۳ـ۱۲) استفاده از تمثیل و تشبیه
به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) یکی از شیوههایی که ائمّه(ع) در مناظرههای خود استفاده مینمودند، استفاده از تشبیه و تمثیل بوده است. علیّ بن أبیحمزه خطاب به امام رضا(ع) عرض کرد: «از پدرم روایتی نقل شده، به ما رسیده که تجهیز امام بر عهده امام بعدی است و چون شما در تجهیز پدرتان شرکت نداشتید، پس امام نیستند. امام(ع) پاسخ فرمودند: آیا حسین بن علی امام بود یا نه؟ علیّ بن أبیحمزه گفت: آری! حسین بن علی(ع) امام بود. امام فرمودند: چه کسی او را تجهیز کرد؟ او جواب داد: فرزندش علیّ بن الحسین. امام فرمودند: در آن زمان علیّ بن الحسین کجا بودند؟! علیّ بن حمزه گفت: در کوفه زندانی عبیدالله بن زیاد بودند.
امام فرمودند: با اینکه زندانی بود، چگونه در تجهیز پدرش شرکت کرد؟ علیّ بن حمزه گفت: روایت داریم که حضرت از زندان خارج شد و به کربلا رفت و در تجهیز پدرش شرکت کرد و بعد از دفن سیّدالشّهداء به زندان بازگشت، بدون اینکه مأموران از این جریان اطّلاع پیدا کنند. امام فرمودند: اگر علیّ بن حسین(ع) با اینکه زندانی و تحت نظر بود، میتواند از کوفه به کربلا برود و پدرش را تجهیز کند و برگردد، بدون اینکه کسی بفهمد، من که زندانی و تحت نظر نبودم، آسانتر میتوانستم، به بغداد بیایم و تجهیز پدرم را انجام دهم و برگردم، بدون اینکه کسی اطّلاع پیدا کند!» (کشّی، ۱۴۰۹ق.: ۴۶۴). این بهترین بهرهبرداری از تشبیه در مناظره حضرت است که خصم را درمانده کرد و او نتوانست پاسخی به آن بدهد.
۴ـ در حیطه عواطف
دومین حیطه سبک برخورد معصومین(ع) در مواجهه با دیگران، حیطه عواطف است. سبکهای مواجهه در حیطه عواطف، روشها و رفتارهایی هستند که مصادیق عواطف مثبت و نیز اخلاقها و فضائل انسانی است؛ مانند برخورد عاطفی، کریمانه و دوستانه، حتّی هنگامی که دشمنی صورت میگیرد؛ به عنوان نمونه، روزی یکی از شامیان که وارد مدینه شده بود، به محض مشاهده امام حسن(ع) شروع به لعن او و پدرش امیرالمؤمنین(ع) کرد. امام حسن(ع) که فهمیده بود او شامی است، صبر کرد. وقتی او از ناسزاگویی بازایستاد، امام(ع) به او سلام کرد و فرمود: ای مرد! به گمانم در این شهر غریبی! شاید مرا با کسی اشتباهی گرفتهای. آنگاه حضرت اعلام آمادگی کرد تا به آن مرد در صورت نیاز کمک کند. حتّی از وی دعوت کرد تا زمانی که در مدینه هست، مهمان آن حضرت باشد.
مرد شامی با مشاهده این واکنش و شنیدن سخنان نرم و محبّتآمیز امام، به گریه افتاد و گفت: گواهی میدهم که تو خلیفه خدا بر روی زمین هستی و خداوند آگاهتر است که رسالت خود را به کجا نهد. تو و پدرت تا حال مبغوضترین افراد نزد من بودید و اکنون محبوبترین مردم نزد من هستی. آنگاه اثاثیّهاش را به امام(ع) داد و تا پایان سفرش در مدینه، مهمان آن حضرت بود. وی به دلیل این محبّت امام حسن(ع) از شیعیان اهل بیت گردید (ر.ک؛ ابن شهرآشوب، ۱۳۷۹، ج ۴: ۱۹ و هاشم الحسنی، ۱۳۸۲، ج ۲: ۴۶۷). در ادامه به برخی از مصادیق مواجهه در حیطه عاطفی اشاره میشود.
۴ـ۱) پیشگیری از خصومت افراد
پیشوایان معصوم ما در برخورد با مردم بسیار عطوف و مهربان بودند، به گونهای که هر وقت نیاز به کمکی داشتند، دریغ نمیکردند. در چنین مواردی، اقدام ائمّه(ع) از این قبیل است: غیاث بن ابراهیم نقل میکند: «امام صادق(ع) هرگاه بر جماعتی میگذشت که با یکدیگر دشمنی میورزیدند و مخاصمه میکردند، به آنها اجازه چنین کاری را نمیداد و آنها را از ادامه دعوا بازمیداشت و سه بار با صدای بلند میفرمود: پروا کنید خدا را!» (کلینی، ۱۴۰۷ق.، ج ۵: ۶۱). أبی اسامه از امام صادق(ع) نقل میکند که علیّ بن أبیطالب(ع) از حاصل دسترنج خود هزار بنده را خرید و آزاد کرد (همان، ج ۵: ۷۴).
۴ـ۲) همدردی با دیگران
حضرت زهرا(س) با دیگران، بهویژه همسایگان مثلاً در عزاداریهای آنها شرکت میکرد و همدردی خود را با صاحب عزا ابراز مینمود (ر.ک؛ مجلسی، ۱۴۰۳ق.، ج ۵۷: ۳۱۶). پیغمبر اکرم(ص) نیز هر کس را که برای حاجتی نزد وی میآمد، اگر چیزی نداشت که به او بدهد، با او همدردی میکرد و وی را دلداری میداد تا اینکه او منصرف شود (ر.ک؛ ابن شهرآشوب، ۱۳۷۹، ج ۱: ۱۴۷).
۴ـ۳) مدارا حتّی با ناصبی
شخصی از امام جواد(ع) پرسید: پدرم عقیده نادرستی دارد و ناصبی است و سختیهایی از او دیدهام. نظر شما چیست؟ فدایت شوم! برای من دعا کنید. آیا آبرویش را ببرم یا با وی مدارا کنم؟ حضرت فرمودند: مدارا بهتر از رسواسازی او است.
۴ـ۴) تکریم و احترام مؤمن
احترام به شخصیّت ایمانی و انسانی فرد برای این است که وی از عمل بد خود دست بردارد. احمد بن اسحاق ـ یکی از شیعیان امام حسن عسکری(ع) ـ به دیدار وی در سامرا رفت. حضرت به ایشان اجازه ورود ندادند. علّت را که جویا شدند، فهمیدند که در حقّ یکی از مؤمنان چون شرابخوار بود، رفتار بدی داشتند. حضرت به احمد بن اسحاق فرمود: با آن فرد خوشرفتاری میکردی! شاید که از عمل زشت خود برگردد. وقتی احمد بن اسحاق به زادگاه خود برگشت، آن فرد را تکریم کرد و وقتی علّت را پرسید، گفت: امام حسن عسکری(ع) چنین فرمودند.
آن فرد هم خجالت کشید و از شرابخواری دست برداشت و از صالحان شد (ر.ک؛ مجلسی، ۱۴۰۳ق.، ج ۵۰: ۳۲۳). پیامبراکرم(ص)نیز مؤمن را همیشه احترام میکردند، بهویژه وقتی کسی بر وی وارد میشد و مهمان حضرت بود، چه بسا که عبایش را زیر پای مهمان میانداختند (ر.ک؛ ابن شهرآشوب، ۱۳۷۹، ج ۱: ۱۴۷).
۴ـ۵) عفو، گذشت و انتقام نگرفتن
حضرت رسول(ص) هرگز از کسی برای خود انتقام نمیگرفت، بلکه میبخشید و گذشت میفرمود (ر.ک؛ طباطبائی، ۱۳۷۸: ۵۱)، مگر اینکه حرمت خدا از بین میرفت (ر.ک؛ بیهقی، ۱۴۰۵ق.، ج ۱: ۳۱۰). امام صادق(ع) میفرماید: «سه چیز از خوبیهای دنیا و آخرت است که یکی از آنها گذشت از کسی است که به تو ظلم کرده است»۵ (کلینی، ۱۴۰۷، ج ۲: ۱۰۷).
۴ـ۶) تواضع همراه با قاطعیّت
تواضع نسبت به طرف مقابل در مناظره، شیوه ائمّه(ع) بوده است. و ما هیچ مناظرهای را نمییابیم که آنان نسبت به این امر بیتوجّه باشند، بلکه در هر مناظره، بحث و گفتگو نسبت به مخاطبین تواضع داشتهاند و با متانت تمام، سخنان طرف مقابل را میشنیدند، ولی حضرت در مقام پاسخ، در عین فروتنی با قاطعیّت جواب میدادند تا شبههای برای مخاطبان باقی نماند. در مناظره با جاثلیق، وقتی حضرت از جاثلیق اعتراف گرفتند که حضرت عیسی(ع) به آمدن پیامبر اسلام(ص) بشارت داده است، رو به رأسالجالوت ـ عالم یهودی ـ کرد و فرمود: ای رأسالجالوت! سفر فلانی از تورات را گوش کن از زبور داوود.
رأس الجالوت گفت: خدا بر تو و خاندان تو مبارک گرداند، بخوان! پس حضرت سفر اوّل از زبور داوود را تلاوت فرمود تا اینکه به نامهای محمّد، علی، فاطمه، حسن و حسین رسید و فرمود: من از تو سؤال میکنم ای رأسالجالوت! به حقّ خدا بگو و گواهی بده که آیا در زبور داود هست؟ و نترس! من همان امان و عهد ذمه که نسبت به جاثلیق دادم، به تو هم دادم. در این هنگام رأسالجالوت گفت: بله. عین این در زبور هست. در این هنگام حضرت فرمودند: به حقّ آیات دهگانهای که خداوند بر موسی نازل کرده است، آیا صفت محمّد، علی، فاطمه، حسن و حسین را در حالی که عدل و فضل را به آنان نسبت داده است، در تورات مییابی؟ رأسالجالوت پاسخ داد: بله، این گونه است و هر کسی این مطلب را انکار کند، به پروردگار خویش و پیامبران او کافر گشته است (ر.ک؛ مجلسی، ۱۴۰۳ق.، ج ۴۹: ۷۷).
۵ـ در حیطه عملکردها
شیوه مواجهه ائمّه(ع) در حیطه عملکردها به این صورت بوده است که رفتارهایی را نسبت به دیگران انجام میدادند که دوست داشتند با خودشان انجام شود و مردم را هم به این نوع عملکرد توصیه میکردند؛ مانند اینکه امیر مؤمنان، علی(ع) در وصیّت به فرزند گرامی خویش، امام حسن(ع) میفرماید: آنچه برای خود میپسندی، برای دیگران هم بپسند و آنچه که برای خود نمیپسندی، برای دیگران هم مپسند۶ (ر.ک؛ رضی، ۱۴۱۴ق.: ۳۹۷). بهترین و نیکوترین الگو در این زمینه، رسول خدا(ص) و ائمّه معصومین(ع) هستند۷ (ر.ک؛ الأحزاب/ ۲۱). بیشک این بزرگواران در همه زمینهها بهترین الگو هستند، لذا در اینجا به گوشهای از برخوردشان با دیگران بیان میگردد.
۵ـ۱) قبول عذر و هدیّه
پیامبر اکرم(ص) هدیّه را گرچه جرعهای از شیر باشد، قبول میکند (ر.ک؛ ابن شهرآشوب، ۱۳۷۹، ج ۱: ۱۴۶) و نیز کسی که از او عذرخواهی کند، میپذیرد (ر.ک؛ ابن شهرآشوب، ۱۳۷۹، ج ۱: ۱۴۶). امام علی(ع) نیز میفرمایند: «عذر برادرت را بپذیر، حتّی اگر عذری نداشت، کار او را به نحوی توجیه کن»۸ (ابنشعبه حرّانی، ۱۴۰۴ق.: ۱۱۲). افزون بر این، پیامبر اکرم(ص) با اصحاب خود مشورت میفرمود (ر.ک؛ عاملی، ۱۴۰۳ق.، ج ۱: ۲۲۲) و از میان نظرها، بهترین آنها را برمیگزید (ر.ک؛ بیهقی، ۱۴۰۵ق.، ج ۱: ۳۱۰).
۵ـ۲) رازداری
امام علی(ع) در وصیّت به امام حسن(ع) میفرماید: «فرزندم! …. به کسی که به تو اطمینان کرده است، خیانت مکن و اگر او به تو خیانت کرد، رازش را فاش مکن»۹ (ابنشعبه حرّانی، ۱۴۰۴ق.: ۸۱).
۵ـ۳) ملاقات کردن با دیگران
رسول خدا(ص) اگر یکی از برادران دینی خود را در خلال سه روز نمیدید، سراغ وی را میگرفت و اگر غائب بود، برای او دعا میفرمود و اگر حضور داشته باشد، به دیدن وی میرود و اگر مریض باشد، به عیادت وی میرفت (ر.ک؛ فیروزآبادی، ۱۳۹۲، ج ۱: ۱۲۶). حتّی اگر دورترین نقطه شهر باشد (ر.ک؛ ابن شهرآشوب، ۱۳۷۹، ج ۱: ۱۴۶) و همواره با اصحاب مزاح میکردند و با آنها گفتگو میکرد (ابن سیّد، ۱۴۱۴ق.، ج ۲: ۴۰۰). امام علی(ع) میفرماید: «هر کس برادر دینی خود را در خانه وی ملاقات کند، بدون اینکه با او کاری داشته باشد، در گروه زیارتکنندگان خداوند نوشته میشود و بر خداست که زیارتکننده خویش را تکریم کند»۱۰ (حرّ عاملی، ۱۴۰۹ق.، ج ۱۷: ۲۱۰).
امام هادی(ع) به عیادت بیماری از اصحاب رفتند و دیدند که آن مریض برای مرگ جزع و فزع میکند. حضرت سعی کردند که وی را دلداری دهد و به او فرمود: از مرگ میترسی، چون آن را نمیشناسی، مگر وقتی که آلوده و کثیف میشوی، به حمّام نمیروی؟ آن مریض گفت: بله، یا ابن رسولالله. سپس امام فرمودند: مرگ همان حمّام است که تو را از آلودگی گناهانت پاک میگرداند (ر.ک؛ ابنبابویه، ۱۴۰۳ق.: ۲۹۰).
۵ـ۴) بخشش مالی و سبقت در کمک به دیگران
پیامبر اکرم(ص) هیچ یک از اصحاب و یا خانواده وی را نخواند، مگر خواندن وی را لبّیک گفت (ر.ک؛ ابنسیّد، ۱۴۱۴ق.، ج ۲: ۴۰۰). روایت شده است که سعد بن عبدالله به مقداری پول نیازمند شد و خجالت کشید که به امام حسن عسکری(ع) بگوید، ولی وقتی که به خانه برگشت، امام(ع) صد دینار برای او فرستاد و فرمود: اگر خواستهای داشتی، بگو و خجالت نکش و انشاالله هر چه که دوست داری، برای تو پیش میآید (ر.ک؛ مسعودی، ۱۴۲۶ق.: ۲۵۰). لیث بن طاووس میگوید: «مهدی بخشنده مال و با مسکینان مهربان و با کارگزاران سختگیر است»۱۱ (طبری، ۱۳۸۳ق.: ۲۰۷).
۵ـ۵) رعایت ادب و قطع نکردن سخن دیگران
پیغمبر اکرم(ص) هیچ وقت پای مبارک خویش را جلوی کسی که در نزد وی نشسته بود، دراز نمیکرد و اصحاب خویش را به بهترین نام صدا میفرمود… و حرف هیچ کس را قطع نمیکرد (ر.ک؛ ابنسیّد، ۱۴۱۴ق.، ج ۲: ۴۰۰).
۵ـ۶) ابتدا به سلام و مصافحه
حضرت رسول(ص) هر کس را میدید، ابتدا خود سلام میکرد… و مصافحه میفرمود (ر.ک؛ ابن شهرآشوب، ۱۳۷۹، ج ۱: ۱۴۷). جوان الخادم قراطیسی یکی از اصحاب امام جواد(ع) ـ نقل میکند: «به حضور آن حضرت رسیدم. دیدم ایشان بر دکّانی ایستادهاند که فرشی در آن نیست. غلامی فرشی برای ایشان آورد. حضرت روی آن نشستند. من متأثّر از هیبت و ابّهت ایشان قرار گرفتم و برای ورود به دکّان خواستم که از همان جایی که ایشان نشسته بودند، بدون پله وارد شوم که ایشان مرا به محلّ پلّه راهنمایی کردند.
من بالا رفتم و سلام گفتم و آن حضرت سلام مرا پاسخ فرمود و برای سلام کردن دستش را به سویم دراز کرد. دست ایشان را گرفتم و بوسیدم و به روی صورت خود گذاردم. با دست مرا نشاند و من از شگفتی و متأثّر از ابّهت ایشان، دست آن حضرت را لمس کردم. ایشان نیز دست خود را در دستم گذارد. وقتی آرام گرفتم، آن را رها کردم و به اطّلاع آن حضرت رساندم که ریّان بن شبیب از شما برای خود و فرزندش التماس دعا دارد. آن امام نیز برای وی دعا کرد» (هاشمالحسنی، ۱۳۸۲، ج ۳: ۴۴۱).
۵ـ۷) خوشزبانی و نهی از بدگویی
رسول خدا(ص) هیچ گاه بدزبانی نمیکرد، نه سبّ و لعن میکرد و نه دشنام میداد (ر.ک؛ بیهقی، ۱۴۰۵ق.، ج ۱: ۳۱۴). امام باقر(ع) میفرماید: «فردی یهودی بر رسول خدا(ص) وارد شد و عائشه نیز در کنار ایشان بود. یهودی گفت: «السّام عَلَیکُم» [یعنی مرگ بر شما]. حضرت رسول(ص) فرمود: «عَلَیک». سپس دیگری وارد شد و همین را گفت. حضرت همان جواب را دادند.
سومی هم وارد شد و همین گونه جواب دادند. عائشه عصبانی شد و گفت: مرگ، غضب و لعنت بر شما، ای قوم یهود!… حضرت به عائشه فرمودند: اگر دشنام برای همانندی کردن باشد، همانند بدی است. عائشه گفت: ای رسول خدا! مگر نشنیدی که آنها چه گفتند. حضرت فرمودند: بلی. مگر نشنیدی که من چه پاسخی دادم. هرگاه مسلمانی به شما سلام کرد، بگویید: «السَّلاَمُ عَلَیکُم» و اگر کافری به شما سلام کرد، بگویید: «عَلیک» » (کلینی، ۱۴۰۷ق.، ج ۲: ۶۴۸).
۵ـ۸) گوش سپردن به سخنان مخاطب
رسول اکرم(ص) در لزوم داشتن چنین مهارتی برای حفظ روابط بین فردی میفرماید: «از جوانمردی است که اگر برادرت سخن گفت، به سخنش گوش بسپاری»۱۲ (پاینده، ۱۳۸۲: ۷۷۷). امام صادق(ع) نیز خوب گوش نکردن را خیانت میداند۱۳ (ر.ک؛ مجلسی، ۱۴۰۳ق.، ج ۷۲: ۱۰۴).
۵ـ۹) دعا و خیرخواهی برای دیگران
امام موسی کاظم(ع) میفرماید: «هرکس برای برادرش در هنگامی که او حاضر نباشد، دعا کند، از عرش به وی ندا داده میشود که صدهزار برابر آن دعا برای تو قرار داده شد»۱۴ (کلینی، ۱۴۰۷ق.، ج ۲: ۵۰۸). حضرت فاطمه(س) همیشه به هنگام راز ونیاز با خدا برای همسایهها و دیگران دعا میفرمود و هنگامی که فرزندش سؤال میکند که در دعا برای خودمان اولویّت نمیدهی؟ پاسخ میدهد: اوّل همسایه و دیگران سپس خودمان» (ابنبابویه، ۱۳۸۵، ج ۱: ۱۸۱).
۵ـ۱۰) تحمّل مخالفان
سیره ائمّه(ع) در برخورد با مخالفان و شورشیها بدین گونه است که یا آنها را تحمّل میکردند و از آنها دوری میکردند۱۵ (ر.ک؛ المزمّل/۱۰)؛ مانند برخورد امام علی(ع) با خوارج که حضرت حتّی حقوق آنان را از بیتالمال قطع نکرد. نقل شده که امام علی(ع) ـ خلیفه مسلمانان ـ در مسجد مشغول نماز جماعت بود. شورشگران به مسجد میآمدند و در گوشه دیگری اقامه جماعت میکردند و مدّعی بودند که علی کافر و مشرک است و علی(ع) سکوت اختیار کرده بود و رفتارهای نابخردانه آنها را تحمّل میکرد (ر.ک؛ مطهّری، بیتا، ج۱۶: ۶۰۳) و یا در صورت به خطر افتادن منافع اسلام با آنها مقابله مینمود، آن هم بدین صورت که ابتدا به ارشاد و هدایت آنها میپرداخت، سپس در صورت نپذیرفتن طرف مقابل، اقدام به جنگ میکرد.
شورشگران به بیرون شهر آمدند و برای خود پایگاه زدند و نیرو مستقر کردند و به سازماندهی نظامی پرداختند و گروههایی برای غارت و تجاوز به اطراف فرستادند. در این مرحله بود که علیّ بن أبیطالب(ع) در برابر آنها اردو زد و به ارشاد و هدایت پرداخت. پرچمی را در جایی نصب کرد و آن را محلّ امان افرادی قرار داد که در پناه پرچم جمع شوند. حدود هشت هزار نفر آنها پشیمان شدند و چهار هزار نفر همچنان پایبند مرامنامه گروهی خود باقی ماندند. تمام آنها کشته شدند، مگر ده نفر که باقی ماند و بعد از آن این روش ادامه نیافت» (مطهّری، بیتا، ج۱۶: ۶۰۵).
برخورد امام سجّاد(ع) نیز با مخالفان خود مثالزدنی است: «روزی امام سجّاد(ع) همین که از مسجد پا بیرون گذاشت، مردی جلو آمد و با دیدن امام(ع) به دشنام و ناسزا پرداخت. اطرافیان آن حضرت(ع) خواستند تا وی را ادب کنند. امام(ع) اطرافیان را از واکنش تند نسبت به وی بازداشت. خود سراغ آن مرد رفت و فرمود: آنچه تو نسبت به امور ما آگاهی، چه بسیار بیشتر از آن هست و بر تو پوشیده مانده است؛ خیلی بیشتر از آنچه تو دانستی و بر زبان آوردی!
آیا تو را نیازی هست تا در برطرف کردنش کمکت کنم؟ آن مرد از این رفتار پسندیده در برابر آن رفتار نکوهیده به شدّت شرمگین شد. امام(ع) پارچهای که بر دوش داشت، به وی داد و دستور فرمود تا هزار درهم به او بدهند. از آن لحظه به بعد، هرگاه که آن مرد امام سجّاد(ع) را میدید، میگفت: شهادت میدهم که تو از اولاد رسول خدایی» (شوشتری، ۱۴۰۹ق.، ج۱۲: ۷۱).
حضرت علی(ع) حتّی در برخورد با اسیران نیز با آنها مدارا میکردند و جانب انصاف را رعایت میکردند. اهالی بصره به امام علی و فرزندانش(ع) حمله کردند و دشنام دادند. بر آن حضرت(ع) لعن فرستادند. حتّی در حمله به ایشان، او را زخمی کردند، امّا امام همین که بر آنها غلبه یافت، در بین لشکریان فریاد برآورد که حقّ صدمه زدن به زخمیهای آنها را ندارید.
اسرای آنان را نباید بکشید و هر کس که سلاح خود را بر زمین گذاشت یا به لشکر ما پیوست، در امان خواهد بود. دیگر حق تجاوز به اموال آنها را ندارید، حقّ گرفتن فرزندان آنها را ندارید، حقّ غنیمت گرفتن اموال آنها را ندارید (ر.ک؛ ابن أبیالحدید، ۱۴۰۴ق.، ج ۱: ۲۳). برخورد حضرت علی(ع) با عمرو در جنگ خندق نیز مثالزدنی است، به گونهای که حضرت با اینکه میتوانست دشمن را خلع سلاح کند، ولی این کار را نکرد (ر.ک؛ طبرسی، ۱۴۱۷ق.، ج ۱: ۳۸۱ و مفید، ۱۴۱۳ق.، ب، ج ۱: ۱۰۴).
۵ـ۱۱) امر به معروف و نهی از منکر
آیین اسلام به عنوان کاملترین دین الهی، ضمن اینکه از مسئولیّت افراد نسبت به هم، افراد نسبت به حکومت و حکومت نسبت به افراد سخن میگوید و راهکاری را به نام امر به معروف و نهی از منکر پیشبینی کرده است. امام باقر(ع) میفرماید: «امر به معروف و نهی از منکر راه انبیا و و روش صالحان است»۱۶ (حرّ عاملی، ۱۴۰۹ق.، ج ۱۶: ۱۱۹). خداوند متعال اساس دعوت دعوتکنندگان الهی را بر همین اصل نهاده است. قرآن میفرماید: «و پند دِه که مؤمنان را پند سود بخشد»۱۷ (الذّاریّات/ ۵۵). روش امر به معروف و نهی از منکر در جلوگیری از گمراهی انسان نقش اساسی دارد و هنگامی اِعمال میشود که روش ارشاد و راهنمایی مؤثّر واقع نشود. امّا در بهکارگیری این روش باید شرایط و نکاتی مورد توجّه قرار گیرد؛ زیرا به کار بردن این روش باعث ایجاد و استحکام نظام ارزشها در فرد و جامعه میشود.
نتیجهگیری
یکی از جنبههای فطری آدمی که به صورت گرایش و توانمندی در هر فردی وجود دارد، گرایش و توانمندی ارتباط با دیگران است و از این رو، «مدنیٌ بِالطّبع» نامیده شده است. به فعلیّت رساندن این توانمندی و عملیّاتی کردن این گرایش در همه مراحل زندگی و در چگونگی معاشرت آدمیان با یکدیگر، میتواند در تحوّلات تربیتی و ظهور توانمندیهای بالقوّه او به صورت مطلوب و بالنده مؤثّر باشد و نیز حتّی در درک بهتر خود و کشف ویژگیها، توانمندیها و ناتوانیهای خویش و دستیابی به تصوّری درست و واقعبینانه از خود و ساحت شخصیّت خویش نقش بسیار مهم ایفا کند. در این مقاله، ضمن توجّه به نقش برخورد با دیگران در سبک زندگی اسلامی، به بررسی حیطهها و روشهای ارتباط پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت(ع) با دیگران به شکل ذیل پرداخته شد:
حیطه |
معرفتی | عاطفی | عملکردی |
روش |
موعظه و حکمت احتجاج جدلی نقد دلیل و خودداری از نقد شخصیّت استفاده از امور مسلّم طرف گفتگو حصر عقلی فراهمسازی بستر برای تبدیل مستشکل به سؤالکننده فعّال نقل اتّهام در نظر گرفتن سطح فکری مخاطب رعایت ایجاز و گزیدهگویی تأکید بر رعایت انصاف و منطق بهرهگیری از کتاب، سنّت و عقل در مناظرهها علمی اندیشهورزی و تعقّل استفاده از تمثیل و تشبیه |
همدردی پیشگیری از خصومت افراد مدارا حتّی با ناصبی تکریم و احترام مؤمن عفو، گذشت و انتقام نگرفتن تواضع همراه با قاطعیّت |
قبول عذر و هدیّه مشورت با دیگران رازداری ملاقات کردن با دیگران بخشش مالی و سبقت در کمک به دیگران رعایت ادب و قطع نکردن سخن دیگران ابتدای به سلام و مصافحه خوشزبانی و نهی از بدگویی امر به معروف و نهی از منکر گوش سپردن به سخنان مخاطب دعا و خیرخواهی برای دیگران تحمّل مخالفان |
در صورت توجّه همهجانبه به روابط پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) با دیگر انسانها و شکوفاسازی آنها، تربیت، نظام مطلوبی مییابد و انسان را به کمال شایسته خویش رهنمون میسازد؛ به عبارت دیگر، انسانها میتوانند در پرتو توجّه به این روابط، پیوند خود را با خدای خویش استوار سازند و استعدادهای خود را پرورش دهند تا در برابر حق خضوع و خشوع داشته باشند و به جلب رضای پروردگار همّت گمارند و همواره از سبک زندگی مطلوبی با همنوعان خود برخوردار شوند و رابطه خود را با هستی واقعبینانه کنند تا در راستای تحقّق اهداف خلقت و نیل به قرب الهی از مواهب پروردگار بهرهمند گردند.
پینوشتها:
۵ـ «قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(ع) ثَلاَثٌ مِنْ مَکَارِمِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَه تَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ …».
۶ـ علی(ع) میفرماید: «یَا بُنَیَّ اجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزَاناً فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ فَأَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُ لِنَفْسِکَ وَ اکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا».
۷ـ لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَه حَسَنَه… (الأحزاب/۲۱).
۸ـ امام علی(ع) میفرماید: «اِقْبَلْ عُذْرَ أَخِیکَ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ عُذْرٌ فَالْتَمِسْ لَهُ عُذْرا».
۹ـ «وَ لَا تَخُنْ مَنِ ائْتَمَنَکَ وَ إِنْ خَانَکَ وَ لَا تُذِعْ سِرَّهُ».
۱۰ـ «وَ مَنْ زَارَ أَخَاهُ إِلَى مَنْزِلِهِ لاَ لِحَاجَه مِنْهُ إِلَیْهِ کُتِبَ مِنْ زُوَّارِ اللَّهِ وَ کَانَ حَقِیقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یُکْرِمَ زَائِرَهُ».
۱۱ـ «عَنْ لَیْثِ بْنِ طَاوُسٍ قَالَ: الْمَهْدِیُّ جَوَادٌ بِالْمَالِ رَحِیمٌ بِالْمَسَاکِینِ شَدِیدٌ عَلَى الْعُمَّال».
۱۲ـ رسول خدا(ص) میفرماید: «مِنَ المُرُوَّه أَن یَنصِتَ الأَخُ لِأَخِیهِ إِذَا حَدَّثَهُ وَمِن حُسنِ المُمَاشَاه أَن یَقِفَ الأَخُ لِأَخِیهِ إِذَا أنقَطَعَ شَسَعَ نَعلُهُ».
۱۳ـ «سُوءُ الِاسْتِمَاعِ مِنْهُ خِیَانَه».
۱۴ـ امام موسی کاظم(ع) میفرماید: «أَنَّهُ مَنْ دَعَا لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ نُودِیَ مِنَ الْعَرْشِ هَاوَلَکَ مِائَه أَلْفِ ضِعْفِ مِثْلِهِ…».
۱۵ـ وَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلاً (المزمّل/۱۰).
۱۶ـ «إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ سَبِیلُ الْأَنْبِیَاءِ وَ مِنْهَاجُ الصُّلَحَاء».
۱۷ـ وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ (الذّراریّات/۵۱).
مراجع
قرآن کریم.
ابنابیالحدید، عبدالحمیدبن هبهالله. (۱۴۰۴ق.). شرح نهج البلاغه. قم: مکتبه آیتالله مرعشی نجفی.
ابنبابویه قمی، محمّدبن علی. (۱۳۷۸). عیون الأخبار الرّضا. تهران: نشر جهان.
ـــــــــــــــــــــــــــــ . (۱۳۹۸). التوحید. قم: جامعه مدرسین.
ـــــــــــــــــــــــــــــ . (۱۴۰۳ق.). معانی الأخبار. قم: دفتر انتشارات اسلامی.
ـــــــــــــــــــــــــــــ . (۱۳۸۵). علل الشّرائع. قم: داوری.
ابنسیّد، محمّدبن محمّد. (۱۴۱۴ق.). عیون الأثر. بیروت: دارالقلم.
ابنشعبه حرّانی، حسنبن علی. (۱۴۰۴ق.). تحف العقول. قم: جامعه مدرّسین.
ابنشهر آشوب، محمّدبن علی. (۱۳۷۹). المناقب. قم: علاّمه.
بیهقی، ابوبکر. (۱۴۰۵ق.). دلائل النّبوّه. بیروت: دارالکتب العلمیّه.
پاینده، ابوالقاسم. (۱۳۸۲). نهج الفصاحه. تهران: دنیای دانش.
تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمّد. (۱۳۶۶). غررالحِکَم و دُرَرُ الکَلِم. شرح آقاجمال خوانساری. تهران: دانشگاه تهران.
حرّ عاملی، محمّدبن حسن. (۱۴۰۹ق.). وسائل الشّیعه. قم: مؤسّسه آلالبیت(ع).
شریف رضی، محمّدبن حسین. (۱۴۱۴ق.). نهج البلاغه. ترجمه صبحی صالح. قم: هجرت.
شریفی، احمدحسین. (۱۳۹۱). همیشه بهار؛ اخلاق و سبک زندگی اسلامی. قم: نهاد نمایندگی مقام معظّم رهبری در دانشگاهها، دفتر نشر معارف.
شوشتری، نورالله. (۱۴۰۹ق.). احقاق الحق. قم: مکتبه آیتالله مرعشی نجفی.
طباطبائی، محمّدحسین. (۱۳۷۸). سُنَن النّبی(ص). تهران: اسلامیّه.
طبرسی، احمدبن علی. (۱۴۰۳ق.). الإحتجاج. مشهد: نشر مرتضی.
طبرسی، فضلبن حسن. (۱۴۱۷ق.). إعلام الوری بأعلام الهدی. قم: آلالبیت(ع).
طبری، محمّد. (۱۳۸۳). بشاره المصطفی لشیعه المرتضی. نجف: مکتبه الحیدریّه.
عاملی، محسن امین. (۱۴۰۳ق.). اعیان الشّیعه. بیروت: دارالتّعارف.
فقه الرّضا. (۱۴۰۶ق.). منسوب به امام علیّ بن موسی الرّضت(ع). مشهد: مؤسّسه آلالبیت(ع).
فیروزآبادی، مرتضی. (۱۳۹۲). فضائل الخمسه. تهران: اسلامیّه.
قرشی، علیاکبر. (۱۳۷۱). قاموس قرآن. تهران: دارالکتب الإسلامیّه.
کاویانی، محمّد. (۱۳۹۱). سبک زندگی اسلامی و ابزار سنجش آن. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
کشّی، محمّدبن عمر. (۱۴۰۹ق.). اختیار معرفه الرّجال. مشهد: مؤسّسه نشر دانشگاه مشهد.
کلینی، محمّدبن یعقوب. (۱۴۰۷ق.). الکافی. تهران: دارالکتب الإسلامیّه.
مجلسی، محمّدباقر. (۱۴۰۳ق.). بحارالأنوار. بیروت: دار إحیاء التّراث العربی.
مسعودی، علیّبن حسین. (۱۴۲۶ق.). إثبات الوصیّه للإمام علیّبن أبیطالب(ع). قم: انصاریان.
مصباح، محمّدتقی. (۱۳۹۲). «سبک زندگی اسلامی، ضرورتها و کاستیها». ماهنامه معرفت. شماره ۱۸۵٫ صص ۵ـ۱۲٫
مطهّری، مرتضی. (بیتا). مجموعه آثار. قم: انتشارات صدرا.
معروف الحسنی، هاشم. (۱۳۸۲). سیرهالأئمّه الإثنی عشر علیهمالسّلام. نجف: المکتبه الحیدریّه.
مفید، محمّدبن محمّد. (۱۴۱۳ق.). الف. الإختصاص. قم: کنگره شیخ مفید.
ـــــــــــــــــــــ . (۱۴۱۳ق.). ب. الإرشاد. قم: کنگره شیخ مفید.
ـــــــــــــــــــــ . (۱۴۱۳ق.). ج. الأمالی. قم: کنگره شیخ مفید.
مهدوی کنی، محمّد سعید. (۱۳۸۷). دین و سبک زندگی. تهران: دانشگاه امام صادق(ع).
نویسندگان:
علی نقی فقیهی، حسن نجفی، سمیه دریساوی
فصلنامه سراج منیر شماره ۱۹
منبع:فارس