تاریخ انتشار :

آیت الله مکارم شیرازی تشریح کردند؛

۱۸ سند اهل سنت درباره نخستین کسی که به پیامبر(صلی الله علیه واله) ایمان آورد

حداقل هجده نفر از صحابه با طُرق مختلف این حدیث را از پیامبر(ص) نقل کرده اند که «على(ع) نخستین مردى بود که اسلام را پذیرا گشت و با پیامبر اکرم(ص) نماز خواند».

 به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان )حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به این پرسش که: “نخستین کسی که به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) ایمان آورد که بود؟” بیان داشته اند:

این بحث مهمى است که «اول من آمن»؛ نخستین کسى که به پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله) ایمان آورد [و دست بیعت در دست او گذاشت] که بود؟

تمام امت اسلامى متفق اند که از میان زنان، خدیجه کبرى(علیها السلام) نخستین نفر بود و امّا از میان مردان – با اینکه عدّه اى اصرار دارند مسأله را پیچیده و قابل بحث و گفتگو قرار دهند – از مطالعه مجموع احادیث و تواریخ تردیدى براى یک ناظر بى طرف باقى نمى ماند که نخستین فرد، على بن ابى طالب(علیه السلام) بود.

آری مولای متقیان (ع) اوّلین کسى بود که پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) را تصدیق کرد و نخستین کسى بود که با آن حضرت بیعت نمود و نخستین کسى بود که با ایشان نماز خواند و رکوع و سجود به جا آورد.

img18065506

شواهد و دلائل این مسأله در تمام منابع اسلامى وجود دارد که در ذیل به قسمتى از آنها اشاره مى کنیم:

حداقل هجده نفر از صحابه با طُرق مختلف این حدیث را از پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) نقل کرده اند که على (علیه السلام) نخستین مردى بود که اسلام را پذیرا گشت و با پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) نماز خواند:

* روایت ابو سعید خدری

ابوسعید خدرى که از بزرگان صحابه است مى گوید: پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) دست بر پشت على (علیه السلام) زد و فرمود: «یا علىُ لَکَ سَبْعُ خِصال لایُحاجُّکَ فیهِنَّ اَحَدُ یَوْمَ الْقِیامَهِ اَنْتَ اَوَّلُ الْمُومِنینَ اِیْماناً بِاللهِ …»(۱)؛ اى على! تو هفت ویژگى دارى که هیچ کس نمى تواند در مورد آنها در روز قیامت با تو گفتگو کند: نخست اینکه تو اوّلین کسى هستى که ایمان به خدا آوردى [و اسلام را پذیرا گشتى] … .

* روایت عایشه همسر پیامبر (ص)

عایشه مى گوید: فاطمه دختر محمد(صلى الله علیه و آله) این حدیث را براى من نقل کرد که پیامبر(صلى الله علیه و آله) به او فرمود: «زَوَّجْتُکَ اَعْلَمَ الْمُومِنینَ عِلْماً وَ اَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ اَفْضَلُهُمْ حِلْماً!»(۲)؛ تو را به همسرى مردى در آوردم که علمش از همه مؤمنان بیشتر و در پذیرش اسلام از همه آنها مقدم تر و حلمش از همه فزون تر است.

