تاریخ انتشار :

ملیکا مک دونالد رهیافته ایرلندی-امریکایی

به کمک اسلام به عنوان یک زن احترام تازه ای پیدا کردم

محجبه شدن برایم واقعاً یک نقطه عطف بود و به من آزادی هایی داد که قابل تصور نبود.استفاده از زیبایی و جذابیت های ظاهری ام را برای به دست آوردن آنچه که می خواستم کنار گذاشتم.حجاب مرا مجبور می کرد در خود پیشرفت ایجاد کنم و از عقلم برای زندگی کردن استفاده کنم. به لطف حجاب،من خودم و توانایی هایم را باور کردم.

به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) گروه ترجمه سایت رهیافتگان – محمد مهرداد زمانی/ملیکا مک دونالد یک دورگه ایرلندی-امریکایی ست که در ایالت ماساچوست پرورش یافته است.او در سال ۱۹۹۵ در پی یک حرکت میلیونی به دین اسلام گروید و توانست آرامش را در اسلام بیابد.دینی که یقین را برای خانواده اش به ارمغان می آورد.
تجربه ۱۲ ساله ی خدمت به آوارگان و مهاجران برایش موقعیت خاصی را ایجاد کرده بود.او توانست بنیاد Al-Huda را پایه گذاری کند که به خانواده های مسلمان خدمات مذهبی،اجتماعی و آموزشی می دهد.همچنین ایشان هم اکنون یکی از مدیران موسسه ICNAاست.

یک روز از زندگی خود را شرح دهید
خیلی خیلی خسته هستم.انگار در یک بازی بی وقفه گیر کرده ام. مجمع ما نیازهای فراوانی دارد که خیلی زود می توانند بر ما غالب شوند.بیدار کردن بچه ها برای رفتن به مدرسه، آماده کردن چیزی برای ناهار،با عجله رفتن برای یک جلسه یا پروژه می تواند شخص را فرسوده کند.اما من هر روز صبح قدردان خداوند هستم که دوباره توانسته ام از خواب برخیزم.اهمیتی ندارد که در آن روز چه اتفاقی می افتد چون میدانم خدا آن را برای من برنامه ریزی کرده است و من همیشه او را ستایش میکنم.
من به میزان کافی عمروتجربه دارم که بدانم کنترلی بر روزگار ندارم اما میدانم که چه واکنشی باید نشان بدهم.
نکته جالب این است که آسان ترین قسمت روز برای من وقتی ست که سرکار هستم.با عجله از سرکار به خانه رفتن برای تهیه غذا به نظر یک وظیفه است اما با نگاهی درست درواقع یک پاداش است.ما باید خانواده خود را با صرف زمان و توجه به احساسات و سلامتی روحی آنها تغذیه کنیم.اهمیتی ندارد کارِ روز می تواند چه اندازه سخت باشد ما باید مشکلات را پشت در بگذاریم. امکان دارد همسر ما پشتیبان خوبی باشد اما ما باید به یاد داشته باشیم که او نیز خواسته ها و حقوقی دارد.
اگر می خواهیم در زندگی مشترک موفق باشیم باید بتوانیم تعادل را حفظ کنیم.امکان دارد من بیرون از خانه یک لیدر قدرمتند باشم اما در خانه با رضایت خاطر ازاین عنوان انصراف می دهم.اگر اجازه بدهیم همسران ما سلطان خانه باشند آنها با عشق ورزی و رفتار پرمهر پاسخ میدهند؛ان شاءالله.من خیلی خوشحال هستم که میدانم همسرم از بودن درکنارم خوشحال است و من نیز تحت حمایت او هستم.
چه عاملی شما را برای کار و فعالیت سازگار میکند؟
ایمان و اشتیاق! من با مشکلات زیادی در زندگی مواجه شدم و همیشه مورد حمایت خداوند بودم ،حالا نوبت من است که به دیگران کمک کنم و این کار را برای خودم انجام می دهم و خیلی مشتاق هستم.هیچ چیزی بالاتر از ایجاد امید برای فرد نیازمند نیست.افتخار بزرگی است که در زندگی دیگران نقش داشته باشید و تماشا کنید آنها پیشرفت می کنند.موهبت بزرگی است که بخشی از موفقیت آنها باشید و بدانید که شما وسیله ای برای تغییر هستید.من از افرادی که به آنها خدمت میکنم بهتر نیستم؛بلکه معتقدم که بنده ی خدا هستم و از طریق شغلم او را می پرستم.
به خاطر شغلم و ارتباطم با افراد از نقاط مخالف دنیا به فردی خبره در زمینه فرهنگی تبدیل شده ام.این فرصت بزرگی برای یادگیری و رشدِ من است.همه ما در زندگی با چالش هایی مواجه هستیم و وقتی در کنار یکدیگر باشیم تبدیل به یک موجود قدرتمند می شویم.
سال ها پیش استادم چیزی به من آموخت که همیشه در ذهنم هست”نشانه یک رهبر خوب این است که دیگران را برای “هدایت” هدایت می کند.”هر شخصی می تواند در زندگی شخصی و اجتماعی خود یک راهنما باشد.همه ی ما چیزی برای بخشیدن داریم حتی اگر چیز کمی باشد.
من میدانم افرادی که به آنها خدمت میکنم بالقوه دوستان من و با من برابر هستند.از طریق کار با یکدیگر و غلبه کردن برمشکلات و جشن گرفتن پیروزی های کوچک و بزرگ پیوند عمیقی بین ما ایجاد شده است.حتی بعضی از آنها مثل خانواده من شده اند.

