تاریخ انتشار :

تازه مسلمان فرانسوی

کلر ژوبرت نویسنده و تصویرگر کودک که رهیافته است

در پاریس بزرگ شدم و دوران کودکی آرامی داشتم. با برادرانم حسابی بازی می کردم. یادم هست همسایه پایینی مرتب با دسته جارو به سقف می زد تا کم تر سروصدا کنیم. ولی بیشتر دوست داشتم کتاب بخوانم و نقاشی کنم یا کار دستی درست کنم. از بچگی عاشق کتاب خواندن بودم و این علاقه در جنبه‌های مختلف زندگی خیلی کمکم کرد.

به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) کلر ژوبرت در سال ۱۹۶۱ میلادی (۱۳۴۰ خورشیدی) در پاریس متولد شد. او در یک خانواده مسیحی بزرگ شد. در نوزده سالگی مسلمان شد و بعد با یک دانشجوی ایرانی ازدواج کرد. کلر ژوبرت لیسانس علوم تربیتی و فوق لیسانس ادبیات کودکان است و در حال حاضر در ایران زندگی می کند. او مهارت خاصی در توصیف حقایق زندگی به زبان کودکان دارد در کتاب هایش دنیا را به خوبی ترسیم می کند و اتفاقات تلخ و شیرین زندگی را به زبان ساده و روان برای کودکان بیان می کند. با نگاهی گذرا به آثارش براحتی می توان به گرایش مذهبی وی پی برد.

کلر ژوبرت از معدود نویسندگانی است که آثارش را تصویرگری می کند.

دوست داشتیم بدانیم چرا او تصمیم گرفت مسلمان شود و در ایران زندگی کند؟

اگر شما هم علاقه مندید پاسخ این پرسش ها را بدانید گفت وگوی زیر را بخوانید.

می شود برایمان کمی از خانواده و دوران کودکی تان بگویید.

من در یک خانواده متوسط تحصیل کرده بزرگ شدم. مادرم پزشک بود و پدرم نقاش و کنده کار. سه برادر کوچک تر از خودم دارم که فاصله سنی مان کم بود و رابطه ی خوبی با هم داشتیم.

در پاریس بزرگ شدم و دوران کودکی آرامی داشتم. با برادرانم حسابی بازی می کردم. یادم هست همسایه پایینی مرتب با دسته جارو به سقف می زد تا کم تر سروصدا کنیم. ولی بیشتر دوست داشتم کتاب بخوانم و نقاشی کنم یا کار دستی درست کنم. از بچگی عاشق کتاب خواندن بودم و این علاقه در جنبه‌های مختلف زندگی خیلی کمکم کرد.

چرا ایران را برای زندگی انتخاب کردید؟ برای بچه ها جالبه که بدونند چی شد به ایران آمدید؟ چه طوری فارسی را به این خوبی یاد گرفتید؟ چه طور با فرهنگ ایران اسلامی آن قدر آشنا شدید که توانستید با این موفقیت برای کودکانش کتاب بنویسید.

وقتی مسلمان شدم فکر نمی‌کردم روزی سر از ایران در بیاورم، ولی کمی بعد با یک دانشجوی ایرانی ازدواج کردم و پس از مدتی به ایران آمدیم و ساکن این جا شدیم. مردم ایران را دوست دارم و از این که هم زمان با دو فرهنگ و دو زبان متفاوت در کنار هم زندگی می‌کنیم، واقعا خوشحالم. زبان فارسی را خیلی دوست دارم و برای یادگیری آن انگیزه قوی داشتم. انگیزه داشتن، یادگیری را آسان می کند.

 

چند فرزند دارید؟برای آن ها کتاب هم می خوانید؟

دو فرزند پسر دارم: هادی ۲۷ ساله و امین ۲۵ ساله. وقتی کوچک بودند، برایم خیلی مهم بود که به مطالعه علاقه‌مند باشند، چون چنین علاقه‌ای را یک ثروت بزرگ می‌دانم. این بود که خیلی برایشان کتاب می‌خواندم، و حتی بعد از این که توانستند خودشان بخوانند، باز هم وقتی مایل بودند برایشان کتاب می خواندم، یا با هم می‌خواندیم.

 

چه خاطره ای از اولین کتابی که خواندید یادتان هست؟

یادم نمی‌آید اولین کتابی که خواندم چه بود، ولی تعدادی از کتاب‌های کودکی‌ام را هنوز دارم و با این که متن و تصاویرشان نسبت به کتاب‌های کودک امروز خیلی ساده‌اند، احساس خوشایندی نسبت به آن ها دارم.

 

معمولا به مطالعه چه کتاب هایی علاقه دارید؟

به داستان های کوتاه علاقه فراوان دارم؛ اما رمان را هم دوست دارم، چه بزرگ سال و چه نوجوان. هم چنین علاقه زیادی به مطالعه کتاب‌های روان شناسی کاربردی، نقد داستان، عرفان عملی، خاطرات، و البته کتاب‌های تصویری کودکان دارم.

نوشتن را از کی شروع کردید؟

نوشتن را از حدود بیست، بیست و پنج سال پیش آغاز کردم، ولی آن زمان به فکر چاپ نبودم و تنها بعد از مدتی تمرین و خواندن کتاب‌های نظری درباره ی اصول داستان نویسی بود که احساس کردم شاید به جایی رسیده باشم که بتوانم کارم را ارائه بدهم.

 

چی شد که سراغ تصویرگری رفتید؟ اول نویسندگی را شروع کردید یا تصویرگری را؟

از کودکی علاقه زیادی به نقاشی داشتم و می خواستم وقتی بزرگ شدم، نقاش بشوم. ولی بعد نقاشی را کنار گذاشتم، تا این که داستان نویسی را آغاز کردم. آن وقت فکر کردم شاید بتوانم داستان‌هایم را خودم تصویرگری کنم. الان خیلی خوشحالم که می توانم به این دو هنر در کنار هم بپردازم.

آیا برنامه ریزی خاصی برای نوشتن داستان هایتان دارید؟ موضوع ها از قبل مشخص است و یا اتفاقی شکل می گیرند؟

تنها برنامه ریزی‌ام این است که هر ایده‌ای را که به ذهنم می‌آید، حتما یادداشت می کنم و یادداشت هایم را مرتب مرور می کنم و به آن ها شاخ و برگ می دهم. تا این که احساس کنم فلان ایده قابلیت داستان شدن را پیدا کرده. آن وقت روی آن متمرکز می شوم. ولی معمولا روی چند داستان با هم کار می کنم، چون طول می کشد تا داستان پرورش پیدا کند، حتی داستان‌های خیلی کوتاه. موضوع ‌ها معمولا به صورت موقعیت‌هایی در ذهنم شکل می گیرند: این که یک شخصیت در فلان موقعیت مشکل ساز قرار گرفته و حالا چه طور می خواهد مشکلش را حل کند.

 

از چه چیزی بیش از همه در خلق آثارتان تاثیر گرفتید؟

وقتی فرزندانم کوچک بودند، رفتار و سۆال هایشان تأثیر زیادی در نوشتن من داشت، ولی حالا سعی می کنم از چیزهایی که در جامعه می بینم و می شنوم و از چیزهایی که می خوانم تأثیر بگیرم.

 

چه جوایزی تا کنون دریافت کرده اید؟

کتاب «در جستجوی خدا» دو جایزه ی جشنواره کتاب سلام و جشنواره کتاب های کمک آموزشی رشد را گرفت، و کتاب «خداحافظ راکون پیر» سه جایزه ی جشنواره ی کتاب سلام، پروین اعتصامی و کتاب سال شهید غنی پور.

 

به نظر شما گرفتن جایزه چه قدر در کسب موفقیت های بیش تر یک هنرمند تاثیر دارد؟

جایزه هم دلگرم کننده است، هم باعث می شود نویسنده یا تصویرگر بهتر و بیش تر شناخته شود، ولی به هر حال کار و کوشش هنرمند است که او را به موفقیت های پایدار می رساند. مهم ترین تأثیری که این جوایز برای من داشتند این بود که فرصت‌هایی را فراهم آوردند تا با مخاطبان کودک و نوجوان در ارتباط باشم که به نظر من، قشنگ ترین ثمره ی یک جایزه است.

 

آیا مخاطب داستان هایتان را از قبل تعیین می کنید؟

حد اقلِ سن مخاطب در هنگام نوشتن برای من مشخص است. مثلا می‌دانم که فلان داستان، مناسب مخاطب پنج ساله به بالا است و برای کودک کوچک تر ممکن است قابل درک یا جذاب نباشد؛ ولی همیشه امیدوارم که داستان بتواند برای هر گروه سنی دیگر جذاب و دلنشین باشد. به هر حال در هر خواننده نوجوان یا بزرگ سال هم یک کودک نهفته است. خودم از خواندن بعضی داستان‌هایی که مخاطب اصلی آن خردسال یا کودک است، خیلی لذت می‌برم.

 

جز نویسندگی و تصویرگری به چه کارهایی علاقه دارید؟

به مطالعه، پیاده روی در طبیعت و در خیابان‌های شهر، کار با بچه‌ها، منظورم کارهای هنری مانند داستان نویسی یا کار دستی است و شرکت در بعضی کلاس‌ها و کارگاه‌ها…

 

در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟

مشغول کار کردن روی تعدادی داستان‌کوتاه برای کودکان هستم که از مدت‌ها پیش آغازشان کرده ام و هنوز پایان مناسبی برایشان پیدا نکرده‌ام.

خبردار شده ایم خواندیدم که به زودی کتاب دست سازی از شما با عنوان «وای نه» منتشر خواهد شد، می شود در این باره کمی توضیح دهید؟

کتابی است که مخاطب اصلی آن خردسالان است، ولی امیدوارم دایره ی خوانندگان آن وسیع‌تر باشد. داستان یک بچه قورباغه است که غمگین است، ولی نمی‌داند چرا، و دوستانش سعی می‌کنند به او کمک کنند. کتاب طوری طراحی شده که هر تصویر، قسمتی از تصاویر بعد را نمایان می‌کند تا خواننده بتواند حدس بزند تصویر بعدی چیست.

 

آیا توصیه ای برای نوجوانان دارید؟

به جای توصیه برایشان دعا می‌کنم که بتوانند برای هدف‌هایی که دارند به خدا تکیه کنند و فراوان تلاش کنند و هیچ وقت ناامید نشوند.

اشتراک گذاری :


  1. ناشناس گفت:

    عالی

آخرین اخبار