* روایت ابن عباس

ابن عباس مى گوید: از عمر بن خطاب شنیدم که مى گفت نام على (علیه السلام) را به بدى نبرید من از رسول خدا(صلى الله علیه و آله) درباره او امورى شنیدم که اگر یکى از آنها در آل خطّاب بوده باشد براى من محبوب تر بود از آنچه آفتاب بر آن طلوع مى کند؛ من و ابوبکر و ابوعبیده با جمعى از یاران پیامبر(صلى الله علیه و آله) بودیم که به درِ خانه ام سلمه رسیدیم و على (علیه السلام) بر در خانه ایستاده بود، گفتیم: پیامبر(صلى الله علیه و آله) را مى خواهیم. فرمود الآن بیرون مى آید. پیامبر (صلى الله علیه و آله) بیرون آمد به سوى او رفتیم تکیه بر على بن ابیطالب کرد و با دست بر شانه او زد و فرمود: «اِنَّکَ مُخاصَمُ، اَنتَ اَوَّلُ الْمُومِنینَ ایماناً وَ اَعْلَمُهُمْ بِاَیّامِ اللهِ وَ اَوْفاهُمْ بِعَهْدِهِ وَ اَقْسَمُهُمْ بِالسَّوِیَّهِ وَ اَرْاَفَهُمْ بِالرَّعِیَّهِ وَ اَعْظَمُهُمْ الرَّزِیَّهَ»(۳)؛ با تو، به مخاصمه بر مى خیزند، [امّا] تو نخستین کسى هستى که ایمان آوردى و از همه به ایام الله داناترى و نسبت به عهد الهى باوفاترى، از همه بهتر تقسیم عادلانه مى کنى و نسبت به رعیّت از همه مهربان ترى و مصیبت تو نیز از همه بزرگ تر است.

این حدیث مسائل زیادى را بازگو مى کند که شرح همه آنها از حوصله این مقال خارج است.

* روایت معاذ بن جبل

معاذ بن جبل از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که به على(علیه السلام) فرمود: «تَخْصِمُ النّاسَ بِسَبْع وَ لایُحاجُّکَ فیهِ اَحَدٌ مِنْ قُرَیْش اَنْتَ اَوَّلُهُمْ اِیْماناً بِاللهِ …»(۴)؛ تو با مردم به هفت چیز محاجّه مى کنى و هیچ کس از قریش در آن هفت چیز نمى تواند به گفتگو با تو برخیزد و ادعاى برابرى کند. تو نخستین کسى هستى که به خدا ایمان آوردى …).

* روایت اسماء بنت عمیس همسر جعفر بن ابى طالب

اسماء بنت عمیس همسر جعفر بن ابى طالب نقل مى کند که پیامبر(صلى الله علیه و آله) به دخترش فاطمه (علیها السلام) فرمود: «زَوَّجْتُکِ اَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ اَعْظَمَهُمْ حِلماً وَاَکْثَرَهُمْ عِلْماً»(۵)؛ تو را به همسرى مردى در آوردم که در اسلام از همه پیشگام تر و حلمش از همه عظیم تر و علمش از همه بیشتر است.

* روایت سلمان فارسی

۶ـ سلمان فارسى مى گوید: پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اَوَّلُکُمْ وُرُوْداً عَلَىَّ الْحَوْضَ اَوَّلُکُمْ اِسْلاماً عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبِ(علیه السلام)» (۶)؛ نخستین کسى که در کنار حوض کوثر بر من وارد مى شود نخستین کسى است که اسلام را پذیرفته و او على بن ابى طالب (علیه السلام) است.

* روایت ابوسخیله

۷ـ ابوسخیله مى گوید: «من و سلمان حج بجا آوردیم و بر ابوذر وارد شدیم، مدّتى که خدا مى خواست نزد او ماندیم، هنگامى که حرکت ما نزدیک شد گفتم اى ابوذر! من امورى مى بینم که حادث شده و مى ترسم در میان مردم اختلافى واقع شود، اگر چنین شود چه دستورى به من مى دهى؟! گفت: «اَلْزِمْ کِتابَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ عَلِىَّ بْنَ اَبى طالِب، فَاَشْهَدُ اِنَّنى سَمِعْتُ رَسُوْلَ اللهِ(صلى الله علیه وآله) یَقُولُ: عَلِىٌّ(علیه السلام) اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بى وَ اَوَّلُ مَنْ یُصافِحُنى یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ هُوَ الصِّدِیْقُ الاَکْبَرُ وَ هُوَ الْفارُوْقُ یُفَرِّقُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ»(۷)؛ از کتاب خداوند عزّوجلّ، و على بن ابى طالب جدا مشو! من گواهى مى دهم که از رسول خدا(صلى الله علیه و آله) شنیدم مى فرمود: على اوّل کسى است به من ایمان آورده و نخستین کسى است که روز قیامت با من مصافحه مى کند و او «صدیق اکبر» و «فاروق» یعنى جدا کنند حق از باطل است.

* روایت عبدالرحمن عوف

عبدالرحمن عوف در حدیثى در ذیل آیه «السّابِقُونَ الاَوَّلُونَ…» مى گوید آنها ده نفر از قریش بودند: «کانَ اَوَّلَهُمْ اِسْلاماً عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِب (علیه السلام)»(۸)؛ نخستین کسى از آنها که اسلام را پذیرفت على بن ابى طالب(علیه السلام) بود.

* روایت جمال الدین ابوالحجاج

جمال الدین ابوالحجاج در کتاب «تهذیب الکمال» از «ابو رافع» که یکی از یاران پیامبر(صلى الله علیه و آله) بود، نقل مى کند: «اَوَّلُ مَنْ اَسْلَمَ مِنَ الرِّجالِ عَلِىُّ(علیه السلام)»(۹)؛ نخستین کسى که از مردان اسلام آورد على (علیه السلام) بود.

* روایت انس بن مالک

انس بن مالک خادم رسول خدا(صلى الله علیه و آله) از آن حضرت نقل مى کند که رسول خدا(صلى الله علیه و آله) فرمود: «اَوَّلُ هذِهِ الاُمَّهِ وُرُوداً عَلىِّ الْحَوضَ اَوَّلُها اِسْلاماً عَلىّ بْنُ اَبى طالِب(علیه السلام)»(۱۰)؛ نخستین فرد این امّت که در کنار حوض کوثر بر من وارد مى شود نخستین کسى است که اسلام آورده و او على بن ابى طالب(علیه السلام) است.

* روایتی دیگر از ابن عباس

ابن عباس مى گوید على(علیه السلام) چهار ویژگى دارد که براى احدى نیست: «هُوَ اَوَّلَ عَرَبِىٍّ وَ عَجَمِىٍّ صَلّى مَعَ رَسُوْلِ اللهِ(صلى الله علیه وآله) …»(۱۱)؛ او نخستین فرد از عرب و عجم است که با پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نماز گذارد). و در جاى دیگر مى گوید: «اَوَّلُ مَنْ اَسْلَمَ بَعْدَ خَدیجَه عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِب»(۱۲)؛ نخستین کسى که بعد از خدیجه(علیها السلام) ایمان آورد على بن ابی طالب (علیه السلام) بود.

* روایت نسائی

نسائى محدّث معروف اهل سنت در کتاب «السنن» از زید بن ارقم نقل مى کند که گفت: «اَوَّلُ مَنْ اَسْلَمَ مَعَ رَسُوْلِ اللهِ(صلى الله علیه و آله) عَلِىُّ بْن اَبى طالِبِ(علیه السلام)»(۱۳)؛ نخستین کسى که به پیامبر(صلى الله علیه وآله) ایمان آورد على بن ابى طالب(علیه السلام) بود.

* روایت ابو احمدجرجانى شافعى

ابو احمدجرجانى شافعى، در کتاب «الکامل فى الرجال» از مالک بن الحوریث نقل مى کند که مى گوید: «کانَ عَلِىٌّ اَوَّلَ مَنْ اَسْلَمَ مِنَ الرِّجالِ وَ خَدیجَهُ اَوَّلَ مَنْ اَسْلَمَ مِنَ النِّساءِ»(۱۴)؛ على(علیه السلام) نخستین کسى از مردان بود که اسلام آورد و خدیجه نخستین کسى از زنان بود که ایمان آورد.

* روایت لیلى الغفاریه

لیلى الغفاریه، زنى که در عصر پیامبر(صلى الله علیه و آله) مجروحان جنگى را مداوا و پرستارى مى کرد مى گوید: «من با على (علیه السلام) به میدان جنگ بصره آمدم هنگامى که عایشه را در برابر آن حضرت دیدم شک و تردید در من پیدا شد نزد او آمدم و از او پرسیدم از رسول خدا(صلى الله علیه و آله) فضیلتى درباره على(علیه السلام) شنیده اى؟ گفت: آرى! سپس عایشه داستانى نقل کرد در ضمن آن داستان، از پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) نقل کرد که فرمود: «اِنَّهُ اَوَّلَ النّاسِ بى اِسْلاماً»(۱۵)؛ على (علیه السلام) نخستین کسى است که به من ایمان آورده است.

* روایت احمد بن حنبل

احمدحنبل یکى از ائمه چهارگانه اهل سنت در کتاب مسندش در حدیثى نقل مى کند: مَعْقِل بْنِ یَسار [صحابى معروف] مى گوید: «روزى در خدمت پیامبر(صلى الله علیه و آله) بودم پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: برویم از فاطمه(علیها السلام) [که بیمار است] عیادت کنیم، هنگامى که به خانه فاطمه(علیها السلام) رسیدیم پیامبر(صلى الله علیه و آله) از او احوال پرسى کرد، فاطمه(علیها السلام) عرض کرد: اندوه من زیاد و فقرم شدید، و بیماریم طولانى شده … [پیامبر براى دلدارى او در برابر این مشکلات] فرمود: «اَوَ ما تَرْضِیْنَ اَنّى زَوَّجْتُکِ اَقْدَمَ اُمَّتى سِلْماً وَ اَکْثَرَهُمْ عِلْماً وَ اَعْظَمَهُمْ حِلْماً»(۱۶)؛ آیا خشنود نمى شوى که من تو را به همسرى مردى در آوردم که از همه در امتم در اسلام پیشگام تر و علمش از همه بیشتر و حلمش عظیم تر است.

قابل توجه اینکه همین حدیث را ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه(ج ۱۳، ص ۲۲۷) و ابن عساکر در تاریخ دمشق (ج ۴۲، ص ۱۲۶) و الهیثمى در مجمع الزوائد (ج ۹، ص ۱۴۷) و متقى هندى در (کنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۰۵) و گروهى دیگر از دانشمندان اهل سنت در کتاب هاى خود آورده اند.

* روایت عبدالله بن صامت (ثابت)

عبدالله بن صامت (ثابت) از یاران پیامبر(صلى الله علیه و آله) مى گوید: «روزى وارد بر رسول خدا شدیم و گفتیم «مَنْ اَحَبُّ اَصْحابِکَ اِلَیْکَ؟ فَاِنْ کانَ اَمْرُ کُنّا مَعَهُ، وَ اِنْ کانَتْ ناسِئَهُ کُنّا دَوْنَهُ، قالَ هذا عَلِىٌ(علیه السلام) اَقْدَمُکُمْ سِلْماً وَ اِسْلاماً»؛ محبوب ترین یاران تو نزد تو کیست؟ که اگر حادثه اى (براى تو) واقع شود، با او باشیم، و هر گاه خطرى پیش آمد در راه او فداکارى کنیم؟) پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمود: آن شخص همین على(علیه السلام) است که اسلام و تسلیمش از همه جلوتر بود.(۱۷)

این حدیث به خوبى نشان مى دهد که عبدالله بن ثابت و همراهانش در جستجوى کسى بودند که بعد از پیامبر(صلى الله علیه و آله) از همه شایسته تر براى امامت و ولایت باشد و پیامبر(صلى الله علیه و آله) على(علیه السلام) را براى همین منظور معرفى فرمود.

روایت بُرَیده

۱۷ـ بُرَیده یکى دیگر از یاران آن حضرت(صلى الله علیه و آله) نیز داستانى شبیه داستان «معقل بن یسار» دارد و در پایان آن مى خوانیم که پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) فاطمه زهرا(علیها السلام) را دلدارى داد و فرمود: «خداوند شوهرى به تو داده است که در پذیرش اسلام از همه پیشگام تر و علمش فزونتر و علمش برتر است» سپس مى افزاید: پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمود: «وَ اللهاِنَّ اِبْنَیْکَ سَیِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّهِ»(۱۸)؛ به خداسوگند! دو پسرت آقایان جوانان اهل بهشت اند.

* روایت حضرت علی علیه السلام

امام على بن ابى طالب(علیه السلام) نیز این معنى را در سخنانش که مورد قبول همگان است، نقل کرده است، در کتاب الجوهره نوشته محمدبن ابى بکر انصارى مى خوانیم که على(علیه السلام) بر منبر بصره فرمود: «اَنَا الصِّدِّیقُ الاَکْبَرُ، آمَنْتُ قَبْلَ اَنْ یُومِنَ اَبُوبَکْر، وَ اَسْلَمْتُ قَبْلَ اَنْ یُسْلِمَ»(۱۹)؛ صدیق اکبر منم، ایمان آوردم پیش از آنکه ابوبکر ایمان بیاورد و اسلام آوردم پیش از آنکه او اسلام بیاورد.

در نهج البلاغه نیز در موارد متعّددى روى این مطلب تکیه شده است، از جمله آن حضرت در جمله ۱۳۱ مى فرماید: «اَللّهُمَّ اِنّى اَوَّلُ مَنْ اَنابَ وَ سَمِعَ وَ اَجابَ لَمْ یَسْبِقْنى اِلاّ رَسُوْلُ اللهِ(صلى الله علیه و آله) بِالصَّلاهِ»(۲۰)؛ خداوندا! من نخستین کسى هستم که به سوى تو بازگشتم و پیام تو را شنیدم و اجابت کردم، هیچ کس جز رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در نمازخواندن بر من پیشى نگرفت.

به نظر مى رسد در این بحث سخن به درازا کشید؛ ولى اهمیّت مسأله ایجاب مى کرد که از آن گسترده تر بحث کنیم.

به هر حال این روایات را با روایتى که ابن هشام در تاریخ خود معروف به «سیره نبویه» آورده است، پایان مى دهیم با اعتراف به این حقیقت که مطالب ناگفته هنوز در این باب بسیار است. او نقل مى کند: «در آغاز اسلام هنگامى که وقت نماز فرا مى رسید پیامبر(صلى الله علیه و آله) براى اداى نماز به بعضى از دره هاى مکه مى رفت و تنها على بن ابى طالب به صورت پنهانى همراه او بود … روزى پدرش ابوطالب گفت: فرزندم! این چه دینى است که تو بر آن هستى؟ گفت: اى پدر! من به خدا و رسول خدا(صلى الله علیه و آله) و آنچه را از سوى او آورده ایمان آوردم و با او نماز خواندم؛ … ابوطالب گفت: آگاه باش که او تو را جز به خیر و نیکى فرا نخوانده است؛ هرگز از او جدا مشو!».(۲۱)

* شعرا و نخستین کسی که به پیامبر (ص) ایمان آورد

ایمان آوردن على(علیه السلام) به عنوان نخستین نفر به قدرى روشن است که جمعى از شعراى معروف نیز در اشعارشان آن را به عنوان یکى از افتخارات على(علیه السلام) ذکر کرده اند.

یکى از آنان درباره او مى گوید: «اَلَیْسَ اَوَّلَ مَنْ صَلىّ لِقِبْلَتِکُمْ *** وَاَعْلَمَ النّاسِ بِالْقُرآنِ وَالسُّننِ؟»؛ آیا او نخستین کسى نیست که به سوى قبله شما نماز گزارد و از همه مردم به قرآن و سنت آگاه تر بود؟.

و دیگرى مى گوید: «فَهذا وَ فى الاِسْلامِ اَوَّلُ مُسْلِم *** وَ اَوَّلُ مَنْ صَلّى وَ صامَ وَ هَلَّلا»؛ او نخستین مسلمان در [جهان] اسلام است و نخستین کسى است که نماز خواند و روزه گرفت و لا اله الا الله گفت!.

مرحوم علامه امینى در الغدیر بیش از ده نفر از شعرا را نقل مى کند که در لابلاى اشعارشان این معنى را سروده اند.(۲۲)

و نیز شایان توجّه اینکه علامه امینى در همان کتاب بیش از یکصد حدیث از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) و امیرمومنان(علیه السلام) و صحابه و تابعین و مورّخان و محدّثان دیگر نقل مى کند که همگى گواهى مى دهد بر این که على(علیه السلام) نخستین نفر از مردان بود که به پیامر اسلام(صلى الله علیه و آله) ایمان آورد.(۲۳)

پی نوشت:

(۱). این حدیث در حلیه الأولیاء و طبقات الأصفیاء، أبو نعیم الأصبهانی، أحمد بن عبد الله، دار الکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۵، چاپ چهارم، ج ۱، ص ۶۶ آمده است.

(۲). این حدیث در تاریخ مدینه دمشق و ذکر فضلها و تسمیه من حلها من الأماثل، علی بن الحسن إبن هبه الله (ابن عساکر)، تحقیق محب الدین أبی سعید عمر بن غرامه العمری، دار الفکر، بیروت، ۱۹۹۵، ج ۴۲، ص ۱۳۲ نقل شده.

(۳). کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، علاء الدین علی بن حسام الدین المتقی الهندی البرهان فوری، المحقق: بکری حیانی، صفوه السقا، مؤسسه الرساله، بیروت، ۱۴۰۱ ق. ۱۹۸۱ م، چاپ پنجم، ج ۱۳، ص ۱۱۷٫

(۴). فضائل الثقلین من کتاب توضیح الدلائل على ترجیح الفضائل‏، احمد بن جلال الدین الشافعى الإیجى‏، مجمع جهانی تقریب مذاهب، تهران‏، ۱۴۲۸ ق. ۲۰۰۷ م، چاپ اوّل‏، ص ۲۷۲، (الباب الخامس عشر فی أن النبی(صلى الله علیه و آله) دار حکمه و مدینه علم و علی لهما باب، و أنه أعلم الناس بالله و أحکامه و أیامه و کلامه بلا ارتیاب)؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، شوشترى، قاضى نور الله، کتابخانه آیت الله مرعشى، قم، ۱۴۰۹ ق، چاپ اول، ج ‏۲۰، ص ۴۵۵، (و منها عن معاذ بن جبل).

(۵). تاریخ مدینه دمشق و ذکر فضلها و تسمیه من حلها من الأماثل، همان، ج ۴۲، ص ۱۳۳٫

(۶). این روایت را کتاب «الجوهره فی نسب الإمام علی و آله»، محمد بن أبی بکر الانصاری (البری)، تحقیق: محمد التونجی، مکتبه النوری، دمشق، ۱۴۰۲ ق. ۱۹۸۲ م، چاپ اول، ص ۸ آورده است؛ کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، همان، ج ۱۱ ، ص ۶۱۶ نیز بدون ذکر سند آن را نقل کرده است.

(۷). تاریخ مدینه دمشق و ذکر فضلها و تسمیه من حلها من الأماثل، همان، ج ۴۲، ص ۴۱؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل،همان، ج ‏۲۰، ص ۴۷۲٫

(۸). تاریخ مدینه دمشق و ذکر فضلها وتسمیه من حلها من الأماثل، همان، ص ۴۴٫

(۹). تهذیب الکمال، یوسف بن الزکی عبدالرحمن أبو الحجاج المزی، تحقیق: بشار عواد معروف، مؤسسه الرساله، بیروت، ۱۴۰۰ ق. ۱۹۸۰ م، چاپ اول، ج ۲۰، ص ۴۸۱؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، همان، ج ‏۲۰، ص ۴۶۷، (و منها عن مالک بن الحویرث).

(۱۰). این حدیث را کتاب «بغیه الطلب فى تاریخ حلب‏»، ابن عدیم، عمر بن احمد، محقق / مصحح: زکار، سهیل‏، دار الفکر، بیروت‏، چاپ اول‏، ج ‏۳، ص ۱۱۸۷، أحمد بن النعمان الفراء آورده است.

(۱۱). شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، حسکانى، عبید الله بن احمد، تحقیق: محمودى، محمد باقر، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ تهران، ۱۴۱۱ ق، چاپ اول، ج ‏۱، ص ۱۱۸، سوره بقره، آیه ۸۲؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، همان، ج ‏۲۰، ص ۴۵۷٫

(۱۲). المعجم الکبیر، الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، مکتبه العلوم و الحکم، الموصل، ۱۴۰۴ ق. ۱۹۸۳ م، چاپ دوم، ج ۱۲، ص ۹۷ آمده است.

(۱۳). سنن النسائی الکبرى، النسائی، أحمد بن شعیب، تحقیق: عبد الغفار سلیمان البنداری، سید کسروی حسن، دار الکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۱ ق. ۱۹۹۱ م، چاپ اول، ج ۵، ص ۱۰۵؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، همان، ج ‏۲۰، ص ۴۵۷، (و منها عن ابن عباس).

(۱۴). الکامل فی ضعفاء الرجال، أبو أحمد الجرجانی، عبدالله بن عدی بن عبدالله بن محمد، تحقیق: یحیى مختار غزاوی، دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۹ ق. ۱۹۸۸ م، چاپ سوم، ج ۶، ص ۳۸۱٫

(۱۵). تاریخ مدینه دمشق و ذکر فضلها و تسمیه من حلها من الأماثل، همان، ج ۴۲، ص ۴۵٫

(۱۶). مسند أحمد بن حنبل، أحمد بن محمد بن حنبل، المحقق: السید أبو المعاطی النوری، عالم الکتب، بیروت، ، ۱۴۱۹ ق. ۱۹۹۸ م، چاپ اول، ج ۵، ص ۲۶٫

(۱۷). مناقب على بن أبى طالب(علیهما السلام)، ابن مردویه اصفهانى‏، دار الحدیث‏، قم‏، ۱۴۲۴، ‏چاپ دوم‏، ص ۶۹؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، همان، ج ‏۱۵، ص ۳۳۶٫

(۱۸). این حدیث را کتاب «تاریخ مدینه دمشق و ذکر فضلها و تسمیه من حلها من الأماثل»، همان، ج ۷۰، ص ۱۱۳ آورده است.

(۱۹). الجوهره فی نسب الإمام علی و آله، همان، ص ۸، همین معنى را گروه دیگرى نیز نقل کرده اند، مانند: کتاب الکامل فی ضعفاء الرجال، همان، ج ۲، ص ۲۷۴؛ تاریخ مدینه دمشق و ذکر فضلها و تسمیه من حلها من الأماثل، همان، ج ۴۲، ص ۳۳؛ همان، ج ۴۲، ص ۳۱؛ کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، همان، ج ۱۳، ص ۱۶۴٫

(۲۰). نهج البلاغه، شریف الرضى، محمد بن حسین‏، محقق / مصحح: صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، ‏۱۴۱۴، چاپ اول، ص ۱۸۹٫

(۲۱). السیره النبویه، الحمیرى المعافرى، عبد الملک بن هشام، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، دار المعرفه، بیروت، بى تا، ج ‏۱، ص ۲۴۶٫

(۲۲). الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، علامه امینى، عبد الحسین، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، قم، ۱۴۱۶، چاپ اول، ج ‏۳، ص ۳۲۸٫

(۲۳). گردآوری از کتاب: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، با همکاری جمعی از فضلا و دانشمندان، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۶ش، چاپ ششم، ج ۹، ص ۳۴۶٫

  منبع: حوزه نیوز

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار