به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) محمدصابر شیخ رضایی، ایدهپرداز، طـراح گرافیک، تصویرگر و عکاس تهرانی است. وی فارغالتحصیل رشته گرافیک از هنرستان هنرهای تجسمی پسران و کارشناسی ارتباط تصویری از دانشکده هنر دانشگاه شاهد و از فعالان جوان طراحی گرافیک، تصویرسازی و عکاسی است. کسب عناوین برتر بیش از ۴۰ رقابت هنری ملی و بینالمللی از افتخارات اوست. سال٨٧ در جشنواره قابی برای جوانی، به عنوان یکی از ۲۵ جوان موفق استان تهران در شاخه هنر، انتخاب و معرفی شد. از سال ٨٢ تاکنون، در بیش از یکصد نمایشگاه به صورت رقابتی یا مدعو، صاحب آثار بوده است. طراحی گرافیک و مدیریت هنری دهها کمپین و پروژه تبلیغات فرهنگی در سطح ملی، منطقهای و بینالمللی، تدریس هنر، حضور در هیئتهای داوری مسابقات پوستر، همکاری با ناشران و رسانههای مطبوعاتی چاپی و الکترونیکی از دیگر فعالیتهای او است. در این سالها آثار فراوانی از رضایی منتشر شده همچون پوسترهای عاشورایی، مجموعه پوستر تحریف امام، پوستر حقوقهای نجومی، پوسترهای کتاب و کتابخوانی، آتشنشانان فداکار و مجموعه عکسهای مراسم اربعین که مورد اقبال فراوان قرار گرفته است.
دبیرستان هاتف تـهـران درس مـیخواندم، آنجا فضای علم و دانش و المپیادهای علمی و کسب رتبههای تک رقمی کنکور ریاضی فیزیک بود. تا اینکه اوایل سال سوم متوسطه تصمیم گرفتم در آن دبیرستان نمانم! و دنبال ادامه تحصیل در رشته ریاضی به سایر مراکز آموزشی بروم. چون پایه علمی و آموزشی خوبی داشتم خوشبین بودم ولی وسط سال بود و هیچ دبیرستانی در رشتههای ریاضی، تجربی و انسانی را برای ادامه تحصیل نیافتم، در اوج ناامیدی روزی که رفتم پرونده آموزشیام را از آنجا بگیرم و قید تحصیل در آن سال تحصیلی را بزنم، دیدم هنرستانی در آن محدوده هست، گفتم چرا به رشته تحصیلی هنر فکر نکنم؟!
متولد خیابان ایران هستید، این خیابان را معمولاً با رجال سیاسی میشناسند، شغل پدرتان چیست؟
پدر من آهنگر است و کار تخصصی تأسیسات گرمایشی ساختمان انجام میدهد و خدا را شاکرم که یک عمر با کار طاقت فرسا، روزی حلال سر سفره خانواده آورده است.
نگاه مذهبی شما متأثر از فضای خیابان ایران بوده است؟
خانواده مادریام دههها قبل از انقلاب در این محله سکونت داشتند و پدربزرگم از مریدان مرحوم آیتالله طالقانی بوده و در همسایگی منزل شهید رجایی بودند، ولی دههها گذشته و اوضاع خیلی تغییر کرده است! این فضا تا اواخر دهه ۷۰ حفظ شده بود که ساکنین بومی بودند، الان غلبه کمیتی مغازههای فروش لوازم خانگی و پز خیابان ایراننشینی در مسئولان کشور، در تغییر فضای سابق این محله بیتأثیر نبوده است، ولی خانواده ما، خانواده دوستان و فضای مدرسه، با الگوهای مذهبی اداره میشدند.
فضای هنری را به عنوان یک فضای سکولار میشناسیم که خیلیها خواه ناخواه درگیر آن میشوند و تفکراتشان در این فضا شکل میگیرد، چرا؟
یکی از الزامات هنر بحث سرمایهگذاری و سفارش دهنده است و چون سرمایهگذاریهای کلان هنری هم با همان دیدگاه لیبرال و غیرتوحیدی صورت میپذیرد خروجیها همان معضلات را دارند، خیلی از هنرمندان اوایل انقلاب بودند که آثار مذهبی شاخصی داشتند ولی الان در رسانههای دشمن، ضد اندیشههای سابق خود صحبت میکنند و بسیار پشیمان هستند، زیرا الان سفارش دهندهها عوض شدند! کم نیستند هنرمندانی که آثار مذهبی یا انقلابی و ارزشی تولید میکنند، ولی خودشان به آثارشان تعلق عقیدتی و ذهنی ندارند چون صرفاً بحث مادی و سود محور در خلق آثار داشتهاند.
چطور سبک زندگی خودتان را محافظت کردید؟
خدا فکر، گفتار، رفتار، عمل، باور و زندگی ما را محافظت کند. به خود ما بود، نصیبمان فقط شکست بود و بس. من فقط سعی میکنم فریفته این عبارت رایج هنرت قیمت ندارد! نشوم، خدمات هنری در جهان امروز معادل مالی نسبی دارند که کیفیت اثر و تجربه هنرمند در میزان ارزش مالی آن دخیل است، قطعاً از نظرگاه معنایی، هیچ ثروتی معادل با تأثیر مثبت ارائه یک اثر هنری اندیشهورز یا فرح بخش نیست، ولی در نظام مادی، طمع باعث میشود هنرمندان برای دریافت هرچه بیشتر پول و مادیات رفاهی در ازای اثر هنری تقلا کنند اما من هیچ وقت نابجا ریالی را در عوض اثر هنریام نگرفتم و سعیام این بوده که بیشتر از ارزش گذاری مادی در کار، همت و تلاش به کاربندم تا از نظر معنوی هم مدیون سفارش نشوم. گاه خیلی بیشتر از میزان مبلغی که دریافت کردم، خدمات و راهکارهایی ارائه دادم مثل همان کار صداقت امریکایی و بعضی دیگر کارهای تولیدی خانه طراحان انقلاب و به قول عوام کولی مفت دادم برای ارزشهای والاتر که پاداش آنها را باید از خدا خواست و نه از بندههایش.
بله هر اثر هنری به میزان کیفیت و نظر کارشناس مورد وثوق هنری، معادل مالی خود را دارد و جنبه دوم که شامل نیت، اخلاص و صداقت در ارائه کار با کیفیت است، به خود و درون هنرمند ارتباط دارد و نه مطالبهگری سفارش دهنده و باید قواعدی دوسویه تنظیم شود. مسئله اساسی تقابل اخلاص با ریاکاری منافقانه است. برخی هنرمندان با سیاست روشی برای فرار از حذف و دیده نشدن یا نبودن سر سفره! در این بازی پوچ به ریاکاری پناه میبرند و به نمایش آنچه در واقع نیستند میپردازند.
در طول انقلاب ساختارهای زیادی برای حفظ و تولید هنرمند متعهد انقلابی شکل گرفته ولی در عمل خروجی دلخواه را نداشتهاند مثل حوزه هنری، دلیل این امر را چه میدانید؟
هر گاه دیدیم یک درخت میوه ده بهجای ثمردهی، دائم در حال اضافه کردن شاخ و برگ است منتظر شکستن این درخت هر چند تنومند باید بود. من درباره این حوزه نظری ندارم چون در آن مجموعه شاغل نبودم، دوستیهای شخصی با برخی بزرگواران آن مجموعه داشتم و ارتباطاتی دورادور. در پیام رهبر به ریاست جدید سازمان صدا وسیما ایشان گفتند: «. . . مؤکداً سفارش میکنم به برنامهریزی، رعایت راهبردهای کلان، جذب و حفظ و تربیت نیروهای انقلابی و کارآمد.» هر جا ضعفی بوده، ناشی از توجه نکردن به این سه توصیه کاربردی رهبری است.
اشخاصی را که حتی با عنوان هنرمند انقلابی شهره شدهاند، ولی روحیه ویژه خواری دارند از طریق رانتها و لابیهای غیر شرعی، غیرعرفی و غیراخلاقی یا با معاندین انقلاب سر و سر دارند یا از بدنه مردم متوسط و ضعیف روی گردان هستند و درگیر مانور اشرافیت قارونی با سبک زندگی دینی هستند هنرمند انقلابی نمیدانم! من از اشخاصی همچون سید حمید شریفی به عنوان مصداق هنرمند انقلابی نام میبرم که خیلی جاها هم در حق ایشان کم لطفی شده، ولی در کمال خلوص و اوج توانمندی و علم و دانش هنری، مشغول تولید آثار هنری و تربیت نسل نوی هنرمندان متعهد است.