یک زن چگونه می تواند بین زندگی خانوادگی و کار تعادل ایجاد کند؟
صادقانه بگویم این یک کشمکش روزمره است.اول باید بتواند برای بعضی چیزها حق تقدم قائل شود و باقی مسائل را به وقت دیگری موکول کند.نکته مهم این است که بتوانیم یک خانواده قوی که می تواند دیگر اعضا را پشتیبانی کند ایجاد کنیم.
ما هرجا که اشتباه یا قصورداریم به دنبال بخشش خداوند هستیم زیرا به قدرت او اعتماد داریم.
برای ایجاد تعادل،من سعی کردم تا جایی که امکان دارد خانواده ام را در کار شریک کنم.مثلا فرزندانم در تقسیم غذا بین افراد نیازمند کمک می کنند.با اینکار علاوه بر گذراندن زمان با یکدیگر ان شاءالله آنها درسهایی برای دوران زندگی فرا خواهند گرفت.
هنگام ازدواج باید نگران باورهای اسلامی خود پیرامون همسرمان باشیم.مطالعه و بحث درمورد وظایف متقابل همسران می تواند کمک کننده باشد. برای رسیدن به درک متقابل ،باید درک صحیحی از نیازها و قوانین وجود داشته باشد.آموزه های اسلامی به ایجاد هماهنگی درخانواده کمک می کند.با اتکا به خداوند،چیزی جز اراده او نمی تواند به ما ضرری برساند.اگر تمرکز ما بر کسب رضایت خداوند باشد،ما هیچگاه دچار اشتباه نمی شویم.
از چه کسی الهام می گیرید؟
نمیتوانم نام یک نفر را ذکرکنم زیرا از افراد زیادی در مکان های مختلف الهام گرفتم.مثلا از یک شخص جوان اموختم تنها کسی که می توانم به اوتکیه کنم،خودم هستم.من به عنوان یک مسلمان بزرگ نشده بودم؛بلکه فرد خود محوری بودم که اهمیت نمی دادم برای رسیدن به مقصد روی چه چیزی پا می گذارم.می دانستم برای بقا باید سفت و سخت بود،به همین دلیل خودم را به شکلی که از جامعه اموخته بودم تبدیل کردم.مشغول بازی ای بودم که هیچگاه نمی توانستم برنده آن باشم.
هنگامی که از زندگی ام خسته و مشغول تحقیق شدم از فرزندانم الهام گرفتم: یک زندگی بهتر برای آنها می خواستم. استادم در من یک قدرت درونی کشف کرد و کمکم کرد تا آن را پرورش بدهم.او به من امید می داد و با ایجاد چالش سعی در رشد دادن من داشت.اما کماکان تهی بودم و چیزی کم داشتم.آن موقع بود که اسلام را یافتم.
اسلام مرا به قلمروی کشاند که پیش از این نمی شناختم.اسلام درمورد درونی ترین تفکراتم حرف هایی داشت و به سوال های من در مورد ایمان-که با آنها کلنجار می رفتم-پاسخ داد. حالا یک هدف داشتم و کتابی که مرا به مسیر درست هدایت می کرد. داستان های ام المومنین خدیجه الهام بخش من بود.او واقعا یک زن قوی،یک تاجر موفق ، باهوش،متواضع و مخلص بود.دقیقا همان چیزی که من می خواستم باشم!

نقطه عطف زندگی شما کجاست؟
محجبه شدن برایم واقعاً یک نقطه عطف بود و به من آزادی هایی داد که قابل تصور نبود.استفاده از زیبایی و جذابیت های ظاهری ام را برای به دست آوردن آنچه که می خواستم کنار گذاشتم.حجاب مرا مجبور می کرد در خود پیشرفت ایجاد کنم و از عقلم برای زندگی کردن استفاده کنم. به لطف حجاب،من خودم و توانایی هایم را باور کردم.

به عنوان یک زن مسلمان تا به حال با مشکلاتی پیرامون پوشیدن حجاب یا تبعیض در محیط کار داشته اید؟ توضیح بدهید چگونه این مشکلات را حل کردید؟
حجاب هیچگاه برایم یک عامل باز دارنده نبود بالعکس درهای زیادی را نیز برایم گشود.حجاب حالا بخشی از وجودم شده است و تاج درخشان افتخار من است.
من حجاب را به عنوان یک شعار میپوشم تا به دیگران ثابت کنم زن مسلمان،قوی و فرهیخته است نه ضعیف و عقب افتاده.وظیفه دارم برای خواهران تازه مسلمانم این موضوع را بیان کنم.هم چنین به عنوان یک امریکایی برای از بین بردن تصورات اشتباه پیرامون “اسلام و زن” همیشه با هموطن هایم در حال بحث و تبادل نظر هستم.
میتوانید یک خاطره جالب برای ما تعریف کنید؟
سال ۱۹۹۵ که به تازگی مسلمان شده بودم غیر از پناهجویان اهل سومالی مسلمانان زیادی در محل زندگی من نبودند.روزی یکی از آنها به من نزدیک شده و اینچنین من را به اسلام دعوت کرد”تو نمیتوانی مسلمان بشوی چون تو سفیدپوست هستی!”
اخیرا دکتر اکرم ندوی کتابی پیرامون زنان دانشمند فراموش شده نوشته است.به نظر شما زنان در حال حاضر چطور میتوانند به شخصیت خود قدرت رهبری اضافه کرده و به شأن و مقام برسند ؟
من معتقدم هر زنی میتواند به این درجه برسد فقط باید تا حد امکان خود را باور داشته باشد.معمولا دیگران قابلیت هایمان را به ما نشان میدهند.ما آفریده شدیم تا خدا را بپرستیم اگر رابطه خود را با او تقویت کنیم متوجه مقامات بلندی که خداوند به ما داده است می شویم.
ما وظیفه داریم دیگران را نیز بالا بکشیم و با ارائه مثال های واضحی آنها را با قابلیت هایشان اشنا کنیم .مانند زندگی اصحاب پیامبر(ص).
همه ی زن ها نمی توانند داشمند یا لیدر باشند.اما همه ی زن ها باید رهبر محترمی در زندگی خود باشند.من فکر میکنم باید به اصول برگردیم.به چیزهایی که اسلام به زن ها آموخته است.این مسائل باید در مساجد و مدارس و خانه همیشه مورد بحث باشد.مواقعی لازم است بایستیم و حقوق شرعی خود را طلب کنیم:تحصیل تحصیل تحصیل!
ما باید برای هم ارزش قائل باشیم و یکدیگر را پشتیبانی کنیم وهمچنین، برای رفتن به جلو برای خودمان احترام قایل شویم.هرکسی چیزی برای اشتراک دارد.این مساله نیاز به هم افزایی زنان امت اسلامی دارد.ما نباید با حسادت و چیزهایی بی ارزش از مسیر باز بمانیم.مواردی که آگاهی کافی نداریم متواضعانه قبول کرده و باهم دنبال پاسخ بگردیم.
ما به توازن نیاز داریم.نیاز داریم مردان درک کنند تحصیل کردن زنان مسلمان به نفع همه است.حتی اگر آنها در خانه بمانند وقت خود را وقف خانواده کنند باز میتوانند آزادانه تحصیل کنند.تحصیل نه فقط برای زن بلکه برای همسر و فرزندان او نیز مفید خواهد بود.زن ها نیمی از جامعه و در بعضی موارد بیشتر از نیم هستند.بدون تحصیل مناسبشان جامعه نمی تواند به قابلیت های خود برسد.ما باید برای ایجاد تغییر در جامعه کوشا باشیم.
بزرگترین حامی شما در زندگی چه کسی است؟
فقط خداوند!من از سن پانزده سالگی مستقل شدم و خداوند مرا از خیلی اتفاقات در امان نگاه داشت.واقعا نمی توانم غیر از خداوند نام کسی را به عنوان حامی بگویم.خداوند بود که کمک کرد زنده بمانم و در زندگی موفق شوم.
از دیدگاه شما تحصیل دارای چه میزان اهمیتی است وشما پیشنهاد میکنید زنان مسلمان در مدرسه و دانشگاه در چه زمینه ای تحصیل کنند؟
همه باید از گهواره تا گور به دنبال علم آموزی باشند.بدون دانش فرد دچار رکود درمسیر رشد می شود و نسبت به مسائل پیرامون خود ناآگاه می ماند.از طریق دانش می توانیم از سد ظلم و فقر عبور کنیم.به میزانی که شخص از هدف خود در زندگی آگاه شود دارای مراتبی از اعتماد به نفس می شود.

به افرادی که در دانشگاه ها مشغل تحصیل هستند توصیه می کنم خودشان را بشناسند.مخصوصا اگر در سرزمین های غیر مسلمان نشین زندگی می کنند.خودشان را عمیقاً شناخته و به اصولشان پایبند باشند.وقتی بدانیم چه کسی هستیم دیگر از تنها ماندن واهمه نخواهیم داشت زیرا می دانیم خداوند در کنار ماست.برای خیلی ها دانشگاه اولین سال های زندگی مستقل و دور از چشم های مراقب خانواده است وافراد خیلی ساده درگیر مسائل غیرضروری و حتی خطرناک می شوند.باید بدانند بعضی از تصمیم گیری ها در زندگی آثارجبران ناپذیر دارد.باید خیلی مراقب شیوه ی گذران وقت خود باشند.آیا آنها در زندگی خود رهبر هستند یا دنباله رو؟

به نظر شما بزرگان دینی چگونه میتوانند زنان را برای ایفای نقش فعال در جامعه اماده کنند؟
بزرگان دینی باید برای تحصیل نسل های جدید تلاش کنند.ما نیاز داریم به اصول
برگردیم واز حضرت محمد (ص) الگو بگیریم.تعالیم بزرگان معمولا روی مردان تمرکز دارد.برای ایجاد تغییر حتما باید از نسل جوان شروع کنیم.ما باید با تقویت ادبیات و تعالیم دینی مردم را برای حضور در جامعه آماده کنیم.این آموزه ها باید برای مردان و زنان به طور منصافانه و برابر باشد.ازطریق دانش میتوانیم احترام کسب کنیم.از طریق دانش میتوانیم طوری که خداوند انتظار دارد ،و مانند شریک هایی برابر زندگی کنیم.
برای زنان مسلمانی که پشتیبانی ندارند تا آنها را در تحقق بخشیدن به رویاهایشان یاری کند چه توصیه ای دارید؟
دعا .برنامه ریزی .عمل! خداوند مالک حقیقی سرنوشت همه ماست و ما می توانیم با کمک گرفتن از او بر امور فوق تصور نیز چیره شویم.با توکل به خدا میتوانیم از جامعه بی ثبات آزاد باشیم.اغلب اوقات ما با اعتماد نکردن به خود بدترین دشمن خودمان هستیم.وقتی به دیگران اجازه میدهیم ما را سرکوب کنند در واقع از حقوق انسانی خود انصراف میدهیم.از چه کسی باید بترسیم .مردم یا خداوند؟
اگر همسر یا یکی از اعضای خانواده شما را از رسیدن به رویاهایتان منع میکنند میتوانید با استناد به قران و سنت حق خود را در انجام ان کار اثبات کنید.مردم از تغییر میترسند و این یک تهدید است.اغلب کسانی که شما را دلسرد میکنند درواقع از تغییر کردن شما واهمه دارند.سعی کنید با بیان اینکه شما با رسیدن به اهدافتان به موجود بهتری تبدیل خواهید شد آنها را دلگرم کنید.همچنین میتوانید آنها را در برنامه ریزی خود شریک کنید که ممکن است فرصتی برای پیشرفت آنها هم باشد.
موفقیت به تلاش زیاد نیاز دارد.این جمله حقیقت است یا افسانه؟
حقیقت است.هر چیز ارزشمند به تلاش ارزشمند نیاز دارد.ما ممکن است دچار لغزش و اشتباه شویم اما میتوانیم درس هایی برای طول زندگی بگیریم.وقتی زمین خوردی کافی است از جا برخیزی گرد و غبار لباست را بگیری و به راهت ادامه بدهی.به اشتباه ها واکنش نشان بده و با انجام ازمایش انها را حل کن.
معیار موفقیت کاملا شخصی است.با استانداردهای چه کسی میخواهی زندگی کنی خودت یا دیگری؟جامعه از تو رقابت با مردان را میخواهد و ماندن در خانه را عدم موفقیت میداند.مراحل زندگی را خودت مشخص کن و با سرعت خودت به جلو برو.

 

برای خواهران مسلمان نوجوان یا کوچکتر چه توصیه ای پیرامون رویاهاشان دارید؟
از خود بپرسید علاقه شما در چیست؟دوست دارید چه چیزی به دست بیاورید؟بعد از پاسخ با این سوالات برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت تنظیم کنید.برای جست و جوی خود وقت بگذارید.شما چه کسی هستید؟ قدرت شما در چیست؟شما فقط باید به خودتان ایمان داشته باشید.از وقتتان هوشمندانه استفاده کنید اما به خودتان فشار نیاورید.برای رسیدن به اهدافتان تمام طول عمر فرصت دارید نکته مهم این سالها کشف کردن خودتان و دوست داشتن است.شما زیبا و منحصر به فرد هستید پس به خود مغرور باشید.
برای آنهایی که ازدواج کرده و صاحب فرزند هستند و نتوانستند رویاهای خود را محقق کنند چه توصیه ای دارید؟آیا دیگر دیر شده است؟
هیچ وقت دیر نیست.اگرچه مادر و همسر بودن به معنای واقعی کلمه پراهمیت ترین شغل است ولی میتوانند به عنوان داوطلب در ngo ها فعالیت کنند.مشارکت دادن فرزندان در خدمات اجتماعی راه خوبی برای تلقین ارزش های اسلامی است.اگر درجوامع شما این چنین فعالیت هایی وجود ندارد چرا شما آغاز نمی کنید؟
همچنین دوره های تحصیل آنلاین هم وجود دارد که می توانند در خانه آنها را انجام دهند.برای کسب دانش هیچوقت دیر نیست.
نظر شما در مورد خواهرانی که به خاطر تحصیل از فرزنداوری امتناع می کنند چیست؟
این یک تصمیم شخصی است.خود من در سنین جوانی مادر شدم البته اگر بار دیگر زندگی کنم برای مادر شدن کمی بیشتر صبر خواهم کرد.
فکر میکنم اگر در ابتدای ازدواج زن و شوهر فقط برای یکدیگر وقت بگذارند بهتر است.زیرا این فرصت بعد از تولد فرزند هیچگاه پیش نمی آید.
فرزند هدیه ای از جانب خداوند و یک نعمت است و به تأخیر انداختن آن برای مدت طولانی میتواند عواقب داشته باشد.تأخیر می تواند مانع فرزند آوری یا رساندن آسیب به سلامتی مادر و فرزند شود.البته همه چیز از خداوند است و ما باید برای تمام تصمیماتمان به او توکل کنیم.
مصاحبه از شمسیه نورالقلوب

گروه ترجمه سایت رهیافتگان – محمد مهرداد زمانی

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار