نامهای از ادواردو آنیلی
سیاوش سرمدی
بعد از پخش فیلم ادواردو از شبکهی سراسری،چند نـفری در تـماس با من خواستار اطلاعات بیشتری از ادواردو شـدند.برای همین هم تـصمیم گـرفتم بخشی از یادداشتهای ادواردو را که در مرحلهی تـحقیقات جـمعآوری کرده بودم،منتشر کنم.البته اکثر این یادداشتها متعلق به مسایل داخلی فـیات و یـوونتوس است و طبیعتا جذابیتی ندارند،امـا چـند تـایی هم در مورد مـوضوعات دیـگر است و قابلیت انتشار دارنـد.
یـکی از این یادداشتها،نامهایست که ادواردو به پائولومیه لی Paolo mieli ، سردبیر روزنامهی لاستامپا،نوشته و در آن نسبت به برخورد دوگـانهی مـسئولین روزنامه با خودش به شدت اعـتراض کـرده است.جـالب اسـت بـدانید روزنامهی لاستامپا مهمترین رسـانهی زیرمجموعهی رسانهی زیرمجموعه فیات است و اعتراض ادواردو به مسئولین روزنامه،در حقیقت اعتراض به رفتار ادارهکنندگان فـیات و پدرش بـه عنوان مالک این مجموعه است.
دلایـلی کـه بـاعث شـد ایـن نامه را انتخاب کـنم،یـکی تاکید بر فشارهاییست که از سوی پدر و سایر افراد خانواده به او وارد میشده و دیگری لحن به شدت مودبانهی ادواردو در نـامه.در مـتن نـامه با اینکه اعتراضاش را بیان کرده و احتمالا از ایـن رفـتار آنـها بـسیار نـاراحت بـوده،ولی ذرهای توهین وجود نداد.در حقیقت،او با این طرز خطاب مخاطباش را به جای جبههگیری و تلاش برای پاسخ دادن،شرمنده میکند.
اگر صحبتهای مسعود بهنود را در فیلم«مرتضی و ما»به خـاطر بیاورید و با لحن ادواردو در این نامه مقایسه کنید،متوجه میشوید که این خصوصیت بین ادواردو و سید مرتضی آوینی مشترک بوده.باز اگر یادداشتهای بزرگانی چون چمران،مطهری و امام موسی صدر را هم خـوانده بـاشید،میفهمید که همگی در این خصلت مشترک هستند بتوان به پیروی از اساتید اخلاق گفت که هرکس به فضیلتی نائل شود و پرتوی از حقیقت بر وجودش تابیده باشد،به لطف الهی بـه گـوهر ادب و تواضع آراسته میشود. راستاش را بخواهید،دوست ندارم نتیجهگیری کنم که هرکس ادب ندارد پس فاقد فضیلت و بزرگیست،چون نمیدانم تکلیف به ظاهر متدینینی کـه بـا پیشانی پینه بسته از فرط عـبادت،فـاقد ادب هستند و در نشریات و تریبونهای تحت اختیارشان منتقدینشان را با رکیکترین عبارات مورد خطاب قرار میدهند،چیست؟اما جملهای از رسول گرامی اسلام را یادآوری میکنم که فرموده:«هرکه ادب ندارد،دیـن نـدارد.»
نامهی ادواردو
سردبیر محترم،آقای«پائولومیه لی» مایلم از شما و روزنامهی شما به دلیل اخبار دقیق و کاملی که از تصادف خواهرم منتشر کردید،سپاسگزاری کنم. وقتی با خانه تماس گرفتم،مسئول محترم پاسخگویی تـلفن،بـرای اینکه باعث ترس و وحشت من نشود،توضیح داد برای خواهرم تصادف مختصری در جمهوری روسیه رخ داده.دیروز بود که یکی از دوستانم به نقل از روزنامهی شما مرا از وخامت اوضاع مطلع کرد.بنابراین از شما بـه دلیـل اینکه ایـن اخبار را،هرچند بهطور غیر مستقیم،به من دادید،سپاسگزارم.
سردبیر محترم،در اینجا نکتهای را خاطرنشان کنم.یا کـسی چیزی را میداند و سکوت میکند و با این کار باعث ناراحتی و نگرانی مـیشود کـه کـار درستی نیست و یا اینکه آن را بیان میکند.
مدتها پیش من با موتور سیکلت تصادفی کردم که زیاد هـم جـزئی نبود و باعث بستری شدنم در بیمارستان شهر «کاپالبیو»شد.آن زمان نه روزنامهی شما و نـه روزنـامهی«کـوریره دلاسرا»،هیچکدام خبری در این مورد منتشر نکردند. دلیل این کار چنین بود که مدیر روزنـامه گفته بود:«احتیاجی نیست با چاپ خبر،تبلیغاتی برای ادواردو صورت بگیرد.» قاعدهی تـبلیغاتی دوگانهی روزنامهی شما در مـورد مـن،باعث تعجب من شده.چون دوستم به من گفت در جریان ماجرای مالیندی[توضیح:دستگیری ادواردو به دلیل حمل هروئین]شما چهار ستون روزنامهتان در صفحهی اول را به همرا تیتر درشت«ادواردو به دلیل حمل ۰۰۳ گرم هروئین دسـتگیر شد»به من اختصاص داده بودید.
به نظر میآید که این پوشش گسترده روی این موضوع خواست مدیر روزنامه و پدر زمینی من باشد.حال از شما میپرسم این همه تضاد برای چیست؟شاید شما،آقای سردبیر،بـتوانید اصـول ابتدایی را به اطلاع مدیر روزنامه برسانید تا حد اقل درک کنند که مسائلی از این قبیل چگونه میتواند رابطهی صادقانه و صمیمی پدر و فرزند را خدشهدار کند.(اینها دخالت وسایل ارتباطجمعی در زندگی خصوصی افراد اسـت کـه موارد از این قبیل بسیارند).
آقای سردبیر،این موضوع را با شما درمیان گذاشتم زیرا به علت واکنشهای غیر قابل پیشبینی و عواقب ناخوشایند آن،نمیتوانم مستقیما صحبت کنم. میدانم که گـفتن ایـن موضوع،رابطه را بیش از پیش مخدوش میکند،اما به اعتقاد من اگر مسألهای باعث رنجش و ناراحتیست باید آن را در زمان و مکان مناسب گفت.
چندی پیش مصاحبهای از من منتشر شده بود که آن گـفتوگو بـاعث شـد ایتالیا از برنامهی هستهای خارج شـود و بـهطور غـیر مستقیم در سلامت عمومی جامعه تأثیر بسزایی داشت و بر ارتباط سندیکاها و طبقات سیاسی مؤثر بود،به طوری که در پی آن فیات موفق شـد بـه جـای فورد در خرید آلفارومئو شرکت کند،اما بلافاصله بـعد از آن بـا شگفتی دیدم که در یک برنامهی تلویزیونی طولانی دربارهی خانواده من که مجریاش انزو بیاجی Enzo Biagi)) بود،عکس من از آلبوم خـانوادگی حـذف شـده است.
بالاخره به همت دکتر نیکولتو (NiColetto) عکس من در قسمت دوم بـرنامه در آلبوم خانوادگی جای گرفت،زیرا من تاسف خود را از این مسأله با او در میان گذاشته بودم.بعد از آن،پدر زمینیام گفت اصـرارم بـرای قـرار گرفتن عکسم در آلبوم خانوادگی به این دلیل بوده که میخواستم سـهمی در گـروه سیاسی- اقتصادی داشته باشم،اما من پاسخ دادم منظورم این بوده که میخواستم خانوادهای داشته باشم و دلیـل کـار مـن یک دلیل عاطفی بوده.در پایان این گفتوگوی ناخوشایند به یاد داستان مـذهبی-اخـلاقی ثـروتمندان و شتر و سوراخ سوزن در انجیل افتادم و اینکه این مطالب چقدر واقعی هستند و چه آسان ایـن مـوارد در بـعضی ارزشهای غیر انسانی و غلط وارد میشوند.شخصا پدر زمینیام را دوست دارم،چون میدانم او ذاتا انسان خوبیست،هـرچند بـاید صادقانه اعتراف کنم که دیگر او را نمیشناسم.
واضح است که او از این موضوع رنج مـیبرد،زیـرا دارم او را از دسـت میدهم.رابطهی انسانی خود را با او و به دنبال آن همهی چیزهای عزیز خانوادگی را که به عـلت عـلایق عاطفی و درونی به آنها وابستهام،بنا به همان دلایل از دست میدهم،بدون ایـنکه بـتوانم کـاری انجام دهم و من فقط با صداقت راه خود را ادامه میدهم و پاسخ من چیزیست که در بالا مـیبینید.لطـفا،تقاضا میکنم به هر قیمتی که برایم تمام شود،نامهی مرا بـه عـنوان مـدرک به مدیر روزنامه و سایر دستاندرکاران ابلاغ کنید،زیرا بسیار مفید خواهد بود.بدون اینکه بـدین وسـیله بـخواهم با چاپ نامه،تبلیغی برای خود کرده باشم.
با آرزوی شادباش بـرای شـما،هرچند دردمند هستم.
با احترام فراوان:ادواردو آنیلی،۱۱ جولای ۲۹۹۱
منبع:
ماهنامه سوره مهر (فرهنگی، هنری، اجتماعی) » ۷ تیر ۱۳۸۲ – شماره ۴ (صفحه ۱۳)