تاریخ انتشار :

یوسف عبدالله

به همه توصیه می کنم که برای محافظت از خودشان رو به خدا آورده و به او توکل کنند

با این حال، با عبور از طریق تمامی جذابیت ها و انحرافات مادی گرایانه زندگی؛ احساس ام دلالت بر وجود خدا داشت.

  به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) دوران کودکی ام همراه با زندگی صادقانه ای بود که از سوی خداوند به من اعطا شد و در آن زمان نسبت به مسائل معنوی/مذهبی بسیار احساساتی بودم. مادرم زمانی که مشغول انجام کارهای منزل بود، داستانهای بازنویسی شده ای را که در مورد قدیسان نوشته شده بودند؛ برایم بازگو می کرد. وقت ام را صرف مطالعه داستان زندگی قدیسان و پیامبران در کتب عهد عتیق می کردم، به عنوان مثال؛ زندگی حضرت عیسی (که رحمت خدا بر او باد)؛ برایم فوق العاده جذاب بود. در اواخر دوران نوجوانی ام، زمانی که تقریبا ۱۷ ساله بودم، آن دلبستگی دوران کودکی  با گرایشی شدید، از طریق یک روحانی مذهبی، زمانی که یک نسخه از مجله حقیقت محض را به من داد، به سراغم آمد. به مجرد یادآوری این کنجکاوی، مبادرت به مطالعه نحوه تشابهات در کتب مقدس تورات و انجیل نمودم.

هرچند آهسته، اما با قطعیت از مسائل زیبایی که در کتاب مقدس از میان رفته بود؛ آگاه می شدم. دیگر نمی توانستم تعلیمات کلیسا را بپذیرم، چرا که آنها همه آنرا به من القا نمی کردند.

نمی توانستم درک کنم، که چرا و چطور جامعه ما در ارزش هایش تا این اندازه ضد مسیحی عمل می کند.

مذهب، تنها مجوزی برای ورود به کلیسا بود! از سوی دیگر، تمایل به یافتن آموزه های حقیقی، معنوی پیامبران و به خصوص حضرت عیسی( که رحمت خداوند بر تمام آنها باد)، داشتم. شروع به استفاده از مزامیر حضرت داوود (ع) در دعاهای روزانه ام کردم و برای اولین بار، آن چنان از نیایشها سرمست و قوی می شدم که اشک از چشمانم سرازیر می شد.

همان طور که ولع ام نسبت به آنان افزوده می شد، شروع به مطالعه طرق گوناگون، عرفان و هم چنین روانشناسی کردم. مبادرت به خواندن آئین بودایی تبت Tibetan Buddhism و هم چنین صوفیانی که تاثیر بسیار خوبی بر من می گذاشتند،نمودم؛ و همین طور در کنار آنها با مسلمانان ارتباط برقرارکردم.

رموز هندوهاHindu ، اوپانیشادها Upanishad( که ودانته Vedante نیزخوانده می شوند) و بهگود گیتا The Bhagavad Gita( سرود خدای مجید، در اصل بخشی از مهابهارته)، تئوسوفیستهاTheosophist ( مسیحیان متمایل به هندوئیسم)، بودیسمBuddhism ، ذنZen  و تائو یوگا  Tao yogaرا نیز مطالعه کردم. در طول این سالها، با کسانی که در انگلستان به تازگی به این ادیان گرویده بودند، نیز مکاتبه داشتم.

به طور هم زمان، شروع به مطالعه پیرامون عرفان گرایی(گنوسی)Gnosticism نمودم، و این امر مرا وادار به بازگشت دوباره به مطالعاتم در کتاب مقدس می کرد. بسیاری از آثار ارزشمند محققین یهودی و همچنین پژوهش گران بین المللی را در مورد تناقضات بسیار موجود در کتاب مقدس، مورد مطالعه قرار دادم.

نکته بعدی، این بود که من با دستورالعمل های گوناگون آنها ارتباط برقرار کنم و به عنوان یک عضو به گروهی از آنها بپیوندم. تمایل به درخواست از عرفا و فراماسونها داشتم و آنها نیز به اعضا وعده دریافت نیروی کیهانی و غیره … را می دادند. با این وجود، همان لحظه به عقب بازگشتم و بعد به فلسفه صوفیان و تصوف، که هنوز هم به خاطر سادگی شان و عشق درونی ام به خدا تحت تاثیر و مجذوب شان هستم، پیوستم.

صوفیان احساس ام را به گونه ای دیگر لمس می کردند. در سال ۱۹۸۶ میلادی، تصمیم گرفتم که نام و عضویت ام را از پیروان کلیسای کاتولیک خارج نمایم. رسما از طریق روشهای قانونی و در دسترس ، این کار را انجام دادم. و این یکی از هیجان انگیزترین کارهایی بود که موفق به انجام اش شدم؛ الحمد الله.

در سال ۱۹۸۹ میلادی، با یکی از اساتید برجسته هندوستان ارتباط برقرار نموده و پیرو او شدم. این مسیر کاملا عارفانه و در محدوده پیروان مذهب سیک بود. در گذشته، از این موضوع سخن رانده ام. در طول ۱۱ سالی که به عضویت آنان در آمدم، شروع به جستجوی شباهتهای موجود در آموزه های تعالیم صوفیان نمودم، که مرا بسیار علاقه مند نموده بود. برایم بسیار شگفت انگیز بود. بنابراین شروع به بررسی بیشتر بر روی این موضوع نمودم.

دریافتم، که حیرت و رضایت ام در این مسیر تحت تاثیر بازگشت ام به قرن شانزدهم از طریق تعالیم عرفانی و تصوف، بوده است.

مجددا علاقه ام درخصوص صوفیان در درون ام زبانه کشید، آن چنان که تصمیم به بازگشت به ریشه های پیشین گرفتم؛ درنتیجه درباره شیوه صوفیان به مطالعه عمیق تر پرداختم. به نحوی که بیشتر و بیشتر در من اثر می گذاشت. مانع بزرگ در این مسیراین مساله بود که, صوفیان حقیقی مسلمانان بودند _ یا کسانی بودند که در حیطه مذهب اسلام فعالیت می کردند. به زودی دریافتم که بسیاری از اوامر بین المللی صوفیان در مذهب خودشان بی تاثیر است؛ به همین دلیل، دیگر آنان نیز برایم جذابیتی نداشتند. با این حال، این پرسش هم چنان برایم باقی مانده بود؛ که چرا یک مسلمان تمایل به صوفی شدن دارد؟

در کشورهای کاتولیک نشین، مثل مالت، مسلمان شدن” خیانتی” بزرگ محسوب می شود. در آن دوره از زندگی ام، دعاهایم شدیدا افزایش یافت و از حسرت درونی ام کاسته شد.

حیرت و تعجب ام از این بود که خودم را در مطالعه قرآن، کتاب مقدسی که ظاهرا هم چون تفکر مسیح(ع) مرموز است، هم چون پیامبران کتب عهد عتیق یافتم. از این که در مطالعات ام به دنبال چیزی می گشتم که در ضمیر خودم وجود داشت( یا از آن عبور کرده بودم)، خنده ام می گرفت.

مطالعه قرآن کریم، محور اصلی زندگی ام شد. شروع به جستجوی ارکان اسلام کردم و با مدد و رحمت خداوند به قدر کافی قدرتی را که برای پذیرش اسلام در لیله القدر Laylat –U-L-Qadr سال ۲۰۰۰ میلادی لازم بود، کسب نمودم. مطالعات ام درمورد صوفیان عمیق تر شد و من با گروهی از طریقTariqa ها ارتباط برقرار کردم، که برنامه روزانه شان وظایف Wasifas و ذکر Dhikrبود.

اقدام بعدی

در اینجا باید به علت حقیقی نهان شده در کل زندگی ام تاکید کنم. از دوران کودکی تا کنون، تنهای تنها تمایل ام به خداوند بود. به رغم آنچه که پیامبر، مرشد(رهبر مذهبی هندوها) Guru، استاد خوانده می شد، و من با آن آشنا بودم، اینها تمامی برازنده خداوند بودند.

و با این وجود؛ هدف ام، زندگی ام و حیات ام خداوند بود.

از زمان کودکی ام تا حال، همیشه در مورد مرگ فکر می کردم. ثروتمند شدن، داشتن یک خانواده خوب، سالم بودن، داشتن همسر زیبا، غیره وغیره… آخر چه می شود؟میل به مردن داشتم، پس…؟ از این رو، صادق بودم و به طور جدی به زندگی ام رسیدم. دعا کردم، دعا. و گریه کردم” اه، خدایا! اگر به درستی قبل از فرا رسیدن مرگم از عهده احکام تو بر می آمدم؛ کل زندگی ام رویدادی موفقیت آمیز می شد.”

با این حال، با عبور از طریق تمامی جذابیت ها و انحرافات مادی گرایانه زندگی؛ احساس ام دلالت بر وجود خدا داشت.

به مرحله ای رسیدم که باید داوطلب تحصیل در یکی از مدارس قدیمی صوفیان می شدم، در آن زمان فکر می کردم؛ که آنها حقیقت هستند. اما خدا بهتر از من می دانست. سال {۲۰۰۲} میلادی، یک هفته قبل از آنکه به حج مشرف شوم، بر حسب اتفاق زوج مسلمان انگلیسی ای را در مسجد محله مان ملاقات کردم. گفتگوی خیلی خوبی با آنها داشتم و آن شب، آنها چند جلد کتاب برای مطالعه به من دادند، متوجه شدم که آنها از شیعیان هستند. به قدری مجذوب یکی از کتاب هایی که آنان به من داده بودند شدم، که تصمیم گرفتم فردا در هتل به سراغ شان بروم. اما افسوس!

آنها به خانه شان بازگشته بودند! با اعتقاد کامل به این که شیعیان مسلمانان واقعی هستند، به حج مشرف شدم. بنابراین، به همه توصیه می کنم که برای محافظت از خودشان – چه زنان/ چه مردان- رو به خدا آورده و به او توکل کنند( اجازه دهند تا خدا خودش کارها را رو به راه کند).باید در دعاهایمان مایل، مشتاق و صادق باشیم، آن گاه خداوند آنها را برآورده می کند.

برادر مسلمان شما

قرآن کریم سوره بقره آیه ۹۷

بگو ای پیغمبر( به طایفه یهود که با جبرئیل اظهار دشمنی کردند)، هر که با جبرئیل دشمن است با خدا دشمن است؛ زیرا او به فرمان خدا قرآن را به قلب پاک تو رسانید. درصورتی که آن قرآن گواه راستی سایر کتب آسمانی است و هدایت و بشارت برای اهل ایمان است.

 

 

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار