تاریخ انتشار :

بانوي مستبصر بوسنيايي

شیعه انگلیسی بازوی وهابیت علیه اسلام است

نام بوسنی سال‌هاست که از نام‌های آشنا برای ایرانیان است. ایرانیان، بوسنی را با مظلومیتش به جرم مسلمان بودن مردمش می‌شناسند…

 به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) نام بوسنی سال‌هاست که از نام‌های آشنا برای ایرانیان است. ایرانیان، بوسنی را با مظلومیتش به جرم مسلمان بودن مردمش می‌شناسند و بوسنیایی‌ها ایران را با ایثار و آزادگی‌شان، که بدون هیچ طمعی به دستور انسانیت و اسلام به یاریشان آمدند. اما سال‌هاست درباره این کشور کمتر گفته‌ایم و شنیده‌ایم. همین موضوع بهانه‌ای شد تا با کمک انجمن شهید ادواردو آنیلی که از مراجع بحث ره‌یافتگان محسوب می‌شود با بانوی مستبصر بوسنیایی که در ایران مشغول تحصیلات عالیه است به گفت‌وگو بنشینیم.
2000_yugoslavia_2008_ethnic_map_fa
 چه شد که به ایران آمدید؟
من با ایران و مذهب تشیع در دوران جنگ بوسنی از طریق یک هیئت ایرانی، که برای کمک‌های بشر‌دوستانه بوسنی آمده بود، آشنا شدم. ما در یوگسلاوی سابق و در خانواده‌ای مسلمان به دنیا آمدیم، اما به خاطر شرایط و نظام حاکم کمونیستی و لائیک آن دوران اسلام را به درستی نمی‌شناختیم. نظر حاکم آن زمان این بود که اسلام مربوط به قرن‌های پیش است و جوابگوی دنیای جدید نیست، دلیلش اینکه کشورهای مسلمان کشورهای دنیای سوم هستند. متأسفانه گاهی شرایط طوری بود که مسلمانان از هویت خود خجالت می‌کشیدند. نظام حاکم آن دوران سعی می‌کرد که تمام اقوام در کشور یوگسلاوی را به یک کیش در‌بیاورد و شعار حاکم، برادری و وحدت بود. دردهه ۹۰ میلادی، یوگسلاوی دچار مشکل شد و کشورهای تشکیل‌دهنده آن اعلام استقلال کردند و همین باعث جنگ بین آنها گردید، که بیشترین و سخت‌ترین آن در بوسنی رخ داد.
کشورهای همسایه کرواسی و به خصوص صربستان سعی کردند بوسنی را به خود ملحق کنند. در این میان مسلمانان بوسنی به هویت ملی و دینی خود رسیدند آن هم بعد از حدود ۱۰۰ سال خفقان و زیر پا گذاشتن حقشان از سوی همسایه‌ها، استقامت زیادی برای حفظ استقلال و دفاع از کشور خود کردند. من در این دوران دبیرستان را تمام کرده و کم کم به دنبال هویت بودم. ما که تا دیروز با مسیحیان ارتدوکس در یک مدرسه درس می‌خواندیم یک دفعه دشمن‌شان شدیم، در صورتی که حمله اصلی را خودشان با کمک صربستان علیه مسلمانان شروع کردند و این مسلمانان بودند که از خود دفاع می‌کردند. این یک جنگ داخلی نبود (آن طوری که سعی می‌شود در جهان معرفی شود) بلکه حمله صربستان علیه یک کشور تازه استقلال یافته بود. در آن دوران فهمیدم اسلام واقعی چیست و اینکه ما مسلمانان سنی و حنفی بودیم و اینکه در بین مسلمانان مذاهب مختلفی وجود دارد.
ابتدا نسبت به مذهب جعفری نظر مثبتی نداشتم چون راجع به آن از منابع دیگران که بیشتر وهابی بودند می‌شنیدم. اما با آشنایی با این هیئت ایرانی و برخی منابعی که در اختیار علاقه‌مندان می‌گذاشتند نظرم عوض شد ولی البته هنوز شیعه نشده بودم. بعد از دو سه سال این هیئت دنبال افرادی بود که به ایران برای یاد‌گیری زبان فارسی بفرستند تا در امر ترجمه با آنها همکاری کنند. از آنجا که آقایان هنوز نمی‌توانستد به‌خاطر وظیفه سربازی کشور را ترک کنند، یک گروه از دختران انتخاب شدند و ما پنج ماه آمدیم ایران و در یک مؤسسه فارسی خواندیم. برای من این فرصتی بود که هم با ایران و ایرانیان آشنا بشوم هم با یادگرفتن فارسی راجع به دین به زبان اصلی مطالعه کنم. برخی از مسائل بخصوص از آداب ایرانیان که به دین نسبت می‌دادند برایم قابل هضم نبود، مثل رنگ کردن تخم مرغ برای نوروز یا اصلاً برگزاری جشن نوروز با شکوه‌تر از مثلاً عیدفطر و قربان، یا دیدن عکس‌هایی در حرم یا مجسمه‌ فرشتگان به صورت بچه بالدار روی قبر. گاهی دوستان که در همان گروه با ما بودند ما را وهابی خطاب می‌کردند از بس که انتقاد می‌کردیم.
بعد که با عقاید راستین آشنا شدم و مثلاً احکام خواندم دیدم که خیلی از مسائل که مردم انجام می‌دهند جزو آداب و رسوم ملی و سنتی است و جزو احکام دینی نیست. سعی کردم این مسائل را از هم جدا کنم و دین را از منابع اصلی بشناسم نه از رفتار مردم. آن چیزی که من را به تشیع جذب کرد مسئله امامت و مسئله غدیر خم که قبلاً نمی‌شناختیم، بود و اینکه یک امر کاملاً منطقی است که پیامبر بعد از خودشان وصی داشته باشد. بعد از مطالعات من کم کم در واقع شیعه شدم و سعی می‌کنم شیعه باشم. بعد از برگشت به بوسنی و بعد از یک سال ازدواج کردم و همراه همسرم دوباره به ایران آمدم و به قم برای ادامه تحصیل و هنوز اینجا هستم.
وضعیت تشیع در بوسنی چگونه است؟
بوسنی وضعیت خاص سیاسی و فرهنگی دارد. آن چیزی که به نظرم خیلی مهم‌تر از بحث شیعه و سنی است بحث روشن کردن مسلمانان و بالا بردن اعتماد به خود و اینکه دین اسلام می‌تواند راهنمایی درستی برای رفتارهای فردی و اجتماعی باشد. در بوسنی افرادی هستند که شیعه شدند و سعی می‌کنند طبق رهنمودهای دینی و مذهبی خود زندگی کنند و جماعت خود نگه‌دارند.
وهابیت در بوسنی فعالیت زیادی دارد. آیا این موضوع به شیعیان ضربه می‌زند؟
متأسفانه وهابیت هم آنجا مثل همه جای دنیا فعال است و بیشترین فعالیتشان علیه شیعه و خود اهل تسنن بوسنی است. آنها دروغ‌هایی علیه تشیع واقعی مطرح می‌کنند که البته از تشیع افراطی و انگلیسی نشأت می‌گیرد و ضربه زیادی به شیعه می‌زند. شیعه انگلیسی بازوی وهابیت در بوسنی علیه اسلام است
شیعیان در دولت هم حضور دارند؟
دولت بوسنی دولت لائیک است و به صورت دموکراتیک اداره می‌شود. آنجا سه قوم اصلی بوشنیاک (که مسلمان هستند)، صرب (مسیحی ارتدوکس) و کروات (مسیحی کاتولیک) زندگی می‌کنند و افراد در دولت بر اساس قومیتشان انتخاب می‌شوند نه مذهب. زندگی دینی مسلمانان را جماعت اسلامی اداره می‌کند و مذهب رسمی مسلمانان مذهب حنفی است و عقاید ماتوریدی است. من تا حالا نشنیده‌ام که کسی از دولتمردان خود را شیعه معرفی کرده باشد.
در زمان جنگ، ایران کمک زیادی به بوسنی کرد. به نظر شما چه شد که وهابی‌ها توانستند جای ایران را در این کشور بگیرند؟
فعالیت وهابیت از اول یک فعالیت دینی بود (اگرچه خیلی از عرب‌ها در صف مسلمانان جنگیدند) و از آنجا که آنها خودشان را سنی معرفی می‌کنند و از کشورهای عربی می‌آیند خیلی مردم فکر کردند که آنها دین اسلام را بهتر می‌شناسند که بالاخره پیامبر هم عرب بود، گرایش به وهابیت پیدا کردند. از طرفی برخورد آنها با همدیگر خیلی جذاب است. خطاب با برادر یا مثلاً بین خانم‌ها خواهر و اینکه جماعتشان خیلی به نظرم محکم است. سعی می‌کنند به همدیگر کمک کنند و پیوندشان را نگه دارند و طبق اعتقاداتشان زندگی کنند، برای مردم به خصوص جوانان، این رفتارها جذاب است. از طرفی دیگر ایران به خاطر کمک‌های بشر‌دوستانه یا شاید نظامی (مشاوره) وارد شده و هیچ وقت آن طوری که وهابیت وارد شد، ایران به بوسنی وارد نشد.
یادم هست یکی از برادران ایرانی می‌گفت آن زمان ما آمدیم کمک‌تان کنیم تا از خود دفاع کنید چون وظیفه دینی‌مان است نه اینکه مذهبتان را عوض کنید. شاید امروز شیعه آنجا نسبت به وهابی کم باشد، اما افرادی که شیعه شدند اکثراً از روی مطالعه شیعه شدند و اکثراً افراد تحصیلکرده هستند. خیلی‌‌ها وهابیت را از روی شوق کاذب قبول می‌کنند اما بعداً که پوچی اعتقاداتشان را می‌بینند خیلی‌ها پشیمان می‌شوند.
چرا در بوسنی مدتی حجاب ممنوع بود؟
در بوسنی و در کل یوگسلاوی سابق حجاب بعد از جنگ جهانی دوم ممنوع شده بود. تقریباً با کشف حجاب در ایران و ترکیه در بوسنی این همین مسئله اتفاق افتاد، دلیلش هم نظام حاکم کمونیستی‌ای بود که علیه دین بود. تقریباً ۵۰ سال، تا استقلال بوسنی این قانون وجود داشت. نه فقط ممنوعیت حجاب بلکه ممنوعیت کلی برای فعالیت‌ها و تبلیغ دینی، که شاید مهم‌ترین تبعات آن دور شدن مسلمانان و چند نسل از هویت دینی و همینطور ملی خود بود. از لحاظ تاریخی کشور بوسنی قبل از ورود ترک‌ها در بالکان کشور مستقلی بود قبل از مثلاً صربستان یا کرواسی، با حکومت پادشاهی و زبان خود، مذهب رسمی مسیحی بوگومیلی بود که با مسیحیت ارتدوکس و کاتولیک تفاوت داشت.
این مذهب نزدیک‌تر به مسیحیت اصلی بود و در واقع با اسلام. به خاطر همین اکثر ساکنین بوسنی با ورود اسلام توسط ترک‌های اسلامی مسلمان شدند. به‌خاطر این مسئله است که امروزه بیشترین جمعیت مسلمانان بومی اروپا در بوسنی است. بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی بوسنی جزو پادشاهی اتریش- مجارستان در‌آمد و بعد از آن جزو پادشاهی یوگسلاوی و بعد از جنگ جهانی دوم جزو یوگسلاوی شد. بعد از اینکه ترک‌ها بالکان را ترک کردند مسلمانان بوسنی از طرف همسایه‌های صرب خود ۱۱بار دچار نسل‌کشی شدند و در دوران یوگسلاوی اخیر با ممنوعیت حجاب و فعالیت‌های دینی، کلاً سعی شده که هویت دینی و ملی‌شان از آنها گرفته شود.
مردم بوسنی از چه شبکه‌های مجازی‌ای استفاده می‌کنند؟
بیشتر از وایبر و فیسبوک استفاده می‌کنند.
چقدر اخبار ایران را پیگیری می‌کنند؟
شخصیت‌های ایرانی که مردم بوسنی به خصوص مسلمانان به آن علاقه دارند آقای احمدی‌نژاد در دوران ریاست جمهوری ایشان بود به خاطر ایستادگی که در برابر امریکا داشت؛ البته شخصیت حضرت امام خمینی(ره) شخصیت مورد احترام است به عنوان شخصی که توانست پرچم اسلام را بعد از مدت‌ها بالا ببرند.
شهیدی از شهدای ایرانی در بوسنی هست که بوسنیایی‌ها دوستش داشته باشند؟
همه شهدای ایرانی که در بوسنی شهید شدند مورد احترام و علاقه مسلمانان بوسنی هستند و هر سال مراسم یاد‌بود از طرف مسلمانان شیعه با همکار ایرانی‌های مقیم بوسنی برگزار می‌شود.
بهترین خاطره‌ای که در ایران داشتید؟
خاطرات خوب زیادی در ایران داشتم و نمی‌توانم بگویم کدامشان بهترین است. حضور مقام رهبری در قم و سخنرانی در جمع طلاب خارجی یکی از خاطرات خوب است.
بدترین خاطره‌ای که در ایران داشتید؟
خاطرات بد هم رخ می‌دهند که می‌خواهم فراموش کنم. آن چیزی که خودم را خیلی آزرده خاطر می‌کند برخوردهای منفی نسبت به خارجی‌هاست و اعتقادات برخی افراد که طلاب خارجی به ایران می‌آیند چون در کشورهای خود شرایط اقتصادی بدی دارند. در صورتی که اصلاً اینطور نیست خیلی از افراد از زندگی‌های مرفه جدا می‌شوند و می‌آیند ایران تنها به این دلیل که دین خودشان را بیاموزند و آن هم در شرایطی سخت، خیلی پایین‌تر از آنچه که در خانواده‌های خود و کشورهای خود داشتند.
به نظرتان ترجمه چه کتابی در بوسنی الان خیلی می‌تواند مؤثر باشد؟
می‌توانم بگویم به‌طور کلی کتاب‌هایی که در مورد تربیت و اخلاق اسلامی و شاید فرهنگ و تمدن اسلامی خیلی مناسب است.
نویسنده : معصومه طاهری 

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار