَوْلادُکُمْ فِتْنَهٌ». انفال (۸): ۲۸٫
و بدانید که اموال و فرزندانتان فقط وسیله آزمایش شماست.
مؤمنانِ راستین، در برخورد با این مسئله بر چند مطلب توجّه دارند:
الف- کسب مال و ثروت حلال، نه تنها مورد نهى نیست، بلکه به آن سفارش نیز شده است.
امام صادق علیه السلام به «عمر بن سیف أزدى» فرمودند:
«لا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزْقِ مِنْ حِلِّهِ فَإِنَّهُ عَوْنٌ لَکَ عَلَى دِینِک».
طلب روزى حلال را رها مکن؛ چرا که یاور تو بر (حفظ و سلامت) دین توست.
وسائل الشیعه: ۳۴/ ۱۷، باب ۷، حدیث ۲۱۹۱۲٫
چنان که همان حضرت فرمودهاند:
«اسْأَلُوا اللَّهَ الْغِنَى فِى الدُّنْیَا وَالْعَافِیَهَ وَفِى الآْخِرَهِ الْمَغْفِرَهَ وَالْجَنَّهَ».
از خداوند، بىنیازى و سلامتِ در دنیا، و بخشودگى و بهشتِ در آخرت را بطلبید.
وسائل الشیعه: ۱۷/ ۳۳، باب ۷، حدیث ۲۱۹۰۹٫
ب- مؤمنان، به ثروت و سرمایه دنیایى به عنوان یک وسیله مىنگرند، نه یک هدف و آن را سبب تقرّب به حضرت حق نمىپندارند بلکه بر ایمان و عمل صالح تکیه دارند.
امیر المؤمنین على علیه السلام در وصیتى که به هنگام شهادتشان از قول رسول خدا صلى الله علیه و آله به فرزندشان امام حسن مجتبى علیه السلام فرموده؛ آوردهاند:
«و لا تَکُنِ الدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّک».
(به هوش باش که) بیشترین همت (و توان و تلاش) تو متوجّه دنیا نباشد.
مستدرک الوسائل: ۱۱/ ۳۸۴، باب ۵۱، حدیث ۱۳۳۱۹٫
«وَما أَمْوالُکُمْ وَلا أَوْلادُکُمْ بِالَّتى تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صالِحا. سبأ (۳۴): ۳۷٫
و اموال و فرزندانتان چیزهایى نیستند که شما را نزد ما مقرّب کنند، مگر آنان که ایمان آورده و کار شایسته انجام دادهاند.
ج- مؤمنان، دنیا و وابستگىهاى آن را امانتى مىدانند که نسبت به آن مسئولیت و تعهد دارند؛ منطق قارون که گفت: «إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدى» را نمىگویند،
جز این نیست که این [ثروت و مال انبوه] را بر پایه دانشى که نزد من است به من دادهاند.
قصص (۲۸): ۷۸٫
بلکه به وظایف مالى خود پایبندند؛ اموال خود را در راه جهاد صرف مىکنند.
«وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فى سَبیلِ اللَّهِ». توبه (۹): ۴۱٫ و با اموال و جانهایتان در راه خدا جهاد کنید.
و تهىدستان و محرومان را در مىیابند.
«وَالَّذینَ فى أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ* لِلسَّائِلِ وَالمَحْرُومِ». معارج (۷۰): ۲۴- ۲۵٫
و آنان که در اموالشان حقّى معلوم است. براى درخواستکننده [تهىدست] و محروم.
د- و سخن آخر این که دنیا و متعلقاتش را سبب بىنیازى خود نمىدانند، بلکه غناى حقیقى و ثروت واقعى را، در بندگى و طاعت حضرت حق مىدانند و با غرق نمودن خود در دریاى رحمت الهى، ضعف مطلق و فقر ذاتى خویش را به قدرت مطلق و غناى دائم حضرت دوست متّصل مىکنند.
لذا تنها مال و ثروتى که طاعت و بندگى را به دنبال داشته باشد مىتواند حقیقت غنا و بىنیازى را به ارمغان آورد، همانگونه که انسانى که از تمتّعات دنیا بهرهمند نیست و گرفتار فقر است به واسطه اطاعت و بندگى حقیقى، خود را بىنیاز از غیر خدا و گداى درگاه حضرت حق مىداند؛
اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ، وَسِلَاحُهُ الْبُکَاءُ
رحم کن به کسى که سرمایهاش امید، و ساز و برگش گریه است.
امید و اشک، سرمایه و سلاح بنده:
پروردگارا، اى کسى که تمام خواستهها وابسته به خواسته توست، و اى مهربانى که جز صلاح بنده خویش نخواهى و به طرفه العین از کردارهاى زشت و ناپسند او و از کوتاهىهایش مىگذرى، نام تو دواى دردهاى من است و یاد تو شفاى بیمارىهاى من.
این بنده فقیر، بر بندگى تو به تمام عالم فخر مىورزد.
بر این بنده امیدوار خویش، ترحّم نما که سرمایهاى جز امید به کرم تو ندارد و در برابر حاکم قهّارى چون تو، سلاحى جز گریههاى عاشقانه و اشکهاى تضرّع ندارد.
امیدوارى:
امیدوارى بندگان خدا به خالق خویش، نشانه درک معناى بندگى و فهم جایگاه خالق متعال است؛ تا بندهاى خداى خویش و قدرت بىنهایت او و نیز نیاز خود به خدایش را نشناسد، امیدوارى به حضرت حق معنى نخواهد یافت.
پس از این همه نعمت و فراوانى برکت از سوى حضرت دوست، سزاوار این است که جانب امید، تنها به سوى مسبّب الاسباب معطوف باشد و جز بر قدرت او تکیه نشود.
وجود مقدس امام صادق علیه السلام تهدید حضرت حق بر تکیه بر غیر خدا را چنین بیان مىفرماید:
«أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى یَقُولُ وَعِزَّتِى وَجَلالِى وَمَجْدِى وَارْتِفَاعِى عَلَى عَرْشِى لأُقَطِّعَنَّ کُلَّ مُؤَمِّلٍ مِنَ النَّاسِ غَیْرِى بِالْیَأْسِ وَلأَکْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّهِ عِنْدَ النَّاسِ وَلأُنَحِّیَنَّهُ مِنْ قُرْبِى وَلأُبَعِّدَنَّهُ مِنْ فَضْلِى
أَیُؤَمِّلُ غَیْرِى فِى الشَّدَائِدِ وَالشَّدَائِدُ بِیَدِى وَیَرْجُو غَیْرِى وَیَقْرَعُ بِالْفِکْرِ بَابَ غَیْرِى وَبِیَدِى مَفَاتِیحُ الأَبْوَابِ وَهِیَ مُغْلَقَهٌ وَبَابِى مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَانِى فَمَنْ ذَا الَّذِى أَمَّلَنِى لِنَائِبَهٍ فَقَطَعْتُهُ دُونَهَا وَمَنِ الَّذِى رَجَانِى لِعَظِیمَهٍ فَقَطَعْتُ رَجَاءَهُ مِنِّى».
الکافى: ۲/ ۶۶، باب التفویض الى اللَّه، حدیث ۷٫ وسائل الشیعه: ۱۵/ ۲۱۴، باب ۱۲، حدیث ۲۰۳۰۹٫
خداوند مىفرماید: سوگند به عزّت و جلالت و شکوه و والایى من بر عرشم، که آرزوى هر آرزوکننده بر غیر خود را با نا امیدى قطع خواهم کرد، و در نزد مردم جامه خوارى بر تنش خواهم پوشاند، و از نزدیکم کنارش زده و از فضلم دورش خواهم کرد.
آیا آرزویش در شداید به غیر من است، در حالى که شداید به دست من است؟، بر غیر من امید مىبندد و به خیال خود درب غیر از مرا مىکوبد، در حالى که کلید دربها به دست من است، و آنها بسته هستند؟، و درب من باز است به روى کسى که مرا مىخواند.
کیست که در گرفتارى به من امید بسته باشد و امیدش را قطع کرده باشم؟ و کیست که در کار عظیمى به من امیدوار بوده و نا امیدش کرده باشم؟
اگر بندهاى خدا را بشناسد و غیر بودن غیرِ او را درک نماید، چه جاى امید بر غیر او مىماند؟، آن زمان است که هم چون سرور و سالار آزادگان حضرت حسین بن على علیه السلام ندا سر مىدهد:
«اللّاهُمَّ وَإِلَى غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنِى إِلَى مَنْ تَکِلُنِى إِلَى الْقَرِیبِ یَقْطَعُنِى أَمْ إِلَى الْبَعِیدِ یَتَجَهَّمُنِى أَمْ إِلَى الْمُسْتَضْعِفِینَ لِى وَأَنْتَ رَبِّى وَمَلِیکُ أَمْرِى أَشْکُو إِلَیْکَ غُرْبَتِى وَبُعْدَ دَارِى وَهَوَانِى عَلَى مَنْ مَلَّکْتَهُ أَمْرِى»
خدایا، مرا به غیر خودت وا مگذار، به چه کسى مرا وامىگذارى؟ به نزدیکان، که مرا از خود جدا کنند، یا به بیگانگان که به چهرهاى کریه به من رو نمایند؟ یا به آنان که خود بیچاره و محتاج مناند، در حالى که تو پروردگار من و صاحب اختیار منى؟ (با این وجود) از غربت و تنهایى خود، و دورى منزل و بىبها شدنم نزد آنان که مرا به آنان واگذاشتهاى به تو شکایت مىبرم.
اقبال الأعمال: ۳۴۳؛ دعاى عرفه سیّد الشهداء علیه السلام؛ البلد الأمین: ۲۵۳؛ بحار الأنوار: ۹۵/ ۲۱۸، باب ۲٫
گریه و اشک:
گریه و اشک، نعمت عظیمى از سوى حضرت حق براى بندگان است تا به آن، قلب خویش را صیقل بخشند. دل، خانه مهر الهى است و اشک، نشانه جلاى آن.
رسول خدا صلى الله علیه و آله نداشتن اشک را نشانه شقاوت مىداند.
«مِنْ عَلامَاتِ الشِّقَاءِ جُمُودُ الْعَیْنِ»
یکى از نشانه هاى شقاوت، خشکیدگى چشم است.
الکافى: ۲/ ۲۹۰، باب أصول الکفر وأرکانه، حدیث ۶؛ تحف العقول: ۷۴٫
یَا سَابِغَ النِّعَمِ
اى کسى که نعمتهایت را به تمام و کمال مىدهى.
دوام و فراوانى نعمات الهى:
انسان سراپا فقر، دست طلب خویش را به کدامین سو دراز کند و از چه کسى خواسته خویش را بطلبد؟ از آنان که به اندک بخششى، هزار منت بر سر گذارند؟ و یا آنان که گاه ببخشند و گاه ابا کنند؟،
امیر المؤمنین على علیه السلام در این میان، مولا و پروردگار خویش را که تنها جوابگوى نیاز انسان است چه زیبا توصیف مىنماید:
او «سابغ النعم» است؛ نعمتهایش را وقفهاى نیست و در تمامى لحظاتِ حیات آدمى، نعمتهاى او همراه انسان است. همچنین نعمتهاى او بسیار وسیع است و چون دریایى پربرکت از هرسو، انسان را فراگرفته است.
نیازمندى انسان امرى ذاتى است؛ به این بیان که مخصوص یک برهه از عمر او و یا جهتى از جهات حیات او نمىشود، بلکه این نیاز، همیشگى و از همهسو است؛
از این رو، ائمه معصومین علیهم السلام در دعاهاى خویش عرضه مىداشتند: «اللّاهُمَّ وَأسْبِغْ عَلَیْنا رِزْقَکَ»
پروردگارا، رزقت را بصورت کامل و وسیع بر ما نازل گردان. اقبال الأعمال: ۲۴۷، وداع شهر رمضان.
چرا که براى جبران این نیاز ذاتى، هیچ جبرانکنندهاى جز او که بىنیاز مطلق است شایستگى ندارد.
یَا دَافِعَ النِّقَمِ
اى برطرفکننده بلاها و سختىها
خداوند دافع بلاها و سختىهاست.
باید از گرفتاریها و مشکلات دنیایی و گناهانى که موجب نزول نقمات است همچون حضرت على علیه السلام به خداوند پناه برد که مىفرمود:
«اللَّهُمَّ وَأَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُعَجِّلُ النَّقِمَات».
خدایا، براى هر گناهى که بلا و عقوبت را نزدیک مىگرداند، از تو پوزش مىطلبم.
البلد الأمین: ۴۳؛ بحار الأنوار: ۸۴/ ۳۳۲، باب ۱۳، حدیث ۱۶٫
چرا که تمامى بلاها و سختىها، به خواست و اراده حضرت حق مرتفع مىشود، و تنها اوست که به حکم «فَفِرُّوا إلَى اللَّهِ» ذاریات (۵۱): ۵۰٫
تنها ملجأ و پناهگاه است.
اى نور و روشنایى وحشت زدگانِ در تاریکىها:
یَا نُورَ الْمُسْتَوْحِشِینَ فِى الظُّلَمِ
اى نور و روشنایى وحشت زدگانِ در تاریکىها
هر چه جز او ظلمت است.
این خطاب نورانى را مىتوان دربردارنده چند مطلب دانست:
الف- هر چه در عالم جز ذات حضرت حق، ظلمت است مگر آن که به نور الهى متجلّى گشته و نور افشانى کند؛ هر چه جز او در برابر عظمت او و حقیقت نور او به خاموشى مبدّل مىشود:
«وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» نور (۲۴): ۴۰٫
و کسى که خدا نورى براى او قرار نداده است، براى او هیچ نورى نیست.
در مناجاتى از امام صادق علیه السلام- که پس از نماز امیر المؤمنین على علیه السلام خوانده مىشود- آمده است:
«اللّاهُمَّ إِنّى أَسأَلُکَ بِاسمِکَ الّذِى أطفیت بِهِ کُلِّ نُورٍ»
جمال الأسبوع: ۲۵۱؛ مصباح المتهجد: ۲۹۴٫
خدایا، از تو درخواست مىکنم به (عظمت) آن نامت که به آن هر نورى را خاموش کردى.
ب- آنانکه از منبع فیض و نور الهى محروماند، همیشه در وحشت و نگرانى به سر مىبرند.
وحشت، از جمله امور روحى و روانى است که انسان، همیشه آن را تجربه کرده است.
وحشت و ترس آدمى، از چند مطلب سرچشمه مىگیرد؛ از جمله تنهایى و احساس خطر؛ که این حالت، درباره دور ماندگان از رحمت حق به نهایت مىرسد، و تنها حضرت حق و یاد و ذکر او برطرف کننده این ترس است؛ چنان که در دعاى رسول خدا صلى الله علیه و آله آمده است:
«یَا مُونِسِى عِنْدَ وَحْشَتِى یَا صَاحِبِى عِنْدَ غُرْبَتِى. البلد الأمین: ۴۰۳؛ المصباح «کفعمى»: ۲۴۷٫
اى مونسم در وقت تنهاییم، و اى یارم در وقت غربتم، و اى همراه غربت من.
ج- خداوند، تنها نقطه امید و یگانه راه انسان براى رهایى از این درماندگى و ترس است.
در قرآن کریم، گاهى بر خداوند متعال اطلاق «نور» مىشود:
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فیها مِصْباحٌ. نور (۲۴): ۳۵٫
خداوند، نور آسمانها و زمین است، وصف نورش مانند چراغ دانى است که در آن، چراغ پرفروغى است.
همچنان که بر قرآن کریم و دیگر کتابهاى آسمانى و تعالیم سازنده مندرج در آنها، چنین اطلاقى شده است:
«قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتابٌ مُبینٌ» مائده (۵): ۱۵٫
بىتردید، از سوى خدا براى شما نور و کتابى روشنگر آمده است.
«إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراهَ فیها هُدىً وَنُورٌ» مائده (۵): ۴۴٫
بىتردید، ما تورات را که در آن هدایت و نور است نازل کردیم.
«وَآتَیْناهُ الْإِنْجیلَ فیهِ هُدىً وَنُورٌ» مائده (۵): ۴۶٫
و انجیل را که در آن هدایت و نور است به او (عیسى) عطا کردیم.
در نتیجه مىتوان گفت: ایمان به خدا و پیروى از دستورات او، تنها نجاتدهنده از ظلمت مادى و دنیایى است.
امام صادق علیه السلام از پدران خود روایت مىفرماید که امیر المؤمنین على علیه السلام فرمود:
«الْمُؤْمِنُ یَتَقَلَّبُ فِى خَمْسَهٍ مِنَ النُّورِ، مَدْخَلُهُ نُورٌ، وَمَخْرَجُهُ نُورٌ، وَعِلْمُهُ نُورٌ، وَکَلامُهُ نُورٌ، وَمَنْظَرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِلَى النُّورِ»
الخصال: ۱/ ۲۷۷، حدیث ۲۰؛ بحار الأنوار: ۶۴/ ۲۳٫
مؤمن در پنج نور حرکت مىکند؛ وارد شدن او نور و خارج شدن او نور و علم او نور و سخن او نور و چشمانداز او در قیامت نور است.
حال باید پاسخ داد که اگر وجود بندهاى چنین آکنده از نور الهى گردد، آیا جایى براى ترس و اضطراب باقى میماند؟
خداوند دانای ناآموخته:
یَا عَالِماً لَایُعَلَّمُ
اى داناى ناآموخته!
خداوند، داناى ناآموخته
از جمله صفات حضرت حق، علم اوست که فهم و درک آن امرى محال است؛ چرا که علم او، جزء ذات اوست و درک و فهم ذات نامتناهى ممکن نیست.
لازمه نامتناهى بودن ذات حضرت حق، نامحدود بودن علم اوست؛ علم او بر همه چیز و همه امور استیلا دارد.
وجود مقدس امام صادق علیه السلام در دعاى پس از نماز استخاره، علم بىکران پروردگار را چنین توصیف مىنماید:
«اللّاهُمَّ أَنْتَ الْعَالِمُ بِجَوَائِلِ فِکْرِى وَجَوَائِسِ صَدْرِى»
فتح الأبواب: ۱۹۸؛ مستدرک الوسائل: ۶/ ۲۴۰، حدیث ۶۷۹۸٫
خدایا، تو بر جولان فکر من و آنچه در سینهام مىگذرد آگاهى.
وجود مقدس حضرت موسى بن جعفر علیهما السلام در ضمن تبیین صفات الهى- در پاسخ به درخواست «ابن ابى عمیر» که از ایشان تعلیم توحید را خواسته بود- مىفرماید:
«وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى (هو) الْعَالِمُ الَّذِى لا یَجْهَلُ»
التوحید: ۷۷، باب التوحید و نفى التشبیه، حدیث ۳۲٫
بدان که خداى تبارک و تعالى آن عالمى است که جهل ندارد.
امیر المؤمنین على علیه السلام در دعاى خود، خداوند خویش را چنین مىخواند:
«وَأَنْتَ الْعَالِمُ الَّذِى لا یَعْزُبُ عَنْکَ مِثْقَالُ الذَّرَّهِ فِى الْأَرْضِ وَلا فِى السَّمَاءِ»
البلد الأمین: ۱۲۱؛ بحار الأنوار: ۸۷/ ۱۸۴٫
تویى آن دانایى که به اندازه ذرهاى در آسمان و زمین از تو نهان نیست.
اهل بیت علیهم السلام نیز به واسطه اتصال به علم بىکران الهى، داناى ناآزمودهاند.
مرحوم «کفعمى رحمه الله» در زیارت سرداب مقدس در نیمه ماه شعبان، در خطاب به حضرت صاحب الامر علیه السلام آورده است:
«السَّلامُ عَلَى الْحَقِّ الْجَدِیدِ وَالْعَالِمِ الَّذِى عِلْمُهُ لا یَبِیدُ»
البلد الأمین: ۲۸۶؛ المصباح «کفعمى»: ۴۹۷؛ بحار الأنوار: ۹۹/ ۱۰۱٫
سلام بر حق تجدید یافته (آن که آمدنش سبب حیات مجدّد حق مىشود) و دانایى که علمش تمام نگردد.
مباحث مرتبط با علم معصومین علیهم السلام بسیار گسترده است که در الکافى: ۱/ ۱۶۸، کتاب الحجّه، به صورت مبسوط از آن بحث شده است.
جملات پایانی دعای کمیل:
صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ،
وَافْعَلْ بِى مَا أَنْتَ أَهْلُهُ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَالْأَئِمَّهِ الْمَیَامِینِ مِنْ آلِهِ وَسَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً
بر محمد و آل محمد درود فرست و با من آنگونه که سزاوار توست رفتار کن،
و درود زیاد و فراوان خدا بر پیامبرش و امامان خجسته از خاندانش
صلوات و درود بر پیامبر صلى الله علیه و آله و آل او
در فراز آخرین این دعاى شریف وجود مبارک حضرت امیر المؤمنین على علیه السلام از درگاه الهى صلوات و درود بر پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت طاهرینش را طلب مىنماید.
صلوات بر آن وجود مبارک، امر حضرت حق به تمام مؤمنان است؛ چرا که فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلیماً» احزاب (۳۳): ۵۶٫
همانا خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود و رحمت مىفرستند. اى اهل ایمان، بر او درود فرستید و آن گونه که شایسته است، تسلیم او باشید.
رسول با کرامت اسلام صلى الله علیه و آله مىفرماید:
«الصَّلاهُ عَلَىَّ نُورٌ عَلَى الصِّراطِ» جامع الأخبار: ۶۰، فصل ۲۸؛ مستدرک الوسائل: ۵/ ۳۳۵، باب ۳۱، حدیث ۶۰۳۱٫
درود فرستادن بر من، نور بر روى صراط است.
همچنین از شرائط استجابت دعا، محفوف نمودن دعا بر صلوات است که قبل و بعد از دعا صلوات فرستاده شود؛ چرا که صلوات، دعاى مستجاب است و وقتى که درخواستى محفوف به دعاى مستجاب شد، به اجابت نزدیکتر است. لذا حضرت امام على علیه السلام فرمودند:
«کُلُّ دُعاءٍ مَحجُوبٌ حَتّى یُصَلِّى عَلَى النَّبِىِّ صلى الله علیه و آله»
هر دعایى پوشیده [و بىاثر] است تا اینکه بر پیامبر صلى الله علیه و آله صلوات فرستاده شود.
بحار الأنوار: ۲۷/ ۲۶۰، باب ۱۵، حدیث ۱۵؛ کنز العمال: ۱/ ۴۹۰، حدیث ۲۱۵۳٫
حضرت امیر المؤمنین على علیه السلام آخرین درخواست خود را بین دو صلوات قرار داده و دعایى جامع و کامل فرمودهاند که: «وافعل بى ما أنت أهله» با من آن گونه که سزاوار توست رفتار کن.
خداوندى که سراسر وجودش را رحمت و کرامت و مغفرت فراگرفته و جامع تمام صفات جلال و جمال است، با بنده حقیر و فقیر و درماندهاى که چشم امید به کرم او دوخته و گدایىِ آستانش را پیشه خود قرار داده، چگونه رفتار مىکند؟
آیا نا امیدى و قنوط از درگاهش شایسته است؟
آیا ممکن است عبد روى به سوى مولاى کریم خود آورد و تقاضاى رحمت نماید و مولا رو برگرداند؟
بنا بر این به وجود مبارک آن امام مظلوم علیه السلام تأسى نموده و همنوا با حضرتش شده، عرضه مىداریم:
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَافْعَلْ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَالْأَئِمَّهِ الْمَیَامِینِ مِنْ آلِهِ وَسَلَّمَ تَسْلِیما».
امام علی )(علیه السلام) در بعضى از مناجات خود میفرمود:
«إِلاهِى کَفَى بِى عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً وَکَفَى بِى فَخْراً أَنْ تَکُونَ لِى رَبّاً أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِى کَمَا تُحِبُّ»
خدایا، برایم همین عزّت بس، که عبدى براى تو باشم، و برایم این افتخار بس، که تو پروردگار من باشى. تو آنگونه هستى که من مىپسندم، پس مرا آنگونه کن که خود مى پسندى.
مجموعه ورّام: ۲/ ۱۱۱؛ بحار الأنوار: ۷۴/ ۴۰۲، باب ۱۵، حدیث ۲۳٫
فهرست منابع: شرح دعای کمیل و جلد اول تفسیر شیخ حسین انصاریان